موقعیت دشوار یک نویسنده زندانی در سایه اسطورهسازیهای رسانهای از او
ترجمه در وضعیت نمادین
ترجمه: کاوه قریشی
کاوه قریشی - عدنان حسنپور در تابستان سال ۸۶ به اتهام محاربه، به اعدام محکوم شد. او اکنون از «وضعیت نمادین» یک نویسنده دربند سخن میگوید.
ترجمه کردی کتاب «آینده آزادی؛ اولویت لیبرالیسم بر دمکراسی» اثر فرید ذکریا به قلم عدنان حسنپور، روزنامه نگار دربنند را نشر «مکریان» در اربیل، در کردستان عراق منتشر کرده است. این کتاب در سال ۲۰۰۹ در زندان سنندج از فارسی به کردی ترجمه شده اما چنانکه در مقدمه آمده، انتشارش به دلایلی تا امروز به تعویق افتاده است.
عدنان حسنپور در تابستان سال ۸۶ به اتهام محاربه، به اعدام محکوم شد و این حکم به تأئید دادگاه تجدید نظر استان کردستان نیز رسید. اما پس از دو سال کشمکش قضایی سرانجام با درخواست وکیل او، صالح نیکبخت پروندهاش در دیوان عالی کشور مورد بررسی مجدد قرار گرفت و متعاقباً حکم اعدام او به ۳۱ سال و سپس به ۱۵ سال حبس تبدیل شد.
حسنپور عضو تحریریه هفتهنامه «ئاسو» بود که به دو زبان کردی و فارسی منتشر میشد. این هفتهنامه در سال ۱۳۸۴ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی توقیف شد. او همچنین از سال ۲۰۰۱ به مدت دوسال مسئول انجمن ادبی وابسته به اداره کل فرهنگ و ارشاد مریوان و سردبیر مجله «روت»، ارگان این انجمن ادبی بوده است.
عدنان حسنپور: هر چه انسان بزرگتر و قدرت او فراتر تصور شود، از او خصایص نادتر و گفتار و کردار متفاوتتری انتظار خواهد رفت. انسان داستان ما نیز دقیقاً چنین تقدیری را میزید.
این روزنامهنگار در همین حال مسئولیت انتشار فصلنامه دانشجویی «راوه» را به عهده داشت که پیرامون مشکلات کردستان، در دانشگاههای ایران به زبان فارسی منتشر میشد. این فصلنامه هم بعد از سه سال انتشارش متوقف شد.
عدنان حسنپور پس از دستگیری، جایزه آزادی مطبوعات در سال ۲۰۰۷ را از سوی شعبه سوئد سازمان جهانی گزارشگران بدون مرز به خاطر فعالیت در کشوری که در آن «مطبوعات تحت فشار همهجانبه قرار دارد» دریافت کرد. وی در همان سال جایزه آزادی مطبوعات ایتالیا را دریافت کرد.
در درآمدی که عدنان حسنپور بر«آینده آزادی؛ اولویت لیبرالیسم بر دمکراسی» نوشته، نویسنده دست روی موضوعی گذاشته که تاکنون کمتر بدان پرداختهاند. یک نویسنده یا مترجم مبارز اما زندانی چگونه میتواند با توجه به اسطورهسازیهای رسانهای از عهده انتظارات و توقعاتی برآید که آن اسطورهسازیها به او تحمیل کردهاند و او هم آنها را ناگزیر درونی کرده است؟
این دلنوشته را میخوانیم:
کتاب «آینده آزادی؛ اولویت لیبرالیسم بر دمکراسی» در زندان ترجمە شدە و بە همین دلیل فرایندی عادی را طی نکرده، چرا کە ماهیت نوشتن و مطالعه در زندان با زیستن این فرایند در دنیای عادی و آزاد متفاوت است. ترجمه این کتاب اواسط سپتامبر ۲۰۰۹ آغاز شد و در اواخر اکتبر همان سال، یعنی در فاصله کمتر از دو ماه به پایان رسید. اما بازنویسی و ویراستاری آن نزدیک به یک سال طول کشید. مدتی بعد کتابها، دفاتر و دست نوشتههایم از جمله تنها نسخەی دستنویس این کتاب از سوی مسولان زندان توقیف شد. هفت ماه طول کشید تا توانستم آنان را قانع کنم که اقدام به ترجمه این کتاب غیر قانونی نیست؛ کتابی که از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد ایران مجوز دارد و بر اساس قانون اساسی ایران نوشتن و خواندن به زبان کردی آزاد است و طبق قوانین زندانها نیز زندانی میتواند در دوران حبس به خواندن و نوشتن ادامه دهد. اما به علت پافشاری بر این قوانین مجازات شدم و چند روزی را در انفرادی بهسر بردم. این مقدمه را هم برای دومین بار مینویسم، نسخه نخستین را هیچوقت پس ندادند. علیرغم همه این مشکلات و پس گرفتن کتاب و دفاتر یاداشتام، انتقال این ترجمه به بیرون ممنوع است و به ناچار باید از طریق غیر قانونی از زندان خارج شود. کار فکری در شرایطی اینچنین محدود و پر استرس، به مراتب سختتر میشود، اما این تنها یک طرف مشکلات است و سویه اصلی این دشواریها را باید جای دیگری جست: در تصویر «زندانی سیاسی».
بعد از انقلاب بهمن ١٣٥٧ زندانهای ایران هیچگاه از زندانی سیاسی کورد خالی نبوده است و انبوه زندانیان همواره یکی از موضوعات مهم در صدر اخبار و از رویدادهای جامعه بودهاند. داستانهای واقعی و غیر واقعی قهرمانی و مقاومت این افراد ورد زبان همگان بوده و سرگذشتشان از فردی به دیگری به شکلی حماسیتر و عظیمتر روایت گشتەاند؛ انسانهایی کە تا دیروز در زمره افراد عادی این جامعه بودند، به یکباره به هیبت انسانی دارای نیروی نامتناهی، با ویژگیهای فراانسانی چون ابرانسان نیچه درآمدند!
اما طی سالهای اخیر عاملی دیگر بە این اسطورهسازیها اضافە شده و این امر را دو چندان سریع کرده است. اگر تا دیروز داستان زندانیان سیاسی تنها شفاهی، تصویرشان گنگ و مکان حبسشان فرادسترس بود، امروز به یمن «رسانه» و «ارتباطات»، تصاویر متنوعشان هر روز و بهطور مستمر از صفحە تلویزیون، در صفحات روزنامهها، بر خروجی رسانههای اینترنتی و در امواج رادیویی منتشر میشود و همگان از زندگی آنان، فعالیتها و چگونگی مبارزاتشان مطلع میشوند. اگر قبلاً تصویر زندانی سیاسی مبهم و مخدوش بود، امروزە دیگر امر پنهانی باقی نماندە و همه چیز آشکار گشتە است، اما با اینحال، جهان زندانی سیاسی هنوز جهانی اساطیری است و آنان باز همان قهرمانان بلامنازع ملتاند. چنین است که امواج رسانەای نه تنها تصویر اساطیری زندانیان سیاسی را حذف یا محو نکرده بلکە حتی بیش از گذشته تصویر آنان را بە گونەای سورئال، فراگیر و چندبعدی جلوهگر شده است. در مقطع کنونی، رسانه دیگر صرفاً حامل پیام نیست، بلکه خالق پیام و معانی است، به عبارتی اکنون کارکرد رسانه تنها انتقال اخبار یا پیام نیست بلکه رسانه خصوصیتی دیگر یافتە و مستقیماً آفریننده معنا و پیام است. بدینگونە نیز، تصویر بزرگ اغراقآمیز پیشین زندانی سیاسی به یاری رسانه و ارتباطات، هم بزرگ و سحرآمیزتر شده و هم در وسعت بسیار گستردهتری بیشتر از گذشته مرزهای دنیای واقعی را درنوردیده و به جهانی متافیزیکی و فراانسانی پا گذاشته است.
عدنان حسنپور: زندانی سیاسی آمیختهای است از میل و نفرت، حمایت و تکفیر، عظمت و تحقیر. به ساده ترین شیوە نیز ممکن است از بلندای آسمان به درون چاه ویل فرستادە شود.
بدون تردید هر چه انسان بزرگتر و قدرت او فراتر تصور شود، از او خصایص نادتر و گفتار و کردار متفاوتتری انتظار خواهد رفت. انسان داستان ما نیز دقیقاً چنین تقدیری را میزید. از یک طرف هویتی به غایت متفاوتتر از هویت واقعیاش به او تحمیل شده، و از طرفی دیگر نیز باید تمامی چشمداشتها و کارکردهایی را کە محصول این هویت جدیداند، عمیقاً پذیرفتە و بە تمامی جامەی عمل بپوشاند.
این انسان مشهور و معظم اگر از عهدهی کارکردهای هویت جدیدش به بهترین شیوه و بی کم و کاست برنیاید، تکفیرشدە و در معرض اتهام و توهین قرار میگیرد. اما دشوارتر از این ماهیت گنگ، خود این «کارکردها» و وظایف است! میتوان گفت هر کسی از ظن و نگاه خویش و بر اساس نوع اندیشه، سلایق و حسهایش، وظیفەای برای انسان محبوس طرح نمودە، و به غایت سختگیرانه هم انتظار اجرای این خواستەها را از او دارد. بدیهیست اگر طیف متنوع و گوناگون خواستەهای این افراد مختلف را در نظر بگیریم، خود را در مقابل مجموعەی متناقضی خواهیم یافت که هیچکس حتی پیامبران نیز از عهدەی تحقق تام و تمام آن برنمیآیند. بدینگونە این انسان معظم از همه طرف تحت فشار قرار میگیرد و هر کس طلبی از او دارد؛ مطالباتی که او از عهدهی برآوردە کردن یک از هزار آن هم برنمیآید.
یک بار در زندان سنندج یک زندانی از دوستم یاسر گلی خواست اندک سهم تلفن خود را به او دهد، اما آن پنج دقیقه کوتاه تنها به خود یاسر میرسید، به همین دلیل از عهده خواستهاش برنیامد. آن زندانی به یاسر گفت: تو چه زندانی سیاسی هستی که حاضر نیستی از سهم تلفنت بگذری؟ مطمئن باش بیرون بروم به همه میگویم که یاسر گلی آن انسانی نیست که شما فکر می کنید!
این داستان به بهترین شکل محتوای گفته های من را به اثبات میرساند که زندانی سیاسی آمیختهای است از میل و نفرت، حمایت و تکفیر، عظمت و تحقیر. به ساده ترین شیوە نیز ممکن است از بلندای آسمان به درون چاه ویل فرستادە شود.
من در این وضعیت نمادین مملو از شرط و مرز و مانع اقدام به ترجمه این کتاب کردم و روشن است در این بحبوحە بخش عمده نیرویم صرف پاسخ دادن به این توقعات و حملات همزمان شدە است. به همین دلیل در مقایسه با وضعیت عادی، به مراتب کمتر توانستهام نیرویم را صرف تمرکز روی این کار کنم و حاشیهها همیشه به نوعی باعث آزارم شده و نگذاشتهاند دغدغهها و زندگی واقعی خودم را تجربه کنم. اینجاست که میتوان گفت فشار جامعه بیشتر از فشار قدرت، انسان را متاثر میکند.
البته چندین مشکل دیگر هم داشتهام. تحمل چند سال حبس در عین حال به معنی چندین سال دوری از نوشتن و خواندن و حتی مباحث جدی و به معنی غیاب در دنیای علم و به ویژه غیبت در فضای نوشتاری کوردی بوده است. تنها کتابی که در طول این ترجمه برای ادامەی ارتباط با این فصا یاریم دادە است، ترجمەی کوردی کتاب «تجربه مدرنیته»، بە ترجمه دوستم منصور تیفوری بود که خود او از یکی از آن راههای صعبالعبور پنهانی، غیر قانونی بە داخل زندان قاچاق کرد. لازم به ذکر نیست که این غیبت و بیگانگی تا چه اندازه میتواند از نیروی انسان برای نوشتن و ترجمه بکاهد. به غیر از اینها، زندگی چندساله با مرگ کریە خود و رفقایت و همچنین مرزهای طبیعی زندان نیز در خلق این وضعیت نقش داشتهاند. اما گذشته از تمام اینها تلاش کردهام کتاب را طبق سبک نویسنده با زبان ژورنالیستی و ساده ترجمه کنم و نگذارم جملات و پارگرافها بیجهت دشوار و بلند شوند.
قبل از پایان نیز لازم میدانم بگویم که در طی قریب بە چهار سال تا نوشتن این مقدمە، وکلای عزیز و گرانقدرم صالح نیکبخت و سیروان هوشمندی زحمات و مشکلات بسیاری را بە خاطر من متقبل شدەاند و اینجا فرصتی است برای ادای دین بە آنها، امید اینکە حضور چنین کسانی در جامعەی تهیدست ما همیشگی باشد.
عدنان حسنپور
اوت ٢٠١٠
زندان مرکزی سنندج
نظرها
اکبر آقا
توی زندان های جمهوری اسلامی عجب کتاب های نابی پیدا میشه