پای حکومت بر گلوی کردستان
در کردستان حضور نظامی خود را چندبرابر کردهاند. مأموران مدام خودنمایی و قدرتنمایی میکنند. چراغهای برخی خیابانها را خاموش کردهاند. در بین راهها پست بازرسی گذاشتهاند.
میلیتاریزه کردنِ فضای زندگی
حکومت از حدود یک ماه پیش تاکنون، در ورودی و خروجی همه شهرهای کُردنشین ایست و بازرسیهایی به سبک دهه ۶۰ برپا کرده است. هیچکس و هیچ وسیلهای از تفتیشِ مأموران حکومتی در امان نیست. به خود اجازه میدهند موبایل، کیفِ زنان و دیگر وسائل خصوصی و شخصی افراد را بدون هیچ توجیه و دلیلی بازرسی کنند. با کوچکترین مقاومت در برابر چنین دخالتهایی رفتارِ آنها خشنتر و تُندتر میشود. هر بیحرمتیای را از جانب خود مجاز میشمارند. گاه حتی داخل موتورِ ماشینها را هم میگردند. معلوم نیست دنبال چه میگردند. میگویند به خودشان مربوط است.
طوری رفتار میکنند که گویی چندین گروه مسلح و مجهز درون شهرهای کُردنشین برای مقابله با آنها مستقر شدهاند، درحالی که رفتارِ امنیتی آنها متوجه مردمِ عادی و بیسلاح و بیدفاع است.
سلبِ امنیت روانی
در درونِ شهرها هم با وجود اینکه اعتراضهای روزانه و شبانه خیابانی مدتی است فروکش کرده، همچنان نیروهای نظامی جولان میدهند.
میدانهای اصلی شهر سنندج پر است از نیروهای مسلحی که نقششان بیشتر وحشتپراکنی است تا تأمین امنیت، به ویژه میدان اقبال این شهر که تا قبل از این کانون همیشگی تجمعهای مردمی بود.
اما با توجه به شدت سرکوب و امکان کشتار بیشتر در این میدان، معترضان ترجیح دادهاند در محل زیست روزانه خودشان اعتراض کنند. جز در روزهای اول، میدان اقبال دیگر شاهد هیچ اعتراض گستردهای نبوده است.
نیروهای حاکمیتی هم به خوبی از این موضوع آگاهند؛ بسیار دور از ذهن است که در چنین وضعیتی در این میدان تجمعی برپا شود. اما همانطور که اشاره شد، نقششان و حضور روزانهاشان در این میدان، تنها برای خودنمایی و تولید وحشت و به رخ کشیدنِ زورِ اسلحهها و ماشینهای آهنی و چهرههای پوشیده اوباشِ مزدور است. ایست و بازرسیهای ورودی و خروجی این شهر، به مراتب بسیار سنگینتر از دیگر شهرها است و ترددها به شدت کنترل میشود.
برپا کردنِ ایست و بازرسیهای درونشهری در طول یک ماه گذشته روندی معمول بوده است، به ویژه در شهرهایی همچون کامیاران و جوانرود که جمعیتی گسترده در آنها وارد اعتراضهای خیابانی شد و جانهای عزیز بسیاری را تقدیمِ قیامِ ژینا کردند.
گستردگی دخالت «آتشبهاختیارها»
نیروهای لباسشخصی هم بخشی از پروژه نظامی کردن را پیش میبرند. تقریبا در همه حوزهها دخالتشان را بیشتر کردهاند و به «آتشبهاختیار»هایی تازه تبدیل شدهاند. آنها اکنون حتی در کارهای مربوط به راهنمایی و رانندگی هم دخالت میکنند. یک نمونه آن در موردی است که طی دو هفته گذشته در مرکز شهر مریوان بوده است. در یک طرح غافلگیرکننده، سه خیابان اصلی و مرکزی شهر، از میدان سرباز تا میدان شبرنگ، از شبرنگ تا چهارراه بیمارستان و از چهار راه تا خیابان اداره برق را به خیابانهایی یکطرفه تبدیل کردهاند. جالب این که در روزهای نخست اجرای این طرح، به جای مأموران راهنمایی و رانندگی، این مأمورهای لباس شخصی و اطلاعاتی بودهاند که مسیرهای جدید را به ماشینها یاد دادهاند و در خیابانها مستقر شدهاند. ظاهر قضیه این است که چنین طرحی برای کاهش بار ترافیکی مرکز شهر است. اما اجرایی کردن چنین طرحی در این بازه زمانی خاص و بدون اطلاع و برنامه قبلی، افکار عمومی را به سمت و سویی دیگر برده است.
ممکن است چنین طرحی برای فراهم آوردن امکان جابجایی آسان و سریعتر نیروهای سرکوب برای مقابله با اعتراضهای احتمالی اجرا شده باشد. مشکل ترافیک این منطقه سالها است زندگی مردم را مختل کرده است. اما چرا باید دقیقا در میانه تکوینِ یک جنبش، چنین طرحی در این شهر به اجرا درآید؟
وقتی که وضعیت فضای شهری محلههای معترض در این شهر را کنارِ چنین طرحی قرار دهیم، این شک بیشتر به یقین تبدیل میشود.
از ابتدای اعتراضهای محلهمحورِ قیام ژینا در مریوان، نیروهای سرکوب به اداره برق دستور دادهاند لامپهای خیابانهای اصلی محلههای معترض را شبانه قطع کنند. از آن زمان تاکنون، هیپچ روشناییای در خیابان اصلیای که از میدان سرباز آغاز میشود و محلههای کوره موسوی و سه راهی بهزیستی را به هم متصل میکند وجود ندارد. هدفشان این است که مردم معترض در این محلهها در تاریکی شب، حضور نیروهای سرکوب را تشخیص ندهند تا زمانی که به آنها نزدیک شوند، تیراندازی کنند یا آنها را بازداشت کنند.
موج بازداشتها
موجِ بازداشتهای گسترده و بیدلیل همچنان ادامه دارد. در این روزها گویا فرصت را غنیمت شمردهاند برای تسویه حسابهای پیشینشان. حتی افرادی را بازداشت کردهاند که کوچکترین تأثیر و دخالتی در جنبش «زن، زندگی، آزادی» نداشتهاند. تنها به این دلیل که قبلا پرونده داشتهاند یا شناختهشده بودهاند برای زیر فشار قرار دادن و گرفتن اعترافهای اجباری ربوده شدهاند. حق دسترسی به وکیل از آنها سلب شده و حتی به خانودههایشان هم هیچ پاسخ روشنی نمیدهند.
هرکسی این روزها میتواند آماج حملههای کور و نفرتانگیز حاکمیتی در کردستان باشد. نامهایشان بسیار زیادند و در این نوشته نمیگنجند. خبر بازداشت برخیهای بسیار دیر رسانهای میشود یا اصلا رسانهای نمیشود.
پروژه سرکوب نرم
در کردستان مأموران، همزمان با سرکوب سخت، پروژه سرکوب نرم را هم پیش میبرند. طی همین چند روز، از ماموستایان آئینی سُنی در کردستان دعوت کردهاند تا طی جلسهای در اداره گشت و ارشاد شهرهایشان حضور یابند. مشخص هم نکردهاند که موضوع جلسه دقیقا چیست. در شهرهای سنندج، مریوان و دهگلان این جلسهها تقریبا همزمان بودهاند. برخی از ماموستایان که به جلسه فراخوانده شده رفتهاند میگویند نمایندههای حاکمیت همزمان ضمنِ تلاش برای جلب نظر آنها و شکستنِ سدِ اعتراض و همراهی آنها با مردم معترض، به شیوهای غیرمستقیم تهدید هم کردهاند. آنها به محض ورود، موبایل و دیگر وسائل ماموستایان را گرفتهاند و آنها را بازرسی بدنی کردهاند. برایشان مهم بوده که خبر چنین جلسهای و آنچه که در آن مطرح میشود، درز پیدا نکند. میخواهند هر طور که هست، بخشهایی از مردم معترض را به خود نزدیک کنند و برای هدفهایشان از آنهای بهرهبرداری کنند.
کردستان تاکنون مقاوم و استوار ظاهر شده است. با وجود برقراری فضای شدید امنیتی، همچنان در گوشه و کنارِ شهرهای کُردنشین، تلاش برای زنده نگه داشتن شعله اعتراض و مقاومت، قابل مشاهده است. کردستان اما این روزها بسیار بیشتر از قبل به پشتیبانی نیاز دارد. شهرهای کردنشین که در برپایی سنگرهای مقاومت و اعتراض پیشرو بودند و بیشترین هزینه را متحمل شدهاند، اکنون به یک حمایت سراسری برای مطالبه آزادی زندانیان سیاسی و برداشتن فضای رعب و وحشت نیاز دارند.
نظرها
فرهاد - فرهادیان
جمهوری اسلامی اگر 86 میلیون نفر از مردم ایران را بازداشت شکنجه و زندانی نماید باز هم سرنگون می شود این حکم تاریخ است بخصوص که انقلاب هوشمندانه اعتراضات روزانه را تبدیل به اعتصاب و تحصن و برگزاری مراسم برای خانواده های داغدار انقلاب و شب هنگان شعار نویسی و شعار دادن و گاهی هم شورش تا رژیم کاملا دست بسته در مقابل اعتراضات کاملا مسالمت آمیزی باشد که هر زمان امکان شورش و شعله ورشدن را بعنوان پتانسل درونی اش دارد از اینرو این رژیم در شرایط وخیم اقتصادی قرار داشته و کلیه ی ارتباطات داخلی و خارجی اش را بعنوان یک حکومت از دست داده است و تنها بعنوان یک دارودسته ی میلیتاریستی حکم می کند اما تا کی این شرایط فرسودگی اش پیش می رود چشم انداز اقتصادی این حکومت قطعی ست و اتفاقا خیلی زود سرنگون می شود زیرا هم هزینه ی بوروکراتیک زندان و هم هزینه های میلیتاریستی اش نه تنها کاهش نیافته که افزایش نیز یافته است .