دیدگاه
«بنده وکیلام؟» نخیر شما متهماید! − افسونزدایی از قدرت
امیرهوشنگ افتخاری راد − «بنده وکیلام؟»، نخیر شما متهماید! استقبال از «وکالت» شاهزاده رضا پهلوی، اما به چه معنا؟
عاقد در مراسم عقد میپرسد بنده وکیلم؟ عروس به مزاح میگوید نه پس شما متهمی!
برخلاف نظر شماری از مخالفان و رفقای چپ که فراخوان برای وکالت رضا پهلوی را مورد شماتت قراردادهاند که به همبستگی خدشه وارد میکند، من اما از آن استقبال میکنم. به چه معنا؟ از یاد نبریم که قدرتِ رمز و راز گفتارها و چهرههایی که غالبا در هالهی ظلالله و علوی فرو رفتهاند یا مستعدند که از خود هالهای اسرارآمیز بسازند، هر چه در معرض «پراتیک اجتماعی» قرار گیرند، از شدّت و حدّت رمزآلودی آن کاسته خواهد شد، بهعبارتی از آن افسونزادیی خواهد شد. به این اعتبار در برابر کورهی رخدادهای سیاسی و اجتماعی نه تنها وزن آن سنجه میشود، بلکه پوستهی اولوهیت آن تراشیده خواهد شد. همانطور که خامنهای سال به سال، با بیان صریحِ مواضعش از قدرت خود، رمز و رازگشایی کرد.
کارزار «وکالت رضا پهلوی» (که واکنش شتابزده به گفتوگوی حامد اسماعیلیون بود) البته به سمت و سویی خواهد رفت که ابهامگرایی در سیاست را که سم مهلکی است، خواهد کاست. چرا که هر چه پیشتر برود، باید درباره هر رویدادی تصمیم بگیرد، که این موضوع باعث میشود بیشتر از خاستگاه طبقاتی-هویتی آن رونمایی میشود، خواهیم دید تا چه اندازه، میتواند همهشمولی خود را به آزمون بگذارد. دیدگاه سلطنتطلبانه دارای دو ابهام و تناقض آشکار است که حامیانش عامدانه از روی آن میپرند:
یک) آقای پهلوی ادعای همهشمولی دارد با این عنوان میهنپرستی که ایران کشوری است متشکل از اقوام و هویتها، بهعبارتی، بهطور خفی بر تفاوت صحه میگذارد اما با همهشمولی این تفاوتها را سرکوب میکند.
دو)آقای پهلوی بیتوجه به انتقادات، برای سالها عملکرد مبهمی درخصوص مسئولیتپذیری سیاسی و مقام سلطنت مشروطه داشته و حفظ کرده است. از طرفی میخواهد سیاستورزی کند اما نه در مقام یک سیاستمدارِ سفلی، از طرف دیگر، میخواهد شان علوی خود را حفظ کند که بهلحاظ تاریخی، شاه ظلالله و پدر ملت بوده است.
رضا پهلوی میگوید سیاستورزی کنونی او برای سرنگونی است در مقام یک انقلابی! و سپس انتخاب نوع حکومت به رای کثیر مردم بستگی دارد- البته- این چیزی نیست جز یک تعارف ایرانی! حتی یک عارف و سالک که غالبا با شیپور قناعت و بینیاز درتوشهی اینجهانی مینوازد، متوقع سرسپردگی و احترام مریدانش است. چگونه میشود فردی با خاستگاه سلطنتی و اقتصاد سیاسی راستگرا، هدفش تنها پوییدن مسیر است نه هدف، که در اینجا کسب قدرت است؟
روحالله خمینی که در مصاحبههایش در آستانه انقلاب ۵۷ ، از تعریف محتوای جمهوری اسلامی اجتناب میکرد، و با ابهام و رازآلود پاسخ میداد، مگر چیزی غیر از سیاستورزی با حفظ اولوهیت ولیفقیه بود؟ بگذارید روشن کنیم: سیاستورزی، زمانمند و گذراست و از پیش، محدودیت و تناهی را در حکمرانی پذیرفته اما جایگاه سلطان/ولیفقیه، پیشفرضش بر اساس جاودانگی و نامتناهی بودن است.
شعبده خمینی در همین بود که میگفت پس از سرنگونی رژیم سلطنت به قم خواهد رفت. اما حتی اگر فرض براین باشد که او صادقانه قصد داشت به قم برود، و در حکمرانی دخالت نکند (فرضی که البته شک و شبهه در آن زیاد است، کافی بود انقلابیون آفتاب مهتاب ندیده که چک سفید امضاء -بخوانید وکالت- به او دادند، کتاب دروس ولیفقیه او را تورقی میکردند،) باید گفت خمینی چنان در حلقه حواریون گرفتار شد که اساسا (حتی اگر میخواست) نمیتوانست بهاصطلاح فراجناحی و همهشمولی عمل کند و همه گروههای سیاسی را زیر عبای خود پناه بدهد یا بهواقع اسلامپناه شود. جناحبندیها و موضعگیریهای سیاسی امری ذهنی و سوبژکتیو نیست بلکه دقیقا معنای سیاست است، یعنی شعبدهبازی و یقهدرانی و قلع و قمع؛ و اگر قرار باشد سیاست رهاییبخشی در مقابل این سیاست مالوف قدعلم نکند، پس پیشاپیش باید گفت خون جوانان وطن هدر رفته است.
حال فرض که رضا پهلوی در آنچه میگوید صداقت محض دارد، یعنی قصدش ابتداء سرنگونی است اما
یک) قدرت محارم و حواریون را در کسب قدرت که منافع خاص طبقاتی و هویتی دارند، درنظرنگرفته؛ که اگر نگرفته خامدست است، چنانچه در مورد قدرتگیری خمینی چنین بود؛
دو) فرض که وکالت ایشان با اقبال عمومی روبرو شود اما در رایگیری برای انتخاب نوع حکومت میزان رای لازم را نیاورد، سادهاندیشی نیست که پهلویچیها بهسادگی از آن درگذرند؟
سه) شعار زن، زندگی، آزادی، منطقا نباید مردسالار و پدرسالار باشد حال آنکه عنوان «شاهزاده» پیشاپیش حامل پدرسالاری و مردسالاری است.
چهار) وکالت و چک سفید دادن، با توجه به تجربه تاریخی ۵۷ به مخرج مشترکِ خواست عمومی نخواهد انجامید. هیجانات آستانه انقلاب ۵۷ نشان داده که در لحظه محتوم چگونه میتواند افسونزایی کند و نسلهایی از چاه به چاهی -چه بسا پلشتتر- فرو غلتاند.
پنج) رضا پهلوی ابهام سلطنتطلب و خواست انقلاب را چگونه توضیح میدهد؟ البته آیرونیهای تاریخ، به شیوه خود پیش میروند چنانکه در نام حزب متبوع هیتلر، واژگان سوسیالیسم و کارگران خندهی تراژیکِ بلند تاریخ را در پی داشت.
شش) حتی در صورت تشکیل حکومت آینده بهصورت سلطنت مشروطه، که براساس آن، شاه قرار است سلطنت کند نه حکومت، بدون تعارف بگویم، فاتحه دموکراسی را باید پیشاپیش خواند چرا که چیزی نخواهد گذشت که بهدلیل عدم مشارکتِ واقعی و فعال مردم در خود حکومت، سلطنت به حکومت بدل خواهد شد.
هفت) رضا پهلوی چه بخواهد چه نخواهد دارای خاستگاه طبقاتی-هویتی خاص است، خاستگاهی که سیاست و اقتصادش ریشه در دستراستترین جناح جهانی دارد. آیا این، آن چیزی است که مردم ایران دنبالش هستند؟
هفت) مخرج مشترک خواست عمومی، از مسیر«جمهور» خواهد گذشت و تنها و تنها از طریق منظومه شورایی (پیشتر به آن پرداختیم) که مردم واقعا و فعال در حکومت همبستگی مییابند. باید این لحظه استثنایی تاریخ ایران را مغتنم شمارد و به ایرانی فکر کرد که از دوبال کهنه سلطنت و روحانیت رهایی یافته است.
در همین زمینه
نظرها
فرهاد - فرهادیان
اید قبول کرد که رضا پهلوی بعنوان وارث تاج و تخت که مردم را بعنوان رعایای خویش می بیند و شاه را سایه ی خدا و خود خدا در زمین و در اولین ماده ی قانون اساسی نیز ذکر می کند که: « سلطنت ودیعه ای آسمانی ست و .... » و شعار خدا شاه میهن که باز در مقابل شعار زن زندگی آزادی شعار مرد میهن آبادی را گذاشته اند قطعا این هم تبدیل می شود به شاه میهن آبادی سر می دهند آن جلال و جبروت را تا سطح یک رعیت بعنوان وکیل الرعایا تنزل می دهد چرا شاهی باید خودش را تا این درجه به خاک بیفتد ؟ مسلما هیچ گربه ای به راه رضای خدا موش نمی گیرد لذا او هم از این امر مستثنی نیست . نه تنها رضا پهلوی بلکه تمام اپوزسیون اعم حزب و گروه و سازمان یا اشخاص بی تمدن که در خارج حتی عضو حزبی نیستند از این انقلاب و تداوم آن نزدیک به 5 ماه دچار سردرگمی شدهند حتی تا یک ماه خیر و شر کرده و تسبیح می چرخاندند ناگهان تلاش دو چندان می کنند تا رهبر انقلابی شوند که به هیچیک از اصولش پایبند نیستندجدائی دین و دولت و امرخصوصی دین داشتن و نداشتن عقیده آزادی بدون قید و شرط و همچنین آزادی بدون قید و شرط احزاب لغو اعدام آزادی تشکلهای صنفی تا حد حکومت شورائی بر اساس منافع سازمان اجتماعی کار و ... تبدیل می شود به تعیین قلمرو سیاسی مختص پادشاه یعنی به رسمیت شناخته شدن کثرت در میلیونها شورا که دارای قلمرو سیاسی خودشان هستند تبدیل می شود به من یک فرد بعنوان وکیل . وکیلی که موضوع وکالتش در یک برگه ی سفید امضا گرفته شده است آن هم کمتر 2/. دو دهم درصد از رای دهندگان داخل کشور . دلیل این امر در کجاست ؟ تمام جریانات راست مطمئن هستند که در جامعه اگر نگوئیم الان پس از یک سال قطعا خواص ضد مردمی خودشان را برای مردم رو خواهند کرد و اگر سیستم و ساز و کار دموکراتیک باشد دیگر قادر به فریبکاری مردم نیستند دیگر در شورا بازی های پارلمانی و حذفی معنائی ندارد لذا تلاش می کنند تا از همین الان مانند خمینی مستئل را ماورای طبقاتی کنند و سیستمی را حقنه کنند تا از بالای سر مردم همان کثافتکاری های خمینی را ادامه داده بدون اینکه پاسخکو باشند رضا پهلوی مثل دو تا وکیلی است که قرار بود دو تا پرونده ی مرا دفاع کنند هر دو تا هم از من پول گرفتند و هم از متهمین . الان رضا پهلوی چنین وکیلی ست که سابقه ی وکالت پدر و پدربزرگش در افراد با سوادی است که می توانند گاهنامه های روزنامه های کیهان و اطلاعات و سایر روزنامه ها و مجلات زمان سلطنت آنها بخوانند که شاه برای تاسیس حزب رستاخیز گفت : همه ی زندانیان را تیرباران می کنیم هر کس مخالف است تیرباران می کنیم و پرویز ثابتی که الان به رضا پهلوی مشاوره می دهد 9 نفر از فدائیان از جمله بیژن جزنی را در تپه های اوین با اتهام ساختگی فرار تیرباران می کنند و جالب اینکه اینها آنقدر احمق بودند که نمی دانستند که حق زندانی است که فرار کند و حکومت باید آنرا برسمیت می شناخت به همین دلیل است که در سال 57 وقتی نیوزویک از شاه سئوال می کند شاه خبرنگار را بیرون کرده و پاسخ خبرنگار را نمی دهد نه اینکه مانند اینیپنت فارسی تا سالها مدافع جمهوری اسلامی بود و حق حساب می گرفت حالا سلطنت طلب شده باشد آن روزنامه ها هنوز هم معتبر هستند خودفروشی نمی کنند در هر حال رضا پهلوی یک موهبت الهی برای امت حزب الله است تا با تفرقه اندازی تلاش کند بین سلطنت طلبها و مجاهدین خلق بکش بکش درست کرده و جمهوری اسلامی حکومت کند و مردم انقلابی هم بایستند تا دعوای اینها تمام شود وضعیت حال حاضر ایران اینگونه است انقلابیون انقلاب را نیمه تعطیل گذاشته اند تا کسانی که خودشان را مدعی و وکیل می دانند میدان را ترک کنند چون ما بارها گفته این کسانی با این انقلاب هستند که اصول این انقلاب را بپذیرند که از جمله حکومت شورائی است پس وامدار هیچ حزب دسته و گروه نیستیم از روز اول هم گفتیم سکتاریسم یعنی همدستی با جمهوری اسلامی این انقلاب صدای بی صدایان است نه صدای گردن کلفت هائی که جد اندر جد کودتاچی هستند اگر خئدتان انقلاب را تدارک دیده اید مستقل فراخوان بدهید احتیاج به وکالت ندارد وزن خودتان را مشخص کنید اگر جرئت ندارید ساکت بمانید . این آخرین اخطار به تمام سکتاریستهاست اگر ادامه دهید ....
وفا
کاملا موافقم. ملت ایران باید به خواستی که چهل سال پیش در زمان انقلاب مطرح کردند دست یابند. استقلال، آزادی و جمهوریت خواست مردم ایران بود . بلایی که بر سر مردم ایران آمد آن چنان بزرگ بود که مردم آرزوی دوره شاه را می کنند. غافل از اینکه در دوره شاه هم همه کتاب ها باید از سد سانسور رد می شدند. شاه سایه خدا بود و دست ابوالفضل ناجی او. اگر می خواهید رضا پهلوی را بهتر بشناسید به نوشته های طرفدارانش در فضای مجازی رجوع کنید.
آزادی خوا
بسیار عالی نه شما و نه هیچ حزب و سازمانی به جایی نخواهید رسید.ملت ایران باید از همه شما بری بجویند اگر تنوانستن خودشان را از این چاه بیرون بیاورند خیالتان آسوده ج.ا سالهای سال مقتدرانه و سرکوبگرانه به راه خود ادامه میدهند و اگر توانستند آنگاه شماها ریزه خواران از چپ و راست و میانه به سرعت خودتان را سرِمیز میرسانید و اما رضا پهلوی به صراحت مطیع رای ملت اعلام کرده و اگر ملتی که اکنون آگاهی بسیار دارد و به جمهوری رای دهد و ایشان خود را کنار بکشد کدام سلطنت طلب مدعی شاهنشاهی خواهد بود بدون مدعی شاه.قیاس دوران خمینی با امروز قیاس مع الفارق هست.آگاهی مردم را نادیده نگیرید.دوم آنکه دموکراسی در انگلیس و سوئیس و... را با وجود داشتن شاه را انکار میکنید؟؟ در هر حال تفرقه انداز و به نفع آنچه که نمیدانم مقصدتان کجاست قدم بردار!