جشن تولد ۸۴ سالگی خامنهای: رعیت ایران آنقدر فهم ندارد که همهپرسی بگذاریم
رهبر حکومتی که در سالهای گذشته اعتبار نظامش را به رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ میدانست در برابر موج انتقادها از خودش و مدل حکمرانیاش گفت که اساساً مردم قدرت فهم مسائل پیچیده را ندارند که برای آنها رفراندوم بگذاریم. روزنامه سپاه هم چند ساعت بعد تکملهای بر همین حرف گذاشت و نوشت نه فقط مردم نافهمند که دانشگاهیها هم چیزی نمیفهمند.
علی خامنهای روز ۲۹ فروردین ۱۴۰۲ پا به ۸۵ سالگی گذاشت و در همان روز جمعی از دانشجویان بسیجی را به حسینیهاش فراخواند تا آنها انتقاداتشان را از اصحاب حکومت البته غیر از «معظمله» بگویند و در جواب مانند همیشه یا بشنوند که او هم همین نقد را دارد ولی مدیران نظام در برآورده کردن انتظاراتش ناتوانند یا اینکه بگوید شما جوانید و احساساتی و البته از همه امور خبر ندارید و این من هستم که خردی فراتر از همه شما و مدیران و مردم ایران و حتی جهان دارم.
البته نیاز به برگزاری مراسم تولد غیر رسمی نبود تا خامنهای سخنرانی طولانی در باب فرزانگی و خردمندی خودش را تکرار کند. او حتی در جمع مدیران ارشد نظام که منتخب خودش در مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند هم نتوانست بر «شهوتِ فرزانهانگاری»اش غلبه کند و در دیداری که چند ماه پیش با آنها داشت گفت که آنها از مسائل بیاطلاعند و او است که میداند که چه خبر است.
تاکید بر «فهم فرابشری و هوش و آگاهی متفاوت» در سالهای گذشته بارها بر زبان او جاری شده است. سلسله سخنرانیهای خامنهای در دو دهه گذشته هر گاه به شرح موفقیتها و تعیین سیاستها رسیده، قاعدهاش بر حکمت و بصیرت شخصیاش گذاشته شده است. در توجیه نابسامانیها و پاسخ یه اعتراضات هم اشکال کار را یا «تنهایی علی» و «ناتوانی مدیران» خوانده یا «نقشه دشمن» که البته تنها خودش از ابعاد پیچیده آن مطلع است.
او اما در آغاز ۸۵ سالگیاش و شادمان از تبریکهای تولدی که بسیجیهای در سخنان کوتاهشان نثارش کرده بودند عنان از کف داد و آن چیزی را بر زبان راند که سلوک همیشگیاش در دوران رهبری بوده: رعایا آنقدر فهم ندارند که رأی و نظرشان مبنای تصمیم و یا حتی مهم باشد.
رفراندوم برای نافهمان؟ هرگز!
خامنهای در سخنرانی روز ۲۹ فروردینش در واکنش به تمایل جناحهایی از درون حکومتش برای برگزاری رفراندوم در مورد موضوعات به بنبست رسیده مانند سیاست خارجی و رابطه با غرب، موضوع هستهای، حجاب و حتی شیوه حکمرانی گفت که محدوده فهم مردم در حد انتخاب نماینده مجلس و با تبصرههای بسیار رئیسجمهوری است. البته بعد از آنی که شورای نگهبان منصوب او شرکتکنندگان در این مسابقه بسته نظام را سرند کردند و ولایتمدارها از «شُل ولایتها» و «ضد ولایتها» تفکیک و تأیید صلاحیت شدند.
خامنهای گفت:
حرف مردم کجا است؟ خب مردم در همهی مسائل که حرف ندارند. ضمناً یک حرف هم ندارند. (مردم) باید فکر کنند، مطالعه کنند. حرف مردم سازوکاری دارد. حرف مردم همین است که الان وجود دارد؛ یعنی یک نفر را به عنوان رئیسجمهور انتخاب میکنند.. یک عدهای را به عنوان نمایندهی مجلس انتخاب میکنند. این حرف مردم است.
رهبر جمهوری اسلامی در فراز بعدی سخنش به نافهمی عوام در تعیین مقدرات حکومت پرداخت و گفت هیچ کشوری اختیارش را به رأی رعیت وانمیگذارد.
اینجوری گفتند که اگر چنانچه شما از اول در همهی مسائلی که پیش میآمد رفراندوم میکردید، حالا آن حساسیت روی رفراندوم وجود نداشت. کجای دنیا این کار را میکنند؟ مگر مسائل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همهی مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت میکنند، امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟ چطور میشود رفراندوم کرد، در مسائلی که تبلیغات میشود کرد، از همه طرف حرف میشود زد؟
آخرین فردی که در دورن ساختار جمهوری اسلامی تقاضای برگزاری رفراندوم کرده بود، حسن روحانی است. او در دیدار نوروزی با مدیران دولتش گفت که میتوان و باید در مورد بنبستها و مسائل کلیدی به سراغ همهپرسی رفت.
موضوع همهپرسی و ارجاع به رای مردم را روحانی در زمان ریاستجمهوریاش بارها مطرح کرده بود. البته مراد او از این همهپرسی محدود به موضوع هستهای و نشان دادن حمایت عمومی مردم از کنار گذاشتن تنش با غرب و ختم غائله هستهای است.
به جز حسن روحانی، سه رئیسجمهور پیش از او و نخستوزیر دوران حیات روحالله خمینی هم به اشکال متفاوت خواستار رجوع به همهپرسی برای حل مشکلات نظام شده بودند. البته خامنهای هم گرچه به موضوع رفراندوم نمیپرداخت ولی هر بار که ندای همهپرسی بلند میشد، راهپیمایی روز قدس و ۲۲ بهمن و تشییع جنازه سرداران سپاه را رفراندوم واقعی میدانست. رفراندومی که برای این پیرمرد ۸۴ ساله همواره خروجیاش «تایید عظمت و فرزانگی سیدعلی خامنهای» بوده است.
زمانی که رهبر نظام ولایی از همهپرسی خوشش میآمد
البته مختومه کردن پرونده همهپرسی به دلیل نافهمی مردم، رویکرد همیشگی خامنهای نبوده است. او پیشتر بدش نمیآمد که در مورد موضوعات مود علاقهاش رفراندوم برگزار شود. مثلا در سال ۱۳۸۵ که در آمریکا جورج بوش بر سر کار بود و در ایران در نتیجه نخستین مداخله مجتبی خامنهای در انتخابات، محمود احمدینژاد از صندوق بیرون آمده بود، اوضاع برای رهبر جمهوری اسلامی متفاوت بود.
او که در آن زمان هنوز احمدینژاد را دوست داشت و میخواست در هر فرصتی خاری به چشم اصلاحطلبان و البته آمریکا فرو کند در سخنانش در روز نخست فروردین ۱۳۸۵ در مشهد چنین گفت:
اگر میخواهند بدانند چه كسى منزوى است، بنده پيشنهاد میکنم يك رفراندومى در دنياى اسلام براى سنجيدن ميزان محبوبيت رئيس جمهورى ما و رئيس جمهور امريكا برگزار كنند. اگر سردمداران رژيم امريكا از نتايج خفتبار چنين رفراندوم، نظرسنجى و نظرخواهیای نمیترسند، اين گوى و اين ميدان، بيايند راه بيندازند.
او در مورد قدرت فهم و درک مردم ایران هم رویکرد واحدی ندارد. برای نمونه در سال ۱۳۷۹ و در اوج کشمکشهایش با دولت خاتمی از «فهم والای» مردم ایران در سال ۵۸ تعریف مبسوطی کرد.
خامنهای در خطبه هاى نمازجمعه تهران در روز ۲۳ اردیبهشت ۱۳۷۹ فهم مردم ایران را اینچنین میدانست: «امروز مىنشينند و اين طرف آن طرف مىگويند كه مردم در رفراندوم جمهورى اسلامى نمىدانستند چه مىخواهند! چطور نمىدانستند چه مىخواهند؟... چيزى را كه نمىدانند، چطور برايش فداكارى مىكنند؟! مردم خوب مىدانستند چه مىخواهند؛ امروز هم خوب مىدانند چه مىخواهند.»
سپاه پاسداران: یک روستایی و حتی دانشگاهی چه میفهمد؟
انعکاس سخنان خامنهای در حسینیهاش هنوز فروکش نکرده بود که سردبیر روزنامه جوان، وابسته به سپاه پاسداران هم دست به قلم برد و در سرمقاله شماره روز ۳۰ فروردین، رفراندوم را «بامبول» منتقدان و مخالفان رهبری برای زیر سوال بردن فرزانگی او با ارجاع به رای عموم نافهمان خواند.
رزونامه جوان نقطه تمرکز خود را حسن روحانی قرار داد و چنین نوشت:
تصور کنید الان یک رئیسجمهور سابق بامبولباز حرف از رفراندوم تغییرات گسترده در قانوناساسی یا مسئله پیچیده روابط بینالملل بزند و نظام بخواهد برای رضایت آن شخص یا دسته و گروه سیاسی او رفراندوم برگزار کند. چه ظرفیتی لازم است که فقط بخش نخبگانی جمعیت در ماههای طولانی با آنچه قرار است در عبارات پیچیده و سنجیده و حقوقی قانوناساسی تغییر کند، آشنا شود تا بفهمد به تغییر چه چیز رأی میدهند. این تازه با فرض مثبتاندیشانهای است که بعد از این آشنایی، همگان تحلیل منطقی و درستی از رأیدادن یا ندادن به این تغییرات داشته باشند. بقیه مردم که در روستاها و نقاط دور و نزدیک کشور زیست غیرسیاسی دارند و از سیاست و تحلیل مسائل دشوار حقوقی فاصله دارند، چه؟! با پوپولیسم و پروپاگاندای وسیع رسانهای یک دسته یا گروه خاص چه باید کرد؟
به روایت روزنامه سپاه چون سطح نافهمی مردم ایران تنها به روستاها و نقاط دورافتاده هم محدود نیست و حتی دانشگاهیها و نخبهها هم قدرت درک ندارند تنها یک راه میماند: «تعیین نمایندگان پارلمانی و مجالس سنا و منتخبان مردم در دولتها برای همین تصمیمگیریهاست تا نمایندگان به جای عموم مردم تصمیمات کلی و اساسی را بگیرند و نه اینکه هربار اختلافی در سلیقه حکمرانی یا الگوی حکمرانی پیش آمد، صدای بلندگوی رفراندوم را بالا ببریم.»
این شیوهای دوقبضه برای بیان منطق علی خامنهای است: فقط ذات اقدس ملوکانه رهبری اختیار و اراده دارند و نه هیچ کس دیگری.
نظرها
مباشر
فهم خامنهای را از گفتههایش با فهم مردم مقایسه کنیم. این فرد که خودش و همدستانش اینهمه در ایران و دیگر کشورها قتل و غارت کردهاند خودشان فهم ندارند. فهم و درک مردم ایران به این رسیده که این رژیم را نمیخواهند. این جماعت که خودشان را به نفهمی زدهاند باید در فردای آزادی ایران پاسخگوی جنایتهایشان و غارتهای اموال مردم باشند و محاکمه و محکوم شوند و سزای رفتارهای ضد بشری خودشان را ببینند.
رعیت
پس،چطور زمان رفراندوم سال ۵۸ رعیت و نادان و فاقد فهم و شعور نبودیم ؟ مگر آن موقع فقط نخبگان برجسته گزینش شدند تا رای دهند ؟
وکیل الرعایا
بر اساس حکم عالمانه و متقن حضرت آقا ، برگزاری رفراندوم سال ۵۸ غلط بوده و نتایج آن نیز کاملا باطل است . واجب است بر مسئولان دلسوز و متدین و ولایتمدار که هرچه زودتر جمهوری اسلامی را ملغی کرده و به سرعت عاملین برگزاری آن همه پرسی و تمامی رای دهندگان بی بصیرت را شناسایی ، دستگیر و به سزای عمل مجرمانه شان برسانند .