روایت شکنجهشدگان، کشتهشدگان و محکومان یا روایت شکنجهگران، جنایتکاران و حاکمان؟
اگر قرار باشد مردم میان روایت شکنجهشدگان و شکنجهگران، کشتهشدگان و جنایتکاران و محکومان و حاکمان تردید و بهناچار، یکی را انتخاب کنند، روایت شکنجهشدگان، کشتهشدگان و محکومان را انتخاب خواهند کرد. این اعتماد، کمترین دینی است که میتوانند به آنان ادا کنند.
اخیراً ناهید افراخته، خواهر وحید افراخته، یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق در دههی پنجاه، در پیرانهسری، در مصاحبهای با سایت رادیو زمانه، از شکنجههایی که در زندانهای رژیم شاه به او و در برابر چشمان برادرش و بهقصد اعتراف گیری از او، روا داشتهاند، روایت کرد و تصاویری را نیز با آن همراه نمود. در پی آن، شخصی به نام دکتر علی صنعتی که گویا “یکی از طبیبان حاذق و جراحان طراز اول” کشور است، به این “ادعا” ازنظر پزشکی و دانش آناتومی پاسخ داده و آن را دروغ نامید.
انکار شکنجه و جنایت از سوی جنایتکاران و شکنجه گرانِ حکومتی چیز تازهای نیست. نازیهای هیتلری، نهتنها شکنجهها و جنایات خود را در زمان اجرای آن پنهان و انکار میکردند، بلکه دهها سال پسازآن نیز همچنان انکار میکنند. در این میان حتی شبه مورخانی نیز به آنان پیوستهاند که میکوشند به شکلها و شیوههای مختلف، آشکارترین جنایات را که هنوز گواهان آن زندهاند و شهادت میدهند، انکار کنند. یکی از این راهها توسل به بهاصطلاح دانش پزشکی و آناتومی است. چنین تلاشهایی در میان هموطنان ما نیز البته بارها شده و میشود. چه کارگزاران و وابستگان جمهوری اسلامی و چه وابستگان و دلبستگان نظام شاهنشاهی میکوشند به هر شیوهای که شده، شکنجهها و جنایات خود را در وهلهی نخست، پنهان و اگر قابل پنهان نبود، توجیه و تبیین کنند و یا آن را به گردن دیگران و حتی خودِ قربانیان بیندازند.
حالا این “پزشک” محترم که به خودشان کلی زحمت دادند تا شکنجههای پنجاه سال پیش را انکار کنند، چه هدفی را دنبال میکنند و چه سودی از این کار عایدشان میشود؟
میخواهند بگویند در نظام پیشین اساساً شکنجهای در کار نبوده و همهاش داستان سازی است؟
میخواهند بگویند شکنجه بوده، اما اینیکی شکنجه نبوده؟!
میخواهند بگویند شکنجه بوده، اینیکی شکنجه هم بوده، اما تا این اندازه نبوده؟!
حالا به فرض که اینیکی واقعیت نداشته، دهها و صدها مورد دیگر چطور؟ مواردی که خود شکنجه گران رژیم پیشین در دادگاههای علنی به آن اعتراف کردهاند، چطور؟
فرض بگیریم که شما شکنجههای جسمی را میتوانید اندازهگیری کنید، شکنجههای روحی را چطور؟
کابوسهایی که ماهها و سالها شکنجهشدگان را آزار میداده و آنها را همچون خوره، ذرهذره از درون نابود کرده، چطور؟
ترسها و دلهرههایی که تمام وجودشان را فراگرفته و لحظهای آرامشان نمیگذارند، چطور؟
توهینها و بیحرمتیها و تعرضها و تجاوزها چطور؟
ضجهی شکنجهشدگانی که پس از سالها، هنوز در گوش شان طنینانداز است، چطور؟
صحنههای اعدامهای مصنوعی چطور؟
فهرست انواع شکنجهها بسیار است و در این مقال نمیگنجد، چنانکه خلاقیت شکنجه گران را نیز مرزی نیست!
ولی جدای از همهی این توجیهات و استدلالات، در سراسر تاریخ و این جهان پهناور، همیشه یک قاعده برقرار بوده:
اگر قرار باشد مردم میان روایت شکنجهشدگان و شکنجه گران، کشتهشدگان و جنایتکاران و محکومان و حاکمان تردید و بهناچار، یکی را انتخاب کنند، روایت شکنجهشدگان، کشتهشدگان و محکومان را انتخاب خواهند کرد. این اعتماد، کمترین دینی است که میتوانند به آنان ادا کنند.
خرداد ۱۴۰۱۲
منبع: عصر نو
نظرها
آرمان
من پزشک نیستم اما سوالی که باید پرسید اینست که کدام دکتری از روی عکس معمولی تشخیص صد در صد بیماری می دهد حال آنکه با یک مراجعه به ویکی پدیا مدخل Plantar fibromatosis و در قسمت تشخیص می خوانیم که معاینه و Ultrasound image و MRI برای تشخیص بیماری موردنیاز است. A combination of physical examination of the arch and plantar fascia, as well as ultrasound imaging by a physician is the usual path to diagnosis. An MRI Scan (Magnetic Resonance Imaging) is usually the imaging of choice to determine between other possible conditions such as ganglion cysts. MRI tends to be more accurate than x-ray or ultrasound, showing the full extent of the condition. و سوال دیگر اینست که این دو نفر دکتر حاذق که از روی عکس معمولی نسخه می پیچند چرا دلیل ایجاد چنین فیبرومی را ذکر نکردند ! و به مثال هر گردی گردو نیست می تواند البته علل مختلفی داشته باشد حال آنکه در مراجعه مجدد به ویکی پدیا در قسمت معالجه می خوانیم که : Although the origin of the disease is unknown, there is speculation that it is an aggressive healing response to small tears in the plantar fascia, almost as if the fascia over-repairs itself following an injury. There is also some evidence that it might be genetic می گوید علت بیماری ناشناخته است (شواهدی دال بر احتمال ژنتیکی بودن هم هست) اما حدس می زنند که واکنش شدید ترمیمی ای بوده به پارگی های جزیی، انگار که فاشیا خودش را بیش از حد ترمیم کرده پس از یک زخم ! و در نتیجه قلمبگی یا ندول ایجاد شده است. بنابراین بفرض که تشخیص حضرات از روی عکس معمولی صحیح باشد، می بینیم که علت، ایجاد ترمیم شدید و بیش از حدِ پارگی پس از جراحت بوده که با ایجاد شدن زخم توسط کابل بر کف پا محتمل است.