مانیفست مراقبت: سیاستِ وابستگیِ متقابل
ژاله هاشمی ــ مروری بر کتاب «مانیفست مراقبت: سیاست وابستگی متقابل» که به اهمیت مراقبت غیرانتخابی و همگانی میپردازد. مراقبت غیرانتخابی مسئولیتی عمومی و جمعی است. این نوع مراقبت یعنی مراقبت فراسوی مرزهای خانواده و دایره آنچه شبیه یا از نوع خویش تلقی میکنیم.
ما در زمانهای زندگی میکنیم که آدمها عادت ندارند به داد همدیگر برسند. زیر فشار انواع و اقسام بحرانهای اجتماعی-اقتصادی و تحت هجوم روزافزون و همهجانبه سیاستهای نئولیبرالیستی، تداوم زندگی از طریق تعاون و همیاری دیگر یک امر بدیهی نیست. راهحل اصلی، هنجاری و ترویجشده برای بقا پیش روی آدمها فردگرایی است. و درست از همین بابت، صحبت از مراقبت و تأکید بر وابستگی متقابل انسانها به یکدیگر اهمیتی ویژه یافته است.
کتاب «مانیفست مراقبت: سیاست وابستگی متقابل» نوشته آندراس چتزیداکیس، جیمی حکیم، جو لیتلر، کاترین روزنبرگ و لین سگال که نخستین بار در ماههای آغازین پاندمی کرونا منتشر شد، چشمانداز رادیکالی از «مراقبت همگانی» و سیاستهای مورد نیاز برای تحقق آن ارائه میدهد.
مراقبت به مثابه حقی همگانی
«مانیفست مراقبت: سیاست وابستگی متقابل» نخستین کتابی است که از سوی «کلکتیو مراقبت» منتشر شده است. این کلکتیو که در سال ۲۰۱۷ و در قالب یک گروه مطالعاتی در لندن تاسیس شد مشتمل بر نویسندگان و کنشگرانی است که از نظرگاهی بینارشتهای مسئله بحران مراقبت را مورد مداقه قرار میدهند.
در مقدمه کتاب، نویسندگان که خود را فمینیست، کوئیر، ضدنژادپرستی و اکوسوسیالیست معرفی میکنند، فقدان تدابیر مراقبتی در سطوح گوناگون، از خانواده و اجتماع گرفته تا دولت و جهان، را بررسی کرده و نشان میدهند که چگونه سیاستهای نئولیبرالی مختلف منجر به شکلگرفتن چارچوب ذهنی پارانوئید و خودخواهانهای میان افراد شده است، چارچوب ذهنیای که تصور مراقبت از کسانی غیر از خانواده و «آدمهای شبیه خودمان» را غیرممکن ساخته و آتش بیگانهستیزی و نژادپرستی را بیش از پیش شعلهور کرده است. کتاب که در دوران پاندمی ویروس کرونا نوشته و منتشر شده، ادعا میکند که همهگیری کووید صرفاً موجب عیانشدن فقدانها و بحرانی بود که پیشتر نیز در بسیاری از کشورها، از جمله برزیل، انگلستان و آمریکا، وجود داشت. از مدتها پیش از آغاز پاندمی، بسیاری از افراد سالخورده و معلولان نمیتوانستند از خدمات درمانی و مراقبتی مناسب برخوردار شوند، بیخانمانی رو به افزایش بود، و بسیاری از مدارس از گرسنگی دانشآموزان گزارش میدادند.
«مانیفست مراقبت» که در شش فصل با عناوین سیاست مراقبت، خویشاوندی و مراقبت، اجتماعات مراقبتی، دولت مراقبتی، اقتصاد مراقبتی و مراقبت از جهان تدوین شده، بیش از هر چیز دعوت به «مراقبت همگانی» یا «مراقبت غیرانتخابی» است. مثالهایی که نویسندگان کتاب برای شرح و بسط این مفهوم ذکر میکنند گسترده و متنوعاند: همکاری مادر ژنتیکی با مادری که فرزند را بزرگ میکند در جوامع آمریکاییهای آفریقاییتبار، «خانوادههای انتخابی» در جامعه LGBTQ؛ و یا درک گسترده و فرا بیولوژیک بومیان آمریکا از مفهوم خویشاوندی.
همزیستی بومیان آمریکا بر مفهوم متفاوتی از ایده مراقبت استوار است، چرا که گسترش دامنه خویشاوندی برای آنها از حد کسانی که با آنها پیوند خونی دارند، فراتر میرود و حتی به زمین،آب و حیوانات هم میرسد. در پرتو درکی که آنها از خویشاوندی دارند، ارتباط میان مراقبت و مسائل سیاسی همچون تغییر اقلیم و مهاجرت و عدالت اجتماعی را به خوبی میتوان درک کرد.
کتاب «مانیفست مراقبت» همچین از تصورات سنتیای که در مورد مراقبت و پیوند آن با کار خانگی و فضای خصوصی وجود دارد فراروی میکند. بنا بر استدلال نویسندگان، مراقبت کار اصلی و اساسیای است که تداوم جوامع و رشد و شکوفایی افراد را میسر میسازد. مراقبت یکی از مبناهای بازتولید اجتماعی و گرهگاههای کار و امر خصوصی است.
این مانیفست همچنین بعد نژادی و جنسیتیشده مراقبت را به نقد میکشد و نشان میدهد که چطور زنان و خصوصاً زنان متعلق به جوامع پیرامونی بار اصلی مسئولیتهای مراقبتی را به دوش میکشند. بهزعم نویسندگان، در مقابل ایده رایج از مراقبت به مثابه بار و مسئولیتی فردی، باید بر بازتوزیع مراقبت و مراقبت به عنوان حق همگانی پافشاری کرد.
تأکید بر وابستگی متقابل در برابر فردگرایی نئولیبرالیستی
«مانیفست مراقبت» نشان میدهد که چطور با تشدید بحران بازتولید ومراقبت در سالهای اخیر، همزمان نوعی گفتمان نئولیبرالیستی با تأکید بر انگارههایی نظیر تابآوری، خودمراقبتی و خودسازی شکل گرفته که ایده رفاه اجتماعی را قویاً پس میزند و بهکالاییشدن پیش از پیش مراقبت منجر میشود. انواع و اقسام مغلطههایی که با اغراق در تلاش و پشتکار فردی برای رسیدن به موفقیت، سیستمهای رفاه دولتی را موجب وابسته و طفیلیبارآمدن افراد جلوه میدهند، ذیل همین گفتمان نئولیبرالیستی قرار میگیرند.
نویسندگان کتاب اما در عین تأکید بر نقش حیاتی دولت در ارائه و تضمین مراقبت، از مطالبه یک نظام مراقبتی ملی نیز فراتر میروند: «ارائه خدمات مراقبتی از سوی دولت بدون دگرگونکردن شیوه ارائه این خدمات کافی نیست.»
نویسندگان دولتهای رفاه گذشته را که بر پایه قیممآبی، پدرسالاری، نژادیپرستی و کالاییسازی خدمات عمل میکردند به نقد میکشند. بهزعم آنها یک دولت مراقبتی، در عوض، باید بر اساس تعلق (نه حذف نا-شهروندان)، عدالت ترمیمی و استعمارزدایی عمل کند.
کتاب با تاکید بر مفهوم گسست پایان میپذیرد: گسستهای تاریخی همواره راه را برای تغییرات رادیکال و پیشرو باز کردهاند. بحران میتواند فرصتی برای بازسازی اجتماعی باشد، درست همانطور که پس از فجایع جنگ جهانی دوم شاهد رشد نظام رفاه در بسیاری از کشورهای جهان غرب و جنبشهای موفق استقلالطلبانه در مستعمرات سابق اروپا بودیم. با این حال، نویسندگان کتاب خاطر نشان میکنند که مانند آنچه پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸ رخ داد، گسستها گاه به رشد ملیگرایی، اقتدارگرایی و راهاندازی مجدد سرمایهداری نیز منجر شدهاند.
گرچه امید نویسندگان کتاب این است که پاندمی کرونا به عنوان یک گسست تاریخی موجب آگاهیبخشی در خصوص بحران مراقبت و دگرگونی عمیق سیستمهای اقتصادی و سیاسی وقت شود، اکنون پس از دو سال و با گذر از بحران کرونا میتوان دید که در اغلب مناطق جهان، و خصوصاً اروپا، نه با جنبشهای مترقی، که با سایه شوم فاشیسم و ملیگرایی مواجه هستیم. با وجود این، بازاندیشی در خصوص مسئله مراقبت و تاکید بر همبستگی و وابستگی افراد به یکدیگر نه تنها در سطحی ملی که در سطحی جهانی همچنان تنها راهحل بقای ما در برابر بحرانهای حال و آینده است.
نظرها
نظری وجود ندارد.