نابودی فلسفهی علم با تبر کسبوکار
میثم بادامچی ــ امسال دانشگاه امیرکبیر در مقطع کارشناسی ارشد دیگر دانشجوی فلسفهی علم نمیپذیرد. این حاصل تصمیم مهدی مجیدپور، رئیس دانشکده مدیریت، علم و فناوری دانشگاه امیرکبیر (پلیتکنیک تهران) است.
چرا فلسفه علم در ایران تأسیس شد؟
آن گونه که جمعی از دانشآموختگانِ گروهِ فلسفهی علمِ امیرکبیر در متن اعتراضیشان به حذفِ سهمیهی این رشته در دفترچهی انتخاب رشتهی کنکورِ کارشناسیِ ارشد امسال و خطاب به رئیس دانشگاه نوشتهاند، رایزنی با افرادی که در حیطهی فلسفهی متخصصاند یا حتی آشنایی اجمالی با این رشته و کارکرد آن دارند، میتواند به راحتی «لزوم و نیازِ مبرم به تأسیس چنین رشتهای را در دانشگاهِ امیرکبیر» (که با همت و زحماتِ افرادِ زیادی ایجاد شده است)، مشخص کند.
فلسفهی تأسیس فلسفهی علم در ایران را میتوان در نامهی جمعی از اساتید فلسفه در اعتراض به حذفِ ظرفیتِ پذیرشِ دانشجوی ارشد فلسفهی علم امیرکبیر خواند و مشاهده کرد. در میان امضا کنندگان نامه مزبور نام پژوهشگران فلسفه علم از دو نسل قدیم و جدید، از موسی اکرمی، حمید وحید، حسین معصومی همدانی...گرفته، تا محسن زمانی، هادی صمدی، حسین شیخرضایی و لاله قدکپور... به چشم میخورد (لیست کامل اسامی را اینجا ببینید). امضاکنندگان توضیح دادهاند که تأسیس گروههای فلسفهی علم در ایران در سه دههی اخیر (سال ۱۳۷۴ شمسی تا امروز)، ابتدا در دانشگاه صنعتی شریف و سپس دانشگاههای صنعتی امیرکبیر و صنعتی اصفهان، تصمیمی درست بوده «که در پاسخ به نیازی واقعی» گرفته شده است. وضعیتی که ضرورت تأسیس این رشتهها را در دانشگاههای عمدتا با رشتههای مهندسی توجیه میکرده امروز نه تنها از میان نرفته، بلکه از جهاتی تقویت هم شده است.
زنده نگه داشتن مشعل فلسفهی علم، از آن جهت مهم است که این رشته برای دانشجویان علاقهمندی که «بسیاری از آنها تحصیلاتِ کارشناسی خود را در حوزههای علمی مختلف» (عمدتا غیر از فلسفه) به انجام رساندهاند، مجالی فراهم میکند برای «آموختن فلسفه و پژوهش دربارهی چالشهای مختلف فلسفی، اجتماعی، و اخلاقی علوم». این میوه امروز ثمر داده است و امروزه بسیاری فارغالتحصیلان فلسفه علم در داخل و خارج بخشی از جامعهی فلسفی ایرانی را تشکیل میدهند. (نگارندهی این سطور خود دانشآموختهی فلسفهی علم دانشگاه شریف در مقطع کارشناسی ارشد است، ورودی سالهای آغازین دههی هشتاد شمسی.)
در نظر اساتید نگارندهی نامهی مورد بحث در کمال ناباوری، پس از حدود سه دهه از تشکیل اولین گروه فلسفه علم و فرارسیدن زمانی که شریف و امیرکبیر و...باید به فکر بهرهگیری از دانش و تجربهی فارغالتحصیلان خود «برای غنای کیفیت» در ایران باشند، شاهدیم که در عوض دانشگاه امیرکبیر، مشخصا دانشکدهی مدیریت ذیل مدیریت مهدی مجیدپور، تصمیم به حذفِ ظرفیتِ پذیرشِ دانشجوی کارشناسی ارشد در گروه فلسفهی علم خود را گرفته است. این تصمیم نه تنها «باعث نگرانی عاجل دانشجویانی شده است که برای آیندهی تحصیلی و حرفهای خود تصمیم به ادامهی تحصیل در این گروه داشتند»، در میانمدت و بلندمدت خساراتی جدّی به جامعهی فلسفی دانشگاهی ایران خواهد زد و استقلال دانشگاه را بیش از پیش مخدوش خواهد کرد. (در مورد خودآیینی دانشگاه و ربط آن به آزادی بیان آکادمیک بنگرید به این مقاله از نگارنده) در نظر امضاکنندگان مشخصا آنچه دربارهی فرایند تصمیمگیری در دانشکدهی مدیریت، علم، و فناوری دانشگاه امیرکبیر ذیل مدیریت مجیدپور شنیده میشود، و «خودداری مسئولین دانشکده از ارائهی توضیح به عموم جامعهی فلسفی و به خصوص دانشجویان و اعضای هیأت علمیای که آیندهی تحصیلی و حرفهای آنها مستقیماً از این تصمیم متأثر میشود»، نگرانیها را مضاعف کرده است.
زنده نگه داشتن مشعل فلسفهی علم، از آن جهت مهم است که این رشته برای دانشجویان علاقهمندی که «بسیاری از آنها تحصیلاتِ کارشناسی خود را در حوزههای علمی مختلف» (عمدتا غیر از فلسفه) به انجام رساندهاند، مجالی فراهم میکند برای «آموختن فلسفه و پژوهش دربارهی چالشهای مختلف فلسفی، اجتماعی، و اخلاقی علوم». این میوه امروز ثمر داده است و امروزه بسیاری فارغالتحصیلان فلسفه علم در داخل و خارج بخشی از جامعهی فلسفی ایرانی را تشکیل میدهند.
به این تحلیل همچنین میشود توضیحات مصطفی مهاجری از اعضای هیئات علمی فلسفهی علم امیرکبیر که به صورت علنی به انتقاد از اقدامات مجیدپور در دانشکدهی مدیریت امیرکبیر پرداخته را اضافه کرد. محسن آزموده در مصاحبهای با زیرعنوان «وضعیت مبهم گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی امیركبیر (پلیتكنیك تهران)» (منتشر شده به تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۲) از مصطفی مهاجری میپرسد: «معمولا یكی از توجیهات برای تعطیل گروههای علمی از این دست، عدم توجیه اقتصادی آنهاست، یعنی فارغالتحصیلان این رشتهها، كار و بار مشخصی ندارند.» مصاحبهگر تلویحا با این پرسش به خواننده میگوید که منطق مجیدپور در بستن گروه فلسفهی علم هم چیزی از این دست است و از مصاحبهشونده میپرسد نظر او در این باره چیست؟ مهاجری پاسخ میدهد:
اینكه دانشگاه را جایی ببینیم كه «كسانی در آن مهارتهایی میآموزند تا بعد آن مهارت را در بازار كار بفروشند»، ماهیت یا كاركردِ اصلی دانشگاهها را حداقل در رشتههای فلسفه و علوم پایه نادیده میگیرد. در فلسفهی علم و خود علم (در نگاه معرفتشناختی) استاد و دانشجو، همكارانه در فعالیتی مشاركت میكنند كه هدفِ آن «شناختِ جهان یا بخشهایی از جهان یا فهمِ ساز و كارِ جهان یا بخشهایی از آن» است. به بیان دیگر، «هدف از فعالیتهای همكارانهای كه در دانشگاه صورت میگیرد كمك به شكل دادن به چهارچوبهای مفهومی دقیق و گفتمان یا گفتمانهایی عقلانی است كه ساز و كار جهان یا ساز و كارِ بخشهایی از جهان را برای ما فهمپذیر میكند یا به ما اجازه میدهد مفهوم یا مفاهیمی از خیرِ عمومی را صورتبندی كنیم.» بنابراین «وقتی درباره رشته فلسفه حرف میزنیم، بهتر است به این كاركردهای دانشگاه فكر كنیم، نه به اینكه دانشآموخته فلسفه دقیقا در چه شغلی میتواند استخدام شود.» گروههای فلسفه علم ایران به گفتهی مهاجری این امكان را فراهم كردهاند كه تعدادی از فلسفهکارها در حد امكانات خویش در پژوهش و تحقیق درباره «سوالهای فلسفی ناظر بر علم» مشاركت كنند و نیز دانشجویانی را در این حوزهها پرورش دهند. این از مهمترین کارکردهای رشتهی فلسفه علم است، گرچه نه تنها کارکرد آن.
مجیدپور و ادعای کاذب بحران در فلسفهی علم
مهدی مجیدپور که تخصصی در زمینهی فلسفه علم ندارد و احتمالا علاقهای هم به فلسفه ندارد، مدعی شده است که فلسفه علم ایران دچار بحران است. او در مصاحبهای با همشهری آنلاین در واکنش به انتقادهایی که متوجه او شده میگوید برای «رعایت استانداردهای علمی و آموزشی» مجبور شده ظرفیت پذیرش این رشته را در دانشکده امسال صفر اعلام کند. در ادعای او مشکلاتی و آسیبهایی در زمینه «زیرساختهای علمی و اجرایی» دورهی فلسفه علم امیرکبیر وجود دارد، که جدی هستند و چه بسا حلناشدنی. خواننده مصاحبهی او چه بسا فراموش کند که چندین سال است بعد از برسرکار آمدن ابراهیم رئیسی مجیدپور به مدیریت دانشکدهای منصوب شده که مطالعات علم و فناوری ذیل آن قرار دارد و اگر هم مشکلاتی در زیرساختهای فلسفه علم است در درجهی اول برطرف کردن آنها متوجه همو با مشورت با اعضای هیئت علمی و دانشجویان است. با اینحال مهدی مجیدپور گویا تعطیلی رشته و پاک کردن صورت مسئله از اساس را برگزیده است!
دستان مجیدپور در مصاحبهی مورد بحث در نشان دادن ضعف استانداردهای آموزشی فلسفه علم امیرکبیر خالی است، بنابراین مثال اصلی او در مورد آنچه آسیبهای جدی میخواندشان آن است که دانشجویان این رشته بجای اینکه در چهار ترم درسشان را تمام کنند، تحصیل را به ترمهای پنجم و ششم کش میدهند. دانشجوی کارشناسی ارشد بایستی در طول ۴ ترم تحصیل خود را به اتمام برساند: «در مواقعی این مدت قابل تمدید برای ترم پنجم هست و تمدید ترم ششم فرآیندی بسیار سخت است و به ندرت اتفاق میافتد و ترم هفتم دانشجو باید اخراج شود.» با اینحال از میان ۸ نفر «ورودیهای سال ۱۳۹۹» این گروه، به گفتهی مجیدپور، «صرفا یک نفر دفاع از پایان نامه نموده» و «۷ نفر باقیمانده در آستانه ورود به سال چهارم و در یک وضعیت بحرانی [! ] قرار دارند.» در بخشی دیگر از مصاحبه میگوید: «گاهی مواقع کلاسی با ۶ نفر [متقاضی] برگزار میگردد»، ولی «دو نفر آن درس را حذف مینمایند و یک نفر هم غیبت امتحانی میکند. ترم بعدی بایستی مجددا کلاس با ظرفیت ۳ نفر ارائه شود.» «مشخص نیست این چرخه تا چه زمانی باید ادامه یابد.»
در پاسخ به مجیدپور باید گفت هیچکدام از مواردی که ایشان ذکر کرد دلیلی بر بحران نیست. نگارنده به خوبی به یاد دارد در دانشگاه صنعتی شریف هم در دههی هشتاد شمسی خیلی دانشجویان مدت تحصیلشان را تا ترمهای پنجم و ششم طول میدادند و در این فاصله میکوشیدند درسهایی بیشتر از حد اجباری بگذرانند (یا حداقل به صورت مستمع آزاد در کلاسهایی که ارائه شده، ولی برنداشتهاند شرکت کنند) تا کمبود در پیشزمینه فلسفی را جبران کنند. چنانکه اشاره شد علاقمندان فلسفه علم معمولا از رشتههای مهندسی و علوم پایه به این رشته میآیند. نتیجه آنکه طبیعی است کارشناسی ارشد فلسفهی علم در مقایسه با مثلا «مدیریت کسب و کار» (که اغلب گذراندن دورهی آن بر خلاف فلسفهی علم در ایران محتاج پرداخت شهریهای هنگفت است و رشتهی تخصصی آقای مجیدپور است) قدری بیشتر طول بکشد. اگر منطق مجیدپور قرار بود در دانشگاه صنعتی شریف اعمال شود، احتمالا لازم میبود گروه فلسفهی علم آنجا (که چنانکه اشاره شد اولین گروه فلسفهی علم ایران با دانشجویانی در مقطع ارشد است) سالها قبل بسته میشد.
مجیدپور همچنین خودش را اصطلاحا به کوچهی علی چپ میزند و اشارهای نمیکند که در دوران «بحرانی» مورد اشارهی او (سال ۱۳۹۹) همهگیری کرونا در جهان و ایران برقرار بوده است و این به شدت بر برگزاری کلاسها و تاریخ دفاع دانشجویان در رشتههای مختلف تاثیر گذاشته است. چنانکه یکی از دانشجویان ورودی ۹۸ فلسفه علم امیرکبیر در اشاره به خاطرات خود نوشته است، در روزهای کرونایی «نه دانشگاه به حال خود بود، نه به اساتید راهی برای دسترسی و نه کلاسها را کیفیتی.»
با اینحال مسئولیت دانشکدهی مدیریت امیرکبیر «انگار نه انگار که کرونایی آمده» از امثال او میخواهند در زمان موعود (بسان وضعیت بدون کرونا) باید از پایاننامه خود دفاع کنند. دانشجوی مزبورتوضیح میدهد:
در آن روزها گروهی از دانشجویان بر سر زنان، گروهی دست به دعا و گروهی مشتگرهکرده گفتند که باید رای دانشگاه برگردد و ما باز نامهها نوشتیم و پای آن نامهها نامهایمان را. در نهایت با هزار منت مهلت اندکی دادند و گفتند که هر ماه که بگذرد، نمرهای از پایاننامهتان کم میشود. من که یکسال به راهنمایی استادم خوانده و نوشته بودم. به ناچار پارهنوشتههایم را با آب دهان به هم چسباندم تا بتوان آن را خواند.
این دانشجو نهایتا با هزار مشقت از پایاننامهی خود دفاع میکند.
امر دیگری که میشود حدس زد در تصمیم مجیدپور (به عنوان یکی از گماشتگان دولت ابراهیم رئیسی در دانشگاهها) علیه فلسفهی علم بیتاثیر نبوده، منتهی در متن کسانی که در داخل کشور به موضوع میپردازند به دلایل قابل فهم مسکوت گذاشته میشود، انتقام مدیران حکومتی دانشگاه امیرکبیر از دانشجویان و اساتید فلسفه علم به سبب عدم همراهی ایشان با سرکوب دانشجویان در ماجرای اعتراضات سراسری علیه حجاب اجباری در واکنش به قتل مهسا امینی در پاییز گذشته است. در اعلامیهای کوتاه به تاریخ ۱۹ نوامبر ۲۰۲۲ در کانال تلگرامی فلسفهی علم امیرکبیر میخوانیم: «دانشجویان گروه فلسفه علم امیرکبیر به اعتصابات سراسری دانشگاه پیوسته، و این هفته در اعتراض به شرایط فعلی دانشگاه، که به پادگان تبدیل شده است، در هیچ کلاسی به صورت حضوری یا مجازی شرکت نخواهند کرد.» یعنی دانشجویان جسور فلسفه علم، بر خلاف دانشجویان محافظهکار رشتهی مدیریت کسب و کار، در اعتصابهای دانشجویی شرکت کردند و شاید بنوعی هزینهی آنرا هم میدهند.
در اعلامیهای به تاریخ ۲۶ نوامبر همانجا میخوانیم:
در اعتراض به تداوم نابسامانیِ وضعیتِ امنیتِ دانشگاه دانشجویان گروه فلسفه علم در همراهی با اعتصاب سراسری دانشگاه یک هفتهی دیگر به تحریم کلاسها ادامه خواهند داد. ما برای حفظ امنیت خانهٔمان متحد هستیم، و صدای دوستان تعلیقی و دربندمان خواهیم بود.
معلوم است موج گستردهای از تعلیق دانشجویان معترض در آنروزها در امیرکبیر برقرار بوده است. کمابیش مصادف همان ایام برخی مدرسان گروه فلسفه علم هم بهاحترام دانشجویان کل دانشگاه و مشخصا فلسفه علم و خواستههایشان، تدریس خود را برای مدتی متوقف کردند. یعنی بخش مهمی از تق ولق بودن کلاسهای فلسفهی علم در سال گذشته، که الان پیراهن عثمانی شده در دست مهدی مجیدپور برای تعطیلی احتمالی گروه فلسفه علم یا صفر کردن ظرفیت آن، تصمیمی مبتنی بر خیرعمومی و خرد جمعی بوده از سوی دانشجویان فلسفه علم، برای همراهی با بقیهی امیرکبیریها و دانشجویان سایر دانشگاهها، در جنبش سراسری علیه حجاب اجباری، گشت ارشاد و خشونت پلیس.
نظرها
کاتب
اولاً جدایی صنعت و اشتغال از دانشگاه، مختص رشته های فلسفی نیست . در همۀ رشته ها این گستت دیده می شه. ثانیاً قرار نیست کسی که فلسفه خونده بره در صنعت. فلسفه خوانده ها، باید در پژوهشگاه ها کار نظری انجام بدن. حالا شما تدبیر ندارید چهارتا پژوهشگاه بزنید ، چرا با فلسفه درافتادین؟ ثالثاً اگه بحث فایده داشتنه، بسیاری از صنایع هم بی فایده هستند. کارخونه ساخت پفک و چیپس و بسیاری از مواد آشغالی خوراکی مفید تره یا فلسفه ؟ کدوم برای انسان ضروری تره ؟ به نظر میاد اصلا بعضی افراد نمیدونن فلسفه چیست که نیاز کشور به فلسفه را درک نمی کنن . آن هم فلسفۀ "علم" ! آن هم در قرن 21.
بیژن
لطفن شما به ظاهر فیلسوفان از جفنگ گویی دست بردارید! اگر پیشرفت های امروز قرار می بود که با خزعبلات مشتی فیلسوف مآب به تحقق می پیوست که تا به امروز بشر از تویه غار در نمی اومد. شما فلاسفه معظم مثل ملایان بدرد این میخورید که برید بالای ارتفاعات یه رشته کوهی زاویه اختیار کنید و بحث واجب الوجودی و اول تخم مرغ بود یا مرغ راه بندازید. همچین در باب اهمیت فلسفه می گه کسی ندونه فکر میکنه معماری تراشه کامپیوتر میکنم یا تو آزمایشگاه ها دارن رو کنترل متاستاز سرطان کار می کنن...خخخ