رشد بازماندگی از تحصیل و گسترش طردشدگی
خصوصیسازی آموزش و فقر شمار کودکان بازمانده از تحصیل را سال به سال افزایش میدهد. تنها در مقطع ابتدایی بیش از ۱۶۰ هزار کودک شش تا ۱۱ ساله از تحصیل بازماندند.
کمتر از یک ماه به بازگشایی مدارس و دانشگاهها مانده و در میان حجم گسترده اخبار سرکوب دانشجویان و دانشآموزان، خبر دیگری هم درباره آمار کودکان بازمانده از تحصیل منتشر شده که وجه دیگری از طردشدگی و حذف از چرخه آموزش در ایران را نشان میدهد. معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش همین اواخر گفته ۱۶۰ هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل در مقطع ابتدایی در کشور شناسایی شدهاند. نکته قابل توجه این که این آمار تنها مربوط به مقطع ابتدایی است و شامل بخش قابل توجهی از کودکان مهاجر و کودکان بیشناسنامه هم نمیشود.
بازماندگی از تحصیل در ایران حتی با اتکا به آمار رسمی به یکی از مسایل جدی آموزش در ایران بدل شده و شواهد نشان میدهند که رشد فقر از یکسو و خصوصیسازی آموزش از سوی دیگر در افزایش ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل نقش داشتهاند. بازماندگی از تحصیل و ترک تحصیل در سالهای اخیر روندی رو رشد داشته و این مسئلهای جدی است که تبعاتی بلندمدت دارد و به روند طردشدگی و به حاشیه راندن بخشهایی از جامعه منجر خواهد شد. حکومت اما بیتوجه به این مسئله، به سرکوب و حذف صداهای منتقد و معترض مشغول است.
شکست حکومت در پوشش کامل تحصیلی
در یک دهه اخیر چندین شوک بزرگ اقتصادی به جامعه تحمیل شده که به رشد فقر و نابرابریِ از پیش موجود دامن زده است. فقر و نابرابری تبعات گستردهای به همراه داشته که یکی از آنها در افزایش آمار بازماندگی از تحصیل در سالهای اخیر دیده میشود.
مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی که دیماه ۱۴۰۱ منتشر شد به بررسی روند ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل در فاصله سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۴۰۱ پرداخته بود. این گزارش میگوید علیرغم سیاستگذاریهای مکرر در قبل و بعد از انقلاب اسلامی در خصوص پوشش کامل تحصیلی و جذب همه کودکان بازمانده از تحصیل، این اهداف تحقق نیافته و تعداد ۹۱۱۲۷۲ کودک لازمالتعلیم در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۰ از تحصیل بازماندهاند و تعداد ۲۷۹۰۱۹ دانشآموز در همین سال ترک تحصیل کردهاند.
طبق آمار مرکز پژوهشهای مجلس، تعداد کل افراد بازمانده از تحصیل در سال تحصیلی ۱۳۹۵-۱۳۹۴ برابر ۷۷۷۸۶۲ نفر است که در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ با ۲۶ درصد رشد به ۹۱۱۲۷۲ نفر افزایش یافته است. بر اساس گزارش سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰، پنج استان سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، تهران، خوزستان و آذربایجان غربی دارای بیشترین فراوانی مطلق بازماندگان از تحصیل هستند. از این میان، استان سیستان و بلوچستان «وضعیت بغرنجی» دارد به گونهای که از سال تحصیلی ۱۳۹۵-۱۳۹۴ تاکنون بیشترین فراوانی مطلق و نسبی را در شاخص مذکور دارد و در سال تحصیلی ۱۴۰۰۱-۱۴۰۰ تعداد ۱۴۵۳۴۰ کودک بازمانده از تحصیل دارد.
بر این اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس تصریح کرده که: «یافتههای این گزارش نشان میدهد نرخ جذب بسیار ناچیز کودکان بازمانده از تحصیل در کنار تعداد بالای ترک تحصیل سالیانه (از ۳۴۷ هزار نفر تا ۲۷۰ هزار نفر) سبب شده است تا روند بازماندگی از تحصیل در نظام آموزش و پرورش تا سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ رو به رشد باشد.»
فقر و بازماندگی از تحصیل
شواهد نشان میدهند که اکثر کودکان بازمانده از تحصیل به طبقه فرودست جامعه و استانهای محروم تعلق دارند و گسترش فقر در سالهای اخیر به افزایش نرخ بازماندگی از تحصیل دامن زده است. دانشآموزانی که همراه با خانوادههایشان به دلیل فقر به حاشیه شهرها و روستاها رانده شدهاند با مسایل متعددی روبرو هستند. در غیاب برنامهای منسجم از سوی حکومت برای کاهش فقر و حمایت از مناطق محروم، کودکان کار و کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست همواره در معرض بازماندگی از تحصیل یا ترک تحصیل هستند.
گزارشهایی رسمی از جمله گزارش دبیرخانه شورای عالی رفاه و تامین اجتاعی درباره سرشماری کودکان بازمانده از تحصیل که به سال ۹۹ مربوط است میگوید ۵۸ درصد از کودکان بازمانده از تحصیل بازه سنی ۶ تا ۱۱ سال، مربوط به پنج دهک درآمدی اول هستند.
گزارش دیگری از وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی هم میگوید در سال ۱۳۹۹ حدود ۷۰ درصد از کودکان بازمانده از تحصیل در دهک یک تا پنج قرار دارند و استان سیستان و بلوچستان با بیش از ۷۳ درصد دارای بیشترین نرخ فقر کودکان بازمانده از تحصیل است.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نیز تاکید کرده که خانوارهایی که در دهکهای پایین، فاقد بیمه، فقیر و فاقد درآمد ثابت هستند بیشتر در معرض بازماندگی از تحصیل قرار دارند و به طور کلی میتوان گفت که بازماندگی از تحصیل با وضعیت رفاه خانوار مرتبط است.
رضا امیدی، جامعهشناسی که سال گذشته از دانشگاه اخراج شد، در سالهای اخیر تمرکز ویژهای بر موضوع آموزش در ایران داشته و اخیرا در گفتوگویی با شرق گفته که بخش عمدهای از بازماندگی از تحصیل مربوط به استانهای محروم است. او درباره ورود زودهنگام کودکان به بازار کار برای کمک به معیشت خانوارهای محروم گفته: «دولت در جاهایی که باید ایفای نقش میکرده، این کار را نکرده است. وقتی شما این را بازتر میکنید، میبینید در این بازماندگی از تحصیل دختران و محرومان سهم بالاتری را دارند. همچنین به دلیل شرایط اقتصادی، ما الان با بازماندگیهای فصلی هم مواجه هستیم، برای مثال در مناطقی از کشور که فصل کشاورزی در پاییز است، ساعتهای حضور دانشآموزان در مدرسه کاهش پیدا میکند. برای اینکه دانشآموزان میخواهند به لحاظ درآمدی کمکی به خانواده کنند. این مسئلهای است که ما قبلا آن را نداشتیم. شواهد زیادی است که دانشآموزان در مقاطع راهنمایی و دبیرستان که توان کارکردن دارند، از مدرسه جدا میشوند و ساعتهای مدرسه را به کار اختصاص میدهند. در شهر بزرگی مثل تهران بهویژه در جریان کرونا یک موجی ایجاد شد که تمایل به کارکردن در دانشآموزان بهویژه دانشآموزان دختر افزایش پیدا کرد. دانشآموزان بیشتر علاقهمند به مشاغل آنلاین یا مشاغل خدماتی کمدستمزد، بیثبات با ساعت کاری منعطف بودند.»
خصوصیسازی آموزش و بازماندگی از تحصیل
اگرچه خصوصیسازی آموزش در ایران سابقهای طولانی دارد اما در سالهای اخیر شاهد میل فزاینده حکومت به پیادهسازی سیاستهای نئولیبرالی در عرصه آموزش بودهایم. آمارها و شواهد نشان میدهند که یکی از نتایج خصوصیسازی در آموزش بازماندگی از تحصیل و ترک تحصیل بوده است. حکومت مسئولیتی در قبال آموزش طبقههای فرودست جامعه احساس نمیکند و آموزش باکیفیت به شکل فزایندهای از دسترس خانوارهای کمدرآمد خارج شده است. حاصل این روند افت کیفیت مدارس دولتی است و نتیجهاش به شکلی آشکار در ترک تحصیل نمود داشته است.
درباره علل بازماندن کودکان از تحصیل مطالعاتی در سالهای اخیر انجام شده اما نکته قابل توجه این است که پژوهشی که بتواند ابعاد و جزییات مختلف مربوط به بازماندگی از تحصیل را بررسی کند دشوار است چرا که وزارت آموزش و پرورش، مثل بسیاری دیگر از نهادهای حکومتی، آمار و دادههای خود را به سختی و اغلب ناقص منتشر میکند و این مسئله راه را برای مطالعهای مستقل دشوار میکند. با این حال مطالعههای مختلف نشان میدهند که خصوصیسازی آموزش نقش پررنگی در بازماندگی از تحصیل و ترک تحصیل داشته است.
حذف کودکان مهاجر از آموزش
آمارهای منتشر شده درباره تعداد کودکان بازمانده از تحصیل شامل کودکانی است که از نظر قانونی و رسمی صلاحیت تحصیل را داشته باشند. در این وضعیت کودکان مهاجر و کودکانی بیشناسنامه در دادههای رسمی جایی ندارند و درواقع این کودکان اصلا در شمار آورده نمیشوند.
رئیس اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران اخیرا در نامهای خطاب به وزیر آموزش و پرورش به موضوع حق بر آموزش کودکان تاکید کرده و در جایی از نامهاش به کودکان و نوجوانان تبعه دیگر کشورها بهویژه اتباع افغانستان اشاره کرده و نوشته که هیچ رویه واحد و قابل استنادی برای ثبتنام کودکان مهاجر پیشبینی و ابلاغ نشده یا در دستور کار قرار نگرفته است.
گزارشها و شواهد میگویند بازماندگی از تحصیل در مورد آن دسته از کودکان افغانستانی که پس از به قدرت رسیدن طالبان همراه به خانوادههایشان به ایران مهاجرت کردهاند بسیار زیاد است. درواقع شمار قابل توجهی از این کودکان نتوانستهاند در ایران به مدرسه بروند. مدیر پژوهش انجمن دیاران سال گذشته به شرق گفته بود که در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ حدود ۲۰۰ هزار کودک مهاجر از تحصیل بازماندهاند.
سهم بالای دختران در بازماندگی از تحصیل
اگرچه در بسیاری از گزارشهای رسمی آمار کودکان بازمانده از تحصیل به تفکیک جنسیت ارایه نمیشود اما از میان شواهد، مطالعهها و همچنین نظرهای پراکندهای که گاهی از سوی مقامهای حکومت منتشر میشود میتوان گفت که دختران سهم بسیار بیشتری در بازماندگی از تحصیل دارند. شکاف جنسیتی در سطوح مختلف در ایران وجود دارد و در عرصه آموزش نیز همین وضعیت حاکم است.
در سال ۱۳۹۸ یکی از مقامهای دولتی گفته بود که تعداد دختران بازمانده از تحصیل ۳ تا ۴ برابر پسران است. سال گذشته در همایشی با عنوان «فقر و نابرابری آموزشی»، معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دولت حسن روحانی گفته بود که در دوران کرونا ازدواج دختران در مقطع متوسطه افزایش یافت. ازدواج زودهنگام دختران یکی از دلایل ترک تحصیل و از موانع جدی جذب تحصیلی در ایران به شمار میرود و بر این اساس به نظر میرسد که در سالهای اخیر دختران به خصوص دختران روستایی با سرعتی بیش از گذشته از تحصیل بازماندهاند.
مسئله دیگری که قابل توجه است حملههای سازمانیافته به مدارس دخترانه در سال تحصیلی گذشته و امکان تکرار آن در سال تحصیلی پیشرو است. با توجه به اینکه ابعاد این مسئله همچنان مبهم و مسکوت باقی مانده امکان تکرارش وجود دارد و این نیز میتواند به افزایش ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل در میان دختران دامن بزند.
حذف و زندانی کردن صداهای منتقد
آموزش رایگان و دسترسی داشتن تمام طبقههای جامعه به آموزش باکیفیت یکی از موضوعاتی است که به خصوص در سالهای اخیر در جنبش معلمان و جنش دانشجویی مورد توجه بوده است. تبعات مهلک و ضداجتماعی خصوصیسازی و کالاییسازی آموزش به حدی پیش رفته که در سالهای اخیر برخی چهرههای آکادمیک نیز بارها درباره این روند هشدار دادهاند. رضا امیدی یکی از این چهرهها است که در سالهای اخیر مکرر و بر اساس مطالعاتش به انتقاد از وضعیت آموزش در ایران پرداخته است. امیدی صدای مستقل و منتقدی بود که سال گذشته پس از مدتها کشوقوس سرانجام از دانشگاه اخراج شد.
اعتراض به وضعیت کنونی آموزش و سلطه خصوصیسازی در جنبش معلمان هم بسیار پررنگ بوده است. جعفر ابراهیمی، معلم زندانی و بازرس شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان ایران، یکی از چهرههای شناخته شده جنبش معلمان است که به شکلهای مختلف به خصوصیسازی آموزش اعتراض کرده است. او در مقالهای با عنوان «آموزش کودکان کار در ایران با تاکید بر کودکان بازمانده از تحصیل» (منتشر شده در «وضعیت اجتماعی کودکان در ایران۱۳۸۵-۱۳۹۵»)، به آمار و وضعیت کودکان بازمانده از تحصیل در ایران پرداخته است. ابراهیمی نیز در مقالهاش علل بازماندن کودکان از تحصیل را در ساختار اقتصادی-اجتماعی و ساختار نظام آموزشی جستوجو کرده است. او همچنین به پیامدهای ناشی از ترک تحصیل کودکان و سیاستها و برنامههای موجود هم توجه کرده است. او در بخش پایانی مقالهاش به ضرورت «شنیدن صداهای خاموش و رفع موانع پژوهش» اشاره کرده و میگوید هر برنامه و سیاستی که به دنبال کاهش تعداد کودکان بازمانده از تحصیل است باید ابتدا به شناسایی و ردگیری همه کودکان، از جمله کودکان مهاجر و بیشناسنامه، بپردازد. ابراهیمی در پایان این مقاله که میانه دهه نود مربوط است، به مشاهدههای خودش به عنوان معلم اشاره کرده و بر اساس تجربههای خودش به درستی گفته بود بازماندگی از تحصیل روندی رو به افزایش را طی میکند:
تجربه نگارنده، به عنوان معلم، در مناطق حاشیهای و مهاجرنشین و محروم نشان میدهد که در پنج سال گذشته روند ترک تحصیل کودکان در دوره متوسطه دوم رو به رشد بوده است. از طرفی، در سالهای اخیر تعداد بیشتری از کودکان مهاجر افغان بعد از ترک تحصیل از ایران مهاجرت کردهاند.
جعفر ابراهیمی نوشته بود که هریک از این موارد به تنهایی به پژوهش و بررسی جداگانه نیازمند است. اما حکومت بیتوجه به مسایل متعدد ناشی از خصوصیسازی آموزش بیوقفه به سرکوب و حذف دانشجویان، دانشآموزان، معلمان و مدرسان معترض دانشگاه پرداخته و در سوی دیگر هیچ یک از وظایفش در قبال آموزش کودکان محروم را هم انجام نمیدهد.
نظرها
نظری وجود ندارد.