مهاجران اقلیمی، سرگردان در طوفان تبعیض
اعظم بهرامی ــ تغییرات اقلیمی سبب شده بسیاری بهسبب غیرقابل سکونت بودن محل زندگی خود مهاجرت کنند. مهاجران اقلیمی با چه مشکلاتی دستبهگریباناند؟ کدام گروه جمعیتی بیشترین مهاجران اقلیمی را تشکیل میدهد؟ مهاجرت اقلیمی چه پیامدهایی دارد؟
شهر زارزیس در مرز تونس و لیبی قبرستانی در دل دارد با صدها سنگ قبر سفید بینام و بیتاریخ. گورستان مهاجرانی که در مدیترانه جان باختند برای یافتن زندگی بهتر و آرزوهای نامرئی و ناگفته، گورستانی که هر روز مهمانهای تازهای به آغوش میکشد. از این غم انگیزتر چه میتواند رنج مهاجرت را تصویر کند؟ آنها اغلب مهاجران اقلیمی هستند. قربانیان طوفان و خشکسالی و سیل و گریزان از تشنگی و مرگ زمین و دامهایشان.
اما کنوانسیون ژنو (۱۹۵۱) شخصیت «پناهنده اقلیمی» را بهرسمیت نمیشناسد زیرا محیط زیست را بهعنوان عامل «آزار و اذیت» نمیشناسد. اصطلاح «پناهنده اقلیمی» توسط کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) شناخته نشده است، زیرا معتقد است که منظور دقیقتر اشارهای است به «افرادی که در زمینه بلایا و تغییرات آب و هوایی آواره شدهاند».
مهاجرت اقلیمی در جهان
بیش از ۴۰ درصد از جمعیت جهان در شرایط آسیبپذیری شدید در برابر تغییرات اقلیمی زندگی میکنند. تا سال ۲۰۵۰ حدود ۲۱۶میلیون نفر تنها در شش منطقه از جهان مجبورند در داخل کشورهای خود جابهجا شوند.
افزایش دمای جهانی که در سیاره ما اتفاق میافتد منجر به اثرات فاجعهبار، سریع و گسترده بر محیط زیست و انسانها در تمام جنبههای زندگی میشود، اکوسیستمها را تغییر میدهد، معیشت، سلامت و بقا و زیست افراد را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد.
طبق گزارش IPCC بین ۳,۳ تا ۳,۶ میلیارد نفر، در شرایط «آسیبپذیری شدید در برابر تغییرات اقلیمی» زندگی میکنند. بر اساس یک تحقیق «اتفاقات ناشی از تغییرات اقلیم بهعنوان یک عامل خطر برای افزایش و شروع درگیریهای مسلحانه» نیز بهشمار میرود. این تحقیق که در مجله نیچر منتشر شده است، نشان میدهد در ۳٪ تا ۲۰٪ از درگیریهایی که در طول قرن گذشته رخ دادهاند، عوامل مرتبط با اقلیم از عوامل محرک آن بودهاند. برای مثال، جنگ داخلی سوریه با ۶ میلیون و ۷۰۰ هزار آواره داخلی در ۱۰ سال مرتبط بود با کمبود آب ناشی از خشکسالی طولانی بهعنوان یک عامل محرک اقلیمی که به موضوعات مورد اختلاف دیگر مانند مذهب، شبکههای سیاسی و گروههای تحت تبعیض اضافه شد و چنین سرنوشتی را برای سوریه رقم زد. یا منطقه آفریقایی ساحل*، جایی که حدود ۷۰ درصد از جمعیت آن از طریق کشاورزی و دامداری زندگی میکنند و تنشهای موجود بر سر مسائل زمین و دسترسی به منابع آبی با دورههای طولانی خشکسالی و بارانهای شدید و سیل تشدید میشود.
این گزارش فرضیه افزایش درگیریهای مسلحانه را در صورت ادامه افزایش دمای جهانی تا ۲۶درصد تخمین میزند و آن را یک پیشبینی بدبینانه هم نمیداند.
بنا به آمار کمیساری عالی پناهندگان، در منطقه MENA، تنها در طول سال ۲۰۲۱، نزدیک به سه میلیون نفر بهدلیل بلایای طبیعی و رویدادهای ناشی از تغییرات اقلیمی و متغیرهای موثر بر آن مجبور به ترک خانههای خود شدند. این افراد اساساً پناهندگان اقلیمی هستند.
تفاوت کوچ اجباری با مهاجرت
عیسی کلانتری، در زمان تصدی پست ریاست سازمان محیط زیست اعلام کرد که با ادامه مصرف آب در بخش کشاورزی با این شیوه کمتر از ٢۵ سال دیگر شرق و جنوب ایران کاملا خالی از سکنه خواهد شد:
اگر فکری برای بحران آب نکنیم ٢۵ سال دیگر، باید پنجاه میلیون ایرانی از کشور مهاجرت کنند که تبعات وحشتناکی دارد تا جایی که شاید چیزی به نام ایران دیگر وجود نداشته باشد.
یکی از مهمترین ویژگیهای مهاجرت اقلیمی این است که برای اغلب مهاجران امیدی به بازگشت به سرزمینشان وجود ندارد. آنها سرزمینی بیآب و آبادانی را رها میکنند و در پی آن هویتشان را نیز از دست میدهند. تصویر این وضعیت را میتوان در حدود ۳۳ هزار روستای خالی از سکنه و مشاغل و محلههای رها شده در شهرهای کوچکتر دید.
بیشتر این مهاجران آمادگی و آموزش کافی برای پذیرفتن و پذیرفته شدن در جغرافیا یا جامعه جدید را ندارند. هزینههای این سفر و سکونت در مکان جدید اغلب بدون پیشبینی قبلی و با فروش تمام داراییشان فراهم میشود. این کوچندگان اجباری حاشیهنشین کلانشهرهایی هستند که خود با گسترشی ناقواره و بسیار بیش از پتانسیل اکولوژیکی در حال ویرانیاند؛ کوچندگانی که از نقشهای تولیدی در قالب کشاورز و دامدار و باغدار و کارگر متخصص و غیره تبدیل میشوند به کارگران ساعتی و روزمزد و یا عددی در آمار بیکاران. کوچهای اجباری در داخل ایران چندان امید و تغییری رو به جلو برای کوچندگان به دنبال ندارد. بیسرزمینی و ناامیدی و نادیده گرفته شدن توامان برای این کوچندگان ویرانگر است.
مهاجرت اقلیمی در ایران
تنها ۱۵ تا ۲۰ درصد مساحت ایران قابل سکونت است. ۷۰درصد از جمعیت تنها در ۴۰درصد این مساحت زندگی میکنند. ۹۴درصد از مساحت ایران گرفتار سطحی از خشکسالی است. اما در برخی مناطق خشکسالی طولانیمدت و کاهش بارش ثبتشده در طولانیمدت بیش از باقی مناطق است. اگر الگوی استانهایی با بیشترین کاهش باران در طولانیمدت و نقشه خشکسالی کشور را کنار هم بگذاریم میتوانیم تطابق معنادار آن با مناطق مهاجرپذیر و مهاجرفرست (مهاجر گریز) را نیز دریابیم.
بنا به گزارش رصدخانه مهاجرت ایران استانهای درگیر کاهش باران در طولانیمدت از نظر شاخص رفاه، میزان اشتغال و رشد اقتصادی نیز دست پایین را دارند. بنا به آمار صندوق جمعیت سازمان ملل در ایران تنها بین سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ حدود ۴,۵ میلیون نفر در میان استانهای ایران جابهجا شدهاند.
در بررسی عوامل مهاجرت در ایران، الگوی شوکهای دمایی، افزایش سرعت تبخیر، وضعیت آبخوانها و پتانسیل اقلیمی استانها در دهه اخیر با دسترسی به اشتغال و چرخه اقتصادی دسترسی به خدمات درمان و تحصیل همافزایی داشته است. در ایران اما الگوی مهاجرت را نمیتوان با الگوهای مرسوم مهاجرت در کشورهای توسعه یافته مقایسه کرد وقتی تنها ۲۰ درصد جمعیت ایران در پایتخت زندگی میکنند و حدود ۲۵ میلیون نفر حاشیهنشین داریم. بزرگترین و پرجمعیتترین شهرها بر گسلهای پر خطر و دشتهای ممنوعه و زمینهای با فرونشست بالا در حال بزرگتر شدن هستند درحالیکه نواحی ساحلی و کوهستانی در استانهای مهاجرفرست قرار دارند.
الگوی مهاجرت در ایران تغییر کرده است. مهاجرتهای گسترده امروز دیگر از شهر به روستا نیست بلکه از شهرهای کوچک است به شهروارهها. مجموعه شهرکهای اقماری در حاشیه کلان شهرهایی مثل مشهد و تهران. موج مهاجرتی از جنوب ایران به شمال ایران. گرچه خشکسالی عاملی مهم در این موج گسترده مهاجرت است، دلیل اصلی، توسعهنیافتگی تحمیل شده به استانهای مرزی ایران است.
این توسعهنیافتگی خود را در پاندمی کرونا بهخصوص در حوزه دسترسی به خدمات سلامت و درمان عمومی و همچنین آموزش و اشتغال (که نیازمند زیرسازهای پایدار اینترنتی بود) نشان داد.
آمارها نشان میدهد در سال اخیر بهطور متوسط روزانه حدود ۶۵۹ نفر از کشاورزان روستایی، کار کشاورزی خود را رها کردهاند. تقریبا هر دو دقیقه یک کشاورز، از چرخه تولید محصولات غذایی خارج شده است. شمار ریزش نیروی کار کشاورز در بخش روستایی بیش از ۱۰ برابر بخش شهری است.
این مجموعه پیچیده از فاکتورهای موثر بر مهاجرت که با تبعیض اقتصادی عمیق در ایران پیوند دارند به یک آپارتاید در حق سکونت در مناطق خوش آب و هوا نیز انجامیده است. بهطور مثال تنها در ۹ سال اخیر در استان مازندران بیش از ده هزار بنگاه معاملات مسکن تاسیس شده است. بر اساس آمارها بیش از یک سوم زمینهای استان مازندران تبدیل به ویلا شدهاند. این اما الگویی است که در بخشهای ییلاقی و خوش آب و هوای استانهای دیگر نیز تکرار شده است همچون حاشیه دریاچه زریوار در استان کردستان، مناطق ییلاقی در حاشیه مشهد، باغهای اطراف شهر کرمان و مثالهای فراوان دیگر. پرسش اینجاست که خرید باغ ویلا و خانه دوم و سوم برای چه گروه و طبقهای از جامعه ممکن است؟
زنان، نخستین قربانیان مهاجرت اجباری
مردان و زنان بهویژه در مناطقی با شرایط سخت اجتماعی- اقتصادی بهطور متفاوتی تحت تاثیر تغییرات اقلیمی قرار میگیرند.
تغییرات اقلیمی در شدیدترین اثرات خود، جمعیت را بهدلیل کمبود غذا، کار یا آب به مهاجرت سوق میدهد.
مسئله آب و اشتغال و این واقعیت که زنان و دختران در کشورهای با تبعیض جنسیتی بیشتر و کم برخوردار( توسعه نیافته) بیشتر قربانی فقر و خشونت میشوند، لایههای عمیق و آسیبرسان بیشتری دارد و این موضوع در تغییر اقلیم نیز تاثیر خودش را نشان میدهد.
بر اساس گزارش کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد، مناطق در حال توسعه که از نظر اقلیم و آب و هوا از آسیبپذیرترین مناطق هستند، ۸۴ درصد از پناهندگان جهان را تشکیل میدهند. بخشی از مصاحبه و آمارها نشان میدهد بحرانهای اقلیمی و خطرات در این مناطق میتواند زندگی مهاجران، بهویژه زنان را مختل کند، و حتی آنها را به مهاجرت دوباره و یا زندگی حاشیهنشینی تحمیلی وادارد.
این گزارش می افزاید:
ما باید اطمینان حاصل کنیم که حقوق، نمایندگی و منابع زنان رعایت میشود. برای مقابله با جابجایی اجباری بهدلیل تغییرات اقلیمی، یک همکاری جهانی لازم است. ما باید این دسته از مهاجران را از منظر جنسیتی در پیمان جدید سازمان ملل متحد در مورد مهاجرت در نظر بگیریم.
کمیسیون وضعیت زنان سازمان ملل متحد (کمیسیون وضعیت زنان، UN CSW 66) در سال گذشته اعلام کرد بدون برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، با تغییرات اقلیمی و خطرات بلایای زیست محیطی نمیتوان مقابله کرد.
بر اساس قطعنامه پارلمان اروپا درباره زنان، فرصتهای برابر و عدالت اقلیمی مصوب ۲۰۱۸ (۲) ، که مفاد آن همچنان معتبر است:
۸۰ درصد از افرادی که بهدلیل تغییرات اقلیمی آواره شدهاند زن هستند. زنان ۷۰ درصد از حدود ۱,۳ میلیارد نفری را تشکیل میدهند که در فقر زندگی میکنند، افرادی که اغلب در مناطق حاشیهای زندگی میکنند و در برابر سیل، افزایش سطح دریا و سایر بلایای طبیعی آسیبپذیرتر هستند و در نهایت در بلایای طبیعی، احتمال مرگ زنان و کودکان ۱۴ برابر بیشتر از مردان است.
نقش اجتماعی سنتی زنان آنان را بهویژه در کشورهای در حال توسعه و مناطق روستایی بیشتر در معرض خطر قرار میدهد، نقشی که در آن زنان تقریباً مسئولیت کامل تأمین آب و غذا برای کل خانواده را برعهده دارند. تغییرات اقلیمی در شدیدترین اثرات خود، جمعیتها را بهدلیل کمبود غذا، کار یا آب به مهاجرت سوق میدهد. زنان و دختران مهاجر در برابر خشونت جنسی آسیبپذیرتر هستند و اغلب از نظر دسترسی به منابع و کالاهای تولیدی با تبعیض شدید مواجه میشوند.
گزارش کمیسیون FEMM بیان میکند که برابری جنسیتی «کاتالیزور توسعه پایدار» است. زنان باید در سیاستگذاری در این موضوعات مشارکت داشته باشند. زنان قربانی تغییرات اقلیمی هستند ولی علاوه بر آن، آنها اغلب روی زمین کار میکنند، با آب و انرژی سروکار دارند و با توجه به فرصت و قدرتی که در فرصتهای سیاسی و اجتماعی مییابند میتوان آنها را عامل تغییر دانست. آنها مهمترین گروهی هستند که میتوانند راهبردهای انطباق، سازگاری و تابآوری را در جوامع خود رهبری کنند.
سایه مهاجرت بر اقتصاد
بنا به گزارشهای بانک جهانی کمبود آب میتواند بهطور بالقوه برای کشورهای حاشیه خلیج فارس و شمال آفریقا بین ۶ تا ۱۴ درصد از تولید ناخالص داخلی آنها برایشان هزینه داشته باشد، همچنین طیف وسیعی از صنایع را تحت تأثیر قرار دهد. بهعنوان مثال، تولید بخش کشاورزی مصر بهطور بالقوه تا سال ۲۰۶۰ به نصف کاهش مییابد.
به این ترتیب از دست دادن این شغلها باعث طیفی از یک مهاجرت گسترده میشود که امنیت سرزمین، امنیت غذایی، پراکندگی جمعیت و پدید آمدن لشکری از بیکاران حاشیهنشین را بهدنبال دارد که بهسرعت به بمبی مخرب در حوزه اقتصاد و تولید تبدیل خواهند شد.
در شهرهای مقصد گسترش حاشیهنشینی میتواند منجر به کاهش تامین منابع آب و انرژی شود. از طرف دیگر زیرسازهای حاشیه شهرها اغلب نامناسب و توسعه نیافته است. گسترش سکونت در حاشیه شهرها باعث اختلاط فضاهای مسکونی و فضاهای خرد صنعتی میشود. تحمل مساحت زیست در مجاورت مساحت زیادی از زمینهای مختص رهاسازی زباله و آلودگی هوا اغلب شرایط زندگی این مهاجران حاشیهنشین را بسیار دشوارتر میکند.
آنها شغلهایی که اغلب تولیدگر ( کشاورزی و صنعت و دامداری و...) است را رها میکنند و زندگی در فقر و کمبود ابتداییترین امکانات، آنها را به پایینترین دهکهای درآمدی هل میدهد، فقری که متاسفانه به فرزندان آنها نیز به ارث میرسد.
ثروتمندترین دولتهای جهان مسئول۸۶ درصد انتشار CO2 در جهان هستند (در مقایسه با ۱۴درصد برای نیمه فقیرتر که در همین مورد هم البته جمهوری اسلامی با ایستادن بر پله ششم جهان یک استثناست). مثلا بهطور متوسط یک انگلیسی در دو هفته بیشتر از یک شهروند جهان کربن منتشر میکند. یک شهروند اوگاندا، مالاوی یا سومالی این مقدار CO2 را در یک سال تولید میکند.
در چنین شرایطی تعداد سازمانهای دولتی بزرگی که برای حوزههای مختلف محیط زیست تصمیم میگیرند را در نظر بگیرید، آنها که به وضعیت اضطراری تغییر اقلیم و گرمایش جهانی رسیدگی میکنند. این سازمانها نمایندگان همان نخستین آلودهکنندگان جهان هستند و امروز همان گروهها هستند که برای مهاجران تصمیم میگیرند و قانون وضع میکنند؛ قوانین تبعیضآمیزی که با رنج اجبار جغرافیایی گره خورده است. و درنهایت، انحصار سرمایه و عمیق شدن شکافهای تبعیض جنسیتی و اقتصادی با بلایای طبیعی همچون سیل و زلزله و موج گرما در تحمیل این رنج و تنش همافزایی دارد.
پانویسها:
*منطقهای است که با شرایط اقلیمی و تنوع زیستی تقریبا مشابه از صحرای بزرگ آفریقا تا ساوانای سودان کشیده شده است.
نظرها
نظری وجود ندارد.