روز جهانی مقابله با خودکشی ــ اثربخشی آموزش راهکارهای پیشگیری و مقابله با خودکشی
صبا آلاله - چند راهکار ساده برای پیشگیری و مقابله با خودکشی در میان کودکان و بزرگسالان. خودکشی پدیدهای قابل پیشگیری است، اگر ما یاد بگیریم چگونه رفتار کنیم.
همه ما در طول دوران زندگی کمابیش احساس تنهایی، ناامیدی، کرختی عاطفی، استیصال، درماندگی، طردشدگی و رهاشدگی را تجربه کردهایم و در نتیجه آن احتمالا دچار بههمریختگی و گسستگی ساختار هیجانی و احساسی شدهایم، اما پس از مدتی با کسب مهارت و استفاده از راهکارهای مقابلهای، دوباره به روند و مسیر نسبتا پایدار زندگی برگشتهایم.
درباره خیلیها ممکن است این روند متفاوت باشد؛ به این معنا که که شرایط ناپایدار آنها بهصورت مداوم و مستمر ادامه دارد. بهگونهای که گسستگی هیجانی آنها به جایی میرسد که فرد توان مقابله با آن را ندارد و برای مدتی در بیحسی شدید عاطفی فرو میرود.
این دوران گاهی آنقدر شدت و میزان بالایی دارد که توانایی کنترل تمام ابعاد زندگی را از فرد سلب میکند و احساس بیکفایتی و نالایقی را در ساختار شخصیتیاش ایجاد میکند. فرد در اوج بلاتکلیفی و استیصال فرو میرود و یاس و ناامیدی در او افزایش پیدا میکند. شاید بتوان گفت در همین نقطه است که فرد در بیاعتمادی شدید درونی و بیرونی، به از بین بردن خویش فکر میکند.
فرد زمانی به خودکشی میاندیشد که در مدت طولانی و بهطور مستمر و پیدرپی میبیند که نیازهایش برآورده نمیشوند یا برای رسیدن به آنچه میخواهد با دشواری زیاد مواجه است.
ولی مهم است که اشارهای هم به این موضوع داشته باشیم که امروزه به دلیل گستردگی ساختارهای انسانی و پیوند ناگسستنی با این ساختارها خودکشی دیگر یک موضوع تک عاملی محسوب نمیشود، بلکه از آن بهعنوان پدیدهای چندعاملی نام برده میشود. ابعاد اجتماعی، اقتصادی، روانشناختی، فرهنگی و ژنتیکی هم میتوانند در این موضوع دخیل باشند؛ بنابراین این پدیده، پیچیده و گسترده است.
به عبارت دیگر، با توجه به شرایط و موقعیتهای ساختاری شاید بهصورت روشنتر و واضحتر بتوان گفت که دیگر کسی که خودکشی میکند دلیل آن صرفا ژنتیکی و روانشناختی نیست، بلکه عوامل دیگری نظیر ابعاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هم میتواند دخیل باشند. چهبسا این ابعاد در اولویت هم باشند برای مثال در حال حاضر با توجه به شرایط نابسامان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران میتوان گفت که بخش قابل توجهی از خودکشیها بهطور مستقیم با مسائلی مانند فقر در ارتباط هستند.
در این یادداشت، پدیده خودکشی با در نظر گرفتن ساختارهای فعلی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایران بررسی میشود ولی به دلیل نوع نگرش و درک متفاوت این پدیده بین کودکان و بزرگسالان، این مسئله در دو بخش واکاوی میشود.
خودکشی در میان کودکان و نوجوانان
کودکان از نظر شناختی هنوز به مرحلهای از رشد مغزی نرسیدهاند که درک کاملی از مرگ و برگشتناپذیری داشته باشند. تصور غالب برخی از آنها این است که اگر فوت کنند دوباره به زندگی بازمیگردند. حتی در نوجوانان که به برگشتپذیری مرگ رسیدهاند این درک برای آنها به ثبات و پایداری نرسیده است -این هم میتواند خطرساز باشد-.
با در نظر گرفتن این مسئله، هر نوع صحبت، گفتوگو، رفتار با واکنش کودکان و نوجوانان را که نشانه و علائمی از یاس و ناامیدی، میل به مردن و عدم امید به آینده را در آنان نشان میدهد، باید بسیار جدی گرفت.
به دلیل اینکه زمانی که کودکان و نوجوانان به این مرحله از ناامیدی و یاس و تهدید به از بین بردن خود میرسند، شدیدا مضطرب و آسیبپذیر میشوند. ولی برای شناسایی موقعیتهای اینچنینی ما نیاز داریم بهعنوان والد و مراقبین کودکان و نوجوانان فاکتورهایی که بستری تهدیدکننده هستند را بشناسیم.
این فاکتورها میتواند شامل مواردی مانند بیماریهای جسمی و روانی کودک و یا افراد خانواده، مشکلات خانوادگی از جمله اختلاف والدین و مسائل اقتصادی است. تمام این فاکتورها رویدادهای استرسآوری برای کودکان و نوجواناناند. ضمن اینکه خود رویداد استرسزا هم ممکن است از مواردی مانند خشونت یا آزارهای جنسی ناشی شود.
نشانهها و علائم
نشانهها و علائم میل یا اقدام به خودکشی، در کودکان و نوجوانان نسبت به بزرگسالان روشنتر و واضحتر است به دلیل اینکه آنها هنوز یاد نگرفتهاند که از روشهای پنهانی یا نقابهای مختلف استفاده کنند؛ مثلا وقتی مضطرباند یا احساس ناخوشایندی دارند نشان میدهند که حال خوبی ندارند و تظاهر به خوب بودن نمیکنند.
در تشریع علائم و نشانههای هشداردهنده میل یا اقدام به خودکشی میتوان موارد متعددی را برشمرد؛ از آن جمله بیتوجهی و عدم توانایی در تمرکز است، مثل وقتی که کودک تکالیف مدرسهاش را انجام نمیدهد یا دچار افت تحصیلی شدید میشود.
تغییرات در عادتهای فیزیکی و ظاهری هم یکی دیگر از علائم هشداردهنده است که میتواند پیامدهایی مثل پرخوری یا کم خوری افراطی در پی داشته باشد. بیتوجهی به نظافت و ظاهر شخصی هم علامت دیگری است که باید به آن توجه کرد. اختلال خواب، تغییر در روابط با دوستان و آشنایان نیز بسیار میتواند نمود بیرونی داشته باشد.
با دقت به نقاشیها و خاطرهها و تکالیف آنها هم میتوان به موضوعات مرتبط با مرگ پی برد؛ مثلا چنانچه در نقاشیهای خود البته متفاوتتر از گذشته تصویرسازیهایی از مرگ و یا دنیای دیگر دارند یا در خاطرههای خود از یاس و ناامیدی صحبت کردهاند، باید این علائم را جدی گرفت.
توجه داشته باشیم که درست است که منزوی بودن و در خود فرورفتن میتواند نشانهای از غم و یا ناامیدی باشد، ولی تحرک و فعالیت بیش از حد و متفاوت نسبت به گذشته هم میتواند نشانهای از اضطراب درونی باشد.
راهکارهای پیشگیری و مقابله
یکی از آسیبهای جبرانناپذیری که ما در این چند سال در گروه سنی کودکان و نوجوانان و حتی جوانان بهصورت افزایشی داشتیم پدیده خودکشی است.
عوامل محیطی که در نابسامانی سیاسی و اقتصادی پدیدار میشود موجب ناامنیهای روانی و عدم تسلط در هیجانات درونی خواهد شد و توانایی ارزشمندی آنها را بهشدت تحتالشعاع قرار میدهد. به همین دلیل به این پدیده به دلیل درک متفاوت و آسیب جبرانناپذیر آن باید با حساسیت ویژه مقابله کرد.
نابسامانیهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نهتنها فضاهای ناامن ایجاد میکند، بلکه آنها را بهصورت مداوم در برابر رویدادهای استرسزا قرار میدهد و همین رویدادهای استرسزا یکی از فاکتورهای بسیار مهم برای تهدید به خودکشی در این طبقه سنی به شمار میروند. به همین دلیل ما بسیار نیازمند این هستیم که این رویدادهای استرسزا را در آنها شناسایی و راهکارهای مقابلهای مناسب و کارآمدی را جایگزین کنیم.
نکته مهم این است که با شناسایی این علائم و فاکتورهای تهدید به خودکشی تا حد بسیار زیادی از وقوع آن میتوان جلوگیری کرد؛ بنابراین ابتدا رویدادهای استرسزا را در آنها شناسایی و در مورد آن موضوعات با آنها شفاف و صادقانه صحبت کنیم. با تاکید بر اینکه باید بسیار مراقب باشیم در رابطه با رویدادهای استرسزا و شرایط موجود با آنها مبهم صحبت نکنیم و تلاش کنیم با توجه به سن و درخواست آنها در رفع ابهامات بکوشیم.
همچنین شناسایی علائم و نشانهها به ما در یاری رساندن کودکان و نوجوانان بسیار کمک میکند چون این نشانهها خیلی پنهانی و مبهم نیست. پس هرگونه تغییری نسبت به گذشته را در فرزندانمان باید جدی بگیریم.
ما بعد از موارد فوق نیاز به روشهایی برای صحبت در مورد رویدادهای استرسآور داریم. همانطور که تاکید شد باید بتوانیم در یک حلقه امن و با توجه به علائم و نشانههایی از خودکشی با او حرف بزنیم. تصور نکنیم اگر در مورد افکار خودکشی و یا خودکشی صحبت کنیم او ترغیب به این کار میشود. اتفاقا برعکس زمانی که ما با توجه به علائم هشداردهنده او صحبت میکنیم باعث ایجاد فضای امن و به رسمیت شناختن احساساتی که باعث رنج او شدهاند میشویم و این به رابطه عاطفی- امن کمک میکند.
راهکارهای دیگری نیز وجود دارد مثلا میتوانیم با فرزند خود درباره دیدگاهش درباره مرگ صحبت کنیم. وقتی صحبت میکند، فعالانه به او گوش بسپاریم. احساسات را به رسمیت بشناسیم و از او نخواهیم به احساسش فکر نکند بلکه از او بخواهیم در رابطه با احساساتش با ما صحبت کند. ما نیز وظیفه داریم به فرزندمان یادآور شویم که بدون قید و شرط او را همچنان مثل گذشته دوست خواهیم داشت و برایمان ارزشمند است.
توجه کنیم که در صحبت و رفتار ما نباید هیچ نشانهای از کوچک انگاری، تمسخر، تحقیر و سرزنش احساسات و هیجانات او وجود داشته باشد. پس از اینکه با گفتوگو برای فرزند خود حلقهای امن ایجاد کردیم نیز میتوانیم از یک متخصص و روانشناس برای رسیدن به راهکارهای موثرتر و کارآمدتر کمک بگیریم.
خودکشی در بزرگسالان
خودکشی در این گروه متفاوتتر از گروه قبل است به این دلیل که دیدگاه مرگ تثبیت بالاتر و ثابتی دارد و افراد به دلیل استیصال همهجانبه به مجموعهای از آشفتگیهای روانی میرسند که توانایی کنترل بر زندگی را از دست میدهند و هویت آنها گسسته میشود.
فاکتورهای این گروه به دلیل پیوند گستردهای که با اجتماع خود دارند هم کمی متفاوتتر است. یک تفاوت عمده در بزرگسالان فاصله بین افکار خودکشی و اقدام به خودکشی هست یعنی در بزرگسالان این فاصله بیشتر است یک فرد امکان دارد چندین روز یا ماهها افکار خودکشی داشته باشد و برای آن برنامهریزی هم کند.
درست است که هسته اصلی و مرکزی خودکشی درد و زخم روانی است ولی نمیتواند دلیل عمده و اصلی باشد. امروزه نمیتوان بهصرف این توصیف عوامل محیطی و بیرونی را نادیده گرفت؛ زیرا عوامل خطرساز محیطی امروز اولویت بیشتر و پیشروتری دارند چون بسیاری از عوامل محیطی زمینهساز زخم و درد روانی میشوند.
فاکتورهای مثل نابسامانیهای سیاسی که موجب ناامنی و افزایش بیاعتمادی در سطح جامعه میشود و نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی که بحران اشتغال و مشکلات مالی را در پی دارند، در میل و اقدام به خودکشی در بزرگسالان موثرند. فقر یکی از مهمترین عوامل زیرساختی در خودکشی است. چراکه سلامت روان و جسم فرد را بهگونهای چند لایهای درگیر میکند. اهداف خودکشی هم در این گروه متفاوت است. در واقع آنها از این اقدام به عنوان یک مکانیسم برای فرار و گریز از موقعیتهای دشوار که توانایی کنترل را از آنها سلب کرده است، استفاده میکنند.
خودکشی در این شرایط یک نوع واکنش در برابر مصیبت و فاجعه است. فرد احساس میکند که توانایی کنترل شرایط را ندارد، در سازگاری با محیط بیرونی و کنترل خشم و تکانهها ناتوان است؛ بنابراین احساس درماندگی و ناامیدی میکند.
راهکارها، بایدها و نبایدها
تغییرات خلقی و رفتاری در خود و دیگران را کاملا جدی بگیریم. به این معنا که اگر فردی در اطراف ما احساساتی نظیر میل به مردن دارد با او در مورد خودکشی صحبت کنیم. آن هم بهصورت صادقانه و شفاف. گفتن مواردی مثل اینکه «ممکنه من درک نکنم که این احساسات چقدر برایت آزاردهنده است ولی تا هر زمانی که تو بخواهی در کنارت هستم و تو را همراهی میکنم تا بتوانی از این بحران روانی رها شوی» میتواند بسیار سازنده و کارآمد باشد. ضمن اینکه گفتوگو باید برمبنای یک شنونده فعال طراحی شود. شما باید بدون هیچ قضاوت، پیشداوری، تحقیر و سرزنش حرفهای آن فرد را بشنوید.
جملاتی مانند «ضعیف نباش. سعی کن قوی بمانی. مردن تو چیزی را حل نمیکند. فکر کردی با نبودن تو دنیا احساس خلا میکند» حکم حملههای روانی گسترده برای فرد را دارد و سرشار از تحقیر و سرزنش علیه او است.
درست است که همیشه از راهکارها و بایدهایی صحبت میکنیم ولی مجموعهای از نبایدها هم در پدیده خودکشی بسیار میتواند برای فرد بار سنگنین روانی را به همراه داشته باشد. به همین دلیل بههیچعنوان به فردی که افکار خودکشی دارد نگوییم «اگر خودت را بکشی اطرافیان تو واقعا آسیب میبینند» چراکه گفتن این حرف کاملا به این معنا است که الان مهم نیستی و دیگران از تو مهمتر هستند.
گفتن این جمله هم که «من کاملا میفهمم که الان چه احساسی داری و چرا میخواهی این کار را انجام بدهی» دردی را دوا نمیکند؛ زیرا ما واقعا نمیفهمیم که او چه احساس و یا چه دردی را متحمل میشود.
توصیههایی مانند «خودخواه نباش فقط خودت را نبین فقط به فکر خودت نباش» هم به مثابه بیاعتبار کردن و رد احساس فرد است که فقط درد و رنج او را بیشتر میکند.
به شوخی و سخره گرفتن افکار و یا احساسات فرد نیز با گفتن حرفهایی مثل «تو آدم کشتن نیستی. یا اصلا جسارت این کار را نداری» یا مقایسه او با دیگران با گفتن این حرفها که «ببین دیگران چقدر از تو بدتر هستند» نیز نادیده گرفتن رنج فرد و کوچکانگاری شرایط او است.
تبیین و باورهای نادرست
خلاصه کلام اینکه؛ به دلیل بسترهای فرهنگی و سنتی، باورهای غلطی در مورد خودکشی وجود دارد ولی با شناسایی آنها میتوانیم هم به خود و هم به افراد کمک کنیم؛ مثلا تصور اینکه ما نمیتوانیم به کسی که میخواهد خودکشی کند، کمک کنیم زیرا او تصمیم خود را گرفته است، یک باور کاملا غلطی است که نیاز به تغییر اساسی دارد.
ما باید بدانیم افرادی که افکار خودکشی دارند در بحران تردید بلاتکلیفی سردرگمی هستند که واقعا نیاز به حمایت و کمک روانی دارند و کمک بهموقع میتواند از خودکشی و تصمیم آن جلوگیری کند. یادمان باشد که بسیاری از خودکشیها قابلپیشگیریاند اگر ما علائم و نشانه را بشناسیم و به موقع اقدام کنیم.
با شناسایی این علائم و نشانهها ما میتوانیم افرادی که در معرض خطر هستند را حمایت کنیم. پذیرش با واقعیتهای خودکشی به ما کمک میکند که باورهای غلط و نادرستی که از این پدیده داشتیم تغییر کند. ما باید بپذیریم که نداشتن آگاهی و دانش لازم در این حوزه نهتنها مفهوم نادرستی به ما داده بلکه آن را بهصورت تابو درآورده است. گفتوگوی صادقانه بدون ابهام قدم موثر و کارسازی برای مقابله و گفتوگو در مورد مرگ و خودکشی است؛ برای مثال ما مجموعهای از تفکرات نادرستی از خودکشی داریم که مانع کمکرسانی و حمایت روانی از افرادی که چنین افکاری دارند میشود. مثل اینکه کسی که بخواهد خودش را بکشد دیگر کسی نمیتواند او را منصرف کند یا کسی که بخواهد خودش را بکشد اصلا به کسی نمیگوید پس خودش را نمیکشد.
ما باید آگاه باشیم که اگر فردی افکار خودکشی دارد درعینحال در یک مسیری متناقض و دوگانه سیر میکند یعنی از یکسو بسیار نیاز به درک و ابراز وجود دارد و از یکسو از جمع به دلیل احساس ناامنی گریزان است. از یکسو واقعا تمنای کمک دارد و از یکسو به دلیل فاصله از افراد این اجازه را نمیدهد که دیگران به او کمک کنند.
آگاهی به این احساسات متناقض و دوگانه که منشأ ناامنی و سردرگمی اوست میتواند به ما کمک کند که او را درک کرده احساسات او را بپذیریم و تلاش کنیم او را مورد حمایت روانی قرار دهیم.
در پایان با تاکید بر این موضوع که اگر فردی در اطرافیان ما است که افکاری مبنی بر از بین بردن خود، میل به مردن یا آسیب رساندن به خود دارد، برای او از یک متخصص، مشاور و روانشناس کمک حرفهای بگیریم.
نظرها
نظری وجود ندارد.