شیادی به نام طبابت اسلامی
حمزه آقامیری- تا زمانی که از عالیترین سطح نظام حمایتهای تمامعیاری از «طب اسلامی» وجود دارد انتظار نمیرود که فعالیتهای دکترهای خودخوانده محدود شود. یکی از نمونههای این حمایتها را میتوان در ماجرای کتابهای «گنجهای معنوی» و «داروخانه معنوی» دید.
از زمانی که طب اسلامی از حمایتهای همهجانبه برخوردار شد، عدهای از باورمندان به این روش، در حمله به پزشکی نوین زبانی گشاده یافتند. این عده با وجود سابقهی تاریکی که در درمان بیماران سرشناس از خود به جا گذاشته بودند، ذرهای حاضر به عقبنشینی نشدند، اما اکنون یکی از شاخصترین چهرههای این روش، حسین روازاده بعد از چند بار کشمکش بین او و وزارت بهداشت، بالاخره از درمان در سراسر کشور منع و پروانهی طبابت او که محل مناقشه بود، باطل شد و اصلیترین چهرههای طب اسلامی بر خلاف انتظار، در مقابل باطل شدن پروانهی طبابت او سکوت کردند. شاید بتوان گفت آنها انتظار نداشتند که شاخصترین چهرهی طب اسلامی با چنین ممنوعیتی مواجه شود.
همانطور که در همهی کشورها روشهای سنتی برای درمان بیماریها وجود دارد، در کشور ما هم عدهای از دیرباز با طب سنتی به درمان بیماران مشغول بودهاند. ریشههای طب سنتی را میتوان تا ابن سینا و کتاب قانون او دنبال کرد. با این حال چند سالی است که عدهای با تکیه بر روایات و احادیث مدعی روش درمانی تحت عنوان طب اسلامی شده و از حمایتهای همهجانبهی علی خامنهای هم برخوردار بودهاند. خامنهای در نامهای به احمدینژاد تاکید کرده بود:
این گیاهان دارویی و طب سنتی از جمله کارهایی است که میتواند باب جدیدی در مسایل کلان مربوط به بهداشت و درمان بگشاید. توجه و اهتمام جناب عالی در این کار بسیار مفید خواهد بود.
برخی بر این نظر بودند که منظور خامنهای طب سنتی است، اما در نوروز سال ۹۱ رهبر نظام اظهار داشت:
دغدغه قلبی امروز من طب ایرانی-اسلامی است، به آن بپردازید.
افزودن قید اسلامی به طب، نشاندهندهی ذهنیت خامنهای نسبت به این موضوع است. حمایتهای همهجانبهی او از طب اسلامی تا تاسیس دانشکده طب اسلامی هم امتداد یافت. نکتهی جالب این است که تاسیس چنین مرکزی با مقاومت وزارت بهداشت روبهرو شد و بعد از آنکه وزارت بهداشت مجوزهای لازم را صادر نکرد، عدهای با تکیه بر امتیازی که از کشور ارمنستان گرفته بودند، دانشکدهی طب اسلامی را تاسیس کردند. در سال ۱۳۹۰، احمدعلی آقارفیعی مدرس حوزه و دانشگاه در گفتگو با «سینانیوز» درباره تاسیس این دانشکده به عنوان اولین دانشکده طب اسلامی در کشور، گفته بود:
امتیاز این دانشگاه از دانشگاه طب اسلامی ارمنستان گرفته شده است که با همکاری و فعالیت اساتید طب اسلامی و سنتی ایران و ارمنستان آغاز به کار خواهد کرد.
روغن بنفشه
با تاسیس دانشکده طب اسلامی، رویارویی باورمندان به طب اسلامی به پزشکی نوین شدت یافت. این گروه با تکیه بر احادیث و روایتهایی که در چند کتاب روایی ثبت شده، مدعی درمان همهی بیماریها شدند. نکتهی عجیب در این بین این است که برخی تحصیل کردههای رشتهی پزشکی هم در صف باورمندان به این روش قرار گرفتند و بر آموزههای خود چشم پوشیدند. علیرضا ابوالفضلی محقق و پژوهشگر طب اسلامی و مدیر مرکز علمی و فرهنگی دارالحکمه کانادا در ایران که ظاهرا در رشتهی پزشکی هم تحصیل کرده، با تاکید بر گفتهی خامنهای مبنی بر اینکه «یکی از دغدغههای من احیای طب اسلامی در کشور است» گفته است:
این یعنی چی؟ ما بیشتر میفهمیم یا مقام معظم رهبری حفظهالله؟ حالا دیگر عجیب نیست که کسی با وجود تحصیل در رشتهی پزشکی، بر آنچه که تحصیل کرده چشم بپوشد. آلودگی، دغلکاری و رانت عالم سیاست در کشور ما به حوزههای دیگر نیز سرایت کرده است. افزایش هزینههای درمان و ناتوانی عموم مردم در تامین نیازهای دارویی، موجب رونق دکان شیادان طب اسلامی شد. رونقی که در بحران کرونا به اوج رسید و «روغن بنفشه» همچون یادگاری از آن دوران وارد زبان مردم شد.
فسادِ نقره و طلا!
کسی به درستی نمیداند که از دوران ابتدایی اسلام چه تعداد روایت و حدیث در کتب روایی وجود دارد. قدر مسلم آنکه خود باورمندان به روایت و حدیث میدانند که اغلب این احادیث جعلی هستند اما توان کنار گذاشتن این روایتهای جعلی نه در بین شیعیان و نه در بین اهل تسنن وجود ندارد. از مهمترین کتابهای روایی که به عنوان منابع طب اسلامی پذیرفته شده، میتوان به کتابهای «رساله ذهبیه» «طبالصادق» «حلیة المتقین» و کتاب «مفاتیح الحیاة» که توسط عبدالله جوادی آملی نوشته شده و در آن احادیثی مربوط به بهداشت و درمان وجود دارد یاد کرد. جوادی آملی در یکی از سخنرانیهای خود که گفته بود که مواد اولیهی مس، همان مواد اولیهی نقره و طلاست اما دیر برداشت شده و به همین دلیل فاسد شده است. وی در ادامه تاکید کرده بود که نوآوری یعنی وقتی متوجه شدیم که خاک، خاک نقره است، قبل از اینکه گذشت زمان نقره را فاسد کند، باید استخراج شود. او این سخن را از زبان شیخ کلینی به امام ششم شیعیان نسبت داد. عمدهی روایتهایی که در باب بهداشت و درمان وجود دارد از همین قبل روایتهاست.
ایران به عنوان کشوری قدیمی، دارای دانش طبی مخصوص به خود بوده است. همان که از سوی سازمان بهداشت جهانی به عنوان طب سنتی ایرانی نیز شناخته شده است. طب سنتی دشمنی چندانی با طب مدرن ندارد و روشهای درمانی که ارائه میدهد، بر پایهی همان شناختی است که پزشکانی مانند ابن سینا داشتهاند. اما طب اسلامی داستان دیگری است. طب اسلامی نه تنها با طب مدرن سر دشمنی و ستیز دارد، بلکه با طب سنتی هم چندان سازگار نیست.
طب اسلامی در برابر طب سنتی
ایران به عنوان کشوری قدیمی، دارای دانش طبی مخصوص به خود بوده است. همان که از سوی سازمان بهداشت جهانی به عنوان طب سنتی ایرانی نیز شناخته شده است. طب سنتی دشمنی چندانی با طب مدرن ندارد و روشهای درمانی که ارائه میدهد، بر پایهی همان شناختی است که پزشکانی مانند ابن سینا داشتهاند. اما طب اسلامی داستان دیگری است. طب اسلامی نه تنها با طب مدرن سر دشمنی و ستیز دارد، بلکه با طب سنتی هم چندان سازگار نیست. عجیب اینکه برخی از پزشکان بعد از فارغ التحصیلی دنبال تخصص طب اسلامی رفته و در طب اسلامی تخصص گرفتهاند. طبیبهای اسلامی خود را مسلح به آموزههای پیشوایان صدر اسلامی میدانند و ادعاهایی که مطرح میکنند، غیر علمی و مبتنی بر اعتقادات است. خدا را قبول داری؟ پیغمبر را قبول داری؟ پیغمبر گفته کاسنی بخور... تمام. اگر این افراد در پستوهای خود مینشستند و به تجویز کاسنی برای سرماخوردهها بسنده میکردند، شاید قابل تحمل بود اما این افراد، بعد از اینکه از دانشکدههای طب اسلامی فارغ التحصیل میشوند، برای خود شأن پزشک متخصص قائل هستند و به راستی در کار پزشکی دخالت میکنند. برای آنها مرگ بیمار مستاصل پشیزی ارزش ندارد. بعد از مرگ هاشمی شاهرودی و حائری شیرازی، طب اسلامی اعتبار خود را دچار خدشه دید. پسر هاشمی شاهرودی بعد از مرگ پدرش گفت:
پدرم سرطان خوش خیمی داشتند که با یک عمل جراحی برطرف میشد ولی دستورات طب اسلامی فاصله انداخت و دیگر عملهای جراحی بعدی و سفر به آلمان هم دیگر نتیجه نداد.
او در گفتوگویی که با حوزه نیوز داشت، به مرگ حائری شیرازی هم اشاره کرده بود که به خاطر سرطان مثانه فوت کرد. مرگ هاشمی شاهرودی و حائری شیرازی و سخنان پسر شاهرودی که دلیل مرگ پدرش را با صراحت به تجویز «دکتر علفی» نسبت میدهد، چهرهی جنجالی طب اسلامی را وادار به واکنش کرد. عباس تبریزیان که خود را پدر طب اسلامی میداند، در مقابل چشم طرفدارانش کتاب هاریسون را آتش زد. اصول طب داخلی هاریسون یکی از مهمترین کتابهای مرجع در پزشکی نوین است. فردی که به خاطر سرطان غدد لنفاوی یکی از نزدیکانش سراغ این طبیب اسلامی رفته بود، میگوید که تجویز طب اسلامی برای درمان غدد لنفاوی خوردن آب چاه بود. بیمار که توان هزینهی بالای درمان پیشرفته و مدرن را نداشت، حرف این دکترهای علفی را قبول کرد و مدتی از آب چاه نوشید. بیماری شدیدتر شد و بیمار را به کام مرگ فرو برد. تردیدی نیست که تا زمانی که هزینههای درمان سرسامآور باشد، تا زمانی که پیدا کردن داروهای موثر از مسیر داروخانههای شناخته شده و معتبر مسدود باشد و اطرافیان بیمار برای یک دارو از بازار سیاه مجبور باشند چند برابر هزینه کنند، حرف این افراد بر بیماران مستاصل اثر خواهد گذاشت.
طب با چاشنی تئوری توطئه
فعالیت طب اسلامی از سال ۹۰ شتاب گرفت و در طول این سالها با توجه به انواع حمایتهای سیاسی و مالی، جلو آمده است. در دوران اپیدمی کرونا، فعالیت طبیبهای اسلامی اوج گرفت. در حالی که جهان با ویروس کرونا درگیر شده بود و این ویروس در کشور ما قربانی میگرفت، حسین روازاده و عباس تبریزیان دو چهرهای که داعیهداران طب اسلامی محسوب میشوند، در مقابل روش درمان پزشکی نوین موضع گرفتند. این دو اصل ماجرا را زیر سوال برده و انواع تئوریهای توطئه را به مغز طرفداران خود فرو میکردند. در همان دوران سعید نمکی که وزیر بهداشت وقت بود، به شکل غیر رسمی و بنا بر توصیههایی که از کانونهای بالاتر دریافت میکرد، از طبیبهای اسلامی حمایت میکرد. حمایتی که در نهایت منجر به استعفای دکتر رضا ملکزاده، معاون تحقیقات وزارت بهداشت شد. در استعفانامه او آمده است:
ادعاهای بیاساس جنابعالی [سعید نمکی] و سازمان غذا و دارو در خصوص موثر بودن داروهای گیاهی که به اعتقاد این جانب بدون هیچ مبنای علمی و پژوهشی و مطالعات بالینی کافی صورت گرفته و همچنين دفاع و اقدام جنابعالی از ادغام طب سنتی در نظام شبکه بهداشت و درمان کشور که میتواند شبکه بهداشت و درمان ایران را ناپایدار و در درازمدت تضعیف کرده و مردم را از حقوق خود در بهرهمندی از درمانهای پیشرفته پزشکی مدرن محروم سازد.
با این حال استعفای دکتر ملکزاده موجب فعالتر شدن دکترهای علفی شد. آنها از این استعفا اظهار خوشحالی کردند و معتقد بودند که دکتر ملکزاده مانع گسترش روشهای طب اسلامی برای درمان کرونا بوده است. منظور آنها از روشهای درمانی کرونا، استعمال روغن بنفشه و دود حاصل از سوختن پشکل الاغ (عنبر نسا) بود. رسانهی اصولگرای فارس که حامی طب اسلامی است، نوشت:
یکی از اصلیترین دلایل فرصت سوزی کشورمان در حوزه استفاده از طب سنتی در درمان کرونا حضور ملکزاده بر مسند معاونت تحقیقات وزارت بهداشت بود، به دلیل اینکه وی نه تنها اعتقادی به حوزه درمانهای مکمل نداشت بلکه در اظهاراتی جنجال برانگیز به تمسخر این حوزه پرداخته بود.
یک سوال
اکنون که پروانهی طبابت حسین روازاده باطل شده است، این انتظار به وجود آمده که فعالیتهای این دکترهای خود خوانده محدود شود. هرچند تا زمانی که از عالیترین سطح نظام حمایتهای تمامعیاری از این افراد وجود دارد نمیتوان انتظار داشت که در بر پاشنهی دیگر بچرخد. یکی از نمونههای این حمایتها را میتوان در ماجرای کتابهای «گنجهای معنوی» و «داروخانهی معنوی» دید. این دو کتاب با فاصلهی اندک از هم چاپ و منتشر شد و هر کدام از این عناوین در زمانی اندک به تیراژی بیشتر از ۱۰۰ هزار نسخه دست یافت. بعد از آن که این کتابها تا دورترین کتابخانههای مدارس و کتابخانههای روستایی فرستاده شد، جلد دوم کتاب گنجهای معنوی هم روانهی بازار شد. در این کتابها برای غلبه بر بیماریها، داروی دعا پیشنهاد شده است. این کتابها مدعیاند که برای درمان سختترین بیماریها هم میتوان از دعا استفاده کرد. فقط میماند این سوال که آیا شاهرودی و حائری، در اوج بیماری به این روشهای درمانی معتقد بودند؟ آیا نویسندهی کتاب و کسانی که این روشهای درمان را قبول دارند، برای درمان یبوست، دعا میخوانند؟
نظرها
ع ا
به باور من اگر هم زمان با ادامه این پژوهش ها و بالا بردن آگاهی مردم از لزوم دفاع از حق حیات انسان از راه های ارتقای دانش پزشکی و بهداشت عمومی، اعمال نظارت و کنترل نهاد "نظام پزشکی" مستقل که همگی در ارتباط مسقیم با دانشگاه های بهداشت و علوم پزشکی باشند؛ درمان و دسترسی به دارو از داروخانه های رسمی - که به تنهایی برای رشد خرافه و نگاه های علم ستیزانه کافی است- و نیز آموزش عمومی و رایگان به عنوان حقوق پایه ای انسانی شهروندان، از سوی دولت تأمین و تضمین شود "جهل مقدس" و نهادی شده ی « زنده باد دعا مرده باد دوا! » با همه ی منادیان و حامیانش از بین خواهند رفت.