ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

پرونده‌سازان امنیتی چگونه لیلا حسین‌زاده را محروم از تحصیل و دو استاد دانشگاه را تعلیق کردند؟

حمید مافی ــ یک ویدئو کوتاه از جلسه دفاع لیلا حسین‌زاده بهانه‌ای شده است برای حمله سازمان‌یافته به او و جریان چپ دانشجویی. حمله‌کنندگان نیروهایی به ظاهر متضاد اما همراستا هستند: راست‌های برانداز، راست‌های درون نظام و دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی.

دیدگاه

دانشگاه تهران در اطلاعیه‌ای اعلام کرد دو عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی را تعلیق کرده است و دیگر حاضران را در جلسه را تنبیه انضباطی. دلیل این مجازات شرکت در جلسه دفاع از پایان‌نامه یک دانشجو، لیلا حسین‌زاده، اعلام شد.

لیلا حسین‌زاده در جنبش دانشجویی ایران نامی آشناست. در فاصله سال ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۱ امنیتی‌ها او را بارها بازداشت کردند. او همچنان یک پرونده باز با حداقل پنج سال حبس دارد. او در زندان و در حال گذراندن این حکم بود که به دلیل گواهی سازمان پزشکی قانونی مبنی بر عدم تحمل حبس به دلیل بیماری خودایمنی، در دی ۱۴۰۱ به او مرخصی موقت برای درمان دادند.

رسانه‌های وابسته به حکومت در پوشش خبر تعلیق دو استاد برای شرکت در جلسه پایان نامه این دانشجو بدون اینکه نامی از لیلا حسین‌زاده ببرند، او را «متهم امنیتی» خوانده‌اند و دانشگاه تهران هم گفت اصلا اطلاعی از دفاعیه او نداشته و او را محروم از تحصیل کرده است.

موضع راست ناسیونالیست اپوزیسیون

ماجرا مربوط به انتشار ویدئویی بریده‌شده از آغاز دفاع حسین‌زاده در دانشگاه تهران است. پایان‌نامه او در مورد موضوع ناسیونالیسم و هویت ملی است و به صورت موردی به شهر نقده نگاه می‌کند. شهر نقده با نام کردی نه‌غه‌ده/سندوس و به نام ترکی سلدوز، به شکل تاریخی مورد مناقشه کردها و ترک‌ها بر سر جغرافیا و آرایش مردمی است. در این شهر هویت ملی، امری سیاسی شده است.

عنوان پایان نامه حسین زاده این است: «هویت ملی و هویت قومی در شهر معاصر ایرانی، مطالعه‌ی موردی نقده» و متن آن با این جمله آغاز می‌شود: «تقدیم مردم نقده و خواستشان برای زندگی؛ به یاد سید جعفر پیشه وری و قاضی محمد». او جلسه دفاع شفاهی را با با شعار «ژن، ژیان، ئازادى» و به یاد این دو رهبر تاریخی ترک‌ها و کرد‌ها آغاز می‌کند.

ویدوئوی بریده‌‌شده دفاع حسین‌زاده، ابتدا مورد واکنش یکی از کاربران در توییتر قرار می‌گیرد که در واکنشی پیراهن شومیز ساده حسین‌زاده به رنگ یشمی را مرتبط با پژاک، یکی از احزاب کرد مستقر در اقلیم می‌کند. پیراهن حسین‌زاده هیچ ارتباطی به لباس‌های نظامی ندارد، و بلوزی زنانه است. کاربران دیگر و خود حسین‌زاده به این موضوع اشاره می‌کنند که پیراهن هیچ ربطی به لباس‌های نظامی ندارد:

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

اما روشنگری در مورد لباس مورد توجه قرار نمی‌گیرد. هیچ‌کس نه به عنوان پایان‌نامه او که یک دوره تاریخی در جغرافیای ایران را بررسی می‌کند و نه توضیحاتی که در صفحه‌اش در اینستاگرام منتشر می‌کند، توجهی ندارد. گروه‌های به ظاهر متضاد، همصدا با یکدیگر او را آماج حملات قرار می‌دهند.

روند حملات به او و در ادامه دو عضو هيئت علمی دانشگاه تهران این‌گونه پیش رفت: ابتدا کاربران ناسیونالیست فارس‌محور بدون توجه به متن پایان‌نامه او را هدف قرار داند. سپس کاربران حکومتی وارد میدان شدند و در ادامه هم رسانه‌های وابسته به نهادهای امنیتی و به صورت ویژه سپاه پاسداران تا در نهایت دانشگاه تهران و وزارت علوم به صورت رسمی اعلام موضوع کنند.

هدف حملات مشخص بود؛ لیلا حسین‌زاده به عنوان یکی از دانشجویان فعال، و فعالان صنفی دانشجویی در سال‌های دهه ۹۰ نقش پررنگی در برجسته‌تر شدن مساله عدالت‌خواهی، ضدیت با خصوصی‌سازی و استثمار، مخالفت با کالایی‌سازی آموزش داشتند و به گفتمانی غیر از آنچه که دو جناح رقیب حکومتی در داخل و بخش بزرگی از نیروهای به ظاهر مخالف جمهوری اسلامی باور دارند، باور داشتند. از همین جهت هم در این سالها بارها جریان‌های راست و ناسیونالیست چه در درون و چه بیرون حکومت به آنها تاخته‌اند.

در این حملات همراستایی استدلالی آشکاری بین ناسیونالیسم شیعی فارس‌محور و بخش‌هایی از بدنه مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از ایران به عریان‌ترین شکل به چشم می‌آید. به صورت مشخص دستگاه‌های ایدئولوژیک حکومت مانند رسانه‌های وابسته به سپاه پاسداران در این مورد از استدلال‌هایی استفاده می‌کنند که مخالفان جمهوری اسلامی در خط ناسیونالیست راست هم از همان استدلال‌ها استفاده می‌کنند. این استدلال‌های مشترک از جمله از رتوریک‌های نیروهای امنیتی که در سرکوب قیام ژینا، جنبش دانشجویی چپ، فعالان کارگری و معلمان را هدف قرار دادند، نیز هست.

قصه در شبکه‌ها میان کاربران ناسیونالیست چگونه پیش رفت؟

انتشار یک ویدئو کوتاه از لیلا حسین‌زاده، بدون حجاب و با یک پیراهن سبز یشمی در حالی که دفاع از پایان‌نامه‌اش را با جمله «به نام ژن، ژیان، ئازادی» آغاز می‌کند و در ادامه از جعفر پیشه‌وری، رهبر جمهوری آذربایجان و محمد قاضی، رهبر جمهوری مهاباد در سال ۱۳۲۵ نام می‌برد، بهانه‌ای شد برای تهاجم سازمان‌یافته کاربران شبکه‌های اجتماعی به او.

در این میان، کاربران متعددی او را به دلیل آنچه که «پوشیدن لباس پژاک» ــ منظور حزب حیات آزاد کردستان است، تصور کردند و نام بردن از «پیشه‌وری و قاضی محمد»، به صورت مستقیم و غیرمستقیم به تبلیغ «پژاک» و «تجزیه طلبی»، دو اتهامی که جمهوری اسلامی بر مبنای آن حکم به حبس طولانی‌مدت _ نمونه زینب جلالیان _ و در برخی موارد اعدام _ فرزاد کمانگر، حبیب‌الله گلپری‌پور و ...._ فعالان داده است، متهم کردند.

برخی از این کاربران گمنام بودند و با نام‌های مستعار. رفتار جمعی آنها را پیش از این هم در حملات جمعی به نویسندگان و تحلیلگران منتقد نظام شاهنشاهی دیده بودیم. برخی از آنان اما نه. با نام و نشان خودشان، در حالی که عناوین و القاب متعددی را یدک می‌کشند همان دروغ‌های دستگاه امنیتی را برجسته کردند و در قامت «مخالف» جمهوری اسلامی از سرکوب به نوعی دفاع کردند و یا گاه دانشگاه تهران را به دلیل اینکه به حسین‌زاده اجازه دفاع داده است سرزنش کردند.

یک نمونه از این کاربر/ مخالفان حکومت اکبر گنجی بود که سالیانی است ایران را ترک کرده و در ایالات متحده آمریکا در قامت «مدافع آزادی بیان» چند جایزه و تقدیرنامه‌ هم گرفته است. او در صفحه شخصی خود در ایکس (توییتر) نوشت: «لیلا حسین‌زاده در مراسم دفاع از پایان‌نامه‌اش در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران لباسی شبیه لباس پژاک پوشیده و به نام ژن ژیان ئازادی و با یاد پیشه‌وری و قاضی محمد از پایان‌نامه‌اش دفاع کرد. البته دانشگاه تهران می‌گوید این جلسه دفاع از پایان‌نامه نبوده است.»

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

مازیار خسروی، روزنامه‌نگار سابق شرق، روزنامه‌ای که چند بار طعم توقیف را چشیده و چند تن از روزنامه‌نگاران آن برای همیشه خانه‌نشین شده‌اند هم از جمله کاربرانی بود که با انتشار یک عکس از مراسم پایان‌نامه لیلا حسین‌زاده نوشت: «چپول دوست دارد بازداشت بشود، به ویژه اگر بازداشت کم‌خطر، کوتاه مدت و توأم با سر و صدای رسانه‌ای باشد. بعدش می‌رود در کافه می‌نشیند و به همراه سیگار و قهوه، خاطره تعریف و کیف می‌کند.»

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

واژه‌هایی که از زبان خسروی بیرون آمد را ما در این سالها بارها از زبان لشکر سایبری طرفداران نظام سلطنتی و بسیاری از مدافعان پسر شاه سرنگون‌شده شنیده بودیم، از جمله «چپول» را.

تبار سیاسی خسروی و گنجی به بخشی از «اصلاح‌طلبان دوم خردادی» باز می‌گردد. گنجی هر چند که خودش انکار می‌کند اما با "حلقه امنیتی‌ها" در ایران همکار بوده است. او در روزنامه صبح با علیرضا علوی‌تبار، تحلیلگر سیاسی دستگاه امنیتی، سعید حجاریان از بنیانگذاران وزارت اطلاعات و چندین تن دیگر از همین حلقه کار کرده است. خسروی از نسل جوان‌تر اصلاح‌طلبان دوم‌خردادی است که هم دل در گروه نظام دارند و هم سیاست‌ورزی‌شان فقط بر اندکی آزادی اجتماعی بیشتر تمرکز دارد. از آن‌ها که بیشتر "زبان قدرت" بوده‌اند تا مردم.

دشمنی و ضدیت آنها با چپ را ما در سال‌های دهه ۶۰ به یاد داریم. پس از آن در دهه ۸۰ خورشیدی در رسانه‌هایشان نسبت به شکل‌گیری چپ در دانشگاه‌ها هشدار دادند و صراحتا از دستگاه امنیتی خواستند با این «پدیده» برخورد کند. در دهه ۹۰ از زبان وزیر دولت روحانی، مشاور رسانه‌ای دولت، روزنامه‌نگار برجسته رسانه‌های دوم خردادی و مدیران ارشد نظامی و امنیتی همین جملات تکرار شد. قصه تا آنجا پیش رفت که پس از آبان خونین ۹۸ اقتصادنامه به سردبیری علیرضا بهداد، مشاور معاون اول حسن روحانی به صورت مستقیم درباره ظهور نوچپ‌ها در ایران هشدار داد و با نسبت دادن همه‌ی انگ‌ها و اتهام‌ها خواستار برخورد با این جریان شد. پیشتر در روزهای بعد از دی ۹۶ از زبان عباس عبدی خوانده بودیم که همه جناح‌های حکومتی به مانند دهه ۶۰ متحد شوند و در برابر معترضان واکنش تند نشان دهند، چرا که اعتراضات «بقای تمدن ایرانی» را هدف قرار داده است. یا اینکه حمیدرضا جلایی‌پور که اعتراض‌های سال ۹۶ را با این هشدار تفسیر کرده بود:‌ «ما ايرانيان در روزهاي آينده بايد مواظب سرنگونی‌طلبان باشيم چون اقدامات خشونت‌آميز آنها استعداد آن را دارد كه درهای جهنم را روی ايران عزيز باز كند». همین جملات را گاه تندتر و صریح‌تر در فردای اعتراض‌های خونبار آبان ۹۸ و قیام ژینا از زبان چنین تحلیلگرانی شنیدیم.

در کنار این بخش از اصلاح‌طلبان، چه آنهایی که هنوز در درون نظام حاکم زیست می‌کنند و چه آن بخشی که «از نظام بریده» است اما همچنان دلبسته اصلاحات است، کاربران با گرایش سلطنت‌طلبی هم مشابه همان جملات را که دستگاه امنیتی بیان می‌کند، تکرار کردند: همراستایی استدلالی. یک نمونه کاربری "ناسیونالیست" به نام مسعود صالحی بود که به صراحت نوشت او لباس «تروریست‌های پژاک» را به تن دارد و با یاد «عوامل استالین» از پایان‌نامه‌اش دفاع کرده است. چند تن از چهره‌های برجسته‌شده سلطنت‌طلبان از جمله علی حمید، با سابقه مستندسازی برای جمهوری اسلامی که حالا چند سالی است همکار شبکه‌ای فارسی‌زبان در خارج از کشور شده است با بازنشر برخی از نوشته‌های کاربران همین اتهام را به لیلا حسین‌زاده اتهام زدند.

ماریا سرسالاری، روزنامه‌نگار ارشد دیگری در رسانه‌های فارسی‌زبان خارج ایران هم با بازنشر یکی از توئیت‌هایی که پیراهن حسین‌زاده را به پژاک وصل می‌کرد، «تمجید از جانوران دست پرورده استالین» را به موضوع اضافه کرد:

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

در این میان بیژن اشتری، نویسنده و مترجم هم با انتشار یک تصویر از پیشه‌وری و استالین در اینستاگرام ادعا کرد که استالین به دنبال تجزیه ایران بوده و حسین‌زاده «نیاز به آموزش و روشنگری» دارد.

پیوند گفتاری نوسلطنت‌طلبان و رانده‌شدگان از قدرت اصلاح‌طلب و دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی در تهاجم به لیلا حسین‌زاده به اتهام «چپ بودن»، و «تجزیه‌طلبی» به بهانه نام بردن از پیشه‌وری و قاضی محمد یک واقعیت را نمایان‌تر می‌کند: آنها با همه اختلاف و رقابت‌هایی که دارند در اتهام زنی و پرونده‌سازی برای فعالان چپ، کارگری و مدافعان حقوق اقلیت‌های ملیتی تحت ستم از نظر استدلالی همراستا عمل کرده اند. انگار تعبیری امروزی از پیوند تاریخ‌مندِ دو نهاد امنیتی که این نیروهای "متضاد" در سالهای گذشته در شبکه‌های اجتماعی به عضویت در آنها یا وجودشان افتخار کرده بودند: سپاه و ساواک.

پرونده‌سازی امنیتی در داخل حکومت

به فاصله کوتاهی پس از حملات سازمان‌یافته کاربران شبکه‌های اجتماعی که حسین‌زاده را به دفاع از «تجزیه‌طلبی» متهم کردند، سخنگوی وزارت علوم در گفت‌وگو با رسانه‌های وابسته به نهادهای حکومتی گفت: «با دانشجو و استاد راهنما متخلف برخورد خواهد شد.»

خبرگزاری دانشجو که به دانشجویان عدالت‌خواه نزدیک است به نقل از معاونت دانشجویی دانشگاه تهران نوشت کمیسیون موارد خاص در جلسه ۱۴ شهریور رای به «محرومیت از تحصیل» لیلا حسین‌زاده داده است.

یک روز بعد از این تهاجم سازمان‌یافته هم دانشگاه تهران در اطلاعیه‌ای نوشت:

فردی که در ویدئوی منتشرشده ادعا می‌کند در جلسه دفاع از پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود حضور دارد، دانشجوی دانشگاه تهران نیست و پیش از این بر اساس رأی کمیسیون موارد خاص دانشگاه تهران، شرایط ادامه تحصیل را نداشته است. این فرد بر اساس رأی کمیسیون موارد خاص دانشگاه مورخ ۱۴ شهریور ماه ۱۴۰۲، به دو علت «اتمام سنوات مجاز تحصیل» و «عدم ثبت‌نام در نیمسال دوم سال تحصیلی ۱۴۰۲ – ۱۴۰۱ از تحصیل محروم شده است؛ لذا برگزاری جلسه پرحاشیه اخیر، فاقد مجوز قانونی بوده و از اساس موضوعیت نداشته است.

این بیانیه گفته است یک عضو هیئت علمی دانشگاه که به احتمال فراوان باید استاد راهنمای حسین‌زاده باشد به دلیل آنچه که «هماهنگی برای ایجاد جلسه» دفاعیه عنوان شد، به همراه یک عضو هیئت علمی حاضر در جلسه دفاعیه به صورت موقت تعلیق شده‌اند تا به تخلفات آنها رسیدگی شود.

چپ‌هراسی ادامه‌دار از عوامل سرکوب دانشجویان چپ است

حمله‌کنندگان به حسین‌زاده را باید با نام واقعی‌شان صدا زد: سرکوبگران چپ‌ستیز. آنها درست در روزهایی که ماشین سرکوب حکومتی به دروغ احزاب و گروه‌های مخالف خود در کردستان، خوزستان، آذربایجان و بلوچستان را به تجزیه‌طلبی متهم و به همین اتهام بسیاری از فعالان را به حبس طولانی‌مدت محکوم می‌کند، هدفمند همین اتهام را به لیلا حسین‌زاده می‌زنند و حکومت را مخاطب قرار می‌دهند تا بپرسند چگونه به یک «مدافع پژاک»، آنهم به دلیل نوع پوششی که ربطی هم به پژاک ندارد، اجازه دفاع از پایان‌نامه داده است.

در روزهایی که تن ندادن به حجاب اجباری در معابر عمومی با زندان و شلاق تعزیر می‌شود، حمله‌کنندگان به این فعال دانشجویی چشمشان را بر حضور بدون حجاب او در جلسه دفاع از پایان‌نامه بسته‌اند و در مقابل با دروغ‌سازی برای او و اعضای هیئت علمی که امکان دفاع از پایان‌نامه‌اش را به او دادند، پرونده‌سازی کردند. نتیجه نخست این پرونده‌سازی تعلیق دو استاد دانشگاه است، آن هم در روزهایی که شمار زیادی از اعضای هیئت علمی به دلیل انتقادهای خرد و همراهی با معترضان از دانشگاه اخراج و خانه‌نشین شده‌اند.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • Alefmimmim

    یک ضرب المثل عربی می‌گوید کسی که در حال غرق شدن است بهر جلبکی چنگ می‌زند بیشک دست و پا زدن‌های امروز حکومت اسلامی در یورش به دانشگاه‌ها وخانواده‌های کشته شدگان دقیقاً حکایت این ضرب المثل است اما باید در کنار آن یادی هم میکردیم از دانشجویان دهه ۶۰ که هرچند از تیغ لارجوردی‌ها گریختند ولی در دام پاکسازی مزدور فیلسوفنمایی به نام سروش افتادند مسئول ستاد انقلاب فرهنگی آن زمانرا می‌گویم دانش جویانی که هزاران برابر بیشتر از پاکسازی شدگان و محرومان امروز می‌باشند از گنجی هم نام بردید خوب است از او هم خاطره یکی از دوستان دانشجو را که در یکی از مخوف‌ترین زندان‌های حکومت در دهه ۶۰ زندانی بود تعریف کنم کمیته مشترک را می‌گویم یادگار آلمان‌ها و شاه و وارثشان حکومت اسلامی روزی او از اتاق بازجویی بیرون می‌آید و چشم‌بندش فراموش می‌شود درست پشت همان میله‌های معروف کمیته مشترک اتفاقا برادر گنجی هم از از اتاق دیگر بیرون می‌آید و چون او را بدون چشم بند می‌بیند با فریاد او می‌خواهد که برگردد و خودش هم دو دستش را بر صورتش می‌گیرد دوستم می‌گفت باور نمی‌کنی شکل و شمایل این بازجو را برای ردگم کردن با صورتی کاملاچپه تراش کت و شلوار سورمه‌ای بااتوی انچنانی جلیقه و ساعت بندداری از آن آویزان باکفشهای ورنی نوک تیز که کمترکسی درانروزگار در بیرون رفت و آمد می‌کرد همه فکر می‌کردند یک وکیل یا کارخانه دار است همانطور که گفتید دوستم بعدها او را در صدای آمریکا شناسایی کردبله جهان ازادخیلی بجهان سوم بدهکارست وبرعکس ! افسوس تابحال فقط نوبت پرداخت جهان سوم بوده شایدباگسترش هوش مصنوعی نوبت غرب هم برسد

  • Tetras

    بنظرم چپی که در ایران عمدتاً با عدالتخواهی و نقادی از گوشه و کنار (چه نقد از حاکمیت و چه مخالفان عموما سلطنت خواه)مطرح است هیچ انسجامی ندارد و گویی با همین شیوه بدنبال بازیافت خودش از خاکستر گروههای مارکسیستی و دیدگاه هایشان، تهاجمات و تناقضات و مشکلات فزاینده دنیای سرمایه داری می باشد؛ با همان اتکای همیشگی به آرمان گرایی و چشم اندازهای مبهم... اما این جمله در این مقاله که بنوعی میخواهد همدستی برخی از گروههای اپوزیسیون و حکومت را نشان دهد، برای من عجیب بود: «چرا که اعتراضات «بقای تمدن ایرانی» را هدف قرار داده است. یا اینکه...» آیا منظور نویسنده اعتراضات سالهای ۹۶ و ۹۸ بوده که با اشاره به آنها این جمله را آورده ؟! فراموش نباید کرد که اگر چه اعتراضات کارگری زیادی اتفاق افتاده است اما آن دیدگاه های مارکسیستی مورد نظر نویسنده پشتش نبوده و البته صرف دفاع از این اعتراضات کسی را کمونیست نمی‌کند چنانکه آن آگاهی مارکسیستی هم پشت و پس این اعتراضات نبوده... اینهم باید نه فقط به حساب کم کاری آن رفقا بلکه عدم انسجام و عدم پاسخگویی به سوالات فراوان در زمینه عملکرد و دیدگاه های چپ و شکست هایشان در ایران و جهان گذاشت. باری ، تعریف «تمدن ایران» برای این نویسنده یا هر کس دیگری مبهم و یک کاسه کردن دیدگاه های مختلف درباره این کشور با اقلیت های مختلف است و دشمنی و اعتراضات مردمی سالهای مورد اشاره با این تمدن بدون شک زاده تخیل نویسنده است. این اعتراضات در مخالفت با حاکمیت ج.ا بوده است نه تمدن ایرانی مورد نظر نویسنده. و البته تمدن ایرانی شامل همه اقوام درون و بیرون آن است. البته با نگاه به مفهوم تمدن و و فرهنگ.