معلولیت و تکدیگری
ساعد سپیدار − نسبت تکدیگری و معلولیت در ایران چیست و با توجه به قوانین مربوط به حقوق معلولان، چرا باید افراد ناتوان ذهنی و جسمی با خواست خود یا به اجبار دیگری تن به گدایی دهند؟
اگرچه همواره تکدیگری یکی از معضلات جدی در ایران به شمار میرفته و بر اساس تحلیلهایی که در ادامه ارائه خواهد شد این پدیده روند رو به رشدی را تجربه کرده، هنوز آمار دقیقی از تعداد متکدیان در دست نیست و پژوهشهای آماری و میدانی درخوری در این زمینه صورت نگرفته است. این امر به خودی خود نشانگر عدم وجود ارادهای محکم برای از بین بردن یا دستکم کنترل تکدیگری در ایران است؛ در حالی که وجود متکدیان به هر نحو، خود آبستن بسیاری از مشکلات اجتماعی دیگر و همچنین نشاندهندهی وجود مشکلاتی ریشهدار در ساختار اجتماعی – سیاسی کشور است.
نبود اراده در رژیم اسلامی ایران برای از بین بردن مشکلات اقتصادی و اجتماعی که در اینجا به طور اخص تکدیگری یا گدایی مدنظر است، ناشی از یک کجفهمی یا نفهمی تعمدی عمیق از سوی رژیم است. در سال ۱۳۷۵ مهدی باقریان در مجله پاسدار اسلام[1]، در مقالهای بدون اشاره به دلایل شکلگیری پدیدهی تکدیگری در جامعه، متکدی را فرد بیماری میداند که با سارق و ولگرد تفاوتی ندارد و در آخر متکدی را مجرمی معرفی میکند که دستگاههای قضایی وظیفه دارند با او مقابله کنند. این دیدگاه، خط مشی رژیم اسلامی در چهار دههی گذشته بوده است.
تاریخچه
پدیدهی گدایی در تاریخ ایران از پیشینه کهنی برخوردار است. ردپای گدایی را در قرون گذشته میتوان در منابع مکتوب پیگیری کرد.
در منابع دوره قاجار اشارات فراوانی به این موضوع شده؛ بهطور مثال دالمانی که در دوران قاجار به ایران سفر کرده، در سفرنامهاش[2] نقل میکند:
گداهای ژولیده و کثیفی ما را احاطه نمودند و برای برانگیختن حس ترحم، اعضای ناقص و جراحات خود را نشان میدادند که با ناله و عجز و لابه و التماس و هیاهو طلب کمک میکردند.
فُوریه، پزشک فرانسوی که سه سال در ایران پزشک شخصی ناصرالدین شاه بود مینویسد[3]:
در ایران گدایی اقسام عدیده دارد و به همان نسبت که عدد گدایان بیشمار است، طرق گدایی نیز لاتعد و لاتحصی است. گذشته از سادات و دراویش و بینوایان واقعی که دم دروازهها و بازارها دیده میشوند، عدهای خورهای در بیرون شهرها هستند که آنها را از آبادیها دور کردهاند. این بیچارهها هر وقت مسافری را در حین عبور میبینند به جلو او میدوند و با یک دست صورت خود را میپوشانند و دست دیگر را به تکدی دراز میکنند. انصافاً هیچ منظرهای از این تنفرانگیزتر و جانسوزتر در دنیا وجود ندارد.
بعد از انقلاب نیز خصوصاً پس از جنگ ایران و عراق، آغاز روند تصاعدی بهبود قدرت نظامی در ایران و پایهگذاری اشتباهات اقتصادی و راهبردی در سایر حوزههای اجتماعی و فرهنگی، فقر و بیکاری بسیاری از مردم را مجبور به تکدیگری در خیابانها کرد. اگرچه میل عمومی حاکمیت به بزک کردن و پنهان کردن لایههای زشت موجود در گسترهی اجتماع، سبب عدم ارائهی آماری دقیق از متکدیان گردیده، لکن با نظر به برخی پژوهشهای صورت گرفته، تکرار اخبار مربوط به این زمینه و برخی شواهد دیگر میتوان به وجود میزان علی العادهی متکدیان در ایران پی برد.
در سال ۱۳۹۷، معاون حمایتهای اجتماعی شهرداری تهران اعلام کرد حدود ۵ هزار متکدی در تهران وجود دارد و طی دو سال بعد این آمار از سوی شهرداری تهران بیش از ۱۵ هزار نفر اعلام شد.[4] یعنی تنها طی دو سال تعداد متکدیان در تهران سه برابر شده است. البته باید در نظر داشت که این آمار فاجعهآمیز تنها به گدایانی محدود میشود که توسط گشتهای شهرداری شناسایی شده و آمار واقعی به مراتب بیش از این تعداد است. همچنین از سال ۱۳۹۹ تاکنون که تورم و فقر چندین برابر شده، تعداد متکدیان نیز رو به افزایش بوده است. در شهرهایی همچون مشهد، قم، اصفهان و شیراز نیز تعداد متکدیان از سایر شهرهای کشور بیشتر است.
بر اساس پژوهشهای صورت گرفته، حدود ۶۰ درصد متکدیان را مرد و ۴۰ درصد را زنان تشکیل میدهند. همچنین بر اساس گزارشهای مجلس شورا، در سال ۱۳۷۰، ۳۶ درصد متکدیان، معلول بودهاند.[5] این در حالی است که بر اساس مقالهای که در سال ۱۳۹۱ با عنوان تکدیگری در ایران: رویهها، روندها و علتها در مجله مطالعات ناتوانی منتشر شد، در شهرهای بزرگ ایران، نیمی از جمعیت متکدیان را معلولان تشکیل میدهند. در بسیاری از موارد نیز تعداد زیادی از متکدیان که از لحاظ جسمی سالماند با ترفندهایی سعی دارند خود را شبیه معلولین کرده تا بتوانند درآمد بیشتری از طریق تکدیگری به دست آورند که گهگاه در اخباری که منتشر میشود شاهد دستگیری برخی از آنان هستیم. علت این امر، آگاه بودن این افراد از نوع نگاه جامعهی ایرانی به معلولین است؛ نگاهی حمایتی و نه توانمندسازی.
تکدیگری و معلولیت
پرسش اساسی که در اینجا مطرح میگردد این است که نسبت تکدیگری و معلولیت در ایران چیست و آیا با توجه به قوانین مربوط به حقوق معلولان، چرا باید افراد ناتوان ذهنی و جسمی با خواست خود یا به اجبار دیگری تن به گدایی دهند.
با وجود اینکه بر اساس قانون جامع حمایت از معلولان مصوبه سال ۱۳۸۳، افراد دارای معلولیت باید تحت حمایت همهجانبهی سازمانها و نهادهای دولتی و خصوصی قرار گیرند، عدم پایبندی به قانون، زندگی بسیاری از معلولان را دچار اختلال کرده و راهی جز تکدیگری برایشان نگذاشته است. برای توانمندسازی معلولین بایستی با حمایت درست، آنها را در مسیر رشد و اعتلای جسمی و شخصیتی قرار داد لذا وجود بستر مناسب برای رشد آنان در جامعه ضروری است. به علاوه باید در نظر داشت که تعداد زیادی از معلولین بهسبب شرایط حاد جسمی یا ذهنی که دارند باید در تمام طول عمرشان مورد حمایت همهجانبه قرار گیرند؛ افرادی که حتی توانایی انجام سادهترین کارهای شخصی خود را هم ندارند.
فقر و بیکاری همچنین میتواند باعث سوءاستفاده از معلولین با هدف درآمدزایی شود. در ۲۷ تیر ماه ۱۴۰۰، سرپرست معاونت امور اجتماعی بهزیستی خراسان رضوی اعلام کرد: بالاترین آمار واگذاری فرزندان دارای مشکل جسمی متعلق به استان خراسان رضوی است.[6] این مسئله رابطهی تنگاتنگی با تعداد زیاد معلولین متکدی در مشهد دارد؛ یعنی شانه خالی کردن بهزیستی از زیر بار نگهداری کودکان معلول و سپردن آنها به افرادی که این کودکان را برای درآمدزایی مورد سوءاستفاده قرار میدهند.
از طرفی کمبود مراکز نگهداری و توانبخشی مخصوص معلولان و کیفیت غیرقابل قبول خدماترسانی آنان نیز از تمایل خانوادهها برای سپردن فرزندان خود به این مراکز کاسته و نبود مراکز آموزشی مناسب معلولان، خلاقیت و استعداد آنان را از بین میبرد. برای آن دسته از معلولانی که قادرند شغلی را اداره کنند هم شغلی پیدا نمیشود. این در حالی است که بر اساس مادهی هفتم قانون جامع حمایت از حقوق معلولان، حداقل ۳ درصد از مجوزهای استخدامی دستگاههای دولتی باید به افراد معلول اختصاص یابد. همچنین لازم است به واحدهای خصوصی در مقابل استخدام معلولان، تسهیلات اعتباری و به افراد معلول نیز وامهای خوداشتغالی پرداخت شود. در ادامهی این ماده، اینگونه ذکر شده که سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور موظف است تمامی آموزشهای مورد نیاز معلولان را به صورت رایگان در اختیار آنها قرار دهد.
یکی دیگر از موارد قانونی که رعایت نمیشود، آموزش رایگان معلولان در تمامی سطوح و تمامی سنین است. طبق این قانون معلولان میتوانند از سطح ابتدایی تا عالیترین مراحل تحصیلی را در تمامی مراکز آموزشی کشور حتی در دانشگاههای آزاد اسلامی، به صورت کاملاً رایگان طی کنند. آموزش رایگان میتواند به معلولین در دریافت آموزشهای مورد نیاز برای قرار گرفتن در موقعیتهای شغلی گوناگون کمک کند. لکن مراکز آموزشی در مقابله با معلولین، رویکرد تبعیضیِ منفی اتخاذ میکنند. چرا که برخی از این مراکز بهسبب اینکه مناسبسازی نشدهاند، قادر به پذیرش معلولین نیستند و برخی دیگر پذیرش افراد سالم را ترجیح میدهند تا هم بتوانند از این طریق درآمد بیشتری داشته و هم خود را در معرض کار بیشتری که آموزش به معلولین میطلبد قرار ندهند. این موارد سبب روی آوردن معلولین به تنها راه ممکن زنده ماندن یعنی تکدیگری میگردد.
حبیبالله مسعودی فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور در مصاحبهای که با خبرگزاری ایکنا انجام داده[7]، اظهاراتی کرده که مشخصاً ناشی از اطلاع دقیق حاکمیت از شرایط سختی است که معلولان را به تکدیگری وا میدارد و همچنین سوءاستفادههایی که از این قشر آسیبپذیر میشود:
معلولان، سالمندان، بیماران روانی مزمن و کودکان متکدی جزو گروههایی هستند که مسئولیت ساماندهی آنها با بهزیستی است و فرآیند تحویل گرفتن و ساماندهی آنها از سوی بهزیستی همچنان در حال انجام است. تعدادی از این افراد یا معلولیت ندارند، یا معلولیتی را که نشان میدهند را دارا نیستند و یا معلولیت خود را بیش از حدی که هست، نشان میدهند؛ به کار افرادی که معلولیت ندارند توسط نیروی انتظامی رسیدگی میشود. بسیاری از معلولان برای تکدیگری مورد سوء استفاده قرار میگیرند. شرایط معلولان توسط مددکاران اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد تا مشخص شود خانواده دارند یا خیر و اگر مشخص شود که فرد دارای خانواده است اما خانواده او صلاحیت نگهداری از وی را ندارد و او را در خیابان برای تکدیگری گذاشته این مسئله از مصادیق معلول آزاری محسوب میشود که ما این افراد را بسته به معلولیتی که دارند در مراکز خودمان اسکان میدهیم. اگر این معلولان به مراکز توانبخشی ما مراجعه کنند، آنها را پذیرش کرده به هیچ وجه اجازه نمیدهیم بهعنوان متکدی در خیابانها حضور داشته باشند. مکانهای نگهداری از معلولان ظرفیت نگهداری از این افراد را دارد البته در خود تهران هم در حال ایجاد ظرفیت جدید هستیم، اما نیاز داریم بودجههای بیشتری برای حوزههای معلولان و ساماندهی متکدیان، که یکسری از آنها افراد در معرض آسیب و یا آسیب دیده هستند، توسط دولت در نظر گرفته شود تا ما بتوانیم خدمات بهتری به آنها ارائه دهیم.
به جز دو مورد محوری فقر و بیکاری که مثل اکثر خانوادههای ایرانی، خانوادههای دارای فرزند معلول را نیز دچار مشکلات جدی معیشتی کرده، دلایل دیگری وجود دارند که باعث جلوگیری از توانمندسازی معلولین، بروز مشکلات مالی برای معلولین و روی آوردن آنان به تکدیگری میگردد. عدم مناسبسازی معابر، اماکن عمومی و ساختمانها در ایران، دسترسی معلولان به اماکن عمومی، فضاهای تفریحی، کتابخانهها، مراکز آموزشی و سایر مراکز مورد نیازشان را مختل ساخته که این امر به محدود شدن هر چه بیشتر این قشر از جامعه منتج گردیده است.
فضاها و اماکن شهری در ایران برای رفت و آمد معلولین حتی به همراه خانواده خود نیز مناسب نیست. در صورتی که آنها باید قادر باشند به تنهایی در سطح شهر عبور و مرور کنند. اگر چه صدور مجوز برای اماکن و معابری که جهت تردد معلولین مناسبسازی نشدهاند، قانونی نیست و تمامی سازمانهای شهری موظف به مناسبسازی معابر هستند اما اقدام خاصی در این زمینه صورت نگرفته و درهای زیادی بر روی معلولان بسته مانده است. عدم تأمین خدمات توانبخشی، حمایتی، آموزشی و حرفهآموزی مورد نیاز معلولان و نبود پوشش بیمهای مناسب که طبق قانون جزو وظایف سازمان بهزیستی است، معلولان را در تهیهی ابتداییترین وسایل مورد نیاز خود دست تنها رها کرده است. به نحوی که با توجه به قیمت بالای لوازم توانبخشی، یک معلول برای خرید یک ویلچر باید حداقل ۴ میلیون و برای خرید یک ویلچر برقی معمولی ۴۰ میلیون تومان بپردازد.
همچنین گرانی در بازار مسکن و بالا بودن نرخ اجارهها موردی حیاتی در معیشت معلولان است. در حالی که سازمان بهزیستی، وزارت راه و شهرسازی و بانکها موظفند اقدامات لازم را برای خانهدار شدن معلولین انجام دهند، اکثریت معلولان مستاجر و در پرداخت اجارههای خود دچار مشکلاند. با این شرایط و مواردی که در بالا ذکر آنها گذشت، دیدن معلولانی که در گوشه و کنار خیابانها دست به گدایی دراز کردهاند، تعجب چندانی ندارد. پولهای نجومی که برای راضی نگهداشتن طرفداران ایدئولوژی حکومتی در ایران، صرف مجالس عزاداری و مراکز مذهبی در عراق و کشورهای آفریقایی میشود، اقلیتها را به دورترین نقطه در افق دید مسئولین عقب رانده. جالب اینکه برای منزه نشان دادن خود، معلولانی که در کنار خیابانها برای نان دست دراز میکنند را به باندهای مافیایی بزرگ نسبت داده و آنها را تهدید به زندان میکنند.
–––––––––––
پانویسها
۱. باقریان، مهدی، تکدیگری؛ آبستن آسیبهای اجتماعی، مجله پاسدار اسلام، شماره ۱۷۳، ۱۳۷۵.
۲. دالمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمه محمدعی فره وشی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۳۵.
۳. فووریه، سه سال در دربار ایران، ترجمه عباس اقبال آشتیانی، تهران، نشر علم، ۱۳۸۵.
۴. لینک
۵. صمیمی، حمید و دیگران، بررسی وضعیت متکدیان در تهران، نشریه تحقیقات میانرشتهای در مدیریت و علوم انسانی، شماره ۴، ۱۴۰۱.
۶. لینک
۷. لینک.
نظرها
نظری وجود ندارد.