بهار عربی و نویسندگان و شاعران عربِ مهاجر
اسماعیل کاداره و آموزههای «بهار آلبانی» برای «بهار عربی»
مصطفی خلجی - کاداره به ما میآموزد، که چگونه از نفرت تهی باشیم، رواداری مذهبی داشته باشیم و دیگران را به رسمیت بشناسیم.
اسماعیل کاداره، نویسنده مهاجر، گرچه عرب نیست و به ظاهر ارتباطی با «بهار عربی» ندارد، اما زندگی، آثار، تفکرات و دغدغههایش، بسیار شبیه بسیاری از نویسندگان مهاجر عرب است. نگاهی به نظراتش، در این برهه پرآشوب نه تنها برای اعراب، بلکه برای همه از جمله ایرانیان نیز میتواند مفید باشد.
اسماعیل کاداره، به خاطر ترجمه برخی از کتابهایش، برای فارسیزبانان نامی آشناست؛ «ژنرال ارتش مرده»، «آوریل شکسته»، «رویدادهای شهر سنگی» و «کنسرت در پایان زمستان» از آثار این نویسنده است که به فارسی ترجمه و منتشر شده.
همچنین اهدای جوایز معتبر جهانی به کاداره و مطرح شدن نامش به عنوان نامزد جایزه نوبل ادبیات، به اندازه کافی او را در جهان و از جمله ایران، مشهور کرده است. اما آن چه باید از زندگی این نویسنده آموخت، تلاش وی برای زنده نگاه داشتن روحیه مدارا و آشتیطلبی است که حتی مهاجرت و دوری از وطن نیز نتوانست این روحیه را از او بگیرد. در واقع کاداره به ما میآموزد، که چگونه از نفرت تهی باشیم، رواداری مذهبی داشته باشیم و دیگران را به رسمیت بشناسیم.
ادبیات، مصونیت از آسیب مذهب
اسماعیل کاداره که در سال ۱۹۳۶در جنوب آلبانی به دنیا آمده، در دهه هفتاد میلادی، آثارش از سوی رژیم این کشور «مخرب» دانسته شد و این نویسنده، ناگزیر کتابهایش را در خارج از کشور منتشر کرد. کاداره در نهایت مجبور شد که از وطنش فرار کند و در سال ۱۹۹۰فرانسه او را به عنوان «پناهنده سیاسی» پذیرفت.
اسماعیل کاداره معتقد است که ذات ادبیات، ملیتپذیر نیست. یعنی نمیتوان ادبیات هر کشوری را در مرزهای آن کشور محدود کرد یا برای هر نویسندهای ملیت خاصی قائل بود. او میگوید که نویسندگان خانواده واحدی را تشکیل میدهند که در عین گوناگونی، یکپارچهاند.
در کشورهای دیکتاتوری، زبان خارجی، که راهی برای شناخت فرهنگ دیگری است، همواره به عنوان تهدیدی برای قدرت و فرهنگ حاکم به شمار میآید؛ آلبانی زمان نوجوانی و جوانی اسماعیل کاداره هم از این قاعده مستثنا نبود. «متأسفانه در آلبانی وقتی کمونیسم حاکم شد، تدریس زبانهای غربی در مدارس ممنوع شد. سیاستی وحشی حاکم شد که میخواست تمامی زبانهای خارجی را از بین ببرد. روسها که بر خلاف آنچه وانمود میکردند، بسیار ناسیونالیست بودند، زبان روسی را جایگزین تمامی زبانهای خارجی کردند.»
اسماعیل کاداره که تحصیل ادبیات را در دانشگاه تیرانا، پایتخت آلبانی شروع کرده بود و بعداً به مؤسسه گورکی در مسکو رفته بود، سال ۱۹۶۰موقع بازگشت به وطنش، زبان روسی را بهخوبی میدانست. با این حال شروع کرد به یادگیری زبان فرانسه و انگلیسی. اما این یادگیری بسیار دیرهنگام بود، زیرا کاداره قبل از آموختن زبان خارجی، رمان اولش با عنوان «ژنرال ارتش مرده» را نوشته و در زبان مادریاش یک نویسنده حرفهای شده بود. «من نمیتوانم مستقیماً به زبان فرانسه بنویسم. فکر میکنم دیگر دیر شده، در سن من دیگر نمیشود با چیزهای ناممکن رؤیاپردازی کرد. میلان کوندرا اینکار را کرده، میدانم، اما نمیدانم چگونه، یک روز او چگونگی اینکار را به من گفت، اما فراموشم شد.»
با این حال، او به نویسندگان کشورهای کوچک و جهان سوم توصیه میکند که نسبت به زبانهای خارجی سختگیر نباشند و از «انسانیتی» که در زبانهای بزرگ دنیا وجود دارد، بهره ببرند. این نویسنده میگوید همین ارتباط انسانی که با زبان فرانسه ایجاد کرده، موجب شده که در میان کشورهای جهان، فرانسه را به عنوان پناهگاه خود انتخاب کند. با این حال میگوید که اگر آثارش وارد ادبیات فرانسه شده، به دلیل «ادبی» بودن آنهاست نه زندگی در فرانسه.
اسماعیل کاداره معتقد است که ذات ادبیات، ملیتپذیر نیست. یعنی نمیتوان ادبیات هر کشوری را در مرزهای آن کشور محدود کرد یا برای هر نویسندهای ملیت خاصی قائل بود. او میگوید که نویسندگان خانواده واحدی را تشکیل میدهند که در عین گوناگونی، یکپارچهاند.
به نظر کاداره، درست است که آثار ادبی از یک مکان خاص - در مورد آثار خودش، بالکان - سرچشمه میگیرد، اما آموزهها و تأثیر آنها از آن سرچشمه به دیگر نقاط جهان سرازیر میشود. «ادبیات فارسی را با ترجمه اشعار عمر خیام به آلبانی شناختم. اما جریان ادبیات کشورهای اسلامی در آلبانی به نسبت جریان ادبیات کشورهای مسیحی بسیار ضعیف بود.» با این حال کاداره میگوید که ادبیات، او را از هرگونه تأثیرپذیری مذهبی در امان نگاه داشته است. «ادبیات مرا از هر گونه ایدئولوژی و مذهب، از جمله اسلام محفوظ نگاه داشته است.»
رواداری مذهبی، یکی از ضرورتهای زندگی
اسماعیل کاداره در خانوادهای مسلمان زاده شده، اما رواداری مذهبی را بهخوبی فرا گرفته است. جمعیت آلبانی، شامل چهل درصد مسلمانان سنیمذهب، بیست درصد مسلمان بکتاشی، بیست درصد مسیحیان ارتدکس، ده درصد مسیحیان کاتولیک و ده درصد بیدین است. اما مردمان این کشور، به قول اسماعیل کاداره «بالاجبار» توانستهاند همزیستی مسالمتآمیزی با یکدیگر داشته باشند.
«ادبیات مرا از هر گونه ایدئولوژی و مذهب، از جمله اسلام محفوظ نگاه داشته است.»
تاریخ آلبانی سرشار است از حوادثی که برای مردمان این کشور و دیگر مردم جهان عبرتآموز است. آلبانی در زمان حکومت انور خوجه، در اقدامی عجیب اعلام کرد که هیچ دینی را به رسمیت نمیشناسد. حکومت مسجدها و کلیساها را تغییر شکل داد و حتی برخی از آنها را ویران کرد. اما این امر سبب نشد که میل به مذهب و خدا در این کشور از بین برود. «خوجه اعلام کرد که این تصمیمش بر اساس خواست جوانان آلبانیایی است، اما مسلماً این دروغی بیش نبود.»
به عقیده کاداره، سرکوب مذاهب با هیچ معیاری قابل دفاع نیست، گرچه در دوران دیکتاتوری، مردم آلبانی به دلیل مشکلات اقتصادی و گرفتاریهای روزمره چندان به مساجد و کلیساها نمیرفتند. «نه خانواده من به مسجد میرفتند و نه دوستان مسیحیام به کلیسا.»
با این حال، کاداره میگوید که در آن دوران سخت، اقتضائات زندگی موجب شده بود که مردم بین خودشان، دیگران را از هر مذهبی که هستند بپذیرند. گویی مشکلات زندگی، آنها را مجبور کرده بود که منطق و ضرورت تساهل را بیاموزند و به یکدیگر نزدیک شوند.
اما کاداره میگوید که اکنون هر اقلیتی از آلبانیاییها تلاش میکند هویت خویش را پررنگتر و متمایز کند و این امر گاهی موجب میشود که رواداری مذهبی در این کشور خدشهدار شود. «پولهای بسیاری به آلبانی برای ساخت مسجد یا کلیسا وارد میشود.»
این نویسنده تأکید میکند که اگر روزی رواداری مذهبی از آلبانی رخت بربندد، این کشور دیگر وجود نخواهد داشت.
از بهار آلبانی تا بهار عربی
سال ۱۹۹۷، اسماعیل کاداره کتابی منتشر کرد با عنوان «بهار آلبانیایی». این کتاب الهامگرفته از فروپاشی رژیم انور خورجه در اکتبر سال ۱۹۹۰ است. در این سال، آلبانی پس از پنجاه سال استیلای کمونیسم، که منجر به منزوی شدن این کشور شده بود، توانست دوباره آزادانه نفس بکشد.
در اولین داستان این کتاب، کاداره دو اتفاق زندگیاش را در آلبانی روایت میکند: یکی اینکه مجبور بود در سال ۱۹۶۲موهایش را آن مدلی که حکومت دستور داده بود کوتاه کند و دیگر آن که در سال ۱۹۸۳به مرگ تهدید شده بود. کاداره در این کتاب، مثل دیگر کتابهایش به خوبی وجه تراژیک زندگی زیر سایه دیکتاتور را به تصویر میکشد.
اما او میگوید که سعی کرده هیچ نفرتی در دل نگاه ندارد: «وقتی آثارم را میخوانید، حتماً متوجه میشوید که تهی از هر گونه نفرتی است. در کتاب "طبلهای باران" هم که شخصیت اصلی آن یک پاشای ترک، یعنی دشمن آلبانیاییها است، حتی رگههایی از نفرت پیدا نمیکنید. من سعی میکنم آثارم را با خونسردی تمام بنویسم.»
این نویسنده میگوید که اگر جوانان را به حال خود رها کنند، آنان هیچ دشمنی با کشورهای دیگر ندارند. «در آلبانی، مثل دیگر کشورهای بالکان، جوانان دیگری هیچ دشمنی با ترکیه ندارند.»
شاید اسماعیل کاداره که «بهار آلبانی» را به چشم دیده و شرایط آن را کاملاً درک کرده، این روزها بیش از دیگر نویسندگان غیر عرب، دلمشغول «بهار عربی» باشد و تحولات آن را دنبال کند.
او در تازهترین اظهاراتش گفته که بهار عربی هنوز تمام نشده است: «ما هنوز نتیجه این اتفاق را ندیدهایم. اما باید آگاه باشیم که بهار عربی برای اروپا یک شکست خواهد بود اگر منجر به خشکاندیشی مذهبی شود.»
کاداره میگوید بسیاری از اسلامگرایان تندرو مسلحی که فرانسه در آفریقا به جنگ با آنان رفت، «پولکی» هستند و اگر ارتباطشان با منابع مالی قطع شود دیگر برای اسلام نمیجنگند!
نظرها
نظری وجود ندارد.