راه مبارزه، هدف مبارزه
یادداشتی درباره حماس
فلسطینیها از چه راهی میتوانند سرزمین خود را پس بگیرند و شأن و حیثیت انسانی خود را احیا کنند؟ این پرسش هم معطوف به استراتژیِ مقاومت و تاکتیکهای پیروزی است و هم راجع به تصوری که آنها از جامعهی ایدهآل خود در فردای رهایی از آپارتاید دارند. برای عدالت و همدردی با مردم فلسطین، تفاوتی عمده ما ایرانیها را از نیروهای مترقی وصلحدوست غربی متمایز میکند: بصیرتی که ما به مدد تئوکراسی شیعی نسبت به اسلام و اسلامگرایی به شکل «جنبش پوپولیستی» و «دولت» کسب کردهایم.
۱
دشوار میشود بدور از واکنش عاطفی و با عقل سرد راجع به سویههای جنگی حرف زد که در آن مردمی بیدفاع، محروم از آب و غذا و دارو، زیر بمبارانی بیوقفه کشته میشوند. در عین حال، ابراز همدردیِ از فاصلهی امن صرفاً به قصد تثبیت یک موضع سیاسی، چپ یا راست، و شرمسار کردن معاند هم دلآزار است. بسیاری از ما ایرانیها به این جنگ فقط از لنز جمهوری اسلامی نگاه میکنیم و فراموش میکنیم که دینامیسم تاریخیِ این نزاع ــ یهودیستیزی و هولوکاست در اروپا، شکلگیری جنبش صهیونیستی ، کولونیالیسم اشغالگر، تشکیل دولت اسراییل، و پاکسازی فلسطینیان ــ مستقل از وجود یا عدم جمهوری اسلامی جلو آمده و به اینجا رسیده. اما خود تئوکراسی شیعی در ایران هم در یک پیوستار تاریخیِ دیگر دارای پیوند درونی با جنبشهای اسلامگرای خاورمیانه در فردای سقوط امپراتوری عثمانی است، جنبشهایی ریشهدار و ضدغربی یا «ضد استعماری» که همواره با اُفتوخیز درمعادلات منطقه و محاسبات قدرتهای جهانی حضور پررنگی داشته اند. از جنبش سیدجمال اسدآبادی و اخوانالامسلمین در مصر، تا مبارزات مردم الجزایر و شمال آفریقا علیه استعمار فرانسه، تا نهضت آزادیبخش فلسطین، تا جنبشهای اسلامی پاکستان و هند و شرق آسیا، تا خمینیسم و انقلاب ایران، و بالاخره دگردیسی برخی از آنها به القاعده، طالبان، داعش، جهاد اسلامی، و حماس.
۲
هم اکنون، در اوج بمباران غزه و «پودر کردن فلسطینیها» (به قول پوریا زراعتی مجریِ سرِ ذوقآمدهی ایران اینترنشنال ـ گزارشگر دیگر این شبکه در اسراییل بعد از شمردن تعداد بمبهای اسراییل در هفت روز بیشتر از کل بمبهای آمریکا بر افغانستان در یک سال، این بمباران را «باعظمت» توصیف کرد!)، و با تظاهرات وسیع در خیابانهای شهرهای آمریکا و اروپا (و البته در خود خاورمیانه) به نفع فلسطین، فشار احساسات از هر دو سو بالاست.
~~
رسانههای اصلی آمریکا و اروپا، همصدا با رهبران این کشورها جانب دولت اسراییل را گرفتهاند. راستگرایان، مهاجرستیزان، و نئوفاشیستهای اروپایی حماس و مردم فلسطین را یککاسه کرده، هیچ نوع همدردی با قربانیان کشتار در غزه ندارند. بخش بزرگی از نویسندگان، روشنفکران، استادان، دانشجویان، و کنشگران مترقی و چپ در آمریکا و اروپا ضمن محکوم کردن حملهی نظامی حماس و کشتار غیرنظامیان اسراییل، عدم تناسب واکنش دولت اسراییل به این حمله و قتل عام مردم غزه را برجسته میکنند. در میان آنان یهودیان همدرد با فلسطین و منتقد کابینهی نتانیاهو کم نیستند. جَسته گریخته از آنان مقالههای همهجانبه و خوبی در این روزها به چاپ رسیده (جودیت باتلر، پیتر بینارت، آدام شَتز و . . .). همه مایل هستند لحظهی حاضر را در «کانتکست» بگذارند، یعنی در بستر تاریخی تلاشهای صلحآمیز فلسطینیان برای همزیستی مسالمت آمیز و تشکیل دو دولت، و ناکام گذاشتنِ هموارهی این تلاشها به دست افراطیان اسراییلی و گسترش شهرکسازیهای خشونت آمیز و مسلحانه و غیرقانونی در مناطق اشغالی کرانهی غربی، و زندگی در زندان بزرگی به نام نوار غزه.
۳
هرچه زمان میگذرد و آمار کشتگان مردم فلسطین بالاتر میرود، بدون هیچ چشماندازی برای یک زندگی صلحآمیز و شرافتمندانه برای اکثریت فلسطینیان، در ضمیر جنبش مترقی و چپ غرب نقش حماس و اسلامگرایی کمرنگتر میشود. سیاست نیروهای مترقی در غرب هرچه بیشتر و بیشتر به سمت یک استراتژی میچرخد: همانند مبارزه با رژیمهای آپارتاید در رودزیا و آفریقای جنوبی، فشار بر دولتهای خودی برای قطع کمک نظامی به اسراییل، حمایت از جنبشِ صلح آمیزِ تحریم اقتصادی علیه این کشور، و تلاش از راه نهادهای بینالمللی برای اجرایی کردن قطعنامههای سازمان ملل و حمایت از جنبش غیرمسلحانهی مردم فلسطین برای عملی ساختن راه حل دو دولت. چیزی که آپارتاید در اسراییل را پابرجا نگه میدارد حمایت ایالات متحده است. نوآم چامسکی بارها اشاره کرده که اگر سیاست خارجی آمریکا در قبال اسراییل عوض شود، همانطور که در اواخر دههی هشتاد میلادی در قبال کشور آفریقای جنوبی عوض شد ــ و سه سال بعد رژیم آپارتاید در این کشور سرنگون شد ــ در مورد اسراییل هم وضع مشابهی موجود است. اگر ایالات متحده زیر فشار افکار عمومی حمایت نظامی و مالی خود را از اسراییل متوقف سازد، آپارتاید در اسراییل تاب بایکوت جهانی را نخواهد آورد و سقوط خواهد کرد. کشور اسراییل برجا خواهد ماند اما رژیم آپارتاید منقرض خواهد شد.
۴
به نظر من نیروهای مترقی و صلحدوست ایرانی هم میتوانند برای تحقق عدالت و صلح در فلسطین و اسراییل همین سیاست را حامی باشند، اما یک تفاوت عمده ما ایرانیها را از نیروهای مترقی وصلحدوست غربی متمایز میکند، و آن چیزی نیست مگر بصیرتی که ما به مدد تئوکراسی شیعی نسبت به اسلام و اسلامگرایی کسب کردهایم. اگر در غرب زندگی میکنیم، جایی که مسلمانان در اقلیت و بهدور از قدرت هستند، میتوانیم و میباید نسبت به مسلمانهراسی حساس باشیم. اما در منطقهی خودمان نمیتوانیم نسبت به ریشهگرفتن و رشد اسلامگرایی بیتفاوت بمانیم. من در دو کتاب و مقالههای متعددی به این مسأله پرداختهام، چند خط زیر فقط نوعی یادآوریِ تلگرافی، و اجباراً اندکی یکسویه، برای خودمان است ، برای کسانی که خواهان عدالت و صلح برای مردم بیدفاع فلسطین هستند، اما حساب خواستههای برحق آنان را از سازمانها و دولتهای اسلامگرا جدا میکنند. (نوشتههای پیشین من جنبههای دیگر و تراژیک اسلامگرایی را بیشتر کاویده، اخیراً هم آدام شَتز در مقالهای عالی و همهسویه برای «لندن ریویو آو بوکز»، حالات روحی انسان مستعمره در قبال خشونت و علل انتقامجویی را تحلیل کرده.)
۵
فلسطینیها از چه راهی میتوانند سرزمین خود را پس بگیرند و شأن و حیثیت انسانی خود را احیا کنند؟ این پرسش هم معطوف به استراتژیِ مقاومت و تاکتیکهای پیروزی است و هم راجع به تصوری که آنها از جامعهی ایدهآل خود در فردای رهایی از آپارتاید دارند.
~~
حماس نوعی «مقاومت» در برابر زور ارباب بزرگ است اما این «مقاومت»، ولو آنکه به پیروزیهای موقت نظامی دست یابد و در دل دشمن رُعب بیندازد، فاقد اعتبار اخلاقی و حیثیت اومانیستی است. هدف فلسطینیها نمیتواند جامعهای باشد که نوع دیگری از آپارتاید را جانشین وضع موجود کند، مثلاً یک نظام تئوکراتیک شبیه جمهوری اسلامی خودمان که علاوه بر آپارتاید سنگین جنسیتی، متکی به انواع تبعیضهای دینی و طبقاتی و عقیدتی است و ترور دولتی را رسماً در تمامیِ ساختارهای سیاسی و اجتماعی نهادینه کرده مخالفاناش را به راحتی سربهنیست میکند.
~~
اگر هدف و ابزار رسیدن به هدف همان باشد که حماس و حزبالله و جهاد اسلامی با حمایت دولت کنونی ایران و کشور قطر به پیش میبرند، به سختی میتوان تصور کرد که از سوی افکار جهانی و حتا اکثریت فلسطینیها حمایت معنوی و مادی کسب کنند. تکرار کنیم: حماس و جهاد اسلامی نوعی «مقاومت» در برابر زور ارباب بزرگ است اما این «مقاومت»، ولو آنکه به پیروزیهای موقت نظامی دست یابد و در دل دشمن رُعب بیندازد، فاقد اعتبار اخلاقی و حیثیت اومانیستی است.
~~
تصور پاکسازی یهودیان چنانچه روزی حماس و جهاد اسلامی به قدرت برسند دور از واقعیت نیست. اگر الگو جمهوری اسلامی باشد، این پاکسازی شامل همهی غیرخودیها خواهد شد. این «مقاومت» از اساس ارتجاعی است، اگر روزی پیروز شود از ارتجاع «سیستم» خواهد ساخت. هر مقاومتی باید معطوف به جلب حساسیت عاطفی و اخلاقی مردم دنیا نسبت به ظلمی باشد که در حق فلسطین شده، نه اینکه این حساسیت را کم کند. زخم یا ترامای «نکبت»، لحظهی اخراج صدهاهزار فلسطینی از خانهشان، نمیتواند با زندهکردن یک زخم تاریخیِ دیگر، ترامای هولوکاست، مرهم پیدا کند. پس نه به آپارتاید جاری، و نه به حماس! دوباره بپرسیم و به پاسخهای احتمالی بیندیشیم: فلسطینیها از چه راهی (راههایی) میتوانند سرزمینشان را پس بگیرند و شأن و حیثیت انسانی خود را احیا کنند؟
۲۲ اکتبر ۲۰۲۳
منبع: وبلاگ عبدی کلانتری
نظرها
نظری وجود ندارد.