ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

مرور کتاب

چرا مالیات ثروتمندان افزایش نمی‌یابد؟

توزیع نابرابر ثروت و فقدان عدالت مالیاتی احتمالا یکی از مهمترین پرسش‌ها و چالش‌های جهان امروز است؛ جهانی که اقلیتی یک درصدی در آن به اندازه ۹۹ درصد دیگر ثروت دارند. کتاب «مالیات بر ثروتمندان: تاریخچه انصاف مالی در ایالات متحده و اروپا» نوشته کنت اسکیو و دیوید استسویج استدلال‌هایی را مرور می‌کند که ضرورت افزایش مالیات و دلایل تاریخی کاهش مالیات ثروتمندان را نشان می‌دهد.

اگرچه بنا بر اجماع عمومی، دولت‌ها باید در حوزه‌‌هایی نظیر عدالت، دموکراسی و مالیات رفتار عادلانه و برابری با تمام شهروندان داشته باشند، نظرات در مورد برابری و انصاف مالیاتی بسیار متفاوت و گوناگون است. کنت اسکیو و دیوید استسویج  در کتاب « مالیات بر ثروتمندان»  بسیاری از این مواضع و دیدگاه‌های گوناگون در خصوص انصاف و برابری مالیاتی را به دقت مورد بررسی قرار می‌دهند، مواردی نظیر ظرفیت پرداخت مالیات، مفهوم مالیات بر درآمد شایستگی‌محور و مفهوم فداکاری برابر به توجه به این واقعیت که مثلا اگر یک فرد ثروتمند ۱۰ درصد درآمد خود را از دست بدهد نسبت به یک فرد فقیر کمتر احساس ضررو وزیان می‌کند. 

دولت‌ و مالیات بر ثروتمندان

یک چیز روشن است: بالاتر بودن نرخ مالیات بر درآمدهای ناشی از رانت و سرمایه نسبت بر مالیات بر درآمد ناشی از کار به نفع کل جامعه خواهد بود. و نویسندگان سعی می‌کنند ابعاد این مسئله را شرح دهند. 

جلد کتاب مالیات بر ثروتمندان: تاریخچه انصاف مالی در ایالات متحده و اروپا، نوشته کنت اسکیو و دیوید استسویج، انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۱۶
مالیات بر ثروتمندان: تاریخچه انصاف مالی در ایالات متحده و اروپا، نوشته کنت اسکیو و دیوید استسویج، انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۱۶

از همان ابتدای کتاب اما کنت اسکیو و دیوید استسویج  طرز فکر رایج  و غالب در خصوص دلایل افزایش مالیات‌ ثروتمندان را به چالش می‌کشند. نویسندگان مدعی آنند که استدلال تاریخی و عینی دولت‌ها برای افزایش مالیات ثروتمندان در دو قرن گذشته مجازات پولدارها یا به حداقل رساندن مضرات و معایب سیستم مالیاتی نبوده است. در عوض، انگیزه پشت اخذ مالیات‌ از  ثروتمندان جبران مزایای زیاد و امتیازهای غیرمتناسبی بوده است که ثروتمندان از دولت دریافت می‌کنند.

درستی این استدلال بیش از هر وقت دیگری در طول دو جنگ‌ جهانی معلوم شد، یعنی دورانی که فقرا هم‌زمان منبع اصلی تامین نیروی کار و  نیروی نظامی بودند، در حالی که ثروتمندان از هزینه‌های دوران جنگ سود می‌بردند.

در طی هر دو جنگ جهانی، نرخ‌ مالیات حاشیه‌ای در اکثر کشورهای اروپایی افزایش یافت. نرخ مالیات حاشیه‌ای نرخ مالیاتی‌ای است که بر درآمدهای بالاتر از یک میزان خاص اعمال می‌شود و با افزایش درآمد افزایش می‌یابد. این نرخ مالیاتی در سال‌های ۱۹۴۴ و ۱۹۴۵ در ایالات متحده به ۹۴ درصد رسید و در کشورهای اروپای غربی نیز به همین میزان بالا رفت. و  جالب اینکه این افزایش نگرانی مالیاتی و سر و صدای گسترده‌ای ایجاد نکرد. 

با این حال، به نظر دورانی که به دلیل شعله‌ور شدن جنگ می‌شد مالیات برای ثروتمندان را افزایش داد گذشته است. در دوران متأخر به دلیل کاهش میزان خسارت‌ها و تلفات جنگ‌ها برای کشورهای غربی و لغو سربازی اجباری در بسیاری از آنها، توجیه افزایش مالیات بر ثروتمندان به دلیل جنگ اثرگذاری خود را تا حدی زیادی از دست داده است.

تحول‌های تاریخی سیاست‌های مالیاتی از قرن نوزدهم تا امروز

برای اثبات ادعایشان، نویسندگان به بررسی تحول‌های تاریخی در سیاست‌های مالیاتی طی دو قرن اخیر می پردازند. بنا بر آنچه آنها می‌نویسند، غالباً مالیات بر درآمد تا قبل از قرن نوزدهم اعمال نمی‌شد، و مالیاتی که ثروتمندان می‌پرداختند عمدتاً مالیات بر دارایی بود.

 در طول قرن نوزدهم، مالیات بر درآمد به ندرت در دستور کار قرار می‌گرفت و اعمال آن صرفاً به برخی از کشورهایی منحصر بود که در شرایط جنگی قرار داشتند. حتی در قرن بیستم، اساساً در زمان جنگ بود که نرخ‌ مالیات حاشیه‌ای برای ثروتمندان افزایش پیدا کرد. حداکثر نرخ مالیاتی کشورهایی که در جنگ  جهانی اول شرکت نداشتند، مانند سوئد و هلند، کمتر از نصف همین نرخ در کشورهای شرکت‌کننده در جنگ بود. با این حال، به این نکته باید توجه کرد که برای مثال در جنگ جهانی اول این افزایش مالیات شامل همه ثروتمندان نمی‌شد و غالباً سهم قابل‌توجهی در تأمین مالی جنگ نداشت. به همین ترتیب، در زمان اوج افزایش نرخ مالیاتی، در طی و پس از جنگ جهانی دوم، این افزایش تدریجی بود و صرفاً به ثروتمندان محدود نمی‌شد. از این بابت، این فرضیه درست‌تر به نظر می‌رسد که این مالیات‌ها درواقع مالیات‌های جبرانی بودند تا جنگی، یعنی مالیات‌هایی برای متعادل‌ ساختن امتیازاتی که دولت به ثروتمندان اعطا می‌کند (قراردادها، معافیت‌ها، قوانین حمایتی، پلیس و غیره). 

علاوه بر مالیات بر درآمد. یکی از تمهیدهای بسیار مؤثر برای تحقق برابری و انصاف مالیاتی و بازتوزیع ثروت اعمال مالیات بر ارث بوده است. نکته جالب توجه آن‌که قوانین مربوط بر این نوع مالیات نیز همان روند تاریخی‌ای را طی کرده‌اند که مالیات بر درآمد ثروتمندان: در قرن نوزدهم خبری از آنها نبود، در طول دو جنگ جهانی به تدریج بیشتر و بیشتر افزایش یافتند، اما پس از پایان جنگ به سرعت کاهش پیدا کردند و درنهایت در بسیاری از کشورها همچون کانادا لغو شدند. 

چرا نرخ مالیات بر ثروتمندان پس از جنگ جهانی دوم کاهش یافت؟ 

در فصول پایانی کتاب، نویسندگان عواملی را مورد بررسی قرار می‌دهند که در ابتدا منجر به افزایش مالیات بر ثروتمندان و سپس نزول آن شدند. طی قرن بیستم و در طول دو جنگ جهانی، نرخ مالیات بر ثروت دو بار و به‌شکل قابل‌ ملاحظه‌ای افزایش یافت. این موج‌های افزایشی با ایجاد دولت رفاه نیز همراه و همزمان بودند. وجود دولت‌های رفاه و همچنین اثر اینرسی (و فراهم آوردن تدابیر جدیدی که باید برای کاهش مالیات ثروت‌مندان اتخاذ می‌شد) توضیح می‌دهد که چرا سطح مالیات بر ثروتمندان پس از پایان جنگ‌ها به سرعت کاهش پیدا نکرد. با این حال، با گذشت زمان، از آنجایی که نظریات جبرانی موضوعیت خود را از دست دادند، بحث‌ها و استدلال‌های مخالفان افزایش مالیات ثروتمندان وزن و نفوذ بیشتری پیدا کردند. 

کاهش نرخ‌ مالیات (که به دلیل نیازهای مالی مربوط به برنامه‌های اجتماعی همچنان در سطوح بسیار بالاتری نسبت به زمان قبل از دو جنگ باقی ماندند) با روی کار آمدن افراد و سیاست‌مدارانی همراه شد که ادعا می‌کردند نرخ بالای مالیات ثروتمندان  به اقتصاد آسیب می‌زند و در واقع استدلال قدیمی‌ای به صحنه آمدکه پیشتر نظریات جبرانی باعث کم‌رمق‌شدن آن شده بودند. به نظر می‌رسد که بسیاری از شهروندان در کشورهای غربی از اواخر دهه ۱۹۷۰ به این سو به زیان‌آور بودن نرخ‌های مالیاتی بالا برای اقتصاد باور پیدا کردند، واقعیتی که هژمونی گفتارهای نئولیبرالیستی را نشان می‌دهد. نویسندگان همچنین اضافه می‌کنند که جهانی شدن و جابجایی آزاد سرمایه هم در کاهش مالیات شرکت‌ها –و نه افراد حقیقی و ارث- نقش داشته است.

اسکیو و استسویج نتیجه می‌گیرند که امروز تنها با توسل به استدلال‌های مربوط به انصاف و جبران خسارت می‌توان امکان افزایش سطح مالیات ثروتمندان را فراهم و آن را توجیه کرد. در پایان، نویسندگان فهرست غیرجامعی از نکته‌ها و استدلال‌هایی را ارائه می‌دهند که می‌توان برای اقناع عمومی در راستای افزایش مالیات بالا برای ثروتمندان استفاده کرد:

  • ناعادلانه‌بودن کمک‌های دولتی به بانک‌ها (و بانکداران که از  ثروتمندترین افراد هستند)، از جیب مالیات‌دهندگان.
  • این واقعیت که نرخ مؤثر مالیاتی ثروتمندترین افراد کمتر از نرخ مؤثر مالیاتی افرادی است که درآمد کمتری دارند 
  • تأکید بر تنازلی‌بودن مالیات بر مصرف: این مالیات‌ها تأثیر بیشتری بر مالیات‌دهندگان کم‌درآمد می‌گذارند، چراکه سهم بیشتری از درآمد آنها را به خود اختصاص می‌دهد. 
  • نرخ ترجیحی مالیات بر درآمد حاصل از سود سهام و سرمایه و پایین‌تربودن آن در مقایسه با مالیات بر درآمد حاصل از کار مزدی.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.