بررسی رابطهی ترکیه و اسرائیل در مرحلهی آغازین آن
مروری بر رابطهی ترکیه و اسرائیل (بخش اول: ۱۹۹۰-۱۹۴۷)
میثم بادامچی – موضوع این نوشتار سه بخشی روابط ترکیه و اسرائیل در قرون بیستم و بیست ویکم است. در بخش نخست درمینگریم که رابطهی دو کشور در ابتدا چگونه بود؟
جنایات ارتش اسرائیل در غزه ادامه دارد. اقلا ۷۰ درصد مردم غزه به علت بمبارانهای شدید و بیوقفه مجبور به ترک خانههای خود شدهاند و خونهای بیگناه زیادی ریخته شده است. منتهی وضعیت کنونی را نمیشود بدون توجه به ریشههای تاریخی موضوع اسرائیل-فلسطین در روابط بینالملل درک کرد.
ایران و ترکیه دو کشور مسلمان در منطقهی خاورمیانه با هویتی عمدتاً غیرعربی هستند و از این جهت مقایسهی سیاستهای دولتهای ترکیه و ایران در موضوع تنش فلسطین و اسرائیل میتواند جالب و آموزنده باشد.
موضوع این نوشتار سه بخشی روابط ترکیه و اسرائیل در قرون بیستم و بیست ویکم است. رابطهی اسرائیل و ترکیه برغم فراز و فرودهای بسیار، از یک منطق کمابیش پیوسته برخوردار بوده است. ترکیه برغم حمایت از حقوق فلسطینیها در اکثر حکومتهای خود، چه سکولار و چه اسلامگرا، وجود اسرائیل را به عنوان دولت به رسمیت شناخته است و هیچگاه ارتباط خود را با اسرائیل بطور کامل قطع نکرده است.
موضع اخیر حزب حاکم عدالت و توسعه در مورد جنگ ۲۰۲۳ غزه، مبنی بر محکومیت شدید حملههای اسرائیل و خواست آتشبس، در کنار حمایت جدی از تاسیس دولت فلسطینی درکنار اسرائیل بر اساس مرزهای پیش از ۱۹۶۷ را باید بر اساس این منطق فهمید.
از بیانیهی بالفور تا طرح تقسیم فلسطین تا اعلام استقلال اسرائیل
در فاصلهی سالهای ۱۹۱۸-۱۵۱۶م، امپراطوری عثمانی حدود ۴۰۰ سال بر مناطقی که امروز اسرائیل و فلسطین خوانده میشود حکمرانی داشت. در سال ۱۹۱۷ و شکست عثمانی از امپراتوری بریتانیا و متحدانش در جنگ جهانی اول، ترکها از منطقهی اسرائیل-فلسطین و بسیاری دیگری از مناطق عربنشین خاورمیانه رانده شدند و به تدریج کشورهای عربی جدیدی تاسیس شد.
در سال ۱۹۱۷ بیانیهی بالفور از سوی وزارت خارجهی بریتانیا صادر شد که مجوز ایجاد یک «خانه ملّی برای مردم یهود» در فلسطین (منطقهای تا آنزمان جزو قلمرو امپراتوری عثمانی بود و فقط اقلیت کوچکی از یهودیان در آن زندگی میکردند) را صادر کرد. ماجراهای جنگ جهانی دوم و کشتار یهودیان توسط هیتلر را همه میدانیم.
قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل در۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ با ۳۳ رای موافق در برابر ۱۳ رای مخالف و ۱۰ ممتنع تصویب شد. مطابق این قطعنامه که به طرح «تقسیم فلسطین» (partition of Palestine) هم معروف است، سرزمین تاریخی فلسطین به دو کشور عبری و فلسطینی تقسیم میشد و ۶۲٪ اراضی آن (طبق یک قول ۵۵٪، هرچه هست قطعا کوچکتر از وسعت کنونی اسرائیل پس از اشغالهای جنگ شش روزهی سال ۱۹۶۷) به کشور عبری-یهودی تعلق میگرفت و مابقی به کشور عربی فلسطین، و مقرر میشد شهر بیتالمقدس (اورشلیم) به صورت بینالمللی اداره شود.
۳۳ کشور شامل آمریکا، شوروی، کانادا و بسیاری کشورهای اروپایی به این تقسیم که اساس تاسیس کشور اسرائیل قرار گرفت رای مثبت دادند. کشورهای مسلمان یا عربی چون ترکیه، ایران، افغانستان، عربستان سعودی، سوریه، مصر، و عراق در کنار معدود کشورهای غیرمسلمانی مثل کوبا و یونان به این طرح رای منفی دادند. یعنی ترکیه در کنار ۱۲ کشور دیگر از جمله ایران، در مجمع عمومی سازمان ملل علیه طرح «تقسیم فلسطین» رای داد. آن زمان سازمان ملل بسیار کوچکتر از وضع کنونی بود، چون بسیاری کشورهای جدیدالتاسیس تنها در دههیهای بعدی عضو این سازمان شدند.
تلاش برای بدست آوردن دل اعرابی که زمانی جزو امپراطوری عثمانی بودند قطعا یکی از دلایل پشت سر مخالفت ترکیه با تاسیس کشور یهود بود. طرح تقسیم ۱۹۴۷، برغم اینکه −با نگاهی حداکثری− حقوق فلسطینیها را ضایع میکرد، امروز از سوی بسیاری ناظران به عنوان بهترین شانس طرف فلسطینی برای تاسیس کشور فلسطین با حداکثر وسعت سرزمینی، معرفی شدهاست. چند ماه پس از قطعنامه مزبور در ۱۴مه ۱۹۴۸، اسرائیل رسما استقلال خود را اعلام کرد.
ترکیه و ایران برغم اینکه پیشتر رای منفی داده بود، دو کشوری با اکثریت مسلمان بودند که اول از همه به ترتیب در مارس ۱۹۴۹ و مارس۱۹۵۰ (اسفند سال ۱۳۲۸) در فاصلهای اندک اسرائیل را (در مورد ایران بصورت دوفاکتو) به رسمیت میشناختند. گفته شده ساعد مراغهای نخستوزیر وقت ایران در سخنرانی ۳۰ اردیبهشت ۱۳۲۹ در مجلس سنا در توجیه سیاست خویش در برسمیت شناختن اسرائیل ایراد گفته بود:
چنان که آقایان محترم اطلاع دارند، در جهات عدیده ما مدیون مساعدتهای سازمان ملل متحد هستیم و برقراری روابط دوفاکتو با دولت اسرائیل با حیثیت سیاسی و منافع ایران تطبیق میکرد و این موضوع را ۲ سال به احترام اعراب عقب انداختیم ولی وقتی مشاهده میشود که اعراب با عقد قراردادهای متارکه و مذاکرات نظامی و حضور در کنفرانسها و امضای سازشها و تسلیم به تصمیمات سازمان ملل راجع به تقسیم فلسطین و الحاق قسمت عربنشین آن به اردن هاشمی و اتخاذ تصمیم مذاکره با کشور اسرائیل براساس تصمیمات سازمان ملل، عملا و بالفعل شناختهاند، دیگر علتی نداشت که دولت ایران هم به شناسایی بالفعل و دوفاکتو اسرائیل اقدام نکند...
در زمان نخستوزیری محمد مصدق و برای جلب حمایت کشورهای عربی و جهان سوم از سیاست ملی شدن صنعت نفت، روابط ایران و اسرائیل بطور نسبی قطع شد، گرچه پس از آن گستره این روابط تا حدی بود که گفته شده از ۱۳۴۰تا ۱۳۵۲ واردات ایران از اسرائیل از رقم ۲ هزار و ۱۶۰ میلیون ریال به ۱۴ هزار و ۷۰۰ میلیون ریال افزایش یافت و صادرات به اسرائیل از ۹ میلیون ریال صعود کرد.
برگردیم به موضوع ترکیه. در دوران تأسیس اسرائیل در فاصلهی ۱۹۴۹-۱۹۴۶، حدود ۱۰۰هزار یهودی ترک به کشور تازه تاسیس اسرائیل مهاجرت کردند.[۲]
آموزهی «اتحاد پیرامونی» داوید بن گوریون
از اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی به بعد همکاری استراتژیک قابل توجهی میان اسرائیل از یک سو و ترکیه و ایران از سوی دیگر بر اساس آموزهی «اتحاد پیرامونی» داوید بن گوریونy اولین نخستوزیر اسرائیل و بنیانگذار اصلی این کشور شکل گرفت. بنگوریون کسی است که فرودگاه بینالمللی تلآویو امروز به نام اوست و تا سال ۱۹۶۳ نخستوزیر اسرائیل بود. اتحاد پیرامونی آموزهی امنیت ملی اسرائیل محسوب میشد.
بر اساس این آموزه اسرائیل برای مقابله با خطر اعراب، بایستی با ممالک غیرعرب منطقه با جمعیت قابل توجه مسلمان، که مشخصا آن زمان شامل جمهوری ترکیه، ایران، اتیوپی و کردهای عراق میشد، روابط نزدیک و استراتژیکی برقرار کند. به بیان دیگر، اسرائیل برای خروج از انزوای سیاسی و بنبست محاصرهی کشورهای عربی (که آنزمان مهمترین دشمنان اسرائیل را تشکیل میدادند) و تامین منافع اقتصادی- امنیتی خود، میبایست به دنبال اتحاد با کشورهای غیرعربی پیرامون جهان عرب باشد. آنزمان هنوز جمهوری اسلامی در ایران بر سر قدرت نبود و کشورهایی چون مصر، اردن، سوریه و عربستان سعودی...دشمنان اصلی اسرائیل محسوب میشدند. (بعدا با ایجاد صلح میان مصر و اردن با اسرائیل از یکسو و تاسیس گفتمان شدیدا ضداسرائیلی در ایران پس از ۱۳۵۷ از سوی دیگر، مرکز ثقل این تئوری تغییر کرده است. روابط اسرائیل با جمهوری آذربایجان در مجاورت ایران را پس از فروپاشی شوروی با این مدل بخوبی میشود توضیح داد. نویسنده امیدوار است در سلسله نوشتارهای دیگری به موضوع روابط آذربایجان-اسرائیل نیز بپردازد.)
از آنجا که جوامع ترکیه و ایران جوامعی مذهبی هستند و کشورهای ضداسرائیلی بسیاری در همسایگی این دو کشور قرار داشتند، تمایل رهبران دو کشور ترکیه و ایران (تا انقلاب ۱۳۵۷) به پررنگ نشان ندادن روابط کشورشان با اسرائیل در انظار عمومی جامعهی خویش بود، وضعیتی که امروز در ترکیه حتی ذیل حکومت آکپارتی هم ادامه دارد. مثلا در سال ۱۹۵۸ ملاقات عدنان مندرس نخستوزیر وقت ترکیه با همتای اسرائیلی خود داوید بن گوریون مخفی نگه داشته شد، برغم اینکه گفته شده این دیدار منادی همکاری استراتژیک قابل توجهی میان دو کشور بود.[۳]
میشود ادعا کرد در مجموع تمایل دولت ترکیه ایجاد یک رویکرد متعادل و متوازن در روابط با اسرائیل و طرف فلسطینی/اعراب بود، گرچه هر از گاهی از جمله جنگ سوئز درسال ۱۹۵۶ میان اسرائیل و مصر به سمت نزدیکی به کشورهای عربی و دوری از اسرائیل متمایل میشده است. در جریان جنگ سوئز در سال ۱۹۵۶ ترکیه دیپلمات ارشد خود را در تل آویو فراخواند و سطح روابط به کاردار تقلیل داد. ویا زمانی که در ژوئن ۱۹۶۷، در اثنای جنگ ششروزه، لوی اشکول، نخستوزیر اسرائیل بعد از بن گوریون، به همتای ترک خود سلیمان دمیرل نامهای نوشت تا حمله پیشگیرانه اسرائیل را توجیه کند، با عدم حمایت ترکیه از سیاست خویش در قبال اعراب مواجه شد.[۴] باید خاطرنشان کرد که ترکیه در دهههای شصت و هفتاد میلادی خصوصا این دغدغه را داشت که از حمایت سیاسی کشورهای عربی و اسلامی در موضوع قبرس و عملیات قبرس شمالی بر علیه یونان برخوردار باشد. علاوه بر این، آنکارا روی منافع اقتصادی ناشی از روابط با جهان عرب حساب باز کرده بود. برغم این در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی و دو جنگ میان کشورهای عربی و اسرائیل، آنکارا سیاست موازنهی خویش را رها نکرد و در برابر فشار دولتهای وقت مصر (جمال عبدالناصر و انور سادات) و عربستان سعودی و غیره برای قطع روابط با اسرائیل مقاومت کرد.
برغم این، در طول جنگ ششروزهی ۱۹۶۷ و جنگ یوم کیپور در اکتبر ۱۹۷۳ اسرائیل با همسایگان عربش، آنکارا با وجود عضویت در ناتو به ایالات متحده اجازه نداد که از پایگاههای آمریکا در خاک خود (اینجیرلیک و...) برای تامین نیازهای اسرائیل در طول جنگ استفاده کند. در سال ۱۹۷۵ ترکیه به درستی در کنار ایران و سایر کشورهای مسلمان و عربی به قطعنامه ۳۳۷۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد که «صهیونیسم را مصداق نژادپرستی و تبعیض نژادی» میدانست، رای مثبت داد، امری که مورد خشنودی آمریکا یا انگلیس نبود. ترکیه در همان ایام با سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) ارتباط برقرار کرد و الحاق بلندیهای جولان توسط اسرائیل در سال ۱۹۸۱ به این کشور و حمله نظامی اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ را به شدت محکوم کرد.[۵] ترکیه در دههی هشتاد میلادی و حتی زمانی که کنعان اورن رهبر کودتای نظامی ۱۹۸۰ این کشور رئیسجمهور بود، یکی از اولین کشورهایی بود که اعلام «کشور فلسطین» توسط سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) را در همان روزهای نخستین در نوامبر ۱۹۸۸ برسمیت شناخت، امری که طبیعتا با خشنودی اسرائیل همراه نبود.
سال ۱۹۶۹، با تاسیس سازمان همکاری اسلامی (نام قبلی: سازمان کنفرانس اسلامی) که به نوعی در واکنش به آتش زدن مسجد الاقصی توسط یک شهروند استرالیایی بود، ترکیه هم به سازمان کنفرانس اسلامی پیوست که گامی دیگر در نزدیکی به دنیای اسلام بود. در آن ایام عصمت اینونو، رهبر اپوزیسیون ترکیه از حزب جمهوریخواه خلق، از سلیمان دمیرل نخستوزیر وقت، به دلیل عضویت در این نهاد انتقاد کرد و آن را با اصل لائیسیته در قانون اساسی ترکیه و اینکه موضع سنتی ترکیه بیطرفی در امور اعراب و اسرائیل بوده است، متناقض یافت.
در ۳۰ ژوییه سال ۱۹۸۰ مجلس کنست اسرائیل قانونی موسوم به «قانون اورشلیم» (Jerusalem Law) را تصویب کرد که بر اساس آن بیتالمقدس بهصورت یکپارچه (بدون تقسیم بخش شرقی و غربی شهر میان فلسطینیان و یهودیان) به عنوان پایتخت اسرائیل اعلام میشد. در آن زمان در ترکیه دولت اقلیت ذیل رهبری سلیمان دمیرل از حزب عدالت بر سرکار بود و حزب «سلامت ملی» نجمالدین اربکان (نمایندهی جریان اسلامگرای میللی گوروش) از خارج از این ائتلاف حمایت میکرد. در واکنش به تصمیم مجلس اسرائیل ترکیه در سال ۱۹۸۰ کنسولگری خود را در بیتالمقدس تعطیل کرد و سفارت خود در تل آویو را از کاردار به دبیر دوم تنزل داد. در اقدامی قابل توجه، خیرالدین ارکمن وزیر امور خارجهی وقت به سبب اینکه واکنش شایسته و بایسته به «قانون اورشلیم» علیه حقوق فلسطینیها نشان نداده است و برخی مسائل دیگر، با رای عدم اعتماد مجلسی که در آن اسلامگرایان هم حضور داشتند، برکنار شد.[۶]
این افول روابط دیپلماتیک ترکیه و اسرائیل برای همیشه ادامه نیافت. سه سال پس از روی کار آمدن تورگوت اوزال به نخستوزیری در سال ۱۹۸۳، اکرم گووندیرن، دیپلمات ارشد ترکیه، به عنوان نماینده سیاسی این کشور در اسرائیل منصوب شد. همو در سال ۱۹۹۱ به عنوان اولین سفیر ترکیه در اسرائیل منصوب شد.
در فاصلهی سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ میلادی همکاری اطلاعاتی و نظامی ترکیه و اسرائیل هیچگاه قطع نشد. در این سالها مثلا اسرائیل اطلاعاتی در مورد گروه شبهنظامی ارمنی «آسالا» (ارتش سری ارامنه برای آزادی ارمنستان- که از سال ۱۹۷۵ تا اوایل دهه ۱۹۹۰ فعالیت میکرد و در لبنان در آن سالهای جنگ داخلی این کشور کمپ داشت) و نیز برخی گروههای چپ ترک که در لبنان اردوگاه داشتند، به دولت ترکیه میداد. یا وقتی اهداف یهودی در ترکیه مورد حمله تروریستی قرار گیرند (مثلا حمله به کنیسه نوشالوم دربخش اروپایى استانبول در سال ۱۹۸۶)، باز همکاری نزدیک دو کشور قابل مشاهده است.
ادامه دارد
––––––––––––––––––––––––––
پانویسها
[۱] منبع اصلی ما در نگارش این بخش، صفحات زیر در دو نوشتار از امید اوزر، عضو هیات علمی دانشگاه استانبولتکنیک است. عمدهی ارجاعات در پاورقی به منابعی است که اوزر بدانها ارجاع داده و ما برای آگاهی خوانندگان علاقمند به منابع ترکی و انگلیسی آنها را نیز افزودیم:
Umut Uzer (2020) “The downfall of Turkish–Israeli relations: a cold peace between former strategic allies”, Israel Affairs, 26:5, pp. 687-689; Umut Uzer (2017) “Turkey’s Islamist movement and the Palestinian cause: the 1980 ‘Liberation of Jerusalem’ demonstration and the 1997 ‘Jerusalem Night’ as case studies”, Israel Affairs, 23:1, pp. 23-25.
[۲] بنگرید به:
Bali, Rıfat. Cumhuriyet Yıllarında Türkiye Yahudileri: Aliya: Bir Toplu Göçün Öyküsü
(1946-1949, Istanbul: İletişim, 2003.
[۳] در این زمینه بنگرید به مقاله زیر با عنوان «قایم موشک»:
Almog, O., and A. Sever. “Hide and Seek? Israeli-Turkish Relations and the Baghdad Pact.” Middle Eastern Studies 53, no. 4 (2017): 609–623
[۴] در این زمینه بنگرید به:
Kanat, K. B. “Turkish-Israeli Relations during the Cold War: The Myth of a Long Special Relationship.” Israel Studies Review 31, no. 2 (Winter 2016).
[۵] برای توضیح بیشتر بنگرید به این منابع :
Kanat, “Turkish-Israeli Relations during the Cold War,” ; Alpher, Y. Periphery: Israel’s Search for Middle East Allies. New York: Rowman & Littlefield, 2015.
[۶] همچنین بنگرید به:
Aykan, Mahmut. Turkey’s Role in the Organization of the Islamic Conference: 1960–1992, The Nature of Deviation from Kemalist Heritage. New York: Vantage, 1994
نظرها
نظری وجود ندارد.