جمعی از فمینیستها و هنرمندان علیه خشونت جنسی بابک اطمینانی: «جامعه هنری ایران موظف است درمقابل خشونت عریان آزارگران موضع بگیرد»
از متن بیانیه: «اگر نگاهی بیاندازیم به مسیر پرمخاطرهای که آزاردیدگان در طول این سه سال روایتگری آزار جنسی و به شکل خاص در جامعه فرهنگ و هنر طی کردند، متوجه خواهیم شد که علاوه بر آزارگران و حامیانشان، این فضای بیشمردانه روشنفکری ایران است که میبایست اخلاقا مورد بازخواست قرار گیرد.»
فمینیسم از آن رو وجود دارد که دیگر هرگز زنی مجبور نباشد در تنهایی و انزوا با آزارگرش رودررو شود؛ فمینیسم برای شکستن حریمی آمده که مردان در آن به زنان تجاوز می کنند، آنها را کتک می زنند و به قتل میرسانند.
آندرهآ دوورکین
چندی پیش دوازده روایت آزار از بابک اطمینانی، نقاش، مدرس نقاشی و استاد دانشگاه سابق منتشر شد. روایتهایی که علیرغم تعدد و هولناکیشان با سکوت گسترده جامعه تجسمی روبرو شد. این سکوت معنادار، در معیت همدلی خیل شاگردان و حامیان آزارگر و سرزنش آزاردیدگان، پرسشهایی جدی درباره حدود آگاهی جنسیتی جامعه هنری ایران پیش میکشد.
اگر نگاهی بیاندازیم به مسیر پرمخاطرهای که آزاردیدگان در طول این سه سال روایتگری آزار جنسی و به شکل خاص در جامعه فرهنگ و هنر طی کردند، متوجه خواهیم شد که علاوه بر آزارگران و حامیانشان، این فضای بیشمردانه روشنفکری ایران است که میبایست اخلاقا مورد بازخواست قرار گیرد. مراد ما از فضای بیشمردانه آن سازوکارهای اجتماعی و فرهنگی است که قواعد مردانگی سنتی و نابرابری جنسیتی را قوام میبخشد و بازتثبیت میکند. در چنین فضایی است که راویان خشونت جنسی هزینههایی گزاف به جان میخرند، در حالی که متهمین از تبعات خشونت میگریزند.
آنچه که مورد بابک اطمینانی را بیش از هر چیز خطیر میکند موقعیت او به عنوان یک معلم باسابقه در حوزه هنر تجسمی است. استمرار کار تدریس به مدت بیش از سه دهه به او امکان داده تا با شکلدادن شبکهای گسترده و چندوجهی از حامیان حول خود بیشرمانه در برابر اعتراض آزاردیدگان بایستد. این حلقه امن که با روایتهای آزار ناباورانه و قربانینکوهانه و در بهترین حالت با سکوت روبرو میشود یکی از اصلیترین دلایلی است که آزاردیدگان را برای مدتی طولانی به سکوت وامیدارد و از همینرو عجیب نیست که افراد سالها پس از تجربه آزار لب به سخن بگشایند. سخن گفتن از آزار بهجز نیازمندی به آمادگی روانی آزار دیده، نیازمند ایجاد بستری فرهنگی در جامعه نیز هست؛ بستری که امکانهای صدادار شدن آزاردیدگان و فهم پیچیدگیهای آزارگری را فراهم آورد.
جامعه هنری ایران موظف است درمقابل خشونت عریان آزارگران موضع بگیرد. این موضعگیری نه تنها وظیفه هرکسی است که به برابری جنسیتی اعتقاد دارد بلکه زمینهساز شکلگیری مباحثی حول ابعاد مختلف جنسیتزدگی در بطن جامعه تجسمی ایران است. وقت آن است که جامعه تجسمی از خود بپرسد در حلقهها، جمعها و گروههای حرفه ای و تخصصی خود تا کجا به امنیت زنان توجه میکند و چه تمهیداتی برای کاهش خشونت بر زنان و اقلیتهای جنسی اندیشیده است.
اکنون پس از گذشت بیش از یک سال از سرآغاز جنبش «زن زندگی آزادی» این بحران که جامعه روشنفکری ایران گشودگی چندانی برای بازآرایی خود و برهم زدن اقتدار مردانه و نظم بیشمردانه حاکم بر آن ندارد بوضوح خودنمایی میکند. بیتفاوتی جامعه فرهنگ و هنر ایران نسبت به جنبش روایتگری و انتقادهای پرشمار دیگر در مورد مسائل مرتبط با ستم جنسیتی نشان می دهد که این جامعه «مسائل زنان» را تنها محدود و منحصر به زنان می داند و نه سرشتنمای اقتدارگرایی موجود. از اینرو برای به نتیجه رساندن این پویشهای زنانه میبایست مسئله خشونت جنسی را همزمان با دیگر ساختارهای سنتی-سیاسی مورد حمله قرار داد که نظم مردسالار عرصه عمومی را تداوم بخشیده است. در چنین وضعیتی است که همکاری «مدرسه هنر بینش» با بابک اطمینانی و برگزاری ورکشاب در دانشگاه الزهرا بیش از همیشه نگرانکننده است.
این بیانیه، هم منعکس کننده خواست ما از جامعه هنری است برای قطع همکاری با بابک اطمینانی و حمایت از آزارگرانی چون او و هم دعوتی است از تمام افراد برابریخواه برای آنکه به وظیفه اخلاقی و اجتماعی خود عمل کنند و لحظهای از نقد و بازبینی مدام مناسبات قدرت دست نکشند. ما در امتداد صدای راویان و فعالان فمینیست بار دیگر یادآور میشویم که سکوت در مقابل آزار جنسی هرگز به معنای بیطرفی نیست. ادعای بیطرفی در وضعیت پرخشونت، همراهی و همدستی با خشونت و خشونتورز است. در مدتی که از افشای آزارگریهای بابک اطمینانی گذشته است، هویت برخی از راویان مشخص شد و سکوت دستهجمعی جامعه تجسمی یا همراهی آنان با آزارگر خطرناکی چون بابک اطمینانی، آزاردیدگان را در معرض انتقامجوییهای او و حامیانش قرار داد. برخی از این راویان از فضاهای هنری طرد و حذف شدند و هزینههای روانی، اجتماعی و اقتصادی فراوانی به آنان تحمیل شد.
امروز جامعه تجسمی در مقابل یک دوراهی قرار دارد: دوراهیای میان حمایت از آزارگران یا آزاردیدگان و انتخابی میان همدستی با سرکوب یا نفی آن. انتخاب ماست که تعیین میکند تا کجا علیه سرکوب سیستماتیک و خشونت علیه زنان در میانه جنبش «زن زندگی آزادی» میایستیم.
اسامی امضاکنندگان به ترتیب حروف الفبا:
آتش شاکرمی، آتنا بهرامی، آتنا کامل، آنا رنجبر، آناهیتا اسدیفر، آرزو دهقانی، آیدا بریمانی، آیلا عراقی، المیرا بهمنی، الهام صالحی، الهام کاظمی، الهه سروشنیا، الهه مشایخی، انیسه صالحنیا، بهار دهقانی، پرنیان مهینراد، پروانه حسینی، پگاه پاسالار، پگاه پزشکی، تارا حمسی، ثمین اعیانیفرد، حنا طرخان، حورناز کشاورزیان، خیزران اسماعیلزاده، درنا عبدالعظیمی، دنیا احمدی، رئوفه میرجعفری، رقیه رضایی، روجیار فرشچی، رها خادمی، رها عسکری زاده، ریحانه نامدار، زرین جوادی، زهرا محمدی، زهرا معین، زهرا نیکورای، زهره صولتی، سارا امتعلی، سارا کرمانیان، سبا نیکنام، سپیده بهروزیان، ستاره افشون، ستاره لعل، سحر سلحشور، سما اوریاد، سمانه اصغری، سمانه سوادی، سمیرا حقوقی، سمیه میرشمسی، سوزان کریمی، سونیا افسرشهیدی، سونیا رضایی، سیمین کرامتی، شادی مهدیزاده، شقایق نوروزی، شکیبا عابدزاده، شهین غلامی، شیرین محمد، شیما راستین، شیما نعمتالهی، شیوا شاهسیاه، شیوا محبوبی، صبا آلاله، صدف صدری، طناز توسلی، غریبه، غزاله معتمد، غزل رسولی، غنچه قوامی، فاطمه ترابی عسگری، فاطمه زهتاب، فاطمه عطاران، فرحناز شریفی، فرانک عبدی، فردوس شیخالاسلام، فروغ کنعانی، فریبا بلوچ، کبوتر ارشدی، کتایون برزگر، کتایون فروهش، کتایون کشاورزی، کیمیا توکلنیا، گلنار نریمانی، گلنوش حشمتی، لائبه آرام، لعیا هوشیاری، لیلا اسدی، لیلی رشیدی رئوف، مائده جناب، ماسا رضا، مانیا اکبری، مرضیه گهواربند، مریم احمدی، مریم پالیزبان، مریم رضایی، مریم صوفی سیاوش، مریم کتان، معصومه قاسمی، معصومه قاسمیپور، ملاحت محبخواه، منصوره باغگرایی، منصوره قاسمی، منیژه موذن، مولود پیلهور ابریشم، مهتاب محبوب، مهتاب محمودی، مهرآفاق مقیمی، مهرنوش علیمددی، مهسا اسداللهنژاد، مهسا بیگلو، مهسا سالور، مهسا محمدی، مهشید محبوبیفر، میترا سلطانی، مینا آذر، مینا جعفری ثابت، مینا کشاورز، نازلی پورشیرمحمد، نازلی کاموری، نازنین نعمتاللهی، ناهید رضایی، نرگس ناصری، نسترن صارمی، نسیم روشنایی، نسیم گلی، نغمه اصلانی، نگار رشیدی، نگین شیخالاسلام، نگین شیرآقایی، نگین صدف، نگین صنیعی، نینا رستگار، ونوشه بحرانی، ویدا واعدی ناسک، هاجر مرادی، هاله میرمیری، هدا امین، هما فخرالدین، هورا میرشکاری، هوزان هاشمپور، یاسمن نوذری، یاسمین انصاری، یغما سروشه، یگانه خویی، عاطفه رنگریز، آزاده خواجه نظیری، سپیده غلامی، معصومه قاسمیپور، نیلوفر محمدی فر، سپید قائمی، راضیه فرمانی، زهرا شاکر، زهره منتظری، آدرینا مومنی، درسا کاظمی، رباب هرندیان، ساینا شایانجو، مهلا جوادپور، نیکو احدی، فاطمه خوشرو، لاله صادقی، لیلی زرقانی، محبوبه قادری، مرجان کاظمی، معصومه افراسیابی، مهدب شاهحسینی، مهسا بهشتی، مهلا جوادپور، دلارام قندچی، رقیه قائم پناه، سارا حسینی، سار حمزلوئی، عطیه ناصرالعمار، سارینا عزتی، ساینا شایانجو، عاطفه شیری، مهرسا صدرایی، روزان زکی، مسیح کریمی، مهدیه پورقناد، شادی مشایخی، مهرنوش بادپر، مهرنوش بادپر، سارا حسینی، رومینا آغنده، عطیه پیرحیاتی، تارا مظفری، نیوشا مسعودی، بهار عدل بند، محدثه سادات فاطمی، سارا زربافی، مینا آتشافروزان، نسترن امیریان، نرگس بابایی، سپید بیرشک، سوسن مشتاقیان، هاله نور، مژگان راد، آذین رضاییان، الناز برمکی، هاجر بابازاده، ندا هوشنگ ، سحر حاجیلویی، شروین طاهری، آلما بهمنپور، سارا سلامیفر، خاتمه رضایی، حلیمه عزیزی، سروناز رحیمیان، غزال ساکی، عسل عباسیان، کتایون کیخسروی، آنا امیر حسنی، نیلوفر فولادی، اندیشه یزدانپناه، آزاده ثبوت، ستاره بهبهانی، لیلی محسنی، رها آسترش.
نظرها
نظری وجود ندارد.