ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بخش اول

کنکاشی پیرامون حضور زنان در سینمای ایران؛ «پروین» در فیلم حاجی‌آقا آکتور سینما

نزهت بادی ــ اُوانِس اوگانیانس در یکی از نخستین فیلم‌های ساخته‌شده در ایران تلاش می‌کند پای زن مسلمان را در جامعه‌ای مذهبی و مردسالار که حتی در آن ورود زنان به تماشاخانه‌ها و سینماها ممنوع بود، به فیلم‌های ایرانی باز کند. او با نمایش زنی که در حال بازی در فیلم است، تحقق رویای ممنوعه زنان را برای بازیگری به نمایش می‌گذارد و با تصویر کردن پیروزی «پروین» نوید تغییر در وضعیت زنان می‌دهد.

اُوانِس اوگانیانس با ساخت فیلم صامت «آبی و رابی» به عنوان اولین کارگردان سینمای ایران شناخته می‌شود. نام اصلی او اوهانیان اوگانیانس است که هرچند از ارامنه روسی مهاجر در ایران به حساب می‌آمد، اما همواره ایران را وطن خود می‌دانست و در گفت‌وگوهایش از آن به عنوان «کشور ما» یاد می‌کرد.

اوگانیانس در دورانی سینما را در آکادمی سینمایی مسکو می‌آموزد که اوج شکوفایی سینمای شوروی است و کارگردان‌های بزرگی همچون ایزنشتاین و پودوفکین بهترین فیلم‌هایشان را در آن‌جا می‌ساختند. تأثیر این دوران را می‌توان در حال و هوای مشابه فیلم «حاجی‌آقا آکتور سینما» با فیلم «مردی با دوربین فیلم‌برداری» ساخته ژیگا ورتوف دید. او با رویای فیلم‌سازی به ایران می‌آید، اما از بدِ روزگار در زمانه‌ای مشغول به کار می‌شود که سینما مورد تکفیر علما و روحانیان است و قشر سنتی و مذهبی جامعه به سالن سینما برای تماشای فیلم نمی‌رود و کسی اجازه فیلم‌برداری و عکاسی در خیابان‌های تهران را ندارد. 

دلیل این ممنوعیت به سرنوشت تلخ سرگرد رابرت ایمبری، نایب کنسول آمریکا که عاشق عکاسی بود، مربوط می‌شود. او برای عکس گرفتن از مردمی رفته بود که به قصد شفا در سقاخانه نوروزخان در چهارراه شیخ هادی جمع می‌شدند. وقتی در حال عکاسی بود، مردم گمان کردند که او در حال عکس گرفتن از زنان مسلمان باحجاب است و با تحریک یک روحانی به او حمله کردند و او را کُشتند. دولت آمریکا تقاضای غرامت کرد و آن روحانی و دو نفر ِهم‌دستش برای قتل سرگرد ایمبری اعدام شدند. اما نتیجه آن فاجعه این بود که رضا پهلوی هر گونه عکس‌برداری و فیلم‌برداری از مردم تهران را برای ایرانی و خارجی ممنوع کرد.

در چنین شرایطی اوگانیانس نه فقط سودای فیلم‌سازی را در سر می‌پرورانَد، بلکه در صدد تأسیس نخستین مدرسه آرتیستی سینما در تهران نیز برمی‌آید و در اقدامی جسورانه، امکان ثبت‌نام و شرکت زنان در کلاس‌ها را هم اعلام می‌کند. او باور داشت که سینما به بازیگر زن نیاز دارد و زن مسلمان ایرانی هم می‌تواند در فیلم‌ها بازی کند. در آن زمان هنوز مردان زن‌پوش جای زنان را در تئاتر ایران بازی می‌کردند و سینما نیز در آغاز راهش در انحصار مردان بازیگر بود.

با وجودی که اوگانیانس ساعات آموزش زنان و مردان در مدرسه بازیگری را متفاوت اعلام می‌کند تا از اختلاط آن‌ها جلوگیری کند، اما هیچ کدام از زنان جوان علاقمند اجازه نمی‌یابند در مدرسه ثبت‌نام کنند. تفکرات اوگانیانس بسیار پیشروتر از زمانه خود بود و در شرایطی که زنان حتی نمی‌تواستند برای تماشای فیلم‌ها به تماشاخانه‌ها و سینماها بروند، تلاش کرد تا حضور زنان را بر پرده سینما ممکن کند. 

حاجی‌آقا آکتور سینما

داستان فیلم دوم اوگانیانس با عنوان «حاجی‌آقا آکتور سینما» از دل چنین شرایطی برمی‌آید. او که می‌بیند چطور اشتیاق زنان جوان برای بازیگری سرکوب می‌شود و مردم سنتی و مذهبی به سینما به عنوان اسباب لهو و لعب برای گمراهی و دوری از دین و اخلاق نگاه می‌کنند، تصمیم می‌گیرد همین مخالفت با حضور زنان در سینما را به سوژه اصلی فیلمش بدل کند.

فیلم درباره زن جوانی به نام پروین است که همراه با نامزدش شیفته سینماست و دوست دارد به مدرسه بازیگری برود و فیلم بازی کند، اما پدر مذهبی او اجازه نمی‌دهد. تا اینکه پرویز نامزد پروین به سراغ رژیستوری (صحنه‌گردان تئاتر) می‌رود و از او می‌خواهد که مخفیانه از حاجی‌آقا فیلم بگیرد تا شاید بتواند نظر مثبت او را نسبت به سینما جلب کند. پرویز طی نقشه‌ای به بهانه یافتن دزد ساعت جیبی حاجی‌آقا، او را در خیابان‌های مختلف شهر می‌چرخاند. انتهای این سفر پر ماجرا رسیدن حاجی‌آقا به سینما و دیدن خود بر پرده سینماست. فیلم آشکارا به تقابل سنت و مدرنیته می‌پردازد و حاجی‌آقا با کلاه پهلوی و ریش و تسبیح و قلیان در مقابل رژیستور با کت و شلوار و کراوات و صورت اصلاح‌کرده و سیگار قرار دارد. حضور خود اوگانیانس در نقش رژیستور در فیلم و تلاشش برای جلب رضایت حاجی آقا برای حضور دخترش در سینما، ارجاعی به نقش و جایگاه ماندگار او در تابوشکنی از حضور زنان در آغاز سینمای ایران دارد.

اوگانیانس از مدت‌ها قبل فخرالزمان جبار وزیری را می‌شناخت و خبر داشت که در آمریکا درس بازیگری خوانده است. از او در تأسیس مدرسه آرتیستی نسوان کمک گرفته بود و بسیار مایل بود که از او برای بازی در نقش پروین بهره ببرد، اما می‌دانست که حضور یک زن مسلمان ایرانی در سینما چه خطراتی را برای بازیگر زن به دنبال دارد. همان سرگذشت تلخ و تراژیکی که نصیب روح‌انگیز سامی‌نژاد به خاطر بازی در فیلم «دختر لر» شد. ازاین‌رو با همه جسارت و پیشرویی‌اش از حضور فخرالزمان جبار وزیری چشم‌پوشی می‌کند و از آسیا قسطانیان می‌خواهد تا نقش پروین را بازی کند.

آسیا قسطانیان بازیگر ارمنی/گرجی بود که از یک خانواده تئاتری می‌آمد و حتی قبل‌تر در قاهره نیز فیلم سینمایی بازی کرده بود. پدرش از پیشگامان تئاتر معاصر و مادرش نخستین زن کارگردان تئاتر به حساب می‌آیند. در آن زمان فیلم‌سازان ترجیح می‌دادند از زنان بازیگر ارمنی استفاده کنند که حساسیت کم‌تری پیرامون‌شان وجود داشت. حضور زنان بازیگر ارمنی در سینما منجر به دستاورد مهمی شد: اینکه زنان خودشان جای زنان را بازی کردند، نه اینکه مردان با زن‌پوشی به جای آنان بازی کنند.

ساخت فیلم به مدت دو سال طول می‌کشد و در سال ۱۳۱۲ در سینمای رویال در لاله‌زار افتتاح می‌شود، ولی بر خلاف «آبی و رابی» فیلم اول اوگانیانس، مورد استقبال قرار نمی‌گیرد. اشکالات و نواقص فنی فیلم ناشی از کمبود امکانات که باعث شده بود بعضی از نماها به شدت تاریک و بعضی از نماها به شدت روشن به نظر برسد، مورد انتقاد منتقدان و روزنامه‌نگاران قرار گرفت. مخصوصاً که همان منتقدان دو ماه قبل‌تر فیلم «دختر لر» را دیده بودند که به‌خاطر تولیدش در هند از پیشرفت‌های فنی چشمگیری برخوردار بود. فیلم از سوی عامه مردم نیز مورد استقبال قرار نگرفت. زیرا فیلم اوگانیانس صامت بود و شانسی در رقابت با «دختر لر» به عنوان اولین فیلم ناطق ایرانی نداشت. با اینکه فیلم «حاجی‌آقا آکتور سینما» زودتر ساخته شده بود، اما دیرتر اکران شد و به گفته عباس بهارلو، پژوهشگر تاریخ سینمای ایران، نمایش فیلم «دختر لر» با تبلیغات بسیار درباره حرف زدن شخصیت‌ها برای اولین بار، سبب شکست سینمای صامت و کوشش‌های آوانس اوگانیانس شد.

البته که داستان نامتعارف فیلم و نحوه رادیکال ساختارش نیز تأثیر مهمی در ناکام ماندن آن دارد. فیلم آشکارا آغازگر جریان سینمای هنری در ایران است و بیشتر از کلام بر تصویر تکیه دارد و تلاش می‌کند تا جادوی سینما را در مجذوب کردن تماشاگران نمایش دهد. در لحظات پایانی که حاجی‌آقای متعصب و مخالف، با شیفتگی به پرده سینما چشم می‌دوزد و از دیدن تصویر خود به وجد می‌آید، صحنه درخشانی در ستایش سینماست و به خوبی بیان می‌کند که چرا پروین و همه دل‌باختگان سینما به آن عشق می‌ورزند. زیرا می‌توانند رویاهای ناممکن خود را ببینند که بر پرده سینما به واقعیت پیوستند.

در واقع اوگانیانس با نمایش زنی که در حال بازی در فیلم است، تحقق رویای ممنوعه زنان را برای بازیگری به نمایش می‌گذارد و با پایان‌بندی فیلمش مبتنی بر پیروزی پروین، نوید تغییر در وضعیت زنان می‌دهد.

همچنین بر خلاف آنچه بعدها در جریان سینمای عامه‌پسند و موسوم به فیلم‌فارسی می‌بینیم، در این فیلم زن به معشوقه یا فاحشه در جهان مردانه تقلیل نمی‌یابد و فیلم، از زن، بدنش، صدایش، رقصش و روابطش با مردان برای سرگرم کردن و لذت بردن تماشاگران بهره‌ای نمی‌برد. بلکه برای اولین بار تصویری از یک زن آگاه، جسور و مدرن می‌بینیم که رویای شخصی برای خود دارد و می‌خواهد بازیگر شود و در حضور پدر سنتی و مذهبی سختگیرش خواسته‌اش را بر زبان می‌آورد. آن هم درحالی‌که در ابتدای فیلم به نامزدش می‌گوید که «اگر پدرم بفهمد من و تو به مدرسه بازیگری می‌رویم، اول مرا می‌کُشد و بعد هم اجازه ازدواج با تو را نمی‌دهد».

اوگانیانس با میزانسنی هوشمندانه در صحنه طرح خواسته پروین نزد پدرش، وضعیت زن ایرانی را در آن دوران به نمایش می‌گذارد. پدر در اتاق نشسته است و قلیان می‌کشد و پروین چادر رنگی به سر دارد و ظرف آب می‌آورد و دست پدر را می‌شوید. همان‌جا کنار پدر می‌نشیند و رو به پدر می‌گوید که می‌خواهد آرتیست سینما شود. حاجی‌آقا عصبانی می‌شود و می‌گوید «چطور جرأت می‌کنی جلوی من چنین حرفی بزنی» و قلیان را به سمت او پرت می‌کند. فضا و روابط و پوشش سنتی حاکم بر صحنه کاملا به نفع حاجی آقاست، اما در همان موقعیت شاهد زنی هستیم که بی‌واسطه و از زبان خودش خواسته‌اش را می گوید و حرفش را می‌زند. آن هم در زمانه‌ای که خاموشی و سکوت، به عنوان سنت دیرینه به زنان در اندرونی تحمیل می‌شد و به قول افسانه نجم‌آبادی «زبان‌درازی، تنبیه‌شدنی بود و زبان خاطی زنان، بُریدنی.»

از این‌رو پروین در فیلم، زنی در حاشیه نیست که قسمت‌های خالی زندگی قهرمانان مرد و گوشه‌های تهی قاب فیلم را پر کند. بلکه زنی است که می‌داند چه می‌خواهد و با خواسته ممنوعه‌اش، مردان فیلم را به تکاپو وامی‌دارد و آن‌ها را تغییر می‌دهد. فیلم تصویر گزنده و کنایه‌آمیزی از قشر سنتی و مذهبی مخالف سینما را به خودشان نشان می‌دهد و در نهایت نه فقط داستان را به نفع سینما و مدرنیسم در تقابل با مذهب و سنت تمام می‌کند، بلکه شکست حاجی‌آقا به عنوان نماد نظام پدرسالاری در برابر دخترش را هم به عنوان نماد جنبش آزادی‌خواهی زنان به رخ می‌کشد.

اوانس اوگانیانس پنج سال بعد از شکست «حاجی آقا آکتور سینما» و تلاش‌های ناکامش برای ادامه فعالیت در فیلم‌سازی و راه‌اندازی مدرسه بازیگری از ایران می‌رود، بی‌آنکه به‌خاطر دستاوردهایش قدر ببیند. در یکی از نقدهای منفی پیرامون فیلم، منتقدی درباره فیلم نوشت که «فیلم تبلیغی برای جلب خواتین محترمه بود تا به مدرسه آرتیستی اوگانیانس بروند». این جمله هرچند نگاه تحقیرآمیزی نسبت به فیلم دارد و به اوگانیانس طعنه می‌زند اما ناخواسته و ناآگاهانه در حال اشاره به اهمیت و جایگاه تاریخی فیلم در زمینه مبارزه علیه حذف زنان در سینماست.

آنچه اوگانیانس در فیلمش در آغاز سینمای ایران پیرامون تابوی حضور زنان بر پرده مطرح می‌کند، هم‌چنان پابرجاست و می‌توان دید که چطور همواره تصویر زنان، امری مسئله‌دار، تنش‌زا و بحرانی بوده و در دوره‌های مختلف در جهت نفی، کنترل و تحریف آن تلاش شده است. فیلم حاجی‌آقا آکتور سینما علاوه بر دستاوردهای سینمایی‌اش برای تاریخ سینمای ایران، نقطه‌عطفی در جنبش مبارزه زنان نیز به حساب می‌آید و نشان می‌دهد که چطور زنان از همان ابتدا تاکنون برای بازپس گرفتن تصویر سانسورشده‌شان جنگیدند.

منابع: 

عباس بهارلو، اوانس اوگانیانس: ذهن ماجراجو، نامه فیلمخانه ملی ایران، سال اول، شماره اول، پاییز ۱۳۶۸

کریم نیکونظر، آدم ما در بالیوود، زندگی پرماجرای رژیستور مشهور، نشر چشمه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.