ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

فیلم «کوهستان قندیل»: مادران جهان با یک زبان شیون می‌کنند

مصائبی را که زنان در جنگ‌ها تحمل می‌کنند در جنگ اسرائیل با غزه می‌بینیم. «کوهستان قندیل» ساخته طاها کریمی، سینماگر فقید با بیانی استعاری، برای سرنوشت زنان در جنگ زبان سینمایی یافته است.

فرانکلین روزولت گفته بود: «جنگ این است که مردان جوان می‌میرند و پیرمردها صحبت می‌کنند.» او اما فراموش کرده بود از زنان هم یاد کند. زن‌‌ها حین جنگ و بعد از آن داغ می‌بینند، شکسته می‌شوند و مویه می‌کنند. اگر برای دولتمردان جنگ با شعارها و تهدید‌ها «آغاز» می‌شود و با امضای قطعنامه‌ها و پیمان‌نامه‌ها «پایان» می‌پذیرد، برای زن‌ها در قامت مادر، همسر، خواهر و در یک کلام، انسانی که نه از حیث ذهنی نسبتی با جنگ دارد نه حتی از حیث جنسی، جنگ تنها شروع می‌شود و هیچ وقت پایان نمی‌پذیرد. به گواه تاریخ، هیچ جنگی-حداقل جنگ‌های بزرگ- را زن‌ها شروع نکرده‌اند. زنان که هیچ‌گاه در صدر اخبار جنگ نیستد، بعد از پایان سیاسی آن یا انتظار می‌کشند یا در جست‌وجو هستند؛ منتظر بازگشت پدر، برادر و همسر خویش‌، و یا در جست‌وجوی گوری که عزیزشان را در آغوش گرفته باشد.

فیلم «کوهستان قندیل» (به کُردی: کوێستانی قەندیل.٢٠١٠) از همین زن‌ها می‌گوید. کارگردان فیلم، «طاها کریمی» وقتی برای جایزه بهترین فیلمِ پانزدهمين دورۀ جشنواره بین‌المللی «اورنس» (OURENSE) اسپانیا پشت تریبون رفت، ضمن تقدیم جایزه به «همۀ مادران جهان» گفت:

هرچند مادرها در سراسر جهان با زبان‌های متفاوتی صحبت می‌کنند، اما همه با یک زبان مشترک، «زبان شیون» بر گور عزیزانشان گریه می‌‌کنند.

متاسفانه خرداد ۱۳۹۲ مادرِ طاها هم با همین زبان روی گور پسرش گریست.

طاها کریمی متولد ۱۳۵۴ کردستان-بانه بود و سال ۱۳۹۲ در یک سانحه رانندگی درگذشت. کریمی با اولین فیلم بلندش، «کوهستان قندیل» توانست موفقیت‌های زیادی در عرصه بین‌المللی کسب کند. او که ابتدا در دانشگاه رشته تکنسین اتاق عمل خوانده بود به خاطر علاقه به سینما کار در بیمارستان را رها کرد و با شرکت مجدد در کنکور وارد دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر تهران شد. بعدها فیلم‌های کوتاه و بلندش در جشنواره‌های معتدد بین‌المللی به نمایش درآمدند و جوایز مختلفی را نیز دریافت کردند.

❗️ ممکن است با خواندن این مطلب داستان فیلم برای شما آشکار شود.

یک داستان عاشقانه و تمثیلی

«کوهستان قندیل» معروف‌ترین ساختۀ طاها کریمی، در قالب داستانی عاشقانه و تمثیلی روایتگر زن‌هایی‌ست که عزیزانشان را در کوهستان قندیل- محل نزاع سربازان ایرانی، ترک، عراقی و چریک‌های کُرد- از دست داده‌اند. سه مرد به نام‌های رسول، عین‌الدین و شَمال، در دوران طلبگی و آموختن دروس دینی، عاشق دختر خادم مسجد، «نسرین» شده و به همین دلیل از آنجا اخراج می‌شوند. نسرین، بعدها در میانه جنگ و کشتار ناپدید می‌شود. سکانس‌های ابتدایی فیلم، از زاویه‌دید متفاوت سه مرد، عشق به نسرین و دلیل اخراجشان را از مسجد روایت می‌کند. هرکدام از سه نفر، نسرین را عاشق خود می‌پندارند و دلیل اخراج از مسجد را شکایتشان از دو فرد دیگر عنوان می‌کند. در ادامه این سه مرد، هر کدام به طریقی و در گوشه‌ای از کردستان به بهانه یافتن گمشده‌های جنگ در کوهستان قندیل، دنبال نسرین می‌گردند. زنانِ کُرد، تُرک، عرب و فارس در سکانس‌های متفاوت از گمشده‌های خود با این سه مرد صحبت می‌کنند تا بلکه آنها بتوانند خبری برایشان پیدا کنند. سه مرد، هم از لحاظ عقیده با یکدیگر تفاوت دارند، هم از حیث مرام سیاسی پر از تناقض. آنها یک روز کمونیست هستند، یک روز اسلامی می‌شوند، روز دیگر ناسیونالیست. اما در دو چیز مشترک‌اند: عشق به نسرین و یاری‌رسانی به زنانی که دنبال گمشده‌هایشان می‌گردند. در این کار فرقی بین کُرد و عرب و فارس و ترک حس نمی‌کنند، چون به گفتۀ خودشان آنها «تنها دنبال نسرین می‌گردند».

پوستر فیلم کوهستان قندیل ساخته طاها کریمی

اگرچه سه بازیگر اصلی مرد هستند، اما تمرکز فیلم بر زن‌های داستان است. آنها در سکانس‌هایی شبیه مستند روبروی دوربین قرار می‌گیرند و از همسر، برادر و فرزندانشان می‌گویند که در جنگِ کوهستان قندیل حضور داشته‌اند ولی حالا خبری از آنها ندارند. شَمال، عین‌الدین و رسول با حربه‌های گوناگون دل این زنان را خوش می‌کنند. یکی با نشان دادن گورهای جعلی، دیگری با دعانویسی و آنِ دیگر با دف‌نوازی و خوانندگی.

فیلم از روایت غیرخطی استفاده می‌کند و بین دوره‌های زمانی و مکان‌های مختلف جابجا می‌شود، از این‌رو حسی از تکه‌تکه شدن و سرگردانی را ایجاد می‌کند که بازتابی از تجربۀ شخصیت‌ها از عشق و انتظار در زمان جنگ است.

همچنین با تصاویری که تنه به سوررئال می‌زند، خاطرات و آسیب‌های روانی را در کنار امیدها، ترس‌ها و رویاها نشان می‌دهد. فیلم عمدتاً بر انسانیت و فردیت شخصیت‌ها تأکید دارد که نه بر اساس وابستگی‌های سیاسی و ملی، بلکه با خاطرات، احساسات و روابط شخصی‌شان تعریف می‌شوند و با نشان دادن درد مشترک همۀ ملت‌ها در زمانۀ جنگ، کلیشه‌ها و پیش‌داوری‌هایی را که اغلب به کُردها و منطقه‌شان مرتبط است به چالش می‌کشد تا پیچیدگی روابط انسانی را نمایان‌تر کند.

یک ملت و سه کشور

در سکانس‌های ابتدایی سه داستان متفاوت رسول و عین‌الدین و شَمال در جریان است. آنها بعد از اخراج از مسجد همدیگر را کم‌تر دیده‌اند و گویی روابط سالمی باهم دیگر ندارد. در سه پلان متفاوت هر سه بازیگر دربارۀ خبرچینی از یکدیگر صحبت می‌کنند. مشخص نیست داستان کدام یکی حقیقی‌تر از دیگری است. به نظر می‌رسد کارگردان با نشان دادن چنین صحنه‌هایی درصدد القای این اندیشه است که نزاع‌هایی که در کوهستان قندیل می‌گذرد بین بی‌شمار ایدئولوژی و گرایش سیاسی است. در یکی از سکانس‌ها با نشان دادن چشمه آبی که در بلندی یکی از قله‌های قندیل واقع شده است، از زبان رسول می‌شنویم، این چشمه در مرز ایران، عراق، ترکیه و مقر شانزده حزب کرُد قرار دارد، هر چهار ملت کُرد، فارس، عرب و ترک از این چشمه می‌نوشند ولی «گلدانی که در کنار چشمه است را نمی‌بینند.»

اگرچه سه بازیگر اصلی مرد هستند، اما تمرکز فیلم بر زن‌های داستان است. آنها در سکانس‌هایی شبیه مستند روبروی دوربین قرار می‌گیرند و از همسر، برادر و فرزندانشان می‌گویند که در جنگِ کوهستان قندیل حضور داشته‌اند ولی حالا خبری از آنها ندارند. شَمال، عین‌الدین و رسول با حربه‌های گوناگون دل این زنان را خوش می‌کنند. یکی با نشان دادن گورهای جعلی، دیگری با دعانویسی و آنِ دیگر با دف‌نوازی و خوانندگی.

چشمه‌ای که کارگردان سکانس مشخصی را به آن اختصاص داده، همان چشمه‌ای است که «نسرین» بعد از آزادی و تبادل او با یک زن عرب، در آن شنا می‌کند. این صحنه که در اواخر فیلم رقم می‌خورد فضایی یکسر استعاری و شاعرانه دارد. البته در تمام فیلم، کارگردان از دیالوگ‌ و نماهای شاعرانه بهره می‌گیرد، اما سکانس یادشده فشردۀ همۀ این لحظات است. رسول، عین‌الدین و شَمال بعد از اینکه مطلع می‌شوند که نسرین زنده و در یکی از زندان‌های بعث عراق است تصمیم می‌گیرند دختر یکی از افسرهای عراقی را بدزدند تا با تبادل او، نسرین را آزاد کنند. کارشان به نتیجه می‌رسد. بعد از سال‌ها سه عاشق او را روبروی خود دارند. حال نسرین در چشمه‌ای که هر چهار ملت و زبان، در آن آب می‌نوشند و به گلدانی که در کنارش است توجهی ندارند، شنا می‌کند.

نمایش شاعرانۀ چنین نماهایی به طور استعاری اشاره به «زن» دارد. در سراسر سکانس‌ها در کنار نزاع‌های ایدئولوژیک، زن‌هایی داریم که بدون مخالفت با یکدیگر و از ملت‌ها و زبان‌های گوناگون سرگردان به دنبال عزیزانشان هستند. زن در فیلم کوهستان قندیل نماد صلح، مظلومیت، انتظار و داغ دیدگی ست. کارگردان این وجهۀ زنانه را به خوبی در سکانس‌های که زن‌ها حضور دارند به نمایش گذاشته است. اگر در فیلم طاها کریمی مردها به دلیل پیروی از ایدئولوژی هر لحظه به شکلی درمی‌آیند اما زن‌ها ثبات کافی را دارند. آنها یک درد بزرگ و مشترک دارند: از دست دادن عزیزانشان و داغ دیدن از جنگ یا جنگ‌های که نه تنها به خواست آنها نیست بلکه تاثیری هم در آغاز و پایانش ندارند.

بیان پیچیده سینمایی

طاها کریمی با روایت زندگی این زنان تعصباتی را به نقد می‌کشد که در محل نمادینی چون کوهستان قندیل در جریان است. تعصباتی که بدون دیدن دیگری، کورکورانه صدها زندگی را تلخ و بی‌معنا می‌کنند. سه بازیگر مرد نیز استعاره‌ای از این تعصب و شکست‌های پی‌درپی هستند. آنها تا نیمه‌های فیلم، ارتباط خوش‌آیندی با همدیگر ندارند. وقتی شمَال، عین‌الدین و رسول، بعد از سال‌ها همدیگر را در بازار می‌بینند بدون معطلی درگیر می‌شوند. سه مرد تنها وقتی می‌توانند نسرین/زن/سرزمین را نجات دهند که برای اولین بار با همدیگر گفت‌وگو می‌کنند. بعد از گفت‌وگو، تعصبات فرو می‌نشید و با یک نقشه-هرچند خطرناک- نسرین را آزاد می‌کنند.

کوهستان قندیل  عمدتاً بر انسانیت و فردیت شخصیت‌ها تأکید دارد که نه بر اساس وابستگی‌های سیاسی و ملی، بلکه با خاطرات، احساسات و روابط شخصی‌شان تعریف می‌شوند و با نشان دادن درد مشترک همۀ ملت‌ها در زمانۀ جنگ، کلیشه‌ها و پیش‌داوری‌هایی را که اغلب به کُردها و منطقه‌شان مرتبط است به چالش می‌کشد تا پیچیدگی روابط انسانی را نمایان‌تر کند.

فیلم طاها کریمی، داستان سرراستی ندارد. دیالوگ‌های استعاری همراه با نماهای شاعرانه به پیچیدگی داستان افزوده است. این پیچیدگی در کنار استفادۀ کارگردان از زبان‌های مختلف-فارسی، ترکی، عربی، کُردی- و لهجه‌های متفاوتشان بیشتر از پیش حس می‌شود. همین موارد موجب شده نتوان داستان آن را سرراست و مستقیم برای مخاطب تعریف کرد. اگرچه زبان‌های مختلف، چه گفتاری و چه تصویری، در فیلم بکار گرفته شده است اما همۀ زنان فیلم با یک زبان عزیزانشان را خطاب می‌کنند: «زبان شیون». زبان همۀ زنان فیلم بر روی گور عزیزانشان یک شکل و یک فرم دارد. کریمی با نمایش زبان شیون و مویه، چالشی را در برابر زبان‌های که در کوهستان قندیل در نزاع هستند به تصویر کشیده است. شاید پیام نهایی فیلم در همین نکته نهفته باشد: اگرچه ایدئولوژی زبان‌های متفاوتی دارد اما زبان مشترک همۀ انسان‌های داغدید فقط یکی است و هر انسانی با هر مرام، مسلک و زبانی که باشد، برای از دست رفته‌هایش اشک می‌ریزد، حسرت می‌خورد و ناله سر می‌دهد.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.