ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

معرفی کتاب

فوتبال و گالئانو؛ سفر غم‌انگیزی از زیبایی به وظیفه

ادواردو گالئانو در مقام نویسنده‌ای عمیقاً اجتماعی و متعهد به عدالت و آزادی که روزی مثل همه بچه‌های اروگوئه‌ای می‌خواسته فوتبالیست بشود از روزهایی می‌گوید که فوتبال هنوز «حرفه‌ای» نشده بود و وزرشی بود مملو از خلاقیت، آزادی، شادی و تفریح.

فوتبال در آفتاب و سایه نوشته ادواردو گالئانو و با ترجمه اکبر معصوم‌بیگی اولین‌بار در سال ۱۳۸۱ و توسط «نشر دیگر» منتشر شد. ویراست جدیدی از این کتاب در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات «اتفاق» به چاپ رسید و نشر «ارگ فارسی» در سال ۱۴۰۲ نسخه جدیدتری را منتشر کرده است که شامل افزوده‌هایی درباره جام‌های جهانی ۲۰۰۲، ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰ نیز می‌شود.

جلد کتاب «فوتبال در آفتاب و سایه»

ادواردو گالئانو، یکی از تأثیرگذارترین روزنامه‌نگاران و نویسندگان آمریکای لاتین، سوم سپتامبر ۱۹۴۰ در یک خانواده طبقه متوسط کاتولیک و اروپایی‌تبار در مونته‌ویدئویِ اروگوئه متولد شد. او در نوجوانی کارهای متفاوتی مثل کارگری کارخانه، نقاشی، پِیک، ماشین‌نویسی و کار در بانک را تجربه کرد و در ۱۳ سالگی اولین کاریکاتورها و تحلیل‌های سیاسی خود را در هفته‌نامه حزب سوسیالیست اروگوئه منتشر کرد.

گالئانو در ۳۳ سالگی و در جریان کودتای نظامی سال ۱۹۷۳، به دلیل گرایش‌های سوسیالیستی‌اش دستگیر و زندانی شد. برای همین از اروگوئه گریخت و به آرژانتین رفت. در همان دوران کتاب شریان‌های باز آمریکای لاتین: پنج قرن غارت یک قاره را نوشت. این کتاب را به زبان‌های گوناگون از جمله فارسی ترجمه و دیکتاتوری‌های نظامی و دست‌راستی حاکم در آرژانتین، اروگوئه و شیلی انتشار و مطالعه آن را ممنوع اعلام کردند.

گالئانو در سال ۱۹۷۶ در اسپانیا سکونت گزید و اثر معروف دیگر خود یعنی کتاب سه جلدی خاطره آتش را آن‌جا نوشت. او پس از ۱۰ سال زندگی در اسپانیا سال ۱۹۸۵ به زادگاه خود برگشت و ۱۳ آوریل ۲۰۱۵ بر اثر ابتلا به سرطان ریه درگذشت.

فوتبال در آفتاب و سایه کتابی است در «بزرگداشت فوتبال، تجلیل از روشنایی‌های آن و تقبیح تاریکی‌های آن». گالئانو با قلم دلنشین، جذاب، زنده و غناییِ خود مخاطب را میخکوب می‌کند؛ کولاژی از تاریخ، سیاست، ادبیات، ورزش و... و داستان‌ها و وقایع ناگفته و ناخوانده‌ای که هر یک جذابیت دو چندانی به کتاب می‌بخشند.

به گفته مترجم در مقدمه کتاب:

شاید بتوان کار گالئانو را نوعی چندرسانه‌ای (Multimedia) و بلکه شبیه به آن چیزی شمرد که در عالم هنرهای تجسمی به چندمایه‌آمیزی یا میکسد‌ میدیا (Mixed Media) مشهور است: آمیزه غریبی از تاریخ، داستان، ضرب‌المثل، گزارش، مَتَل، فولکلور، آگهی تبلیغاتی، شعر، ترانه، داستان کوتاه، طنز و شوخی، رؤیا، سرگذشت‌نامه و ... که در موزائیکی پهناور، همه رنگ‌های تند و پر تلألوِ آمریکای لاتین را از قرمز و آبی و سبز و زرد با هزاران رنگ‌مایه تازه و نوآیین به هم می‌آمیزد و ساختمانی نو برمی‌آورد که هیچ شباهتی به اجزای اولیه خود ندارد. در حالات نفسانی گالئانو آمیزه‌ای از خشم، هوشمندی، طنز و طنز تلخ، امید و ستایش زندگی در کار است.

گالئانو ابتدا به هزارتوی تاریخ فوتبال می‌رود و جای پای چینی‌ها و رومی‌ها و «استعمار پیر» بریتانیا را در این ورزش بررسی می‌کند. او در مقام نویسنده‌ای عمیقاً اجتماعی و متعهد به عدالت و آزادی که روزی مثل همه بچه‌های اروگوئه‌ای می‌خواسته فوتبالیست بشود از روزهایی می‌گوید که فوتبال هنوز «حرفه‌ای» نشده بود و ورزشی بود مملو از خلاقیت، آزادی، شادی و تفریح. پس از آن، دوره‌های مختلف جام جهانی، جام ملت‌های اروپا و جام باشگاه‌های آمریکایی لاتین را در متنی از زمینه اجتماعی و سیاسی دوران مرور کرده و اتفاقات مهم و جالب هر یک را بیان می‌‌کند؛ از دل این مرور است که فوتبال رفته‌رفته پوست می‌اندازد و از یک ورزش خلاقانه، تهاجمی، بی‌محابا و جسور تبدیل به حرفه‌ای تدافعی و محافظه‌کارانه می‌شود که «شادی را نفی می‌کند، تخیل را می‌کشد و بر جسارت و شجاعت مهار می‌زند»؛ حرفه‌ای که کنترل و هدایت آن نه به اراده بازیکنان بلکه در دست شرکت‌ها، سیاستمداران و اصحاب رسانه است و به روزهایی می‌رسد که «بازیکنان داراییِ باشگاه‌ها هستند»، «هر بازیکن فوتبال یک تابلو آگهی در حال حرکت است» و «آگهی روی سینه بازیکن مهم‌تر از شماره پشت اوست».

تاریخ فوتبال به روایت گالئانو «سفری غم‌انگیز از زیبایی به وظیفه است» و فوتبال به‌زعم او دیگر یک بازی سرزنده و شاد و خلاق نیست بلکه نمایشی است در خدمت تلویزیون و تبلیغات. او با بیان تاریخ پخش زنده و تلویزیونی فوتبال به دوران «تلویزیون‌سالاری» اشاره می‌کند که فوتبال را تبدیل به یک «نمایش» نان و آب‌دار برای شرکت‌های تجاریِ تولیدکننده پوشاک ورزشی و کمپانی‌های انحصاری پخش تلویزیونی کرد؛ سرمایه‌سالارانی که آن‌چه برایشان مهم است ساعت پخش مناسب است، نه کیفیت بازی یا سلامتی تماشاگر و بازیکن؛ و بازیکنانی که مجبورند انواع و اقسام داروهای آرام‌بخش و خواب‌آور را مصرف کنند تا سر موعد مقرر سر حال و قبراق جلوی دوربین ظاهر شوند و با نمایش شورت و جوراب و کفش‌شان پول بیشتری به جیب شرکت‌ها بریزند.

صد البته که فوتبالیست‌ها هم از این ثروت افسانه‌ای بی‌نصیب نمانده‌اند؛ امری که از دیدِ گالئانو هم پنهان نمانده:

می‌شود گفت برخی ستاره‌ها به ثروت و مال‌و‌منال رسیدند، چه بسا به ثروت‌های رؤیایی رسیدند؛ اما این فقط در مورد جمع انگشت‌شمار گزیده‌ای از بازیکنان صدق می‌کند که، گذشته از آموزش شبانه‌روزی، باید اوقات فراغت ناچیز خود را فدای درخواست‌های جامعه مصرفی کنند: زیرپیراهنی، اتومبیل، عطر، ریش‌تراش بفروشند یا برای روی جلد مجله‌های لوکس و پرزرق و برق ژست بگیرند. دست آخر هم فقط ثابت می‌شود که این جهان چنان پوچ و پوک و بی‌بنیاد است که ما حتی برده‌هایی داریم که میلیونرند.

به باور گالئانو، فوتبالِ استاندارد و شرکتی‌شده معاصر دیگر رقابت میان تیم‌های «ملی» نیست بلکه این شرکت‌ها و برندهای «جهانی» هستند که «استعداد و ابتکار عمل را فدای کارآیی می‌کنند» و در این زمین سبزرنگ مستطیلی برای دلاری بیشتر به سروکله هم می‌زنند:

در جام‌ جهانی ۲۰۰۶ ایتالیا چهارمین جام خود را برد و فرانسه در مقام دوم قرار گرفت، آلمان سوم و پرتغال چهارم شد. می‌شود گفت پوما بر آدیداس و نایک پیروز شد.

فوتبال در آفتاب و سایه به بازیکنانی می‌پردازند که مجبورند در ظلّ «آفتاب» بدوند و به سروکله هم بزنند و کسانی که در «سایه» نشسته‌اند و «تصمیم می‌گیرند آن‌ها کِی، چگونه و کجا بازی کنند و با آن‌ها هیچ صلاح و مشورتی نمی‌کنند»:

در جام جهانی ۱۹۸۶ والدانو، مارادونا و دیگر بازیکنان دست به اعتراض زدند، زیرا که مسابقه‌های بزرگ در صلات ظهر در ظلّ آفتابی که به هر چه می‌رسید کبابش می‌کرد برگزار می‌شد. نیم‌روز در مکزیک و غروب در اروپا بهترین وقت برای تلویزیون اروپاست. هارالد شوماخر، دروازه‌بان آلمانی، ماجرا را واگو می‌کند: «من عرق می‌ریزم، گلویم خشک است. چمن مثل گه خشکیده است: سفت، غریب، دشمن. آفتاب یکراست بر ورزشگاه فرود می‌آید و راست بر مغز آدم می‌کوبد. ما هیچ سایه‌ای بر زمین نمی‌اندازیم. می‌گویند این وضع برای تلویزیون خوب است» و پاسخ هاوِلانژ که «اینها باید بازی کنند و درِ دهنشان را ببندند!»

شوماخر به چمنی اشاره می‌کند که در ظلّ آفتاب «مثل گُه خشکیده است» اما شرکت‌های مذکور برای سودآوری بیشتر از این «گُه خشکیده» هم نمی‌گذرند و پس از جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا «چمن استادیوم لوس آنجلس را، مثل پیتزا، هر قطعه به ۲۰ دلار فروختند.»

با تمام این اوصاف گالئانو کاملاً ناامید نیست و هنوز بارقه‌های امید در او زنده و پرشورند. امید به این که هنوز «می‌توانید در زمین بازی، ولو فقط یک بار در فواصل طولانی، فلان تخم‌جن جسور را ببینید که نمایش‌نامه را کنار می‌زند و مرتکب اشتباه فاحش دریبل کردن کل طرف مقابل، داور و جمعیت جایگاه تماشاگران می‌شود و این همه برای لذت شهوانی در آغوش کشیدن ماجرای ممنوع آزادی» است.

ترجمه کتاب فوتبال در آفتاب و سایه متنی پاکیزه، درست و دلنشین دارد و مترجم با تسلط خود به زبان مبدأ و مقصد توانسته لحن صمیمی، زنده و پرشور گالئانو و شوخ و شنگی مخصوص‌اش را به خوبی به مخاطب منتقل کند.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • عالی و بی نظیر

    این کتاب بهترین کتابی است که تا به حال در باره ی فوتبال نبشته شده است, و بس. تقریبا هیچوقت کهنه نمی شود, هر چهار سال به چهار سال حین جام جهانی بخوانید و قضاوت کنید. ترجمه اش نیز درجه یک و ممتاز می باشد, که البته تمامی ترجمه های رفیق معصوم‌بیگی عالی و بی نظیر هستند. مانند ترجمه ی ایشان از "A Dictionary of Marxist Thought" https://gruppegrundrisse.files.wordpress.com/2012/06/bottomore-a-dictionary-of-marxist-thought.pdf با عنوان " فرهنگ نامه اندیشه مارکسیستی" https://engare.net/a-dictionary-of-marxist-thought/ اکیدا توصیه می شوند. هر دو, هم کتاب فوتبال و هم فرهنگنامه.