ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

متن پیاده‌شده پادکست آرش دبستانی با عنوان تهدیدهای کلیشه‌‌ای برای زنان مهندس در دانشگاه و خانواده

زنان با چه تبعیض‌هایی در دانشگاه، در خانواده و در محیط کار روبرو هستند؟ آرش دبستانی این بار در پی یافتن پاسخی برای این پرسش‌هاست.

[موسیقی]

[گوینده یک] شنونده رادیو

زمانه هستید از آمستردام

[موسیقی]

[آرش] یکی از عواملی که سبب میشه

ما در زندگی خودمون

به جایگاه های متنوعی فکر کنیم

اینه که خانواده چطور با ما برخورد کرده

پدر مادرمون از ما چی خواستن و

چه عادتهایی رو در ما ایجاد کردن

من پای صحبتهای آدمهایی

نشستم که هر یک به نوبه ای

تلاش کردن که در یک جای

دیگری خودشون رو ببینن

[موسیقی]

[مهمان یک] پدر من به من آموزش میداد که

چطوری از ابزارها استفاده بکنم

بعد اینکه اون پروژه کوچیکش که حالا

تعمیر ماشین لباسشویی بود یا

تعمیر یه بخشی از ماشین

یا حالا حتی تمیز کردن ماشین بود

بعد یه جایزه برای من میگرفت

میگفتش که مثلا تو به من اینجا کمک کردی

دستت درد نکنه این هم جایزه تو

بابا خیلی به من حس خوبی

میداد که من دارم کمک میکنم دارم

در واقع یه کار یه کار بزرگ

دارم انجام میدم کار بزرگترها رو

[آرش] غیرآشپزخونه ای میکنی

[مهمان یک] آره حتی غیر آشپزخونه ای دقیقا

[موسیقی]

خب توی جامعه ایران مثل

خیلی از کشورهای شرقی

یه تشویق یه تشویق که بیشتر از تشویق

بیشتر یک فشاری بر روی بچه ها هست که

حتما درس بخونن و حتما دکتر مهندس بشن

این رو از من هم مستثنی نبود

و اون فشار رو من هم حس کردم و

برای اینکه بخوای یه فرد موفق باشی

باید توی یکی از این

زمینه ها درس میخوندی که

خب مسلما اون هم یه عاملی

برای انتخاب رشته من هم شد

اثر دیگه این هستش که خب رشته های مهندسی

توی ایران به خصوص

توی زمان ما اینطوری بود که

بیشتر برای پسرها قبول شده بود و

و این یعنی جامعه بیشتر اینها

رو رشته های مردونه میدید

الان نمیدونم دقیقا

توی خانواده های ایرانی به چه صورته

ولی خب زمان ما که

عرف مدرسه و عرف جامعه اینطوری بود که

این رشته ها رشته های پسرونه ای هستن

خب به هر حال یه لجی هم توی

همنسلی های من ایجاد شد که خب چرا نه؟

چرا من نمیتونم مهندسی بخونم؟

چرا من نمیتونم در واقع این

رشته ای که دوست دارم رو بخونم؟

حالا میگم شاید اون دوست داشتنه هم خودش از

عوامل دیگه ای از جامعه

میومد ولی در نهایت اون لجه

یه عاملی شد برای ماها که

توی این زمینه ها ادامه بدیم

و در نهایت به هر حال تشویقهای خانواده

که همیشه دوست دارن که بچه هاشون

در واقع س-- بالاترین

سطح تحصیل رو داشته باشن

خب اون هم کاملا یه بخشی از قضیه بوده

توی ایران حداقل زمان ما

ما انتخاب نمیکردیم ما انتخاب میشدیم

رشته هامون برای ما انتخاب میشد

با توجه به اون رتبه ای که آورده بودیم

یه سری مشاور بودن که انتخاب رشته میکردن

ولی میومدن میگفتن تو

این رو بزنی قبول نمیشی

این رو بزنی قبول میشی

و بر اساس اون ما انتخاب میشدیم

به نوعی رشته من هم اول از

همه یعنی در واقع رشته اول من نبود

انتخاب اولم نبود من دوست داشتم برق بخونم

که خب به عمران رسیدم

هر اتفاقی که افتاد به شخصه

برای من اتفاق خوبی افتاد حالا

به مرور علاقه مند شدم به رشته ام

یا اینکه از اول این علاقه رو داشتم و این

شانسی یه طوری توی این فضا قرار گرفتم

برای من خوشبختانه موفق بود و من من

لذت میبرم از کارهایی که انجام میدم

از نتایج کارم

وقتی نگاهشون میکنم توی

کامپیوتر لذت میبرم ازش

و این فکر میکنم که حالا بخشی

شانسی بخشی فشار اجتماع، بخش لجبازی

هر جوری شد برای من خوب عمل کرد ولی

من یک نمونه ام از یک جامعه خیلی متفاوت

[موسیقی]

[آرش] به تو میگفتن آره

عمران یه رشته ایه که

مردها توش بیشتر حضور دارن

یا اون موقع فکر میکنن داشتن

چرا یه همچین نگاهی

بهش بوده؟ از چی میاد این؟

[مهمان یک] من فکر میکنم

این برمیگرده به کلا نگرش

مردسالاری جوامع قبلی

ما نه تنها توی کشورهای

خاورمیانه و شرقی ما این رو داریم

ما توی کشورهای غربی هم

همین رو داریم حتی همین الان

فکر میکنم بیشتر از این برمیگرده که خب

یه مقداری از این کارها

مثلا مکانیک، عمران اینها از رشته های

کارهای دستی و سنگین شاید

شکل گرفته و ادامه پیدا کرده

یه عامل دیگه ای که اینجا میتونه

وجود داشته باشه این هستش که

به هر حال جوامع مردسالارن

مردها حق تحصیل داشتن

مردها حق دانشگاه رفتن داشتن

و توی جامعه قدیم ایران مثلا

مردها رو پسرهاشون رو میفرستادن

خارج از کشور برای تحصیل

و این اصلا این

روند رو ایجاد کرده که

خب این کار مردونه هستش

[موسیقی]

[آرش]  شد یکی از استادهات بهت بگه که

چرا این رشته رو میخونی؟

تو اینجا چیکار میکنی

یا این حس رو بهت منتقل کنه؟

[مهمان یک] من توی آزمون دکترا نشستم

و گوش تا گوشم استادهای دانشگاهمون نشستن

و- اولا که یه جوری بود که انگار

داشتن محاکمه ات میکردن

چرا میخوای پی اچ دی بخونی؟

که خب ما اینجا مثلا حالت تشویقی

رو باید داشته باشیم برای بچه ها

ولی متأسفانه

اون زمان حداقل برای شخص من اینطوری نبود

بیشتر احساس میکردم که دارن دعوام میکنن

چرا میخوای پی اچ دی بخونی؟

بهتره که بری ازدواج کنی و بچه دار بشی

و یکی از سؤالایی که از

من پرسیده شد این بود که

شما که خانم هستی

چرا میخوای پی اچ دی بخونی؟

چطور میتونی

ددلاینهای پی اچ دی رو در واقع پس بکنی؟

ممکنه ددلاین بیفته ساعت دوازده شب

شما که یه خانم هستی چطوری

میتونی تا دوازده شب بمونی دانشگاه؟

سن کمی داشتم اونموقع تجربه نداشتم

خیلی فکر میکنم بد جواب دادم و ناراحت شدم

شما به هر حال میتونین تصور کنین که اگر

توی کشورهای غربی یه همچین

سؤالی از یه خانمی الان بکنی

اون طرف میتونه به جای از شما شکایت بکنه

من فکر میکنم عصبانیتم

رو با حالا یه جوابی که

با لحن بدی دادم

جوابم احتمالا این بود

که اگه تا اینجا تونستم

توی این رشته موفق باشم

بعد از این هم میتونم

ولی فکر میکنم با لحن بدی گفته بودم

چونکه بعدها یه سری از دوستانی که

توی همون جلسه بودن بعدا همکار من شدن

برای من تعریف میکردن که چقدر

من برآشفته شده بودم و چقدر اینها

بعدا به اون استادی که یه همچین سؤالی

از من پرسیده بوده میخندیدن که

چه جواب دندان شکنی گرفتی

هم نسلهای من فکر میکنم که

هم عقیده باشن با من که ما دیگه

به نوعی پوستمون کلفت شده بود

از شنیدن این سؤالها و

جوابهایی توی آستین داشتیم برای در واقع

جواب دادن به یه همچین سؤالهای اهانت آمیزی

[آرش] به عنوان یک استاد دانشگاه

که امروزه جایگاهت عوض

شده از دانشجو به استاد

یعنی از اینور قصه به اونور قصه رفتیم

و حالا این فرصت رو داری که

تعداد زیادی دانشجو رو

در مقابل خودت ببینی، حتی

خودت رو بین اونها ببینی

تجربه خودت رو دوباره برای خودت زنده کنی

چه چیزی رو مهم میدونی

که بتونی از زنان یه جامعه

به یه شکلی حمایت کنی و فکر میکنی

چه کاری یه استاد در

زمان تو میتونست انجام بده

که به عنوان یک زن توی اون جامعه برای تو

قابل احترام بود و تو که امروز

میبینی این احترام وجود داره

اون موقع بهش کسی توجه نمیکرد

[مهمان یک] بخش دوم سؤال رو جواب میدم

اون هم اینکه چیکار میتونستن بکنن

استادهایی که زمان ما بودن

فکر میکنم تنها کاری که میتونستن انجام بدن

این بود که مساوی برخورد بکنن

اینکه روسری روی سر

من رو عاملی برای تفاوت من

با پسری که کنار دستم نشسته بود نبینن

تفاوت رو توی تلاش

بچه ها ببینن تفاوت رو توی

توانمندیهای بچه ها ببینن و

به بچه ها کمک بکنن که بتونن

با محدودیتهایی که دارن چون هر بچه ای

ورژن خاصی از خودشه

هر بچه ای با یه مدل یاد میگیره

هر بچه ای با یه مدلی تشویق میشه

حداقل سعی کنن که میانگین اون کلاس رو

بشناسن و سعی کنن که با

بچه ها طوری برخورد بکنن که

احساس بکنن که به قول انگلیسیش که میشه

[انگلیسی]

توی کلاس من همه مساوی هستند

و همه به کلاس من خوش اومدن

این این مینیمم کاری بود که

خیلی از استادهام البته انجام میدادن واقعا

ولی خب نمونه هایی که

انجام نمیدادن هم زیاد داشتیم

بخش اول سؤالت این بود

که من خودم چکار میکنم

و یه نظر قشنگی داشته راجع به این قضیه

که خودم رو توشون میبینم دقیقا همین هستش

من توی بخصوص دانشجوهای

دخترم خودم رو میبینم

و تلاشی که میکنم این هستش که

فقط مشوقشون باشم

بشناسمشون و به نوعی که فکر میکنم

میتونم تشویقشون بکنم

توی اون زمینه ای که دارن کار میکنن

چون که متأسفانه سیستم آموزشی

ما قبلا خیلی تنبیه کردن داشت

و سیستم آموزشی جدید

بیشتر بر اساس تشویق هستش

من به شخصه سعی میکنم که تشویقشون بکنم

و حمایتشون بکنم و بهشون

بگم که اگر مشکلی دارن اگر

جایی احساس برابر بودن نمیکنن

میتونن بیان با من صحبت

بکنن در اتاق من براشون بازه

و میدونن که اولویت شماره یک من هستن

فکر میکنم این نهایت کاری هستش که

میتونم انجام بدم برای بچه ها و

اینکه تشخیص بدن که اینها توانمندیهاشون

مختص خودشونه و باید

حمایت بشن تا بتونن ادامه بدن

[موسیقی]

[موسیقی]

[آرش] پای صحبتهای انسانی نشستم که همسرش

در یک محیط متفاوتی کار میکنه

برام سؤال شد ببینم

کنش اون چه تأثیری توی زندگی همسرش گذاشته

[موسیقی]

[مهمان دو] من فکر میکنم که

ما هیچ وقت نمیتونیم به زور یا حتی به

خواسته قلبی خودمون نظر کسی رو عوض بکنیم

عوض کردن دیدگاه آدمها

نسبت به یه موضوعی توی

جامعه یا اصلا نظر نسبت به خود آدم

کار ساده ای نیست

مسائل مختلفی توی این قضیه تأثیر دارن

وقتی با موضوع به این مهمی که

جایگاه زن در جامعه و یه زنی

که کار میکنه توی جامعه هست

و دیدگاهی که مردم نسبت بهش دارن یا همکاران

یا کسایی که کار میکنن دارن من فکر میکنم

بیشترین کاری که اطرافیان میتونن بکنن

اینه که خود اون شخصیه

که توی اون موقعیت قرار داره

مثلا اون خانمی که هستش

حالا من در مورد من مثلا همسرم

اون شخص رو باید اینقدر حمایتش بکنی که اون

احساسی که از طرف دیگران میگیره

موج منفیش رو کم بکنه

یعنی احساس بکنه که درسته

که خیلیها دیدگاه منفی دارن

یا رفتار نامناسبی دارن ولی من

کسایی هم هستن که کمکم میکنن

و حمایتم میکنن و قبولم

دارن و میبینن کار من رو

وقتی یه کاری تکرار بشه در جامعه یه

شهامتی ایجاد بشه توی جامعه

این تکرار میشه چون

نظیرش قبلا نبوده دلیل اینکه

خیلی شاید سخت باشه کار کردن خانمها

اینه که به د- به دلیل دیدگاه سنتی جامعه ست

و اون چیزی که از قبل بوده و جامعه ندیده

آدمها عادت ندارن به یه همچین چیزی

بنابراین اینکه حمایت

بکنیم اون خانمی که توی

خط مقدم هستش و داره اون کار رو انجام میده

و این کار دیده بشه و تکرار بشه

به نظر من کمک میکنه به این قضیه

شما وقتی که در محیطی

کار میکنی اتفاقاتی که میفته

دو نگاه میتونه وجود داشته باشه وقتی

که یه کسی میاد یه کاری رو انجام میده یه

رفتاری که به نظر شما شایسته همسر شما نیست

در اون جایگاه بهش براش اتفاق میفته

بسیاری از موارد جامعه یا

اطرافیان اون زن رو متهم میکنن

به جای اینکه دیدگاه رو برگردونن و

اون کسی که این کار رو انجام داده رو

خطاب قرار بدن

دیدگاه درست داشتن و این

رو فهمیدن و درک کردن اینکه

تقصیر اون زن نیست که زنه

و توی اونجا هست و میخواد کار بکنه

اون تقصیر اون آدمهاییه که این

رو درک نمیکنن و قبولش نمیکنن

بنابراین رفتار ناشایست

اونها تقصیر اون خانم نیست

تقصیر افرادیه که این آگاهی رو ندارن

و روش درستی رو انجام نمیدنه

[موسیقی]

یه چیزی که من رو همیشه ناراحت میکرد خب این

سختی که همسرم در محیط

کار داشت من حس میکردم

و همیشه ناراحت بودم چون کارش رو دوست داشت

همیشه ناراحت بودم

چرا باید اینجوری باشه

یه کسی که یه کاری دوست داره

حالا چون جامعه دوست

نداره، اون حق نداره به اون

کارش رو انجام بده

اصلا جامعه چه حقی داره که

یه همچین قضاوتی بکنه یه همچین کاری بکنه

همه افراد به یه نسبت در ساختن اون جامعه و

وجود اون جامعه ش- مشترکن و حق دارن

زندگی بکنن و استفاده بکنن یه جوری

حق زندگی گرفتن از یه فرده

وقتی یه کاری دوست داره و میخواد انجام بده

رو اونها ازش یه شرایطی

ایجاد بکنه که سخت بشه براش

که نتونه حتی به اون خواسته اش برسه

بنابراین همیشه این موضوع ناراحتم میکرد

وقتی هم که ما مهاجرت کردیم و اومدیم

یکی از چیزهایی که همیشه خوشحال بودم

در موردش این بود که دیگه

اون قضاوته دیگه وجود نداره

ما داریم میریم یه جایی

یه جایی زندگی میکنیم که

هر دو تامون در یه سطح هستیم حتی

فقط م- موضوع به کار کردن یه خانم

در محیط کار ختم نمیشد این قضیه

خیلی چیزهای دیگه هم بود حالا چه میدونم

روش پوشش لباس یا خیلی چیزهای دیگه

حتی اینها همه یعنی یه خوشحالی که

من داشتم از اینکه ما اومدیم

مهاجرت کردیم این بود که

دیگه اینها وجود نداره حالا دیگه مساویه

حالا دیگه مجبور نیست از من اجازه بگیره

که مثلا کاری میخواد بکنه یا

حق و حقوقش کمتر از منه یا

توی جامعه میخواد بره

حالا اینجا نه این کار

مناسبه این خانم نیست چرا؟

چون هیچکس تا الان توی ایران

نبوده که این کار رو کرده باشه

این تغییر من رو خیلی خوشحال کرد

[موسیقی]

♪با هم باشیم یک صدا♪

[گوینده دو] رادیو زمانه

♪یک صدا♪

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.