ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

مرگ سارا تبریزی و پرونده «مرگ‌های مشکوک» و خودکشی‌های تحمیلی در جمهوری اسلامی

سارا تبریزی، شهروند ۲۰ ساله، در حالی‌که در روزهای پایانی زندگی از طرف مأموران امنیتی زیر فشار بود، به طرز مشکوکی درگذشت. این گزارش نگاهی می‌اندازد به برخی موارد «مرگ‌‌های مشکوک» معترضان در یک دهه گذشته.

یکشنبه پنجم فروردین ۱۴۰۳، پیکر سارا تبریزی، زندانی سیاسی سابق در منزل پدری‌اش در تهران پیدا شد.

این شهروند ۲۰ ساله که گفته می‌شود در روزهای پایانی زندگی‌اش از طرف مأموران امنیتی زیر فشار قرار گرفته بود، چهارم فروردین به اداره اطلاعات احضار شده بود.

نیروهای امنیتی ۲۵ آبان ۱۴۰۲ سارا تبریزی را در حالی که قصد سفر به انگلیس داشت در فرودگاه «امام خمینی» بازداشت و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل کردند.

تبریزی پس از حدود ۱۰ روز بازداشت و بازجویی، با تودیع قرار وثیقه یک میلیارد تومانی موقتاً از زندان اوین آزاد شده بود.

نیروهای امنیتی بار دیگر در دی‌ماه سال گذشته تبریزی را احضار و بازداشت کردند و وثیقه او را به دو میلیارد تومان افزایش دادند. تبریزی ۲۵ دی‌ماه با تودیع وثیقه موقتاً از زندان آزاد شد.

چندی بعد شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی ایمان افشاری، سارا تبریزی را به خاطر اتهاماتی از جمله «توهین به علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، استفاده از اوراق مجعول و گذرنامه متعلق به دیگری» محاکمه و به حبس تعلیقی محکوم کرده بود.

رسانه‌های حکومتی از جمله «مشرق نیوز» دلیل مرگ سارا تبریزی را «خودکشی» عنوان کرده‌اند. در مقابل، برخی رسانه‌های فارسی‌زبان به نقل از نزدیکان تبریزی این ادعا را تکذیب کرده‌اند.

رسانه «ایران وایر» نیز به نقل از یک «منبع مطلع» نوشته که در هفته‌های اخیر، نیروهای امنیتی بارها با تماس تلفنی سارا تبریزی را برای همکاری زیر فشار گذاشته و تهدید کرده بودند که در صورت همکاری‌نکردن محتوای تلفن شخصی‌اش را به صورت عمومی انتشار و در اختیار خانواده‌اش قرار می‌دهند. به گفته این منبع، سارا پس از احضار آخر خود گفته بود که به‌شدت ترسیده و به هیچ وجه خود را به اداره اطلاعات معرفی نمی‌کند.

واکنش‌ها به «مرگ مشکوک» سارا تبریزی

فعالان سیاسی و کاربران شبکه‌های اجتماعی در دو روز اخیر به «مرگ مشکوک» سارا تبریزی واکنش نشان دادند. عمده این کاربران و فعالان جمهوری اسلامی و علی خامنه‌ای را مسئول مرگ تبریزی خوانده‌اند.

گوهر عشقی، فعال سیاسی که فرزندش، ستار بهشتی، آبان‌ماه ۱۳۹۱ زیر شکنجه مأموران پلیس فتا کشته بود، در پیامی نوشت:

امروز فرزندانم به من‌ اطلاع دادند که:جمهوری اسلامی اولین جنایت اش را با کُشتن دختر جوان و بیگناهم #سارا_تبریزی در این سال جدید رقم زد…جلادان وابسته به وزارت اطلاعات، دختر بیست ساله ام را در تاریخِ چهارم فروردین ماه بازداشت می کنند و پیکر بی جانش یک روز بعد در خانه اش پیدا می شود.سکوت و مماشات با ظلم، حاصلی جز تداوم جنایت نخواهد داشت!یاد سارا تبریزی این دخترِ زیبا و پر از عشق و شورِ زندگی را هر کجا که هستیم گرامی بداریم و صدای خانواده داغدار او باشیم! امیدوارم و دعا می کنم این حکومت چرکین در این سال جدید به دست مردم ساقط و سرنگون شود و با تشکیل دادگاه‌های مستقل، به حساب جلادان، آمران و جنایتکاران جمهوری اسلامی رسیدگی شود. به خانواده داغدار این فرزندِ از دست رفته،تسلیت می گویم و در غم آنان شریکم.مادر پیر شما

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

«مرگ‌های مشکوک» بازداشتیان اعتراضات ۱۴۰۱

«مرگ مشکوک» یکی از رایج‌ترین مرگ‌های سیاسی در جمهوری اسلامی است. از نخستین موارد این مرگ‌ها به سال‌های نخست تشکیل حکومت و نزاع‌های درونی طبقه حاکم جدید برمی‌گردد؛ از محمود طالقانی (شهریور ۱۳۵۸) و حسن لاهوتی (آبان ۱۳۶۰) تا اکبر هاشمی رفسنجانی (دی ۱۳۹۵).

با این‌همه، این مرگ‌های به اصطلاح «مشکوک» نه‌تنها محدود به نیروهای خودیِ مغضوب نمی‌شود، بلکه دامنه و موارد آن در بین معترضان و مخالفان جمهوری اسلامی به مراتب بیشتر بوده است. این مرگ‌ها گاه به‌طور خودکشی زیر فشارهای دوره بازداشت رخ داده، و گاه به شکل مرگ «ظاهراً» طبیعی. مسئولان امنیتی و قضائی نیز در بسیاری از موارد کوشیده‌اند این مرگ‌ها را «خودکشی» یا «طبیعی» جلوه بدهند.

پیش از مرگ سارا تبریزی، اخیرترین نمونه این مرگ‌ها خودکشی علیرضا خاری، از بازداشت‌شدگان اعتراضات زن، زندگی، آزادی بود. علیرضا خاری، اهل بندر گز و متولد دهه ۱۳۷۰ بود که مهرماه ۱۴۰۱، به اتهام آتش‌زدن عکس رهبر جمهوری اسلامی، در مقابل مقر سپاه پاسداران در شهرستان بندرگز بازداشت شده بود و به گفته برخی رسانه‌های فارسی‌زبان، تحت شکنجه قرار گرفته بود. او به مدت سه ماه در زندان امیرآباد گرگان محبوس بوده است.

علیرضا خاری

یک ماه پیش از آن نیز، سپهر شیرانی، دانشجوی ۱۸ ساله بلوچ که ۱۰ بهمن‌ماه سال گذشته به دست نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شده بود، در بازداشتگاه این نهاد نظامی و امنیتی جان باخت. به گزارش حال‌وش، که به طور اختصاصی اخبار مردم سیستان و بلوچستان را پوشش می‌دهد، مأموران ۱۲ بهمن با خانواده سپهر شیرانی تماس گرفتند و خبر دادند که او جانش را از دست داده است و هیچ توضیحی هم درباره علت مرگ او ندادند. کمپین فعالان بلوچ نیز علت بازداشت شیرانی را فعالیت‌های او در فضای مجازی خواند و گفت که او زیر شکنجه مأموران سپاه جان خود را از دست داد.

اوایل دی ماه سال گذشته هم خبر مرگ مشکوک اشکان بلوچ منتشر شد. «زمانه» به نقل از هم‌بندی این زندانی سیاسی سابق و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ که مدتی را در زندان تهران بزرگ به‌سر برده بود، نوشت که اشکان خودش به زندگی خود پایان داده بود. به گفته این منبع آگاه، اشکان بلوچ یک هفته پیش از مرگ، یک تماس تلفنی از سوی «پلیس پیشگیری» دریافت کرده که برای آنچه «گفت‌وگو» گفته شد، احضار شده بود و پس از این احضار روحیه‌اش به‌شدت به هم ریخته بود. هم‌بندی سابق اشکان بلوچ می‌گوید اشکان یک بار پیش از آن هم به قصد خودکشی از طبقات بالایی بیمارستان لقمان تهران پریده و دچار ضایعه نخاعی شده بود و به همین دلیل نمی‌توانست به تنهایی از پس امورات روزمره‌اش برآید و این مساله در ماه‌های گذشته به شدت او را ناراحت کرده بود.

سمت راست: اشکان بلوچ / سمت چپ: سپهر شیرانی

بهار سال گذشته نیز شاهد چند مورد مرگ معترضان بود. در خرداد ماه، مریم آروین، وکیل دادگستری ۲۹ ساله و اهل کرمان، چند ماه پس از آزادی‌اش از زندان به طرز مشکوکی جان باخت. آروین نهم آذر ۱۴۰۱ حین دفاع از موکلانش که از معترضان بازداشتی کرمان بودند، در صحن دادگاه سیرجان بازداشت شده بود. طیبه نظری، مادر مریم آروین هشتم خرداد ۱۴۰۲، با انتشار متنی در حساب اینستاگرام خود سکوتش را  شکست و اعلام کرد علت مرگ دخترش وقایع رخ داده در جریان بازداشت بوده و به بهانه «آرام‌بخش و مسکن و تقویتی در زندان و وصل سرم» دخترش را «نابود» کردند.

مریم آروین

۱۴ خرداد ۱۴۰۲ نیز رسانه‌ها از درگذشت منصوره سگوند، دانشجوی ۱۸ ساله اهل آبدانان و همکار افتخاری سابق پلیس خبر دادند. گفته می‌شود منصوره سگوند، در پی اعتراضات زن، زندگی، آزادی، با انتشار استوری‌ای در اینستاگرام اعلام کرده بود که دیگر هیچ همکاری‌ای با نیروهای مسلح نخواهد داشت و در کنار مردم خواهد بود. بنابر این گزارش‌ها، او مدتی را نیز در بازداشت گذرانده بود اما دادگستری استان ایلام بازداشت او را تکذیب کرده بود. بیمارستان رسول اکرم آبدانان علت مرگ منصوره را «ایست قلبی تنفسی» اعلام کرد.

استوری اینستاگرامی منصوره سگوند

میلاد (آرش) فروزنده، معترض ۳۳ ساله اهل آبادان نیز یکی دیگر از معترضانی است که ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ به دست نیروهای لباس شخصی بازداشت شد و به فاصله کوتاهی پس از آن، در ۲۸ اسفند‌ بر اثر آنچه «مسمومیت» عنوان شد، جان خود را از دست داد. رسانه حقوقی «دادبان» هفتم فروردین ۱۴۰۲ در توئیتر خود نوشت که در حین بازجویی به فروزنده یک بطری آب داده بودند. آرش بعد از آن دچار مسمومیت شدید شد کە او را مجبور کرد پیاپی به بیمارستان مراجعه کند.

یلدا آقافضلی، جوان ۱۹ ساله‌ای که چهارم آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات زن، زندگی، آزادی بازداشت و ۱۵ آبان، بدون آن‌که به گفته خودش «اظهار پشیمانی» کند آزاد شده بود، پنجشنبه ۱۹ آبان اقدام به خودکشی کرد و شنبه ۲۱ آبان در بیمارستان تهران کلینیک جان باخت.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

«مرگ‌های مشکوک» پیش از خیزش ژینا 

مهرماه ۱۴۰۱، بقایای پیکر امین بذرگر، کشتی‌گیر و دوست نزدیک نوید افکاری، در کوهی در شیراز پیدا شد. بذرگر که در پی اعدام نوید افکاری همچنان از دوستش حمایت می‌کرد، یک شب پیش از مفقودی‌اش در مردادماه ۱۴۰۰، استوری کرده بود که «سکوت ما خیانت است.» امین به خاطر حمایتش از نوید افکاری بازداشت یا به نهادهای امنیتی احضار شده بود.

امین بذرگر، کشتی‌گیر و از دوستان نزدیک نوید افکاری

پنج‌شنبه یکم مهر ۱۴۰۰، امیرحسین حاتمی، شهروند ۲۲ ساله بازداشت‌شده اهل شهرستان سیروان از توابع استان ایلام، در اثر شکنجه و ضرب و شتم ماموران زندان فشافویه (تهران بزرگ) به قتل رسید. به گزارش سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، حاتمی در بازار تهران مشغول به کار بوده و چند روز پیش از قتل به دلیل درگیری با یک فرد دیگر به دست نیروی انتظامی بازداشت می شود. شبکه حقوق بشر کردستان نیز گزارش کرده بود که سه‌شنبه شب ۳۰ شهریور این زندانی در یک تماس کوتاه تلفنی با پدرش در حالی که توان صحبت کردن نداشته، از ضرب و شتم خود توسط ماموران زندان خبر داد و و اعلام کرد قرار است او را به بیمارستان انتقال دهند. او یک روز پس از این تماس جان خود را از دست می‌دهد.

امیرحسین حاتمی
تجمع جمعی از همشهریان حاتمی در اعتراض به «قتل» او
پایین و بالا بگیرید و بکشید

در تابستان و پاییز ۱۳۹۸ نیز دو جوان معترض اهوازی «به طرز مشکوکی» جان باختند. در تیرماه، خانواده بنیامین آلبوغبیش با تماس تلفنی اداره اطلاعات اهواز از مرگ فرزندشان در زندان باخبر شدند. اداره اطلاعات اهواز ۲۴ اسفندماه ۱۳۹۶ بنيامين آلبوغبيش، ۲۶ ساله را همراه با برادرش محمدعلى آلبوغبيش، ۲۹ ساله و مادرش مريم زبيدى، ۵۲ ساله در كوى زيتون اهواز بازداشت کرده بودند. حسن حیدری، شاعر ۲۹ ساله اهل اهواز نیز که مرداد ۱۳۹۷ بازداشت و یک ماه پس از آن به قید وثیقه آزاد شده بود، شب ۱۹ آبان ۱۳۹۸ در بیمارستان شفای اهواز درگذشت. رسانه‌های جمهوری اسلامی علت مرگ او را «عارضه مغزی» خواندند اما معترضان اهوازی مرگ او را «مشکوک» و نتیجه زهر خوراندن به او می‌دانستند.

سمت راست: بنیامین آلبوغبیش / سمت چپ: حسن حیدری

ششم اسفند ۱۳۹۶ اداره اطلاعات ایلام به خانواده طالب بساطی اطلاع داد که فرزندشان در زندان جان باخته است. طالب بساطی که دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه ایلام بود، اواخر بهمن‌ماه همان سال به اتهام «ارتباط با گروههای مخالف کرد» بازداشت شده بود. گواهی فوت بساطی علت مرگ او را «ترومای مغزی» می‌خواند. ترومای مغزی ضربه‌ای که آسیب شدید به جمجمه و مغز می‌زند.

اعلامیه ترحیم طالب بساطی

در تیرماه ۱۳۹۴ نیز دو جوان بلوچ به نام‌های مولابخش عباس زهی و نعیم عباس زهی، چند ساعت پس از بازداشت از سوی نیروهای امنیتی جان باختند. آژانس خبری کردستان (کردپا) نوشته است که جسد این دو جوان بلوچ در حالی‌که آثار ضرب و شتم بر بدن آنها بوده در بیمارستان چابهار یافت شده است. به گفته این منبع، نعیم و مولابخش هر دو کارگر بوده‌اند و پنج‌شنبه یازدهم تیر در بازار چابهار به دست ماموران اداره اطلاعات بازداشت شده بودند.

راست: مولابخش / چپ: نعیم

در دی‌ماه ۱۳۹۳ نیز لیلا (آرزو) کارگر حاجی‌آبادی، شهروند و فعال مذهبی بهایی ساکن شیراز، درگذشت و به گفته نزدیکانش، پزشکان بیمارستان متوجه آلوده شدن خون وی به مقادیر زیادی سم آلومینیوم فسفید (قرص برنج) می‌شوند. او پیش از بد شدن حالش و انتقال به بیمارستان، به اورژانس گفته بوده که آن روز یک آب میوه از دست خانمی که تازه آشنا شده گرفته و نوشیده است. مأموران اطلاعات شیراز تا ۹ روز اجازه تحویل پیکر لیلا کارگر را نمی‌دادند.

لیلا کارگر

«مرگ مشکوک» و خودکشی قربانیان خشونت جنسی مسئولان

در چندین مورد در سال‌های اخیر، قربانیان خشونت جنسی و تجاوزِ مقام‌های سیاسی و نیروهای امنیتی به طرز مشکوکی جان باخته‌اند. البته در مواردی این مرگ‌ها به هیچ وجه مشکوک نبودند؛ از جمله، در اعدام (قتل دولتی) ریحانه جباری به خاطر دفاع از خود در برابر یک مأمور اطلاعات که قصد تجاوز به او را داشت.

راست: زهرا نویدپور / چپ: فریناز خسروی

یکشنبه ۱۶ دی ۹۷ پیکر زهرا نویدپور در منزل مادرش پیدا و به بیمارستان فارابی ملکان (آذربایجان شرقی) منتقل شد. زهرا نویدپور، ۲۸ ساله، پیشتر با انتشار فایل‌های صوتی و ویدیویی اعلام کرده بود که سلمان خدادادی، نماینده ملکان در مجلس شورای اسلامی به او تجاوز کرده است. برخی شایعات مبنی بر خودکشی نویدپور وجود داشت که هیچ‌وقت رسماً تأیید یا تکذیب نشد. سلمان خدادادی پیش از آن نیز سابقه تجاوز و آزار جنسی داشت که حتی به بازداشت او نیز منجر شده بود. در رابطه با پرونده زهرا نویدپور، دادگاه خدادادی را از اتهام تجاوز تبرئه کرد.

دوشنبه ۱۴ ارديبهشت‌ماه ۱۳۹۴ نیز فريناز خسروانی، زن ٢٦ ساله مهابادی، دارای ليسانس كامپيوتر و از کارمندان هتل «تارا» در مهاباد، برای جلوگيری از تجاوز توسط فردی که گفته می‌شود کارمند وابسته به اداره‌ اطلاعات مهاباد است، از طبقە چهارم اين هتل خود را به پايين پرت کرد و کشته شد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • حکومت باید پاسخگوی مرگ سارا باشد

    نامه‌ی تعدادی از هم‌بندیان سارا تبریزی: حکومت باید پاسخگوی مرگ سارا باشد یک هفته در کنارمان بود. با ترس‌هایش که برای مان بیگانه نبود. از شب‌های تنها ماندنش در سلول انفرادی برای‌مان گفت و وحشتش از عملی شدنِ تهدیدهای بازجو. می‌گفت بعد از سه شب انفرادی در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات از شدت ضربان قلب و حمله‌های عصبی به بهداری منتقل و بعد از تجویز پزشک به سلول چند نفره برده شد. از فردای آن روز در اتاق بازجویی تحت فشار قرار می‌گرفت که در صورت عدم همکاری به شرایطِ قبل برگردانده می‌شود. نمی‌دانست منظور از همکاری چیست. فقط می‌دانست نمی‌خواهد اسیر اوهامی که دچارش بود بشود. سارا تبریزی دختری بیست ساله و بدون تجربه‌ی مواجهه با چنین فضایی، چند روز پیش از آنکه سر و کارش با نیروی امنیتی بیافتد، قصد داشت ایران را به مقصد آرزوهایش ترک کند. اگر سارا در جامعه‌ای آزاد، بدون سرکوب و بدون تبعیض، ستم و استثمار زندگی می‌کرد، نه تصمیم به ترک کشور می‌گرفت و نه دچار چنین پایان تلخی می‌شد. سارا پس از آنکه از زندان به قید وثیقه آزاد شد؛ مفهوم همکاری را فهمید. تماس‌های مکرر و پیشنهاد بازجو به آنچه سارا حاضر به تن دادن به آن نبود. و در ادامه تهدید به بازداشتِ دوباره و افشای اطلاعات خصوصی‌اش. چهارم فروردین، سارا احضاریه‌ای از اداره اطلاعات تهران دریافت و یک روز پس از آن به کام مرگ کشیده می‌شود. این مرگ به هر شکل و تحت هر شرایطی که رقم خورده باشد، مسئولیت آن با حکومت است. همچون مرگ هزاران نفری که تحت سیطره‌ی حکومت‌ها، طی دهه‌ها دیکتاتوریِ فاشیستی سر به دار، سر به نیست و مفقود شده‌اند. همچون بسیارانی که چشم‌های‌شان را از دست داده‌اند یا به طریقی دچار نقص عضو شدند. همچون بسیاری از فرزندان‌مان که برای امنیت بیشتر یا رسیدن به رویاهای‌شان وادار به ترک وطن شدند. و بسیارانی که سالها در اسارت مانده‌اند و چراغ خانه‌های‌شان خاموش شد. اگرچه حکومت پاسخگو نخواهد بود و در صورتِ ضرورت با دسیسه‌ای دیگر سعی در فرافکنی خواهد نمود، اما مسئولیت این جنایت نیز مانند آنچه پیشتر مرتکب شد، به عهده‌اش خواهد بود و روزی در پیشگاه مردم وادار به پاسخگویی خواهد شد. نرگس محمدی ناهید تقوی آنیشا اسداللهی سپیده قلیان ریحانه انصاری‌نژاد محبوبه رضایی مریم حاج‌حسینی گلرخ ایرایی

  • با درود

    با درود، گزارش جامع و کاملی بود. متن غم انگیز.لعنت به جمهوری اسلامی.