دیدگاه
چرا رضا پهلوی از حملهی احتمالی اسرائیل تلویحاً حمایت کرد؟
حسن ستایش ــ رضا پهلوی فکر میکند که بیش از هر وقت دیگری به رویای دیرینهاش، «رژیمچینج» در ایران با مداخله قدرتهای غربی، نزدیک است. رویای او و امثال او، بدترین کابوسِ جمعیِ روزهای ماست.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بامداد یکشنبه ۲۶ فروردین به وقت تهران با بیش از ۳۰۰ پهپاد، موشک کروز و موشک بالستیک به اسرائیل حمله تلافیجویانه کرد. این حمله که در پاسخ به حمله موشکی اسرائیل به سرکنسولگری ایران در دمشق و کشتهشدن هفت عضو سپاه قدس صورت گرفت، خسارت جدی بر جای نگذاشت اما نمایش قدرت بیسابقهای بود و اسرائیل گفته به آن پاسخ خواهد داد.
مشخص نیست پاسخ اسرائیل چه کیفیتی داشته باشد و چه زمانی صورت گیرد. اما تهران به نوبهی خود تهدید کرده که به هر گونه حمله به خاکش بلافاصله و شدیدتر از پیش واکنش نشان میدهد.
هماکنون موجی از تلاشهای دیپلماتیک برای فرونشاندن تنشها و جلوگیری از وقوع جنگی منطقهای در جریان است. جامعهی جهانی اسرائیل را به خویشتنداری فراخوانده و واشنگتن گفته از حملهی احتمالی اسرائیل به ایران حمایت نخواهد کرد.
در چنین شرایطی، رضا پهلوی، پسر شاه مخلوع ایران و نماینده طیفی از اپوزیسیون سلطنتطلب و ناسیونالیست و راست افراطی، در برنامهی «پییرس مورگان بدون سانسور» روبروی دوربین نشست و با اینکه از او خواسته شد درباره حمله نظامی اسرائیل به خاک ایران موضعگیری کند، از ضرورت «رژیمچینج» [تغییر رژیم] گفت؛ ترکیبی که به طور خاص به مداخلههای نظامی قدرتهای غربی برای تغییر دولتها در کشورهایی همچون عراق و افغانستان و لیبی و سودان و ... به کار میرود و بسیاری حتی دونالد ترامپ، «پرزیدنت دلها»ی پهلویستها هم آن را محکوم میکنند و فاجعهبار میدانند. و این محکوم نکردن حملهی احتمالی اسرائیل در حالی است که افزایش تنشها بین جمهوری اسلامی و اسرائیل میتواند فاجعههایی جبرانناپذیر به بار آورد و شمار زیادی از مردم ایران را قربانی کند.
درباره فاجعهی احتمالی در صورت جنگ دو کشور، این یادداشت را بخوانید: نه به جنگ، همین حالا؛ شبیهسازیها از تقابل احتمالی، تنها به فاجعه انجامیدهاند
از همان ابتدا معلوم بود رضا پهلوی برای تبلیغ نظرگاهش آمده و خطابش قدرتهای غربی است تا بگوید: وقتش رسیده کار رژیم را تمام کنید. او در پاسخ به سوالی دربارهی نظرش راجع به افزایش تنشها گفت:
جهان باید بداند که ... دیپلماسی شکست خورده، انتظار ما برای تغییر رفتار رژیم در چندین دهه گذشته بیمعنا بوده، و زمان آن فرارسیده که به دنبال راهحل نهایی برای مسأله باشیم. اگر ما واقعا میخواهیم جلوی افزایش تنش را بگیریم، باید کار این رژیم را به پایان برسانیم، که در وهلهی اول خواست مردم ایران است. جهان باید این را به طور جدی مورد ملاحظه قرار دهد: تنها راهحل «رژیمچینج» در ایران است.
آنگاه مجری فرصتی در اختیار او قرار داد تا دربارهی حمله احتمالی اسرائیل به خاک ایران موضعگیری کند و پرسید:
آیا تصور میکنید برای اسرائیل انجام حملهی مستقیم به خاک ایران استراتژی هوشمندانهای است، کاری که اعضای راستتر کابینه میخواهند انجام دهند؟
پاسخ رضا پهلوی چنین بود:
من نمیتوانم درباره اینکه چه تصمیمی داخلی در سطح کابینه گرفته شود گمانهزنی کنم. اما میدانم که رفت و برگشتهای زیادی بین کشورهای مختلف بوده که به حکومت اسرائیل مشورت میدهند. اما یکچیز را میتوانم با قطعیت بگویم: در نهایت، بیبی نتانیاهو، محمد بن سلمان و بسیاری دیگر در منطقه میدانند که ما نمیتوانیم فقط یک بار دیگر روی این تمرکز کنیم که چه میتواند اتفاق بیفتد و چه چیزی نمیتواند و اینکه آیا افزایش تنشها از کنترل خارج خواهد شد یا نه. فکر میکنم همه در منطقه میفهمند که تا وقتی این رژیم [جمهوری اسلامی]، و ماهیتاش، دائما در منطقه آشوب و خرابی برای کشاندن آن به افراطیگری بیشتر و رادیکالیسم بیشتر و بیثباتی بیشتر و تهدیدهای بیشتر خلق میکند، نمیتوانیم به هیچ راهحل دیگری فکر کنیم مگر راهحلی که فقط تابآوردن وضعیت موجود نباشد. ما باید به لحاظ استراتژیک شروع کنیم به اندیشیدن به فراتر از وضعیت موجود. این بحثهایی است که من اخیراً، دست کم سال قبل که از اسرائیل بازدید کردم، داشتم، و در همین رابطه با کشورهای اروپایی و آمریکا چه پارلمانشان چه دولتشان سال گذشته حرف میزدم. باید یک تغییر بنیادین در نحوهی برخورد این کشورها با رژیم اسلامی ایران به وجود بیاید. و این یعنی به جای اینکه فقط متمرکز باشیم روی اینکه چه طور پاسخ بدهیم و پاسخ متناسب چیست و خسارتهای جانبی چه میشود، ... چون ما میدانیم مردم دارند رنج میکشند، ایرانیها دارند رنج میکشند، اسرائیلیها دارند رنج میکشند، فلسطینیها دارند رنج میکشند، اما همه [این رنج] به خاطر این رژیم است. بنابراین تنها علاج در وهلهی نهایی یک شیفت سرتاسری در سیاست [مواجهه با ایران] است. فقط به این گونه میتوانیم از دل این وضعیت مغشوش بیرون بیاییم و واقعاً یکی از مسألههای منطقه از حیث ثبات و صلح را حل کنیم...
او در واقع نه تنها حملهی احتمالی نظامی را ــ که مجری به راست افراطی اسرائیل مرتبط کرد ــ نفی نمیکند و خطرناک نمیشمرد، که تلویحاً از آن حمایت هم میکند.
آیا برایتان عجیب است که نماد و ستون ناسیونالیسم ایرانشهری خواهان حمله به ایرانشهر است، آنهم وقتی رفتار او و متحدانش با اقلیتهای ملی طی قیامِ ژینا را دیده اید؟ بله؛ تفکر ضعیف، حتی پارادوکسهای جذابی هم ندارد. پارادوکس اندیشهی پهلویسم مثل روز روشن است و البته شرمآور: از یک سو، در گفتار حامیان و متحدان رضا پهلوی، مبارزان و مردمان کُرد و بلوچ و عرب و ... که به دنبال حق تعیین سرنوشت، بنیادینترین «حق انسانی» هستند، به عنوان خطری برای یکپارچگی سرزمینی ایران و نقض حاکمیت ملی آن به تصویر کشیده میشوند؛ از سوی دیگر، حملهی اسرائیل و به طریق اولی، ایالات متحده آمریکا، نه تنها تجاوز به یکپارچگی سرزمینی و حاکمیت ملی مورد علاقهی این «ملیگرایان» و «میهنپرستان» نیست، بلکه نجاتبخش است و همچون معجزهای همهچیز را از دل آتش جنگ به گلستان مبدل میکند.
نام دیگر این معجزه، «رژیمچینج» است. توکل این مومنان برای رویت رژیمچینج به مداخلهی قدرتهای خارجی ــ اسرائیل و ایالات متحده آمریکا و شاید متحدانشان ــ است. برای این کار اما باید ابتدا آتش جنگ را شعلهور کنند و آن وقت معجزه با ظهور ناگهانی گلستان پایان مییابد.
آنها به ما میگویند که در این گلستان موعود، دولتِ ملی ظهور خواهد کرد و آنها هستند که این دولت و زیرساختها و مکانیسمهایش را برایمان خواهند ساخت.
اگر کسی بخواهد به زبان فریدریش نیچه در مورد این شیفتگان قبض قدرتِ دولتی هشدار دهد، خواهد گفت:
چه بسیار آنها که نوید معجزه و گلستان دادند، اما «واعظان مرگ»ای بیش نبودند که برای «تکیهزدن بر اورنگ لجنگرفته و بویناک» قدرت، «به همهی زبانهای خیر و شر دروغ گفتند» و ملتها را به مرگ و نابودی کشاندند.
مضمونربایی از پاره «بت نو» در «چنین گفت زرتشت»
دروغ گفتن به همهی زبانهای خیر و شر شکلهای متفاوتی به خود میگیرد. یک شکل غالب در دوران ما، اظهارنظرهای متفاوت و گاه ناقض یکدیگر، مبتنی بر فرصتجویی سیاسی و نه اندیشه و منش سیاسی، است تا هر بار هر کسی تو را بابت هر اندیشه و نقلقولی بازخواست کند، بتوانی بگویی: «نه! من چنین چیزی نگفتم، یا چنین منظوری نداشتم، و حتی بر خلاف تفسیر شما و دیگر بدخواهان گفتهام با فلان چیز موافقم و با بهمان چیز مخالف». دونالد ترامپ از این جنس است. خود رضا پهلوی هم از این کیفیت دور نیست. به همین خاطر هربار به رضا پهلوی در فضایی انتقادی و عمومی بگویند تو در برابر حملهی نظامی به ایران موضع محکمی نگرفتی، انکار میکند و برعکساش را میگوید.
این شکل غالب دروغگویی در میان دیکتاتورهای پستمدرن است؛ دیکتاتورهایی که ایدئولوژیِ ایدئولوژینداشتنشان آنها را بیش از هر چیز در چشم دیگران ــ چه طرفدار و چه مخالف ــ چرتوپرتگو، کامیک و غیرجدی به تصویر میکشد. این تصویری است خطرناک که به این دیکتاورهای پستمدرن امکان اختفاء میدهد و از داشتن یک ایدئولوژیِ کلاسیک بیشتر سودآوری دارد.
در پس آن تصویر، اینان پوپولیستهای فرصتطلباند، یعنی هر بار به اقتضای فرصت برای تحقق بیشترین نفع شخصی یا الیگارشیک رفتار یا وعده یا پیشنهادی پوپولیستی مطرح میکنند که گاه خطهای کلاسیک چپ و راست را هم مدخوش میکند. و در عین حال آنها پوپولیستهای راستگرایند، چون سیاست برایشان «هنر معامله» و بازاری برای فروش است، و نیز همزمان راهی برای برندسازی و بودجهگرفتن و انباشت سرمایهی نمادین و ارضای میلشان به قدرت سلطهگر؛ میلای که از یک سو در فانتزی تشکیل دولتشان قبال مشاهده است و از سوی دیگردر توکل و توسلشان به قدرتهای سلطهگر بزرگ.
این سیاستورزیای است از دو سو فالوسمحور: یکی به خاطر وسواساش با رأس سلسلهمراتب عمودی و شقورق قدرت؛ و یکی به خاطر بنیاناش بر انتقال حاکمیت از پدر به پسر ارشد. و هیچ نسبتی با قیام ژینا و مبارزه فمینیستی ندارد.
رویکرد بازاری پهلوی در مصاحبهاش با مورگان هم آشکار بود. رضا پهلوی در ادامهی پیام تبلیغاتیاش برای قدرتها گفت که به آنها اطمینان میدهد پس از «رژیمچینج»، رابطه با اسرائیل و عربستان و کشورهای غربی خوب و سودآور خواهد شد ــ باز اشارهای تلویحی به اینکه خود را در آن آیندهی مفروضِ پس از رژیمچینج در جایگاهی میبیند که بتواند روابط سودآور دوطرفه بین ایران و هر یک از این کشورها را تضمین کند.
این رویکرد بازاری از یک سو یعنی گشودن مرزهای ایران به روی شرکتهای چندملیتی و کالاها و محصولاتشان که به معنای از بین رفتن تولید داخلی و ارزانترشدن نیروی کار همین حالا ارزان ایران و مقرراتزدایی بیشتر از بازار آشوبناکِ فعلی است؛ و از سوی دیگر به معنای خصوصیسازی بیشتر پس از سهدهه خصوصیسازی جمهوری اسلامی، تشدید کالاییسازی آموزش و بهداشت، کاهش هر چه بیشتر بودجه خدمات عمومی و ریاضت اقتصادی است. مشروح این فانتزیهای سیاستگذارانه را میتوانید در متنها و گفتوگوهای نشریهی حامیان پهلوی، فریدون، بخوانید.
پس چرا رضا پهلوی از حمله احتمالی اسرائیل به ایران دفاع میکند؟ چون بر این توهم است که با ورود اسرائیل و ایران به جنگ با هم، یا جمهوری اسلامی بیثبات میشود و ساقط خواهد شد، یا اسرائیل و آمریکا و غرب بالاخره با نیروی نظامی کار رژیم را یکسره خواهد کرد. او از حالا دارد خودش را به عنوان نامزد قابل اعتمادی برای آن آیندهی موهوم معرفی میکند.
رضا پهلوی فکر میکند که بیش از هر وقت دیگری به رویای دیرینهاش، «رژیمچینج» در ایران با مداخله قدرتهای غربی، نزدیک است. و رویای او و امثال او، بدترین کابوسِ جمعیِ روزهای ماست.
نظرها
Davod
سلطنت باختگانِ پلشتِ فاشیست ۴۴ سال است که در انتظار کمکهای نیرو هوایی آمریکا مشغول سماق مکیدن هستند و سبزه زیر پایشان قد می کشد. ۴۴ سال دیگه هم سماق بمیکید تا بفهمید دنیا دست کیه. "منتظر السلطنه" دلقک ترین چهره ی سیاسی در تاریخ وطن است.