تحلیل رسانههای بینالمللی از مرگ رئیسی: بخت بلند مجتبی و سایه سنگین تنشهای جهانی
رسانههای اسرائیلی جنبههای ناگزیر مرگ رئیسی بر جنگ کنونی در سرزمینهای فلسطینی در مرکز توجهشان بوده ولی رسانههای اروپایی و آمریکایی موضوع جانشینی مجتبی پس از مرگ خامنهای را نتیجه محتمل این مرگ خواندهاند.
بلومبرگ، هاآرتص، تایمز اسرائیل، الجزیره، گاردین، اسکای نیوز و چند رسانه بینالمللی دیگر علاوه بر انعکاس اخبار سقوط هلیکوپتر ابراهیم رئیسی و مرگ او مطالبی در تحلیل این رویداد منتشر کردهاند.
دو رسانه اصلی در اسرائیل یعنی تایمز اسرائیل و هاآرتص بر وضعیت آتی این تحول بر جنگی که در سرزمینهای فلسطینی به پا است، پرداختهاند و بحران در مدیریت ارشد جمهوری اسلامی را خبری خوب برای اسرائیل خواندهاند.
تایمز اسرائیل در تحلیلش نوشته است:
از دست دادن دو مقام ارشد در سقوط هلیکوپتر، رژیم را آسیبپذیر و ناتوان جلوه میدهد. اما اگر خامنهای یک انتقال آرام را مدیریت کند، جمهوری اسلامی در برههای دشوار، میزانی از ثبات را نشان خواهد داد.
همین رسانه نوشته است که نباید انتظار تغییر در سیاست خارجی تهاجمی جمهوری اسلامی داشت و «آنچه مسلم است این است که تلاشهای ایران برای آسیب رساندن به اسرائیل و بیرون راندن آمریکا از منطقه ادامه خواهد داشت، حتی با وجود سرنوشتی که برای رئیسی رقم خورد.»
جیسون برادسکی، مدیر سیاستگذاری اتحاد علیه ایران هستهای به تایمز اسرائیل چنین گفت:
رئیسجمهوری در جمهوری اسلامی مجری است، نه تصمیمگیرنده. بنابراین سیاستهای جمهوری اسلامی و مبانی آن سیاستها، ثابت خواهد ماند.
اما در ادامه همین تحلیل آمده است که در هر صورت «از دست دادن ناگهانی رئیسجمهوری ایران خلأ قدرتی ایجاد میکند که شخصیتهای ارشد شروع به مانور برای استفاده از آن خواهند کرد.»
گاردین، نشریه چاپ بریتانیا در تحلیلش به توازن قوا در جمهوری اسلامی و نقش رئیس جمهوری در ضربهگیری برای خامنهای پرداخته است.
گاردین نوشته است که ریاست جمهوری در ایران، هر چقدر هم وفادار به ولی فقیه باشد، اغلب در جایگاه قربانی برای جلوگیری از انتقاد به رهبر جمهوری اسلامی قرار دارد.
این نشریه سرنوشت حسن روحانی و رؤسای جمهوری دیگر را در تحلیلش آورده و نوشته است که حسن روحانی، سلف رئیسی هم مدتهاست که «به کیسهی بوکس» برای توجیه ناکامیهای جمهوری اسلامی بدل شده است.
گاردین موضوع بخت ناکام ابراهیم رئیسی برای جانشینی علی خامنهای را هم مطرح کرده و نوشته است که «مرگ او مسیر پرمشقت جانشینی رهبری را برای مجتبی خامنهای، پسر خامنهای باز میکند».
گاردین نوشته است که جمهوری اسلامی هماکنون با بحران گسترده عدم مشروعیت روبهروست و مشارکت ۱۰ درصدی در دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی حالا به ناچار با یک انتخابات ناگزیر برای ریاست جمهوری هم پی گرفته خواهد شد.
این نشریه نوشته است که در ممنوعیتی که برای حضور «سیاستمداران اصلاحطلب یا میانهرو» ایجاد شده و آنها از بازی سیاسی رسمی حذف شدهاند، رقابت به گروههای اصولگرا محدود شده است.
این اختلال انباشته همچنین در زمانی اتفاق میافتد که ایران نمیتواند چنین بلاتکلیفی را تحمل کند، زیرا با چالشهای غرب بر سر برنامه هستهای خود، اقتصاد بحرانی و روابط پرتنش با سایر کشورهای غربی و خاورمیانه، بهویژه در رابطه با اسرائیل و ایالات متحده آمریکا مواجه است.
هاآرتص، رسانه چاپ اسرائیل هم در تحلیلش نوشته است که مرگ ابراهیم رئیسی و خلاء قدرتی که در قوه مجریه ایجاد شده است خبری خوب برای رهبر جمهوری اسلامی نیست چرا که جمهوری اسلامی اسرائیل را به مخمصهای بزرگ دچار کرده بود:
سقوط هلیکوپتر در دورهای رخ داد که رژیم ایران احساس میکرد دست برتر را در اختیار دارد. راهبرد «حلقه آتش» که توسط قاسم سلیمانی تدوین شده بود و به دنبال محاصره اسرائیل با شبهنظامیان مجهز به دهها هزار موشک و موشک بود، حدود چهار سال پس از ترور وی توسط آمریکاییها، در حالِ به ثمر نشستن بود. سطح هماهنگی بین جبهههای مختلف با تشویق ایران بیشتر شده است. اسرائیل شکست نخورد، اما در ۷ اکتبر ضربه سختی خورد. از آن زمان تاکنون واقعاً بهبود نیافته و در چند جبهه در یک تله استراتژیک باقی مانده است.
هاآرتص نوشته که گرچه این بیثباتی کنونی برای اسرائیل خبری خوب است ولی مشخص نیست که از دل آن چه بیرون خواهد آمد.
بلومبرگ رسانه دیگری است که یک مطلب توضیحی در مورد وضعیت پس از مرگ رئیسی منتشر کرده است. نکته مهم برای بلومبرگ بالا رفتن بخت مجتبی خامنهای برای جانشینی پدرش است. با این حال بلومبرگ تأکید کرده که جا انداختن مجتبی به عنوان رهبر آینده دو مشکل اساسی دارد: موروثیشدن ولایت و نامحبوب بودن مجتبی.
مرگ رئیسی به این معناست که مجتبی اکنون مسیر روشنی برای رسیدن به مقام رهبری دارد. اما این یک وضعیت خطیر نیز خواهد بود. ایران یک بار با مفهوم حکومت موروثی مواجه شده و رهبران انقلاب اسلامی به شدت با هر نوع نظامی که شبیه سلطنت بود، مخالفت میکردند.
بلومبرگ نوشته پذیرش برکشیدهشدن چهره نامحبوبی مانند مجتبی از طریق فرآیند شبهسلطنتی و موروثی حتی برای افرادی که دلبسته نظام هستند هم دشوار است.
الجزیره بهنقل از لوسیانو زاکارا، استاد سیاست خلیج فارس در دانشگاه قطر نوشته است که پیش از مرگ رئیسی «هیچ بحثی» در ایران درباره اینکه چه کسی در انتخابات سال آینده با او رقابت خواهد کرد، وجود نداشت، زیرا از سال ۱۹۸۱ همه رؤسای جمهوری ایران دو دوره در این سمت باقی ماندهاند.
زاکارا گفت با مرگ ناگهانی و غیرمنتظره رئیسی، ایران اکنون باید «از صفر شروع کند تا ببیند چه کسی نامزد [ریاست جمهوری] خواهد شد».
او گفت: «ما میدانیم که از اردوگاه محافظهکاران چند نفری وجود خواهند داشت که ممکن است علاقهمند به کاندیداتوری باشند، اما هیچکس واقعاً از طرف یک تشکیلات سیاسی حمایت نمیشود.»
لوسیانو زاکارا افزود در اوایل انقلاب اسلامی ایران دو مورد بود که رئیس جمهوری باید تغییر میکرد. یکی ابوالحسن بنیصدر که در سال ۱۹۸۱ (۱۳۶۰) استیضاح و برکنار شد و دیگری محمدعلی رجایی که در همان سال ترور شد. اما بهگفته زاکارا بر خلاف اکنون، در آن زمان انتظار میرفت که شخصیتهای کلیدی سیاسی دیگر قدرت را در دست بگیرند.
نظرها
نظری وجود ندارد.