گزارش شمارهی پنج از دهمین کنگرهی جهانی سازمان آموزش بینالملل
اتحادیهها پیشگام در ایجاد برابری، دموکراسی، دربرگیرندگی، حقوق بشر و حقوق جامعهی رنگینکمان
گزارشی از دهمین کنگرهی جهانی سازمان آموزش بینالملل، پنل «تعهد اتحادیهها در مبارزه با ناسیونالیسم افراطی و نیز برابری جنسی_جنسیتی»
فعالین در زمینههای حقوقبشری و حقوق جنسی-جنسیتی در سراسر جهان بهطور مستمر برای ایجاد عدالت و برابری تلاش میکنند. به همین منظور، در دهمین کنگره جهانی بینالمللی آموزش، پنلی با عنوان "تعهد برای حقوق و برابری جنسی-جنسیتی در مقابل ناسیونالیسم افراطی و اقتدارگرایی" برگزار شد.
مدیر این جلسه، جنیفر موزس، مسئول برابری جنسی-جنسیتی و آموزش در اتحادیه معلمان بریتانیا (NASUWT)، بحث را با تأکید بر پیشرفتهای قابلتوجه در زمینه حقوق بشر و حقوق جنسی-جنسیتی طی دهههای گذشته آغاز کرد. با این حال، موزس نسبت به واکنشهای کنونی و خشونتهای ناشی از جنبشهای ضد حقوق بشری و ضد مطالبات جنسی-جنسیتی که توسط گروههای سیاسی افراطی با ساختاری سلسلهمراتبی و مردسالارانه هدایت میشوند، هشدار داد. این گروههای ناسیونالیستی افراطی، فمینیسم، جنبشهای عدالت اجتماعی و حقوق جامعهی رنگینکمان را تهدیدی برای رفاهملی سلسلهمراتب خود میدانند و به همین دلیل بهشدت در مقابل آن مقاومت میکنند.
موزس با معرفی شیوا عاملیراد به حاضرین ادامه داد: شیوا عاملیراد، دکترای روانشناسی، که ۱۸ سال تجربه تدریس در استان کوردستان ایران را دارد. به عنوان عضو فعال اتحادیه معلمان کوردستان نقش مهمی در دفاع از حقوق معلمان ایفا کرده است. در حال حاضر، شیوا بهعنوان نماینده بینالمللی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران (CCITTA)، در کمیته بینالمللی مشتاقانه برای حقوق معلمان در سطح جهانی فعالیت میکند. تعهد او به اصول فمنیستی، وی را در تلاش برای پیشبرد حقوق زنان از گروههای به حاشیه رانده، ارتقای برابری جنسی_جنسیتی، ملیتی، و عدالت اجتماعی در بخش آموزش و فراتر از آن سوق میدهد.
عاملیراد ضمن ابراز قدردانی از دعوت وی به این پنل توضیحات خود را با مقدمهای درباره وضعیت زنان و فعالین صنفی-مدنی در ایران با روی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران شروع کرد:
در ایران، از همان ابتدای انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، جنگی تمامعیار علیه زنان و هر آنچه "زنانه" تلقی شود، در جریان بوده است. زنستیزی یکی از ارکان اصلی این حاکمیت است که ریشه در ظهور جنبشهای سیاسی مذهبی و تأسیس یک رژیم تمامیتخواه بر پایه ایدئولوژی اسلامی دارد که بهطور گستردهای با "انقلاب فرهنگی" آغاز شد. از همان ابتدای سرکار آمدن جمهوری اسلامی، حجاب اجباری به عنوان یکی از ابزارهای دولت برای کنترل جامعه، به ویژه از طریق کنترل زنان، که نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند، اعمال شده است. این کنترل فقط به پوشش محدود نمیشود، بلکه بخشی از یک الگوی گسترده و سیستماتیک سرکوب جنسی-جنسیتی در مجموعهای از سیاستها و رویههای محدود شونده است که به کلیهی آزادیها و فرصتهای دانشآموزان و زنان گسترش و آنان را در جامعه به حاشیهرانده و مانع پیشرفت آنان میشود. این وضعیت منجر به تداوم گسترده انواع تبعیض و نابرابریهایی میشود که فراتر از جنسیت و شامل طبقه، ملیت و دیگر فاکتورها و ریزفاکتورهای بسیاری است.
یکی از اشکال شدید سرکوبی که دانشآموزان در ایران تجربه میکنند، جداسازی جنسیتی در محیطهای آموزشی است که بهویژه توسط نهادهای ایدئولوژیک به کمک نظام آموزشی اجرا میشود. این جداسازی نه تنها به منظور محدود کردن و مرزبندی تعاملات بین دانشآموزان است، بلکه با هدف عملیاتی کردن و نهادینه ساختن اهداف تبعیضآمیز برنامهی "انقلاب فرهنگی" طراحی شده است.
اگر بخواهم تبعیضهای جنسی_جنسیتی را با مدارس دخترانه، به عنوان اصلیترین میدان نبرد شروع کنم، باید گفت از آغاز تحصیلات، دانشآموزان دختر با تبعیض و نابرابری، سرکوب شدید، و موانع پیشرفت در نظام آموزشی مواجه میشوند. برای مثال، حذف تصاویر دختران از کتابهای درسی نه تنها تلاش دارد تا عاملیت دختران را نادیده بگیرد، بلکه کلیشههای جنسیتی را به نفع مردان ترویج میدهد. محتوای کتابهای درسی نیز مشهوداً تحت تأثیر این نگرشهای تبعیضآمیز است؛ تمام مفاهیم آموزشی بر اساس دوگانهی زن_مرد ارائه میشود که کلیشهها و نقشهای جنسیتی در خانواده و جامعه را برجسته و هنجارمند میسازد. کودکان بهطور سیستماتیک آموزش داده میشوند که به این نقشهای سنتی پایبند باشند، که این مسئله به طور مستقیم فرصتهای رشد فردی و حرفهای دختران را به مسئولیتهای خانگی محدود میسازد. این اشکال مختلف تبعیض با هدف به حاشیهراندن زنان و ایجاد محدودیت در فعالیتهای اجتماعی و استقلال اقتصادی آنان طراحی شده است.
مناسبتهایی مانند برگزاری جشن تکلیف مخصوص دختران در سن ۹ سالگی بهطور هدفمند به نهادینه کردن هنجارهای جنسی_جنسیتی کمک میکند و بر اهمیت نقشهای از پیش تعیینشده تأکید دارد. این جشنها، همراه با محتوای جنسیتزدهی کتابهای درسی و سایر آموزشهای رسمی و غیررسمی، در شکلدهی شخصیت اجتماعی دختران نقشی کلیدی ایفا میکند. الزام به پایبندی به این هنجارها، محدودیتهایی برای آرزوها و فرصتهای دختران ایجاد میکند و جامعهای را ترویج میدهد که در آن تواناییها و جایگاه افراد بر اساس نقشها و انتظارات جنسیتی پیش تعیینشده محدود میشود. به علاوه، قانونی بودن ازدواج در سنین پایین، با سن قانونی ازدواج در ۱۳ سال، منجر به ترکتحصیل دختران و در بسیاری از موارد به ازدواج زودهنگام و اجباری آنها شده است. این مسئله چرخهی سرکوب جنسی_جنسیتی را بازتولید کرده و به تداوم نابرابریها و محدودیتهای ناشی از آن کمک میکند.
اگر به تاریخ چهلوپنج ساله جمهوری اسلامی ایران نگاه کنیم، در مییابیم که وضعیت زنان و گروههای به حاشیهرانده شده پر از درد، نابرابری و تبعیض بوده است. گذری بر وضعیت زنان در سالهای اخیر، بهویژه در سپتامبر ۲۰۲۲، تصویر تلخی از وضعیت کنونی را ارائه میدهد. در سپتامبر ۲۰۲۲، اعتراضات گستردهای به دنبال قتل تراژیک ژینا امینی، دختر کورد، توسط پلیس اخلاق آغاز شد. این اعتراضات، که با شعار "ژن ژیان ئازادی" توسط دانشآموزان دختر و دیگر فعالان ادامه یافت، به یک جنبش سراسری تبدیل شد. متأسفانه، در جریان این اعتراضات، بیش از ۸۰ کودک زیر ۱۸ سال جان خود را از دست دادند. تعدادی مجروح و بسیاری دیگر از کودکان، زنان، و مردان در این جنبش همچنان در زندان هستند. در این مدت، گزارشها حاکی از آن است که تعدادی از افراد تحت شکنجه جان خود را از دست دادهاند و برخی جوانان اعدام شدهاند یا در زیر حکم اعدام به سر میبرند. همچنین، گزارشهایی از خودکشی افراد پس از آزادی از زندان و مواردی از تجاوز و شکنجه زنان منتشر شده است. این وقایع نشاندهنده شدت سرکوب و خشونتی است که فعالان و معترضان با آن روبرو هستند و ابعاد فاجعهبار بحران حقوق بشر در ایران را نمایان میکند.
وضعیت فعالین زن و حملات شیمیایی به مدارس دخترانه
تعداد زیادی از فعالین زن جنبش "ژن ژیان ئازادی" در ایران با مشکلات و فشارهای زیادی مواجه هستند. برخی از معلمان و اساتید دانشگاهها از کار اخراج شدهاند، مانند سمیه اخترشمار، معلم مریوانی که از کار اخراج و همچنین، دانشجویانی که با ممانعت و اخراج از دانشگاه مواجه شدهاند. علاوه بر این، بسیاری از فعالین زن با زندان مواجه شدهاند. در جدیدترین موارد، ۶۰ سال حکم زندان برای ۱۱ نفر از فعالین زنان در گیلان، از جمله فروغ سمیعنیا و همراهانش، صادر شده است. همچنین، ۲۱ سال زندان برای ژینا مدرسگرجی، یکی از فعالین زنان کوردستان، در نظر گرفته شده است.
در دو مورد بسیار غیرمنتظره، شریفه محمدی، فمنیست آذربایجانی و عضو سابق یکی از اتحادیههای کارگری، و پخشان عزیزی، فعال زنان و روزنامهنگار اهل کوردستان، به اعدام محکوم شدهاند. این افراد تنها نمونههایی از فعالین زن در زندان هستند که تحت چنین احکام سنگینی قرار دارند، و هزاران زن* دیگر در زندان هستند یا از دانشگاه ومحل کار اخراج شدهاند. بسیاری از این زنان بدون نام و بدون هیچ صدایی در این وضعیت قرار دارند.
مقاومت الهامبخش زنان و دختران نوجوان در جنبش "ژن ژیان ئازادی" به حاکمیت نشان داد که تلاشهای ۴۶ سالهشان در برنامهی "انقلاب فرهنگی"، از جمله آموزشهای جنسیتزده مدارس و دیگر آموزشهای پنهان و غیرمستقیم، نه تنها نتوانسته زنان را تسلیم کند، بلکه ایستادگی آنان برای احقاق حقوق خود را بیشتر کرده است. در واکنش به این مقاومت، حاکمیت اقدام به مسمومیت شیمیایی مدارس دخترانه کرده است تا مقاومت دختران نوجوان را سرکوب کند و به والدین ترس القا کند تا دختران خود را از تحصیل بازدارند. با این حال، فعالین جنبش معلمان، فعالین زنان و فعالین دانشجویی در مقابل این حملات به مدارس دخترانه ساکت نماندند. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران با برگزاری تجمعاتی اعتراض خود را نسبت به حملات شیمیایی مدارس دخترانه ابراز کردند. این فعالین حاکمیت را مسئول این حملات دانسته و خواهان شناسایی و دادگاهی کردن عاملین این حملات شدند. در پاسخ به این درخواستها، حاکمیت اقدام به پروندهسازی و صدور حکم زندان برای این فعالین کرده است. محمد حبیبی، سخنگوی کانون صنفی معلمان تهران، یکی از چهرههای شناختهشدهی جنبش معلمان که به دلیل فعالیتهایش درجنبش معلمان از آموزش و پرورش اخراج شد. وی در طول دو دههی گذشته بارها به اتهامات ساختگی مختلف زندانی شده است. هفتهی گذشته، حبیبی با پروندهای مربوط به شرکت در تجمعات اعتراضی نسبت به مسمومیت دانشآموزان دختر و پیگیری این موضوع، مجدداً به دادگاه احضار و به زندان محکوم شد.
در مواجهه با تمام این خشونتها و شرایط نابرابر،فعالین به ویژه زنان* در ایران بیش از پیش یاد گرفتهاند که چگونه مبارزه کنند و تسلیم شرایط ناعادلانه نشوند. بسیاری از فعالین زنان در سطح کشور اکنون در زندان هستند یا منتظر صدور حکم نهایی خود میباشند. زینب جلالیان، زندانی سیاسی کورد که ابتدا به اعدام محکوم شد و سپس حکم وی به حبس ابد تبدیل گردید، تنها زن محکوم به حبس ابد در ایران است و ۱۶ سال از بازداشت او بدون یک روز مرخصی گذشته است. زینب همرهنگ، یکی از دهها زن معلمی که به دلیل مطالبات معلمان و شرکت در اعتراضات مربوط به سقوط هواپیمای اوکراینی بازداشت شد، با حکمی پنج ساله در زندان اوین محبوس است. سپیده قلیان، زندانی سیاسی اهل دزفول خوزستان، از سال ۱۳۹۷ چندین بار زندانی شده است. او با انتشار خاطرات خود از زندان سپیدار اهواز، شیوههای شکنجه، تحقیر و تبعیض علیه زنان عرب را مستند کرده است و همچنان در زندان به سر میبرد. نجات انورحمیدی، از دیگر معلمان زندانی، از سال ۱۳۹۷ با وجود بیماری و نیاز به جراحی، با حکم ۱۵ سال به زندان افتاده است و همچنان بدون مرخصی، حتی استعلاجی، در زندان به سر میبرد. سروه پورمحمدی، فعال آموزش به زبان مادری در کوردستان، به جرم آموزش زبان مادری به ۱۱ سال زندان محکوم شده است. این وضعیت نشاندهنده عزم و ارادهی زنان* و فعالین برای ادامه مبارزه در برابر بیعدالتیها و سرکوبها است. آنها با وجود فشارها و محدودیتهای شدید، همچنان به مبارزه و مقاومت خود ادامه میدهند و از طریق این مقاومت، تلاش میکنند تا شرایط بهتری را برای خود و سایر گروههای آسیبپذیر به ارمغان بیاورند.
در ایران، وضعیت جامعهی رنگینکمان بسیار وخیمتر است. گرایشات جنسی متنوع در این کشور به رسمیت شناخته نمیشود و هیچ حمایتی قانونی برای این جامعه وجود ندارد. به تبع آن، آگاهیرسانی یا آموزشی در این زمینه برای جامعه در دسترس نیست. تنها گروهی که بهطور قانونی پذیرفته میشود، افراد ترنس هستند، چرا که آنها همچنان در دستهبندی دوتایی مرد یا زن قرار دارند. با این حال، این گروه نیز با انگ اجتماعی قابلتوجهی مواجه است و در بسیاری از موارد با چالشهای قابل توجهی در زندگی روزمره روبرو هستند. روابط همجنسخواهانه جرم محسوب میشود و این مسئله باعث میشود که افراد متعلق به جامعهی رنگینکمان مجبور به سرکوب هویت جنسی خود یا زندگی پنهانی و در ترس شوند. این شرایط، فشارهای روانی و اجتماعی شدیدی را بر روی این افراد وارد میکند و موجب میشود که آنها نتوانند بهطور آزادانه و بدون ترس از تبعات قانونی یا اجتماعی، هویت و گرایشات جنسی خود را ابراز کنند.
آموزش در معرض حمله
موزس تأکید کرد که تغییرات اجتماعی و قانونی نیازمند اقدامات در جبهههای متعدد است و آموزش یکی از میدانهای نبرد کلیدی به شمار میآید. او بر ضرورت آموزش رایگان، با کیفیت، برابر و عمومی تأکید کرد و خواستار رفع محدودیتها و کدهای پوششی، و ممنوع کردن محتوای کتب جنسیتزده یا نژادپرستانه شد. موزس خاطرنشان کرد: "در سال ۲۰۲۴، آزادی بیان در حداقل ۶۰ کشور عضو سازمان ملل رعایت نشده است و در ۵۹ کشور، تشکلیابی و حق تجمع مسالمتآمیز بر اساس گرایش جنسی و هویت جنسی وجود نداشته است." موزس همچنین در خصوص راهبردها و اقداماتی که فعالین زنان برای مقابله با این وضعیت ناعادلانه و غیربرابر و همچنین حقوق جامعهی رنگینکمان میتوانند انجام دهند، تأکید داشت. او بر این نکته تأکید کرد که فعالین باید به دنبال تغییرات ساختاری در سیستم آموزشی و قوانین مربوطه باشند و از طریق فشار به نهادهای دولتی و حمایت از گروههای آسیبپذیر، قدمهای مؤثری در جهت برابری و عدالت بردارند.
در ادامه عاملیراد خاطرنشان کرد که در ایران، موضوع آموزش رایگان تا حد زیادی نادیده گرفته شده است. فعالان صنفی معلمان بیش از دو دهه است که به طور مستمر برای آموزش عمومی رایگان و باکیفیت برای همهی دانشآموزان بدون تبعیض مبارزه کردهاند. با این حال، متأسفانه خصوصیسازی آموزش همچنان با سرعت فزایندهای در حال گسترش است، که وضعیت مدارس عمومی را نامناسبتر کرده و فاصله بین طبقهی کارگر و طبقهی متوسط جامعه را به شدت افزایش داده است. خانوادههای ثروتمند توانایی پرداخت هزینههای مدارس خصوصی را دارند، در حالیکه کودکان فقیر و طبقه کارگر با مدارس عمومی کمبودجه روبرو هستند. این مسئله به ویژه برای دختران نگرانکننده است، زیرا آنها به طور خاص در صورت عدم دسترسی به آموزش رایگان آسیبپذیرتر هستند. در سال تحصیلی گذشته، ۹۴۰٫۰۰۰ کودک ترکتحصیل داده شدند. هرچند آمار دقیقی در دست نیست، اما بدون شک درصد بیشتری از این کودکان ترکتحصیلشده دختر بودهاند. خروج این کودکان از چرخهی تحصیل آنها را در مسیر کودککار و برای دختران، بیشتر در معرض ازدواج زودهنگام (کودکهمسری) قرار میدهد. علاوه بر این، مطالعات نشان میدهد که دخترانی که نمیتوانند به مدرسه بروند در معرض خطر بالاتری از آزار جنسی قرار دارند و با خطرات و سوءاستفادههای قابل توجهی مواجه هستند. این وضعیت نیازمند توجه فوری و اقدامهای مؤثر برای بهبود کیفیت و دسترسی به آموزش رایگان و باکیفیت برای تمامی دانشآموزان، به ویژه دختران، است.
عاملیراد همچنین اظهار کرد که بیش از نیمی از فعالان اتحادیههای صنفی معلمان را زنان تشکیل میدهند. با این حال، به دلیل مردسالاری حاکم بر سایر ساختارهای اجتماعی، که اتحادیههای صنفی معلمان نیز از آن مستثنی نیستند، تعداد بسیار کمی از زنان در تیمهای سازماندهی و مدیریتی مشاهده میشود. با این وجود، زنان تسلیم نشدهاند و بدونشک پیشرفتهای چشمگیری نسبت به دو دههی گذشته داشتهاند. به عنوان مثال، در جنبش معلمان امروز شاهد حضور گسترده و فعالی از زنان در کانونهای صنفی معلمان هستیم که برای مطالبات صنفی و همچنین حقوق جنسی-جنسیتی در تلاشاند. این در حالی است که "حدود دو دهه پیش، هنگامی که من به اتحادیهی آموزشی معلمان پیوستم، جزو اولین و یا چند زن اول حاضر در این جنبش بودم". حضور گستردهی امروز زنان در این جنبش نمونهای از پیشرفتهایی است که با استقامت و از دل چالشهای زیادی حاصل شده است. شایان ذکر است که شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران در سالهای اخیر و با حضور زنان، در حمایت از حضور معلمان زن، افزایش آگاهی از طریق کارگاههای آموزشی و تلاشهای مشابه، اقدامهای قابل قبولی انجام داده است. ما زنان در نقاط مختلف ایران در میدان مبارزه در جبهههای متفاوت ایستادهایم؛ این پیشرفت بسیار خوشایند است، اما همچنان تا رسیدن به عدالت و برابری برای همگان راهی طولانی و دشوار پیشرو داریم.
تأثیر بر جوامع حاشیهنشین و نقش فعالین در این حوزه
موزس هشدار داده است که حامیان قوانین ناسیونالیسم افراطی در تلاش هستند تا با مقابله با برابری جنسی-جنسیتی، هنجارهای دموکراتیک را تضعیف کنند. او اظهار داشت: "اولین کسانی که از این قوانین آسیب میبینند، گروههایی هستند که در جوامع ما حاشیهرانده شدهاند." عاملیراد نیز با تأیید گفتههای موزس، به شدت خشونت و سرکوبی که بر گروههایی که در تقاطع طبقه، ملیت، مذهب و... به حاشیه رانده شدهاند، اشاره کرد.
عاملیراد توضیح داد که سلسلهمراتب قدرت در ایران بر اساس "مرد، فارس، شیعه، طبقه متوسط" شکل گرفته است و افرادی که با هر یک از این فاکتورها فاصله دارند، با لایههای بیشتری از سرکوب و خشونت مواجه میشوند. او افزود که در طول تاریخ رژیم جمهوری اسلامی، بهویژه در جنبشهای یک دهه گذشته و جنبش ژینا، بیشتر کشتهشدگان کودکان، زندانیان بینام و نشان، و اعدامها عمدتاً به ملتهای به حاشیهرانده تعلق داشتند.
کولبران در کردستان و سوختبرهای در بلوچستان توسط نیروهای امنیتی روزانه کشته میشوند، بدون اینکه دادرسی عادلانهای برای آنها انجام شود یا حقوق انسانیشان به رسمیت شناخته شود. تعدادی از این کولبران و سوختبران، کودکان کار هستند که برای تأمین معیشت خانوادههایشان به این کارهای خطرناک مشغول میشوند. این کودکان نه تنها از حق تحصیل و یک زندگی سالم محروماند، بلکه هر روز با خطرات جانی ناشی از شرایط سخت کار و برخوردهای خشونتآمیز نیروهای امنیتی مواجه هستند. این وضعیت بحرانی نه تنها نشاندهنده بیتوجهی سیستماتیک به حقوق اولیه این افراد است، بلکه نمادی از بیعدالتی گستردهتری است که گروههای حاشیهرانده شده در ایران با آن مواجهاند.
یکی از دیگر مسائل مهم در ایران، موضوع اعدامها یا همان قتلهای حکومتی است. آمار اعدامها در زندانهای ایران به طرز نگرانکنندهای در حال افزایش است. در هفت ماه نخست سال ۲۰۲۴، بیش از ۳۰۰ نفر در ایران اعدام شدهاند، که این خود نشاندهنده وضعیت بحرانی است. نیاز فوری به اقدام برای لغو تمامی اعدامها در ایران وجود دارد، بهویژه که بیشتر افرادی که در معرض اعدام قرار دارند، از گروههای حاشیهرانده شده و اقلیتهای مذهبی هستند. عاملیراد به اقدام شایستهی زندانیان در کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" اشاره کرد. این کارزار، نمونهای از یک حرکت فراگیر است که از هفت ماه پیش در زندان قزلالحصار کرج آغاز شده و در این مدت، زندانیان بیش از ۱۷ زندان دیگر در سراسر ایران به آن پیوستهاند. در این کارزار، زندانیان هر سهشنبه با صدور بیانیهای با هشتگ نه به اعدام، خواستار لغو اعدام و شکنجه در ایران میشوند و دست به اعتصاب غذا میزنند. گسترش این کارزار، با وجود تمامی فشارهای امنیتی که بر زندانیان اعمال میشود، نشاندهنده پتانسیل ایجاد یک جنبش قوی و مؤثر است.
سوالات مطرح شده در جلسه:
وضعیت افراد جامعهی رنگینکمان که در تقاطع دیگر ستمها قرار دارند:
بیعدالتیهای ذکرشده در بالا، در جامعهی رنگینکمان که هیچگونه حق قانونی و به رسمیت شناختهشدهای ندارند، به وضوح بیشتری دیده میشود. اعضای این جامعه، به نسبت دور بودنشان از معیارهای قدرت ذکر شدهی، با میزان بیشتری از حاشیهرانده شدن، سرکوب و تبعیض مواجه میشوند. بهخصوص زمانی که به حقوق این جامعه پرداخته میشود، ما با مقاومت و محدودیتهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و مذهبی شدیدی مواجه هستیم.
وظیفه و نقش مردان سیسجندر:
عاملیراد در تاکید بر نقش مردان سیسجندر بیان کرد که آنان میتوانند از طریق همدلی و اقدامات معناداری مانند به چالش کشیدن امتیازات خود، تمرین و مدلسازی رفتارهایشان بر اساس برابری و عدالت جنسی در تمامی ساحتهای زندگی روزانهشان، همراهی با مطالبات گروههای به حاشیهرانده، و مشارکت در حمایتهای اجتماعی نقش مهمی ایفا کنند. او اضافه کرد که زندگی در جامعهای عاری از عدالت و برابری حتی برای مردان نیز نباید خوشایند باشد. عاملیراد توضیح داد که هرچند مردان به عنوان "جنس اول" در جوامع نابرابر امتیازاتی کسب میکنند و کمتر از زنان متضرر میشوند، اما در جامعهای که بیش از نیمی از آن به روشهای مختلف سرکوب میشوند، جامعهای انسانی برای هیچکس نخواهد بود. بنابراین، تلاش و مبارزه برای ساختن دنیایی آزاد و برابر، وظیفهی تکتک افراد است.
عاملیراد همچنین مردان سیسجندری که در حوزهی آموزش فعالیت دارند را مکلف دانست تا در مقابل آموزش محتوای جنسیتزده و سرکوبگر کتبدرسی به دانشآموزان مقاومت کنند. او تأکید کرد که حذف این مطالب و جایگزینی آنها با آموزشهای دربرگیرنده و فراگیر برای همه، فارغ از جنسیت، نیازمند تلاش مستمر همهگان است. وی هشدار داد که اگر افراد در این راستا باورمند و عملگرا نباشند، باید به همدستی خود در سیستمهای سرکوب اذعان کنند.
راهکارهای مبارزه با بیعدالتی:
تنها از طریق مبارزه مداوم است که میتوان جامعهای ساخت که در آن همه افراد از حقوق برابر برخوردار باشند. نیاز است که تمامی حوزهها، به ویژه فعالین زنان در هر جای دنیا، امتیازات خود را به چالش کشیده و با رویکرد عدالت ترمیمی بر توانمندسازی تمامی گروههای در معرض آسیب، بهویژه زنان و سایر گروههای به حاشیهرانده شده، تأکید ویژه داشته باشند. تنها با نگاه جامعنگر و انتقاد از سیستمها و ساختارهای سنتی که ناعادلانه و تبعیضآمیز هستند، میتوان در ایجاد تغییرات اجتماعی مثبت و مؤثر برای مبارزه با خشونت جنسی_جنسیتی و کاهش نابرابریهای موجود قدم برداشته و به تحقق حقوق برابر برای همه افراد دست یافت. برای ایجاد تغییرات مثبت و مؤثر در زمینه عدالت اجتماعی، این مبارزه نیازمند آگاهیبخشی و همکاری در سطح جامعه است تا تبعیضهای موجود به چالش کشیده شده و حقوق برابر برای همه افراد ترویج یابد.
یکی از راهکارهای پیشنهادی عاملیراد، تقویت همبستگی بین فعالین مختلف است. وی پیشنهاد داد که اتحادیهها باید برای تقویت تأثیر، مطالبات مشترک، و ساخت ائتلافهای قویتر، همکاری بین فعالین حوزههای مختلف را گسترش دهند. این رویکرد نه تنها حمایتها را تقویت میکند، بلکه فشار برای تغییرات سیستمیک را نیز افزایش میدهد. این تغییرات نیازمند همکاری و همبستگی در سطح جهانی و منطقهای است تا از طریق آگاهیبخشی، اصلاحات ساختاری، و پشتیبانی مداوم از گروههای آسیبپذیر، عدالت و برابری به طور واقعی تحقق یابد. چنین رویکردی کمک میکند تا تغییرات پایدار و معناداری در مبارزه با تبعیض و نابرابری به وجود آید و جامعهای عادلانهتر و برابرتر ساخته شود.
در خصوص وضعیت جامعهی رنگینکمان، عاملیراد پیشنهاد داد که سازمان جهانی آموزش موضع قویتری در مورد حقوق این گروه اتخاذ کرده و این مسئله را بهطور برجسته حمایت کند. به عنوان مثال، میتوان یک شعار یا موضوع اختصاصی برای حقوق جامعهی رنگینکمان در روز جهانی معلم یا روز جهانی آموزش معرفی کرد. چنین ابتکاری به افزایش آگاهی و تأکید بر اهمیت فراگیر بودن در جامعه جهانی آموزش کمک شایانی خواهد کرد.
موزس نیز با تأکید بر اهمیت اقدام جمعی گفت: "مقابله با جریاناتی که در ضدیت با حقوق بشر، فمینیسم، و دموکراتیسم قرار دارند وظیفهی همگان است." او خاطرنشان کرد که برای مقابله با این جریانات، نیاز به اقدام قوی اتحادیهها در همهی بخشها داریم که توسط صدای جمعی افراد از تمامی گروهها و جنسیتها هدایت شود.
عاملیراد نیز در سخنانش تأکید کرد که مبارزه برای ایجاد شرایط فراگیر و عادلانه همچنان ادامه دارد و اتحادیههای آموزشی در خط مقدم این مبارزه قرار دارند. همانطور که موزس به درستی گفت: "با همکاری، به اشتراک گذاشتن اقدامات خود و حمایت از یکدیگر، میتوانیم جنبشی قدرتمند ایجاد کنیم که در برابر ناسیونالیسم افراطی و تمامیتخواهی ایستادگی کرده و از حقوق همه افراد دفاع کند." وی ادامه داد که تعهد ما به مبارزه در کنار هم و با همکاری اتحادیههای بینالمللی برای انعکاس مطالبات برحقمان، فشار به دولتها برای دفاع از برابری جنسی-جنسیتی، حمایت از فعالین زندانی، حمایت از افراد در خطر اعدام، و ایجاد عدالت اجتماعی برای همگان به ویژه کودکان، بسیار حیاتی است. این تلاشها به ایجاد جامعهای عاری از تمامی اشکال خشونت و پیشرفت به سوی دنیای عادلانهتر کمک خواهد کرد.
عاملیراد در پایان سخنانش تأکید کرد که به عنوان فمینیست و نیز یک فعال صنفی معلمان، باور دارم که مقاومت، زندگی است و ما همچنان مقاوم و متعهد به هدف آموزش و عدالت باقی خواهیم ماند. این تعهد به ما اجازه میدهد تا در برابر چالشها ایستادگی کنیم و به ترویج عدالت و برابری در تمام سطوح جامعه ادامه دهیم.
نظرها
نظری وجود ندارد.