ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

ضرورت فمینیسم ضدنژادپرست برای جنبش زنان ایران

زهرا باقری ‌شاد ـ‌ فمینیسم ضدنژاپرست همواره بر عاملیت افراد تحت‌ستم تاکید دارد و گفتمان رایج در افکار عمومی و رسانه‌های غربی را به چالش می‌کشد؛ گفتمانی که زنان ایرانی را به‌عنوان قربانیانِ نیازمندِ یاری بازنمایی می‌کند.

دیدگاه

فمینیسم و جنبش ضدنژادپرستی مفاهیمی بسیار درهم‌تنیده اند. فمینیسم ضدنژادپرست در واقع نقطه‌ی عزیمت فمینیسم اینترسکشنال بوده و بر شکل‌هایی از تبعیض تمرکز دارد که زنان سیاه[پوست] و زنان متعلق به گروه‌های اتنیکی و نژادی مختلف هم به دلیل سکسیسم و هم نژادپرستی، تجربه می‌کنند.

جنبش ضد نژادپرستی از نظر اجتماعی ـ سیاسی بسیار فعال‌تر از جنبش فمینیستی بوده و زنان سیاه در جنبش ضدنژادپرستی نقشی برجسته داشته‌اند. جمع آوری کمک‌های مالی، سازمان‌دهی اجتماعی و مردمی، و بسیج همراهان از جمله فعالیت‌های مهمی بود که زنان سیاه در جنبش ضدنژادپرستی برعهده داشتند. آنها فعالان کلیدی جنبش ضدنژادپرستی بودند اما سهمشان در جنبش نادیده گرفته و به فراموش سپرده شد زیرا این مردان سیاه بودند که در جنبش ضدنژادپرستی مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفتند و هنوز معیارهای جنسیت‌زده بر ذهنیت فعالان جنبش حاکم بود.

زنان سیاه حتی در جنبش‌های فمینیستی و نظریه‌های فمینیسم جریان اصلی هم نادیده گرفته شدند و تجربه‌ها و مطالبات آنها در جنبش‌های فمینیستی لحاظ نشد. اما در نهایت با زیر سوال بردن نظریه‌های فمینیسم سفید و جریان اصلی، دریچه‌ای تازه به فمینیسم باز کردند که بر ضرورت توجه به تقاطع جنسیت و نژاد تاکید دارد. و این آغاز فمینیسم ضدنژادپرست بود.

زهرا باقری شاد
زهرا باقری شاد، کنشگر زنان و پژوهشگر حوزه جنسیت

زنان سیاه نه تنها به دلیل جنسیت در موقعیت فرودست قرار داشتند بلکه از منظر موقعیت نژادی و اتنیکی هم تبعیض را تجربه می‌کردند. از این رو تجربه‌هایشان از تبعیض و خشونت با تجربه‌های زنان سفید متفاوت بود. آنها با نقد به فمینیسم جریان اصلی، بر این نکته تاکید کردند که جنبش فمینیسم باید به این مسأله توجه کند که زنان با توجه به موقعیت‌های اتنیکی و نژادی مختلف، ممکن است از چندین بُعد و به چندین شکل به حاشیه رانده شوند؛ از این رو فمینیسم نباید فقط بر نیازها و مطالبات زنان سفید متمرکز باشد و تجربه‌های زنان سفید را به همه زنان تعمیم دهد.

من در این یادداشت از فمینیسم ضدنژادپرست فقط به‌عنوان یک رویکرد حرف نمی‌زنم، بلکه از آن به عنوان مجموعه‌ای از جنبش‌های موفق در دل جنبش زنان نام می‌برم؛ مجموعه ای از جنبش‌های موفق که مبارزه علیه ستم جنسیتی و ستم نژادی/ اتنیکی را در اولویت قرار داده‌اند. از نظر تئوریک، فمینیسم سیاه و فمینیسم پسااستعماری پایه و بنیان فمینیسم ضدنژادپرست هستند. دیدگاه‌ها و سنت‌های فکری فمینیست‌های سیاه، فمینیست‌های بومی، فمنیست‌های آفریقایی، لاتین، خاورمیانه و آسیایی، فمینیسم ضد نژادپرست را نمایندگی می‌کنند؛ یعنی فمینیست‌هایی که هم سلطه فمینیسم سفید و غربی و هم نظام‌های درهم‌تنیده‌ی قدرت را به چالش کشیده‌اند و مسأله نابرابری را نه فقط بر اساس جنسیت بلکه بر اساس موقعیت جغرافیایی و نژاد هم توضیح می‌دهند. این سنت‌های فکری رفته‌رفته توسعه پیدا کردند، بازسازی شدند و به نظریه‌های بسیار پیشرو از جمله اینترسکشنالیتی رسیدند که هم یک رویکرد نظری و هم یک متدولوژی کارآمد برای پژوهش‌ها و فعالیت‌های فمینیستی به نظر می‌رسد.

به صورت خلاصه، فمینیسم ضدنژادپرست تقاطع جنسیت و نژاد را در بررسی امر تبعیض بسیار مهم ارزیابی می‌کند، به این معنا که نظام‌های متعدد سرکوب جنسیتی و نژادی همزمان با هم عمل می‌کنند تا از ساختارهای برتری‌طلبانه جنسیتی و سرمایه‌داری سفیدان حمایت کنند. پژوهشگران فمینیست و فعالان حقوق زنان باید متوجه این ارتباط بین نظام نابرابر جنسیت و نظام سلطه نژادی باشند تا بتوانند بهتر به تبیین نابرابری و تبعیض و ستم علیه گروه‌های آسیب‌پذیر از جمله زنان بپردازند.

چالش‌گری در برابر همه‌ی نظام‌های سلطه

به باور بسیاری از پژوهشگران فمینیست که نگاه ضدنژادپرست دارند از جمله چاندرا مهاناتی، کیمبرله کرنشو و ...، فمینیسم در واقع باید به دنبال شناسایی و به چالش کشیدن نظام‌های درهم تنیده‌ای از قدرت باشد که زیربنای نهادهای اجتماعی و سیاسی ما را تشکیل می‌دهند. حتی در عرصه آکادمیک، فمینیسم باید دیگری‌سازی از زنان غیر سفید را که در نظام‌های دانش غربی تولید و بازتولید می‌شود به پرسش بکشد. به عبارت روشن‌تر، بحث «خواهری جهانی» که به‌عنوان یک مفهوم از سوی محققان فمینیست دانشگاه‌های غربی مطرح شده بود از دیدگاه فمینیسم ضدنژادپرست زیر سوال رفته چرا که فمینیست‌های ضدنژادپرست این پرسش را مطرح می‌کنند که کدام خواهری؟ وقتی مطالبات زنان سفید در جنبش‌ها و حتی در تحقیقات آکادمیک در مقایسه با مطالبات و مسائل زنان سیاه و لاتین و غیرغربی بیشتر زیر ذره‌بین می‌رود؟

در بستر ایران اگر بخواهیم از یک دریچه ضدنژاپرست به مسائل زنان نگاه کنیم شاید بشود این پرسش‌را مطرح کرد: کدام خواهری؟ وقتی زن بلوچ در جنبش زنان ایران پس از دهه‌ها به‌تازگی دیده و شنیده شد درحالی‌که سال‌هاست به مبارزه خود با نظام‌های مردسالاری و سلطه ادامه می‌دهد اما تا پیش از جنبش ژینا این مبارزه هرگز مورد توجه فعالان فمینیست و حتی رسانه‌ها قرار نگرفته بود.

فمینیسم ضد نژادپرست می‌تواند فرصتی فراهم سازد تا اعضای هر جنبش رهایی‌بخش اعم از جنبش زنان، جنبش کوییر و ... ابتدا خود را محک بزنند و این سوال را از خود بپرسند که چقدر در به چالش کشیدن نظام‌های متعدد و درهم‌تنیده‌ی سلطه جدی هستند، برای توسعه‌ی جنبش خود چه راهکارهایی باید در پیش بگیرند و چه متحدانی داشته باشند.

جنبش زنان در ایران همواره به چالش‌گری نظام سلطه سیاسی و آپارتاید جنسیتی پرداخته و در دو سال اخیر از آغاز جنبش ژینا تا به امروز، این جنبش رادیکال‌تر هم شده است اما اگر از یک نگاه ضدنژادپرست نیز برخوردار بود می‌توانست نظام سلطه را نه فقط به دلیل ساختار تبعیض‌آمیز جنسیتی، بلکه به دلیل تبعیض نژادی و اتنیکی هم به چالش بکشد.

فعالان جنبش زنان با یک نگاه ضدنژادپرست می‌توانند به نقد درونی خود دست بزنند و از خود بپرسند که سرنوشت زنان مهاجر افغانستانی در ایران چقدر برای جنبش زنان ایران اهمیت دارد؟ مسائل و مطالبات زنان مهاجر افغانستانی چقدر از سوی فعالان جنبش زنان ایران مورد توجه قرار گرفته است؟ واکنش فعالان فمینیست ایرانی به خبر اخراج کبری غلامی، پژوهشگر افغانستانی که پس از شرکت در یک سمینار بازداشت و رد مرز شده بود شاید تنها و اولین واکنش درخور به تبعیض و ستم علیه زنان مهاجر افغانستانی بود اما کافی به نظر نمی‌رسد؛ چرا که باید پرسید فعالان فمینیست ایرانی در برابر تبعیض گسترده علیه سایر زنان مهاجر افغانستانی چه واکنش‌هایی نشان داده‌اند؟ در برابر کشته شدن الیاس محمدی، پاکبان نوزده ساله افغانستانی، یا خشونت فیزیکی پلیس ایران به نوجوان ناشنوای افغانستانی، یا در برابر به آتش کشیده شدن خانه‌های افغانستانی‌ها در میبد یزد که درست در میانه‌ی جنبش «زن، زندگی، آزادی» اتفاق افتاد چطور؟ در برابر اعدام گسترده مردم بلوچ چطور؟

شاید این پرسش مطرح شود که آیا باید واکنشی از سوی فعالان حقوق زنان ایرانی نسبت به این پدیده‌ها صورت بگیرد؟ اگر از نگاه فمینیسم ضدنژادپرست بخواهیم پاسخ این سوال را بدهیم، پاسخ، آری خواهد بود.

همچنین از یک رویکرد ضدنژادپرست می‌توان این پرسش را مطرح کرد که فعالان جنبش زنان ایرانی چه تلاش‌هایی برای مبارزه با کلیشه‌های نژادی بازتولید شده در زمینه قتل‌های ناموسی کرده‌اند؟ کلیشه‌هایی همچون نسبت دادن قتل‌های ناموسی و زن‌کشی به مردم عرب یا کرد، که به بازتولید نفرت‌پراکنی علیه آنها منجر می‌شود. فمینیست‌های ایرانی چقدر خود در بازتولید این کلیشه‌ها نقش داشته‌اند و چقدر برای از بین بردن این کلیشه‌ها کوشیده‌اند؟

این پرسش‌ها و بسیاری پرسش‌های دیگر نقاط عطفی را نشان می‌دهند که می‌توانند به شروع یک نگاه فمینیستی ضدنژادپرست و ضد تبعیض در ایران منجر شوند. از سوی دیگر، یک رویکرد ضدنژادپرست به فمینیست‌ها کمک می‌کند تا بدانند برای مبارزه با نظام‌های سلطه متعدد باید در کنار چه کسانی بایستند و متحدانشان را از میان چه گروه‌هایی انتخاب کنند. آیا ایستادگی در برابر نظام سلطه جمهوری اسلامی کافی است یا باید سایر نظام‌های سلطه را نیز به چالش کشید؟ آیا باید از دیگر نظام‌های سلطه نیز انتقاد کرد یا ملاحظات سیاسی را به چالشگری فمینیستی ترجیح داد؟ آیا باید برای مبارزه با آپارتاید جنسیتی که جمهوری اسلامی ایجاد کرده دست یاری و حمایت به سوی سایر نظام‌هایی دراز کرد که خود به اعمال ستم و سلطه مشغولند و در عرصه تبعیض نژادی و حتی جنسیتی نیز خوش‌سابقه نیستند؟ 

ضرورت همبستگی با زنان منطقه

همانطور که در بالا اشاره کردم فمینیسم ضدنژادپرست فقط یک رویکرد نیست، یک میراث به جا مانده از جنبش‌های اجتماعی و سیاسی قدرتمند است که حتی در عرصه مطالعات حقوق بشری، حقوق قضایی، عدالت، مطالعات فرهنگی، جامعه شناسی، مردم شناسی، تاریخ و مطالعات فیلم و ادبیات وارد شده و مورد استفاده قرار گرفته است. جنبش زنان ایران نیز که نشان داده می‌تواند یک جنبش رهایی‌بخش تاثیرگذار باشد به یک نگاه ضد نژادپرست نیازمند است تا خود را بازسازی کند و توسعه دهد به ویژه اگر متحدان خود را از میان دیگر گروه‌های تحت‌ستم انتخاب کند و برای همبستگی هرچه بیشتر با جنبش‌های زنان در منطقه از جمله زنان ترک، زنان عرب، زنان کرد، زنان فلسطینی و زنان افغانستانی بکوشد؛ چرا که از یک نگاه ضدنژادپرست، همبستگی مفهومی فراتر از خواهری است.

از سوی دیگر، یک فمینیسم ضدنژاپرست همواره بر عاملیت افراد تحت‌ستم تأکید دارد و گفتمان رایج در افکار عمومی و رسانه‌های غربی را به چالش می‌کشد؛ گفتمانی که زنان ایرانی را به‌عنوان قربانیانِ نیازمندِ یاری بازنمایی می‌کند. به یاری جنبش «زن، زندگی، آزادی» این بازنمایی و تصویرسازی از زنان ایرانی خدشه‌دار شد، اما برای تداوم این جنبش ما به رویکردهایی از فمینیسم نیاز داریم که هرچه بیشتر بر عاملیت زنان ایرانی تاکید کنند.

 سخن آخر اینکه، نظام‌های سلطه درهم‌تنیده‌ و متکثرند؛ از نابرابری جنسیتی و اتنیکی گرفته تا تبعیض به دلیل سایر هویت‌های اجتماعی و نابرابری‌های اقتصادی. جنبش زنان ایران برای مبارزه با چنین نظام‌های درهم‌تنیده‌ای از سلطه، اگر به یک رویکرد ضدتبعیض و نیز اینترسکشنال مسلح شود بهتر می‌تواند خود را بازسازی کند و به‌عنوان یک جنبش رهایی‌بخش مسیر مبارزه را هم برای زنان و هم برای سایر گروه‌های تحت‌ستم روشن سازد. 

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.