ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نقدی بر بیانیه‌ی «علیه نظم نوین تحمیلی بر خاورمیانه

هیچ نظمی در خلاء زاده نمی‌شود

کارگاه دیالکتیک در این مطلب نقدی به بیانیه ضدجنگی با عنوان «علیه نظم نوین تحمیلی بر خاورمیانه» ارائه می‌دهد و بیان می‌کند که این بیانیه جایگاه و کارکرد دولت ایران را در تعمیق بحران فلسطین/خاورمیانه نادیده گرفته است.


کارگاه دیالکتیک: نقدی بر بیانیه‌ی «علیه نظم نوین تحمیلی بر خاورمیانه»

فراخوان ضدجنگی که اخیراً به‌همت جمعی از رفقای دور و نزدیک منتشر شده* (علیه «نظم نوین» تحمیلی بر خاورمیانه) تمرکز خود را به واکنش در برابر جریان مسلط جنگ‌طلبانه و حامی اسرائیل معطوف کرده است. از آنجا که این فراخوان لبه‌ی تیز نقد خود را تنها متوجه یکی از سویه‌های ماجرا کرده است (گیریم سویه‌ای که دست بالا را دارد)، روایتی چپ‌گرایانه در چارچوب همان منطق دوگانه‌سازِ مسلط عرضه کرده است. مشخصاً در این متن نقش و جایگاه جمهوری اسلامی و پیوند آن با حکمرانی داخلی در بحران‌ کنونی مورد نقد قرار نگرفته است. اگرچه دولت اسراییل و حامیان امپریالیست‌اش در جهنمی که فلسطینان گرفتار آن‌اند نقش اصلی را داشته‌اند، اما دست‌کم طی چهل و پنج سال اخیر ابعاد این جهنم نمی‌توانست بدون نقش‌آفرینی مخرب جمهوری اسلامی و به‌اصطلاح «محور مقاومت» در خاورمیانه تا این مرزهای تراژیک گسترش یابد.

نقد ما بر بیانیه به‌هیچ رو ناظر بر آن نیست که تهیه‌کنندگان متن یا امضاکنندگانِ آن به نکته‌ی فوق باور ندارند، بلکه از دید ما تفکیک و اولویت‌بندی‌ای که این متن بر اساس آن تنها یک سویه‌ی ماجرا (شر بزرگ‌تر) را برجسته کرده است، هم به‌لحاظ روش‌شناسیِ تحلیلِ تاریخی و هم به‌لحاظ سیاسی نادرست و زیان‌بار است. چون با چنین تصویری، درهم‌تنیدگیِ ریشه‌های تکوین و بازتولید بحران و ستم و رنج در خاورمیانه به حاشیه می‌رود. برای مثال، ضرورت مبارزه‌ی همبسته و انترناسیونالیستیِ مردمان خاورمیانه که متن به‌درستی از آن یاد می‌کند، تنها درصورتی - به‌سان یک ضرورت - آشکار می‌شود که درهم‌تنیدگی شالوده‌ی ستم‌ها و رنج‌ها مورد بازشناسی و تاکید قرار گیرد.

به‌رغم اینکه با نیت‌مندیِ ضدجنگ بیانیه کاملا همدلیم و با بسیاری از نکات متن در شرح و نقد ریشه‌ها و پیامدهای پیشبرد فاجعه‌بار پروژه‌ی صهیونیستی-امپریالیستی در فلسطین و خاورمیانه توافقِ نظر داریم، اما از دید ما مسکوت‌گذاشتن جایگاه و‌ کارکرد دولت ایران در تعمیق بحران‌ فلسطین/خاورمیانه هیچ توجیهی ندارد. چرا که این غفلت موجب شده است بیانیه، به‌رغم اشاراتی تزئینی به برخی کلیدواژه‌های خیزش ژینا، فاقد مرزبندی روشنی با گفتار چپ محور مقاومت باشد. بیانیه قادر نیست به مخاطبانش نشان دهد که چرا ایستادگی در برابر استعمارگریِ جنگ‌طلبانه‌ی دولت اسراییل (و در همبستگی فعال با آرمان‌ فلسطین) به شیوه‌ای درونی پیوند دارد با پیکار علیه دستگاه سلطه و ستم حاکم بر ایران؛ و اینکه ما مجبور نیستیم در یکی از دو حبهه‌ی مسلط بایستیم.

نقد فوق همچنین بر این درک متکی‌ست که در شرایط حاضر گفتار و چشم‌انداز سیاسی چپ درباره‌ی فلسطین بیش از هر زمانی باید از فضای دوقطبی‌ای که گفتارهای دولت‌محور و پروژه‌های قدرت‌مدار حول بحران خاورمیانه پروده‌اند فاصله بگیرد تا بتواند تکیه‌گاهی برای مبارزه با تاثیراتِ عمومیِ بازدارنده‌ی این گفتارها و پروژه‌ها تدارک ببیند. برای روشن‌تر شدنِ منظورمان، قدری به‌عقب بازگردیم:

زمانی وفاداری به آرمان فلسطین یکی از مهم‌ترین اصولِ سیاسیِ چپ ایران (و‌ جهان) بود. اما پس از پیدایش جمهوری اسلامی و تلاش‌های نظام‌مندش درجهت ادغام مساله‌ی فلسطین در نظام ایدئولوژیک و راهبردهای ژئوپولتیکی‌اش، سخن‌گفتن از مساله‌ی فلسطین برای چپ‌گرایان در ایران و خاورمیانه هر دم‌ دشوارتر و پیچیده‌تر شد. وانگهی، با به‌حاشیه‌رفتن چپ در سطح جهانی و تلاش‌های نظام‌مندی که به اسلامیزه‌شدنِ فزاینده‌ی جنبش مقاومت فلسطین منجر شدند، حمایت و همبستگی با فلسطین دشوارتر شد. این پیچیدگی و دشواریِ مضاعفْ خلایی گفتاری و سیاسی در رویکرد به مساله‌ی فلسطین (از منظر چپ) ایجاد کرد که در گذر زمان هرچه بزرگ‌تر شد.

سربرآوردن جریان «چپ محور مقاومت» نشانه‌ و پیامدی از این وضعیت و خلاء همزادِ آن بود. به‌دلیل تکیه‌ی مفرط و حقانیت‌طلبِ این جریانِ شبه‌آنتی‌امپریالیست بر مساله‌ی فلسطین و مصادره به‌مطلوبِ آن، برای چپ‌گرایان تنگنای سخن‌گفتن از فلسطین حادتر شد. غیاب گفتار و پراتیک بدیل چپ حول مساله‌ی فلسطین (یا فقدان بُرد و‌ نفوذ اجتماعی‌اش)، مقارن شد با رشد دو رویکرد مخالف: در یک‌سو، استفاده‌ی ابزاری دولت ایران از رنج تاریخیِ فلسطینیان؛ و در سوی دیگر، گفتارسازیِ یک‌جانبه‌ی اندیشکده‌ها و رسانه‌های مین‌استریم غربی در حمایت از اسرائیل. بر بستر چنین شرایطی، فهم انتقادی مساله فلسطین و موضع‌گیری مستقل نسبت به آن برای توده‌ی ستمدیدگان ایران و خاورمیانه از همیشه دشوارتر شده است.

در شرایط حاضر، با گسترش و تشدید فضای پرالتهاب جنگ و آشوب در خاورمیانه و مداخله‌ی مستقیم‌تر دولت ایران در تنش‌های نظامی و سیاسی، پیچیدگی وضعیت تاریخی دوچندان شده است. و این موقعیت - باز به‌سهم خود - اتخاذ یک موضع‌ بدیل را به چالشی جدی پیشاروی نیروهای چپ بدل کرده است. کافی‌ست به تاثیرات مستقیم این وضعیت بر شرایط آتیِ زیست و حیات اجتماعی-سیاسیِ مردمان ایران نظر کنیم؛ و یا به هجوم گفتاری و سیاسیِ پهلوی‌گرایان و گرایش‌های ارتجاعی در فضای عمومی و رسانه‌ای: هیاهویی که در دفاع از آپارتاید و نسل‌کشی دولت اسرائیل علیه مردمان فلسطین و جنگ در غزه و لبنان، و در دفاع از راهبرد صهیونیستیِ «نظم نوین‌ خاورمیانه» و یا تهاجم نظامیِ محتملِ اسرائیل به ایران برای «نجات ایرانیان» برپا کرده‌اند.

مجموع این شرایط، در بستر پیامدهای عمومی افول قیام ژینا و تشدید انسداد سیاسی در فضای تاریخیِ متعاقب آن، زمینه‌ی تقویت گفتار «رژیم‌چنج» (بدیل‌سازی از بالا) از سوی پهلوی‌گرایان و جریانات مشابه را فراهم کرده است؛ و همزمان، باد به بادبان دستگاه پروپاگاندای دولت ایران و گفتار یک‌سویه، مظلوم‌نمایانه و دولت‌پرستانه‌ی چپ محور مقاومت رسانده است.

با این اوصاف، مداخله‌گری نیروهای چپ رادیکال در این فضای پیچیده و خطیر مستلزم رویاروییِ همزمان با هر کدام از یک‌سویگی‌هایی‌ست که - متناسب با منافع خود - جنبه‌های معدودی از واقعیت جاری را به‌زیان جنبه‌های اساسیِ دیگر برجسته می‌کنند. این نوع موضع‌گیری و مداخله‌گریِ بدیل (از جانب چپ) اگرچه یحتمل نمی‌تواند به‌طور بی‌واسطه تاثیرات سیاسی-اجتماعی‌ ملموسی بر فضای دوقطبی و آلوده‌ی کنونی به‌جای بگذارد، دست‌کم می‌توان انتظار داشت که بتواند تکانه‌ی اندکی در فضای پراکنده‌ی چپ انقلابیِ ایران و خاورمیانه ایجاد کند؛ تا این نیروها به پشتوانه‌ی آن، و به‌رغم فضای ارعاب، مواضع خود را بدون لکنت بیان کنند و کنش‌های خود را به‌طور منسجم‌تری پی بگیرند. همبستگی نیروهای چپ با آرمان فلسطین بی‌گمان می‌تواند گامی باشد درجهت همگرایی و انسجام‌ نیروهای چپ خاورمیانه؛ اما برداشتن این گام مشروط به آن است که این همبستگی، فراتر از تعهدات اخلاقی و پرنسیپی، مبنایی استراتژیک بیابد. به باور ما، این شالوده‌ی استراتژیک تنها هنگامی فراهم خواهد شد که مساله‌ی فلسطین در بطن کلیت سازوکارهای درهم‌تنیده‌ای نشانده شود که بحران خاورمیانه را بازتولید و تشدید می‌کنند؛ همچنان‌که در متن سایر پیکارهای رهایی‌بخشِ جاری در جوامع خاورمیانه. «نظم نوین»ی که دولت اسرائیل (با حمایت شرکای غربی‌اش)‌ وعده‌ی تحمیل آن را بر خاورمیانه می‌دهد قطعا ترسناک است؛ اما تدارک و تحقق این «نظم» تنها به‌پشتوانه‌ی نظمی‌ ممکن است که پیش‌تر بر خاورمیانه مسلط بوده است؛ نظمی که بازیگران و پاسداران متعددی دارد؛ خصوصا جمهوری اسلامی ایران.

1 - فراخوان جمعی: علیه «نظم نوین» تحمیلی بر خاورمیانه، تریبون زمانه، ۲۱ مهر ۱۴۰۳.

لینک مطلب در کارگاه دیالکتیک

لینک مطلب در تریبون زمانه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.