ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

پایان دنیا: خنده، خنده می‌آورد و پول، پولِ بیشتر

اینجا قصه یک «موز» را دنبال خواهیم کرد، از روی گاری یک میوه‌فروش در خیابانی در منهتن، معروف شدنش در حراج ساتبی، تا رسیدن به دهان یک نوکیسه رمزارز در هنگ‌کنگ. آیا «کمدین»، اثر مائوریتزیو کاتلان یک اثر طعنه‌آمیز است یا سازش‌کارانه؟

آنطور که می‌گویند، کمدین، اثر هنری مائوریتزیو کاتلان یک اثر «مفهومی» است؛ یک موز که با داک‌تیپ (یا چسب برزنتی) به دیوار می‌چسبد. این اثر ابتدا در نمایشگاه آرت بیزل در سال ۲۰۱۹ سر و صدا به پا کرد. رسانه‌ها درباره‌اش نوشتند و برخی خبرنگاران حوزه فرهنگ آنقدر ذوق کردند که کمدین را یکی از مهمترین آثار قرن دانستند. حالا یک بیلیونر اهل هنگ‌کنگ حاضر شده ۶,۲ میلیون دلار برای به دست آوردن آن بپردازد. 

اگر پیش‌زمینه‌ای درباره این خبر نداشته باشید — و فرض بر این است که اغلب مخاطبان خبر پیش‌زمینه و دانشی در این باره نداشته باشند— ممکن است فکر کنید که این اثر درباره یکی از بحران‌های امروز جهان است، مثلا درباره بحران موز و امکان انقراض آن بر اثر مرض پاناما. شاید هم فکر کنید این اثر درباره بحران گرسنگی است، درباره اینکه بخشی از جمعیت زیر فقر و گرسنه جهان از خوردن حتی یک موز در روز محروم هستند. یا شاید فکر کنید که قرار است یکی از ثروتمندان جهان با پرداخت مبلغی کلان برای یک موز به یک موسسه خیریه برای مبارزه با فقر کمک کرده است؛ با این تفاوت که نام این خیریه «حراج ساتبی» است.

هیچ کدامِ این‌ها حقیقت ندارد. پس در کنار همه خبرهایی که جهان را امروز باید به حرکت وا دارد، از شکست اجلاس کاپ۲۹ در ارائه یک راه‌حل معنی‌دار برای بحران اقلیمی تا گسترده شدن رژیم جنگ در خاورمیانه و جهان، اثر هنریِ گران قیمتی که در ساتبی عرضه شد چه اهمیتی دارد؟

کمدین درباره چیست؟

کمدین شامل یک موز و یک رول چسب برزنتی، یک گواهینامه تایید اصالتِ اثر و یک دستور‌العمل درباره شیوه تعویض و چسباندن موز به دیوار است. کمدین یک اثر تمسخرآمیز و بدبینانه است که همزمان با مشارکت فعالانه در دنیای هنر، سوداگری هنری را به سخره می‌گیرد و بر آن خنده می‌زند.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

کاتلان می‌گوید «کمدین خنده‌ای بر این سیستم فرسوده است و دعوتی برای کشف دوباره قدرت طعنه‌‌زدن و سادگی.» 

هنرمند ایتالیایی ابتدا سه نسخه از کمدین تهیه کرد که هر کدام به قیمت‌های بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ هزار دلار فروش رفته بود. حالا یک تاجر هنگ‌کنگی حاضر شده که برای یکی از آن سه نسخه که در حراج ساتبی عرضه شد ۶,۲ میلیون دلار بپردازد. می‌گویند خنده خنده می‌آورد؛ کاتلان نشان داد که خنده می‌تواند پول بیاورد و پول نیز پول بیشتر.

کاتلان خودش می‌گوید که کمدین تاملی بر بازار هنر و ارزش‌هایی است که ساختارهای اجتماعی و بینندگانِ اثر تولید می‌کنند:

این بازار است که تصمیم گرفت موز چسبینده به دیوار را جدی بگیرد. اگر سیستم آنقدر سست است که روی پوست یک موز بلغزد، شاید پیش از این هم در حال لغزش بوده.

عایدی فروش اثر کمدین در ساتبی به یکی از مجموعه‌داران هنری می‌رسد و نه خود کاتلان. هنرمند اما نباید از اینکه دستش از این «پول بادآورده» کوتاه شده، چندان ناراحت باشد. چون در نهایت خبر فروش موزی که کاتلان «خلق نکرده است» موجب افزایش ارزش پورتفولیوی او و آثار آینده‌اش شده. می‌گویند که کارکنان ساتبی آن موز را که در حراج عرضه شد به قیمت ۳۵ سنت از یک میوه‌فروش سیار در خیابانی در منهتن خریدند. اما مرد میوه‌فروش، یک مهاجر بنگلادشیِ تقریبا نابینا، بر خلاف کاتلان فردا هم موزهایش را به همین قیمت خواهد فروخت و در محله‌ای که هر روز قیمت‌هایش بیشتر سر به فلک می‌کشد، فقیرتر خواهد شد. او به یکی از خبرنگاران گفته بود:

من یک مرد فقیرم… آنها که این موز را خریدند چه کسانی هستند؟ می‌دانند موز یعنی چه؟

چرا کمدین ۶,۲ میلیون فروش رفت؟

کمدین یک مانیفست است؛ او می‌گوید «قیمت من بسیار بیشتر از ارزش واقعی‌ام خواهد بود». یک نوکیسه دنیای رمزارز با پرداخت پول هنگفت مانیفست را تایید می‌کند. بعید است که او به چشم سرمایه‌گذاری به کمدین نگاه کرده باشد. برخی تحلیل‌گران بازار هنر می‌گویند که انگیزه‌های احتمالی خریدار این است که در میان مجموعه‌داران و هنردوستان شناخته شود، شهرتش را افزایش دهد و البته از این شهرت لذت ببرد.

با این حال قیمت گران کمدین بی‌دلیل نیست. کمدین اثری است که بخشی از روابط درون بازار هنر را نمایندگی می‌کند؛ روابطی که میان هنرمند، مخاطبان اثر، رسانه‌ها و مجموعه‌داران برقرار است.

یک. شهرت هنرمند

کاتلان هنرمندی هایپررئالیست است که پیش از این جایگاه‌ش را در بزرگترین گالری‌ها و حراج‌های جهان تثبیت کرده. گالری‌دارها، دلال‌های هنری، رسانه‌ها و مخاطبان او را می‌شناسند. جایگاه هنرمند البته خود نتیجه پذیرش سازش‌کارانه مناسبات بازار هنر است. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که نشان می‌دهد کمدین لزوما قرار نیست مناسبات بازار هنر را بر هم بزند یا جایگاه هنرمند را به خطر بیاندازد. کمدین در بازار هنر فعالانه "مشارکت می‌‌کند" و همزمان "به آن می‌خندد"؛ چه ترجمه‌ بهتری برای مفهوم "کلبی‌مسلکی"؟

دو. بازتاب رسانه‌ای

کمدین بعد از اولین پوشش خبری گسترده در سال ۲۰۱۹ مسیر ترقی را طی کرد. مخاطبان رسانه خبرهای «موز‌کی» را دوست دارند و لایک می‌کنند. مهم نیست چند سنت توی جیب‌ات داری، باز هم از شنیدن اخباری از این دست آنقدر شگفت‌زده می‌شوی که حتما رویش کلیک خواهی کرد.

بازتاب رسانه‌ای گسترده نشان می‌دهد که بازار هنر رابطه‌ای دو جانبه با رسانه دارد. پوشش رسانه‌ای کمدین به معروفیت اثر و افزایش قیمت آن کمک می‌کند و پرداخت مبلغ هنگفت برای یک موز ۳۵ سنتی موجب می‌شود که این خبر عواطف مخاطبان را به بازی بگیرد و بیشتر دیده شود.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

سه. دینامیک بازار

کمدین اعتبارش را از همه سوداگری‌های گذشته و آینده حراج‌های هنری می‌گیرد. این اثر در قلب بازار هنر نشسته است و به سوداگران می‌گوید: «یک قیمت بالاتر پیشنهاد بدهید، حتی اگر قیمت پیشنهادی شما با ارزش فعلی من برابر نباشد». تصادفی نیست که جاستین سان، میلیاردر و سرمایه‌گذار رمزارز کمدین را خریده. او خود گفته که این اثر قرار است بین دنیای هنر و دنیای رمزارز پل بزند؛ دنیایی که سوداگری اساس ارزش‌افزایی در آن است. در عین حال ارزشی که بازار برای کمدین قائل شده خود تحت تاثیر بازتاب رسانه‌ها و شهرت هنرمند است.

 کمدین همچون «دال اعظم لکان» هیچ معنا و ارزش درونی ندارد بلکه ارزشش در این است که شبکه‌ای از روابط و مناسبات درون نظم نمادین را بازتاب می‌دهد. با این همه کمدین نمی‌تواند از وسوسه عرضه خود به بازار هنر صرف نظر کند و در نتیجه پوچی آن آشکار می‌شود و برج و بارو فرو می‌ریزد. به محض اینکه کمدین به مثابه «پوچ اعظم»، یا بهتر است بگوییم فالوس اعظم، صاحب ارزش می‌شود، دنیای هنر فرو می‌ریزد؛ به قول یکی از منتقدان هنری، با فروش کمدین به قیمت هنگفت، «مار دم‌اش را می‌خورد، ماسک همان چهره می‌شود و دلقک همان پادشاه». یک تصویر آخرالزمانی خلق می‌شود. اما آیا پایان دنیا نزدیک است؟

از توالت سرپایی تا موز تازه

در آوریل ۱۹۱۷ مارسل دوشان با ارائه یک توالت سرپایی به مثابه اثر هنری گردانندگان انجمن هنرمندان مستقل در نیویورک را که خود عضوی از آن بود، گیج کرد. دوشان توالت سرپایی را با نام مستعار «مستر مات» و عنوان «چشمه» عرضه کرده بود. «چشمه» دوشان آنقدر به نظر گردانندگان انجمن هنرمندان توهین‌آمیز بود که به رغم باورهایشان به فضای دموکراتیک در هنر از نشان دادن آن طفره رفتند. جامعه هنرمندان مستقل پیش از آن علیه سانسور در هنر موضع گرفته بود و می‌گفت که به هیچ وجه معیاری در انتخاب هنر ندارد؛ حتی همه آثار هنری را به ترتیب حروف الفبا نمایش می‌دهد تا هیچ گونه تعصبی در کار نباشد. با این حال گردانندگان انجمن در مواجهه با «چشمه» بیانیه‌ای صادر کردند که می‌گفت «چشمه ممکن است در جای خودش یک شیء به درد بخور باشد اما جایش در یک نمایشگاه هنری نیست و به هیچ وجه یک اثر هنری محسوب نمی‌شود.» آیا همانطور که آنها می‌گفتند معیاری برای انتخاب اثر هنری وجود نداشت؟ پس چرا جای چشمه در آن نمایشگاه نبود؟ دوشان حدود دموکراسی وطن‌پرستانه آمریکایی را می‌شناخت و با گذاشتن یک امضای مستعار پای چشمه حد این دموکراسی را نشان داد. با نپذیرفتن چشمه، هیپوکراسی و دورویی دنیای هنر آمریکایی آشکار شد. 

آثار انتقادی دوشان به نام «حاضرآماده‌ها» به رغم ادغام متاخر آنها در دنیای هنر با کمدین فرق می‌کند. «چشمه» تا آنجا موفق بود که دنیای هنر آن را پس زد. «کمدین» موفقیت‌ش را در مشارکت فعالانه در دنیای هنر و مشارکت دادن مخاطبان جستجو می‌کند. برخی منتقدان درباره آثار «حاضرآماده» دوشان بر این باورند که پذیرش آنها از سوی جامعه هنری موجب شد که اکنون اثر هنری نه لزوما به خاطر کیفیت‌های درونی‌ بلکه به خاطر امضای هنرمند و مناسبات بازار هنر پذیرفته یا رد شود.

بنابراین احتمالا آثاری مثل «چشمه» دوشان راه را برای ورود آثاری همچون «کمدین» کاتلان هموار کرد. اما اگر دو اثر را در بستر خاص تاریخی‌شان مقایسه کنیم، دو نوع مشارکت متفاوت در دنیای هنر را می‌بینیم. اثر دوشان با این دانش ارائه شد که احتمالا طرد می‌شود. اثر کاتلان با علم به این که دنیای هنر حتی «پوچ اعظم» را خواهد پذیرفت. اثر دوشان با امضای ناشناس و بدون «گواهی اصالت» ارائه شد، اثر کاتلان با ارائه گواهی اصالت بر مناسبات بازار هنر مهر تایید زد.

تفاوت میان دو اثر، چشمه و کمدین، در این است که اولی قواعد دنیای هنر را با حضورش تعلیق می‌کند و حدود اخلاق‌گرایی آن را برملا می‌کند؛ دومی اما قواعد دنیای هنر را می‌پذیرد و حد تحمل آن را می‌سنجد. اولی نوعی وارونه‌گویی (Irony) را نمایش می‌دهد: «گفته بودید که معیاری برای انتخاب ندارید؟ پس من را انتخاب کنید؛ معلوم است که انتخابم نمی‌کنید»؛ دومی نوعی کلبی‌مسلکی (Cynicism) را نمایش می‌دهد: «بازار هنر دیگر معیاری برای انتخاب‌هایش ندارد؛ به همین خاطر من را انتخاب خواهد کرد». بیفو، فیلسوف مارکسیست ایتالیایی در کتاب «همه چیز را رها کن: تفسیر افسردگی» می‌گوید وارونه‌گویی انتخابِ اخلاقی (Ethical choice) را ممکن می‌کند، اما کلبی‌مسلکی کاری به انتخاب اخلاقی ندارد:

«وارونه‌گویی با کلبی‌مسلکی اشتباه گرفته می‌شود. کلبی‌مسلکی به این معنی است که رفتار ظاهری شما به نیروهای قدرت مستقر تن می‌دهد. وارونه‌گویی به یک وضعیت نخستین باور ندارد و به هیچ نیرویی تن نمی‌دهد چون وارونه‌گویی می‌داند که زبان فقط یک بازی است که قواعدش به طور پیوسته تغییر می‌کند، نقض می‌شود و به آن خیانت می‌شود.»

کلبی‌مسلکی در معنای متاخر و مدرن آن با مسلک دیوژن و کلبیون متفاوت است. کلبیون افرادی ریاضت‌طلب بودند که گوش‌به‌فرمان نظم مسط نبودند. کلبی‌مسلکی مدرن اما «شامل جمعیت کثیری از سازش‌کاران می‌شود که خیلی خوب از رذالت قواعد قدرت آگاهند اما حاضرند به آن تن دهند چون فکر می‌کنند کار دیگری نمی‌شود کرد.»

کمدین یک نمایشِ کلبی‌مسلکی است. یادآوری کنیم که کاتلان درباره فروش کمدین در ساتبی چه گفت:

این بازار است که تصمیم گرفت موز چسبانده به دیوار را جدی بگیرد. اگر سیستم آنقدر سست است که روی پوست یک موز بلغزد، شاید پیش از این هم در حال لغزش بوده.

به همین سادگی. کاتلان با این سیستمِ در حال لغزش خواهد لغزید و هر از چند گاهی رو به مخاطب خواهد گفت: "می‌بینی؟ دارد می‌لغزد!"

اما تصویر آخرالزمانی که کمدین از دنیای هنر و سرمایه عرضه می‌کند، پایان دنیا را رقم نمی‌زند. رنج ادامه خواهد داشت، پولدارها پولدارتر خواهند شد، خنده‌های هیستریک خون‌آشام‌های بازار سرمایه گوشمان را کر خواهد کرد.

در دل این وضعیت تهوع‌آور گروهی از فعالان محیط زیست روی تابلوی ون‌گوگ سوپ می‌پاشند و یک اثر نو خلق می‌کنند. عده‌ای از تماشاچیان موزه مات و متحیر فریاد می‌زنند: «چرا؟ برای چه این کار را می‌کنی؟» مهاجمان با تخطی از حریم هنر مناسبات آن را آشفته می‌کنند و ما را به حرکتی اخلاقی در برابر بحرانی که جلوی چشمانمان قرار دارد فرا می‌خوانند.

پی‌نوشت: کمدین اعتبارش را حتی از کسانی می‌گیرد که از آن متنفرند. صحبت درباره کمدین (حتی شدیدترین انتقادها از آن) آب در آسیاب دشمن ریختن است. متن بالا با علم به این موضوع نوشته شده و هدفش فراروی از کمدین و اذعان به این ضرورت است که باید کلبی‌مسلکی هنرمندان، رسانه‌ها و شناعت دنیای سرمایه را موضوع صحبت خود کنیم و در عمل نیز از حضور و مشارکت در آن سرپیچی کنیم.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • احسان

    لذت بردم و به آگاهیم اضافه شد ممنون...