بحران سلامت روان شهروندان و کمتوجهی به آن
کنعان مختار ـ آمار دقیق و روشنی از میزان شیوع اختلالات روانی در ایران موجود نیست. گفته شده که میزان شیوع اختلالات روانی در کل جمعیت دستکم ۳۵ درصد است. بیکاری، کاهش سرمایه اجتماعی، قتل، فقر، ناکارآمدی دستگاههای دولتی، ناامیدی از آینده، گرانی روزافزون، فساد دولتی، و تبعیض از عمدهترین دلایل بروز اختلالات روان در ایران عنوان شدهاند.
مسئول فنی یک داروخانه درمورد افزایش تقاضا برای داروهای اعصاب و روان به گزارشگر «زمانه» میگوید:
روزانه تقاضا زیادی برای داروهای اعصاب و روان داریم، از قرصهای آرامبخش و خوابآور گرفته تا قرصهای اساسآرآی. خیلی از مراجعهکنندهها نسخه ندارند و ما هم به آنها دارو نمیدهیم، ولی هستند داروخانههایی که بدون نسخه این داروها را میفروشند. این نوع داروها از هر طیف و سن و سالی متقاضی دارند، اما خانمها و جوانترها بیشتر مراجعه میکنند. بیماریهای مزمن هم که نیاز اساسی به دارو دارند متاسفانه خیلی وقتها داروی مورد نیاز را پیدا نمیکنند. این افراد مجبورند در بازار سیاه با چند برابر قیمت داروها را تهیه کنند یا بعضی وقتها از جایگزینهای ایرانی استفاده کنند که عوارض زیادی دارند. همیشه متقاضی داروهای اعصاب و روان بوده، ولی حس میکنم سال به سال بیشتر میشوند، و در چند سال اخیر بهشدت افزایش یافته است. البته با وضعیت اقتصادی و ناامنی و گرانی و بیکاری و... که در کشور وجود دارد، افزایش اضطراب و افسردگی قابل پیشبینی است. با هرکس که صحبت میکنی چند نگرانی بزرگ دارد، این نگرانیها باعث دهها اختلال میشود. برخی همکارهای من میگویند آنقدر متقاضی برای داروی اعصاب و روان زیاد شده که میشود داروخانهها اختصاصی این نوع داروها را عرضه کنند.
حال مردم ایران خوب نیست. این را هم میتوان در اظهارات مسئولین وزارت بهداشت و کارشناسان و روانپزشکان دید و هم در مشاهدات میدانی رؤیت کرد. اما آمار دقیقی از میزان اختلالات روان در ایران موجود نیست. نخستین و آخرین پیمایش ملی سلامت روان که جزئیاتش به طور عمومی منتشر شد، به پیمایش ۱۳۹۰-۱۳۸۹ برمیگردد که از آن برمیآید که ۲۳,۶درصد افراد دستکم از یک اختلال روانپزشکی رنج میبرند.
دومین پیمایش ملی سلامت روان که از سال ۱۳۹۸ در دستورکار وزارت بهداشت قرار گرفته و قرار بود نتایج آن تا سال ۹۹ تا ۱۴۰۰ جمعبندی و نهایی شود، هنوز اعلام نشده است؛ جزئیات این پیمایش به گفته مدیرکل دفتر سلامت روان وزارت بهداشت قرار بود در اوایل تابستان ۱۴۰۳ منتشر شود. بهنظر میرسد حکومت از انتشار جزئیات پایشهای سلامت روان جلوگیری میکند. اگرچه نتایج دومین پایش ملی سلامت منتشر نشده، اما در بازه زمانی ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۲ مطالعات دیگری درباره اختلالات روانپزشکی ایرانیها صورت گرفته است که جز انتشار اعداد کلی آنها، جزئیات دیگری در دسترس نیست. در این میان اظهارات برخی مسئولین وزارت بهداشت، در کنار کمبود دارو و نبود بیمههای پشتیبان، حکایت از بحرانی بودن وضعیت سلامت روانی جامعه ایرانی دارد.
رشد اختلالات روان
مسائل و مشکلاتی از قبیل بیکاری، کاهش سرمایه اجتماعی، قتل، فقر، ناکارآمدی دستگاههای دولتی، ناامیدی از آینده، گرانی روزافزون، افزایش نگرانکننده خودکشیها، فساد دولتی، تبعیض و... سلامت روان جامعه ایرانی را با بحران و خطر جدی روبهرو کرده است. هچنین قوانین تبعیضآمیز حکومت در کنار پیشبینیناپذیر بودنِ وضعیت سیاسی، تشدید کننده بحران سلامت روان است. طبق «پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان» که در آبانماه سال گذشته منتشر شد، ۹۲ درصد ایرانیان به وضعیت فعلی کشور معترضاند و «بیاعتمادی» در سطح عموم به ۸۱ درصد رسیده است. عدم رضایت از وضعیت فعلی کشور، موجب بروز انواع مختلفی از اختلالات روان و عدم امنیت روانی شده است. این اختلالات را به روشنی میتوان در اخباری که از رسانههای داخلی منتشر میشود مشاهده کرد.
طبق گزارش گروه علمی ـ فناوری خبرگزاری سلامت (طبنا)، با استناد به دادههای استخراجشده از فضای مجازی در بازه زمانی سال ۱۳۹۸ تا نیمه نخست ۱۴۰۲، حدود «۶۱ هزار پست خبری از ۷۱۹ خبرگزاری» درباره «خودکشی» رصد شده است. علی فتحی آشتیانی، رئیس سازمان روانشناسی و مشاوره ایران، مهرماه سال گذشته، با بیان اینکه « حدود یک سوم افراد در ایران با اختلالات روانشناختی مواجهند» اظهار داشت: «تعداد موارد خودکشی کامل از سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۴۰۰، طی ۱۵ سال، حدود ۱۰۸ درصد رشد داشته است» او همچنین گفته خودکشی کامل در ۱۴۰۰ به نسبت ۱۳۹۹، ۱۲,۷ درصد افزایش یافته است.
در همین رابطه، مهرماه سال جاری، مجید صفارینیا، رئیس انجمن روانشناسی اجتماعی به «خبرآنلاین» گفت: «حدود یکسوم جامعه ایران اختلال در سلامت روان یا ناسازگاری با زندگی دارند.» او همچنین اظهارداشت آمارهای که مربوط به سلامت روان هستند به سال ۱۳۹۸ برمیگردند که در آن «بهزیستیِ روانشناختی ۳۰ درصد از جامعه دچار اختلال بوده» اما به اعتقاد صفارینیا، طی سالهای اخیر مسائلی از قبیل شیوع ویروس کرونا، اعتراضات اجتماعی، فقر ناشی از تحریمها و ابهام ناشی از مواجهه با جنگ، وضعیت سلامت روانی جامعه را بیشتر از پیش با بحران روبهرو کرده است، بنابراین احتمال اختلال در سلامت روان جامعه به «حدود ۳۵ درصد» رسیده است.
محمدرضا شالبافان، سرپرست دفتر سلامت روان وزارت بهداشت در همایش سلامت روان در محیط کار (مهرماه سال جاری) اظهار کرد: «بر اساس آخرین مطالعات انجام شده در سال ۱۴۰۰ حدود ۲۵ درصد جمعیت عمومی دارای اختلالات سلامت روان هستند و آمار نسبت به مطالعات قبلی افزایش یافته است» همچنین به گفته وحید شریعت، رئیس انجمن روانپزشکان ایران: « نتایج آخرین پیمایش غربالگری سلامت روان نشان میدهد حدود ۳۰ درصد از مردم ایران به اختلالات روانی مبتلا شدهاند.»
سیاست نادیدهانگاری حکومت
از گزارشهای آماری، اظهارات کارشناسی و مشاهدات میدانی برمیآید که افزایش اختلالات روان و تهدید سلامت روانی جامعه به نگرانیهای بازمیگردد که ناشی از شرایط سیاسی و وضعیت وخیم اقتصادی کشور است.
یکی از شهروندان در گفتوگو با گزارشگر «زمانه» وضعیت نامساعد سلامت روان خود را ناشی از شیوه حکومتداری فعلی میداند و در این باره میگوید:
من در جامعهای زندگی میکنم که حتی برای یک روزهم نمیشود برنامه اقتصادی برای خانوادهام داشته باشم. نگرانی از اجاره مسکن، خرید خورد و خوراک، نگرانی از عدم امنیت بچههایم و صدها چیز دیگر اجازه نمیدهد آرامش روان داشته باشم. مثلاً وقتی دخترم گوشیاش را جواب نمیدهد اولین چیزی که به ذهنم میآید، بازداشت شدنش توسط پلیس، یا دزدیده شدنش است! اینکه شاید حواسش به گوشی نباشد، آخرین چیزی است که برای دلخوشی خودم بهش فکر میکنم. خب، این افکار از شرایط حاکم بر جامعه میآیند، وقتی شب و روز خبرهای از ناامن بود جامعه میشنویم، طبیعی است به این چیزها هم فکر کنیم. نگرانی شب و روزم تامین اقتصاد خانواده است، چون واقعاً نمیدانم آیا ماه آینده سر کارم میمانم، یا اگر بمانم با همین دستمزد میتوانم کرایه خانه و خورد و خوراک را تامین کنم!؟ من دو سال است بدون قرص خواب، نمیتوانم بخوابم. بدون آرامبخش حس راحتی ندارم. این استرس و نگرانی را هم خانوادهام به طرق مختلف تجربه میکنند. اگر شرایط سیاسی و اقتصادی اینگونه نبود، ما هم مثل خیلی از مردم دنیا میتوانستیم راحت سرمان را روی بالش بزاریم.
شهروند دیگری نیز با تاکید بر نگرانیهای اقتصادی، ابعاد سیاسی حاکم بر جامعه را بیشتر از هر موضوعی باعث و بانی استرس و اضطرابهای خود میداند. او به «زمانه» میگوید:
من همیشه فکر میکنم یک اتفاق بدی قرار است بیفتد! این باعث شده خیلی وقتها نتوانم کارم را انجام دهم. محل کار من یک اداره دولتی است. همیشه حس میکنم حراست اداره زندگیام را میپاید. در یک کلام نمیتوانم خودم باشم. هروقت مقام دولتی صحبت میکند، نگرانی از جنگ و بدتر شدن اوضاع اقتصادی در درونم تشدید میشود. نمیتوانم یک سفر ساده و بدون استرس از تصادف و اتفاق بد را تصور کنم. اگر خوب به استرسهایم دقت کنم میبینم همهشان ریشه در سیاست جمهوری اسلامی دارند. وخامت اقتصادی، اعتیاد، خودکشی، عدم امنیت، تبعیض، ماشینها و جادههای داغون، قتلها، تهدیدها، اعدامهای بدون محاکمه عادلانه، و صدها مشکل دیگر همهاش به سیاست حاکم برمیگردد. ما در جامعهای زندگی میکنیم که سیاست سرسوزن به روان و زندگی روزمره ما نه تنها اهمیت نمیدهد بلکه ما را سپر بلای خودش هم میکند! بنابراین نمیشود در این شرایط، سلامت روانی مساعدی داشت.
طبق آخرین مطالعات منتشر شده، ۶۰ درصد از افراد مبتلا به یک اختلال روان در ایران، از وجود اختلال روانی در خود اطلاع ندارند. از میان انواع اختلالات روان، «اضطراب و افسردگی» با دامنه شیوع بین ۱۵ تا ۲۵ درصد، از شایعترین اختلالات روانی در ایران محسوب میشوند.
یک روانشناس در گفتوگو با گزارشگر «زمانه» علل افزایش اضطراب و افسردگی در بین ایرانیان را ناامیدی از آینده، وخامت اقتصادی و ابهام در شرایط سیاسی کشور عنوان میکند که به گفته او ریشه در «تصور تبعیض در توزیع قدرت» دارد. او در ادامه توضیح میدهد:
ابهام و ناامیدی که بر جامعه سایه افکنده از دلایل عمده بروز افسردگی و اضطراب در ایران است. این ناامیدی علتهای آشکار و نهانی در خود دارد که بعضی وقتها فقط سویه بیرونی آن، مثلاً وخامت اقتصادی را مشاهده میکنیم، درحالی که کمتر به مسئله پنهانتری مثل توزیع ناعادلانه قدرت توجه داریم. اصولاً مردم ایران خودشان را شریک قدرت نمیدانند، یعنی این حس را دارند که نظر آنها، رای آنها، تجربه زیسته آنها تاثیری در برنامههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ندارد. وقتی شما در شرایطی زندگی میکنید که به انواع مختلف نادیدهانگاری میشوید ـ یا حداقل اینگونه تصور میکنید ـ بر سلامت روان شما تاثیر منفی خواهد داشت؛ چون توجه لازم و ضروری که باید به شما بشود وجود ندارد، این یعنی خواستههای شما برای زندگی شما در نظرگرفته نمیشود. افراد جامعه نیاز به توجه دارند، نیاز دارند خواستههایشان از زندگی دیده و قبول شود. افراد، سطح این توجه را در تاثیر مشارکتشان بر روند تصمیمات قدرت میتوانند بسنجند. متاسفانه سیاست حاکم بر ایران حس مشارکت و تاثیرگذرای مردم را تقریباً نادیده میگیرد، به همین خاطر هر تصمیمی که در برابر شرایط بحرانی جامعه از سوی حکومت اتخاذ میشود ـ از قطعی برق گرفته تا میرسد به افزایش قیمتها و تصور احتمال جنگ و... ـ افراد خودشان را دربرابر آن تنها مییابند، یعنی تصور میکنند حکومت کوچکترین وقعی به آنها نمیدهد، این درحالی است که مستقیم آسیبهای آن را تجربه میکنند. بنابراین اضطراب (آشکار و پنهان) به شکل چشمگیری دامان عموم افراد را میگیرد، به همین دلیل برای آرام کردن خود به مواد مخدر، قرصهای روانگردان یا تجویزهای خودسر داروهای اعصاب و روان روی میآورند که در بیشتر موارد، بدون مشاوره پزشک متخصص، بهجای حل اختلال روانی منجر به تشدید آن میشود.
کمبود دارو و رعایت نکردنِ تعرفهها
اگرچه تعداد قابل توجهی از افراد مبتلا به اختلال روان از بیماری خود بیاطلاع هستند، اما هستند کسانی که به مشکل خود آگاهاند و به دلیل اختلال شدید و بیماریهای مزمن ناچارند با صرف هزینه چارهای برای رفع آن جستوجو کنند. استفاده از داروهای اعصاب و روان در کنار مراقبتهای مداوم پزشکی از عمدهترین راههای است که بیماران برای رفع اختلالات روانی خود به آن پناه میآورند.
اما وضعیت تهیه دارو، بهخصوص بعد از اجرای «طرح دارویار» در دولت ابراهیم رئیسی با چالشهای عمدهای روبهرو شده است. در این میان درصد قابل توجهی از بیماران و داروهای مربوط به اعصاب و روان تحت پوشش بیمه قرار ندارند، بنابراین هزینههای زیادی را برای مصرفکننده به همراه دارد. در همین رابطه، بهار سال جاری، رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران، در نامهای خطاب به معاون درمان وزارت بهداشت، و رئیس سازمان غذا و دارو، به اسامی ۲۵ قلم داروی مورد نیازِ کمیاب یا نایاب اختلالات روان از جمله فلوکسیتین، لوزارپام، ریتالین و کلومیپرامین اشاره کرده است. دیماه سال گذشته نیز اقلام دارویی مورد نیاز ولی نایاب اعصاب و روان از طریق این انجمن به معاونت درمان وزارت بهداشت گزارش شده بود.
از سوی دیگر، «دستورالعمل خرید راهبردی خدمات رواندرمانی» که در اسفندماه ۱۴۰۱ به تصویب وزیر بهداشت رسید، شامل تمامی خدمات روانشناسی و همه مراکز درمانی نمیشود. طبق این مصوبه فقط دو گرایش روانشناسی بالینی و روانشناسی سلامت، آن هم تنها در مراکز دولتی ـ دانشگاهی، زیر پوشش بیمههای پایه و تکمیلی قرار میگیرند. چالش دیگر، رعایت نکردنِ تعرفه خدمات روانشناسی و مشاوره است. اگرچه سالانه این تعرفهها از سوی هئیت وزیران تصویب و برای اجرا به مراکز درمانی ابلاغ میشوند، اما به گفته مراجعهکنندگان عموماً تعرفهها از سوی کلینیکهای روانشناسی رعایت نمیشود و هزینه یک جلسه رواندرمانی پزشک دارای مدرک دکترای تخصصی که طبق تعرفه ۱۴۰۳ باید ۳۷۸ هزارتومان باشد، گاهاً به پرداختهای میلیونی میرسد.
همراه یک بیمار در مورد تحمیل هزینههای اضافی و کمبود دارو به «زمانه» میگوید:
خواهرم بیماری اوسیدی (وسواس فکری) دارد، حدوداً دو سال پیش برای اولین به یک کلینیک روانشناسی رفتیم. بعد از چندین بار مراجعه به روانپزشکهای مختلف، با یک سری دارو توانست بیماریاش را تا حدودی مهار کند. اما یک سالی میشود که داروهایش گیر نمیآید، مجبور شدیم مجدداً به روانپزشک مراجعه کنیم که این پروسه همچنان ادامه دارد. تعرفه روانپزشکها باهم فرق دارد، هرکی هرجور که دلش بخواهد حساب میکند. شده برای یک جلسه نیم ساعته، ۱ میلیون تومان هزینه کردیم. همان جلسه را پیش دکتر دیگهای ۴۰۰ هزارتومان پرداخت کردیم.
یکی دیگر از همراهان بیمار مبتلا به افسردگی، درمورد هزینه رواندرمانی به «زمانه» میگوید:
رواندرمانی نیاز به جلسات مکرر دارد، تو طول هفته یا ده روز یک بار این جلسات را تعیین میکنند. بستگی به روانشناس و بیمار دارد. مادرم مدتی است با این بیماری دست و پنجه نرم میکند، راستش نمیتوانیم جلسات را مرتبط برویم، چون رواندرمانی تحت پوشش بیمه نیست و مجبوریم هزینه زیادی را طی جلسات پرداخت کنیم. مراکز دولتی بیمه هستند، ولی متخصص خوب ندارد، چندبار امتحان کردیم جواب نداده، به همین خاطر مجبوریم به کلینیک خصوصی برویم که آن هم هزینه بالای دارد.
بنا به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس از «ارزیابی سیاستهای حمایت اجتماعی در برنامه ششم توسعه کشور» (انتشار اسفند ۱۴۰۲) تنها ۱۵,۳ درصد از بیماران گرفتار مشکل روانی مزمن کشور زیر پوشش خدمات سازمان بهزیستی قرار دارند، این درحالی است که بهزیستی موظف به پوشش حداقل ۷۵ درصد آنان شده است.
نظرها
نظری وجود ندارد.