ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

همسویی جمهوری اسلامی و «اپوزیسیون» آن: ستایش فردگردایی و نفی تشکیلات

در این دیدگاه، علی نوری با نقشه‌نگاری و مقوله‌بندی الگوهای کنش مخالفان جمهوری اسلامی، به نقد هم‌سویی حاکمیت و بخش عمده‌ای از نیروهای مخالف آن در نفی رهایی‌بخشی بودن «کار تشیکلاتی جمعی و سازمانی» می‌پردازد.

دیدگاه

قاعده و نظم هیچ ساختاری ویران نخواهد شد مگر با ضربه‌هایی مهلک و متوالی؛ این مهم نیز به وقوع نخواهد پیوست مگر با عمل تشکیلاتی منسجم و مستمر دارای پشتوانه و بدنه. 

این موضوع به‌ویژه در مورد حکومت استبدادی امروز جمهوری اسلامی صدق می‌کند که از قضا دستگاه امنیتی و سرکوب‌گرش کلاس درسی است برای باقی حاکمان مخلوع و فعلی منطقه دستگاه امنیتی‌ای که هیچ شکلی از مخالفت را برنمی‌تابد و به تعبیری در نطفه‌ خفه می‌کند.

پرسش‌ عمده‌ای که در این خصوص می‌توان طرح کرد، عبارت است از :‌ آیا شیوه عمل و کنش امروز افراد، گروه‌ها و رسانه‌های مخالف جمهوری اسلامی حقیقتا در تضاد با سیاست‌های حاکمیت قرار می‌گیرد یا به نوعی بازتولید آن است؟

نقشه‌نگاری الگو‌های کنش مخالفان

دسته‌بندی الگوی کنش امروز نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی از نقطه نظر نگارنده بدین صورت است:

 ۱- اکثریتی که معنای کنش سیاسی برایشان تنها نافرمانی فردی مدنی است و اصل نفی به کارگیری خشونت تحت هر شرایطی محور دستور کار سیاسی آنهاست. آن‌ها غالباً تحت تاثیر ایدئولوژی‌های دست‌راستی به دنبال گفت‌و‌گو با قدرت‌ها بوده و دولت را به پیروی از قواعد دموکراسی فرا می‌خوانند. همواره می‌کوشند تا به هر قیمتی از خشونت اجتناب کنند و ساده‌لوحانه انتظار دارند تا ساخت موجود نیز به این رویکرد عدم توسل به خشونت آن‌ها احترام بگذارد. آنها خوشبینانه گمان می‌کنند که حکومتی غیر مردمی، بدنام و مستبد با کلام گزنده‌ای از جانب‌شان خم به ابرو می‌آورد.

 ۲- دسته دیگر شامل فعالان و کارشناسان رسانه، تحلیلگران، روشنفکران و مبارزان از زیر لحاف (slacktivists) و کلیکتیویست‌ها (Clicktivists) هستند که از منتهی‌الیه راست تا منتهی‌الیه چپ و از لندن تا تهران، کنش را در «حرف» خلاصه می‌دانند، و غالبا روی کاناپه از طریق رسانه‌های رسمی و اجتماعی در خانه «فعالیت» سیاسی می‌کنند. الگوی کنش‌ آنها نفی هر شکلی از سازماندهی جمعی عمل است و عافیت‌طلبی‌شان را پشت حرافی‌ها و بیانیه‌نویسی‌‌های پر طمطراق خود پنهان می‌کنند و در انتظار معجزه نشسته‌اند تا شاید روزی بیاید که زمان عمل نیز فرا رسیده باشد. آنچه فعالیت ظاهرا سیاسی آنها را ممکن می‌سازد رسانه‌هایی هستند که علیرغم حرافی و بمباران اطلاعاتی سیاسی کارشان ایجاد جمعیت توده‌ای اما اتمیزه است.

شباهت هر دو دسته فوق در «فرد گرایی»‌شان است: آنها اساسا با هیچ شکلی از کار جمعی نسبتی ندارند.

۳- دسته سوم همان فعالین صنفی هستند که با وجود سرکوب مداوم از جانب حاکمیت با پا‌فشاری بر روی ایده‌ی تشکل‌یابی سال‌هاست سعی دارند تا نئولیبرالیسم هار جمهوری اسلامی را به عقب رانده تا شرایط احیای جامعه مدنی را به سهم خود فراهم کنند. نظر به این گزاره که « صنفی، سیاسی است»، آنها در سپهر سیاسی ایران امروز حاضر و فعال هستند، اما چه از لحاظ نظری و چه درون تشکیلاتی خود را بدل به پیشاهنگ مبارزه با حاکمیت نمی‌کنند و همواره سعی‌شان بر این بوده است که با پیگیری مسائل مهمی چون لغو خصوصی‌سازی، افزایش حقوق و دستمزد و... به نحوی با وضع موجود درگیر شوند. به طور مثال، می‌توان به شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی معلمان اشاره کرد که یک تشکل واقعی محیط کار و با پشتوانه و بدنه‌ امروز دانست که با وجود تکثر آرای زیاد در خود، همچنان در حال پیشروی است.

۴- دسته دیگر شامل محافل و حلقه‌های مخفی و نیمه مخفی کوچک و بزرگ جوانان، دانشجویان، زنان و... می‌شود که می‌توان آن‌ها را به نوعی نخ تسبیح جریان‌ها و گروه‌های سیاسی دانست که البته فراز و فرودهای بسیاری را طی این سال ها تجربه کرده‌اند و بعضا در نتیجه عوامل مختلف از جمله سرکوب و وجود عناصر اپورتونیست و بی‌پرنسیب (که از آفت‌های کار سیاسی بدون سازمان و ساز و کار مشخص است ) در مقاطعی به گوشه‌ای خزیده و به بی‌عملی محض رسیده‌اند.

۵- و در نهایت احزاب و تمامی افرادی که ذیل یک تشکیلات سیاسی موجود در حال مبارزه با جمهوری اسلامی (هم) هستند: پژاک، کومله، حزب دموکرات، سازمان مجاهدین خلق و…

مواجهه در خور با حاکمیتی که به‌طور نظام‌مند با به‌کارگیری خشونت از هر طرف عرصه را بر مردم تنگ‌کرده، نیازمند شناخت کامل و تبیین ریشه‌های رفتاری‌اش و عمل متناسب با آن است. 

در دسته‌بندی فوق، گروه اول و دوم نه تنها هیچ گزندی را متوجه حکومت نمی‌کنند بلکه با قدم‌های فردی بی‌اثر خود هزینه‌های بالایی را هم برای بسیاری به وجود می‌آورند، بدون آنکه عملا هیچ مابه‌ازای سیاسی مشخصی نیز تولید کنند. و این همان وضعیت مطلوب برای حکومت است: تسری ترس‌خوردگی، انزوا و سرخوردگی سیاسی بین نیروهایی که بخش مهمی از پتانسیل خود را از دست داده و برای ادامه‌ی مسیر مبارزه، عملا دیگر توانی در خود نمی‌بینند.

اما ماهیت و مکانیزم عمل تشکل‌های صنفی، حلقه‌های سیاسی شده‌ی خرد و کلان و به طور مشخص سازمان‌های سیاسی، بواسطه باور به عمل جمعی و اجتناب از در خود ماندگی طوری است که در نهایت به همان عوامل از پای درآورنده حاکمیت بدل می‌شوند. 

سازمان‌زدایی سیاسی و نفی امر جمعی

وضعیت امروز را در واقع می‌توان اینطور صورت بندی کرد:‌ هم‌سویی حاکمیت و بخش عمده‌ای از نیروهای مخالف آن در نفی رهایی‌بخشی بودن «امر جمعی».

مسئله در اینجا نه فقط سرکوب، بلکه گفتمان نئولیبرالی است که در عمل فرد اتمیزه تولید می‌‌کند؛ افرادی که علیرغم انگیزه و میل به کنش سیاسی به ملال، افسردگی و سرزنش یا به ورطه‌ی انزوا و بی عملی می‌افتند.

اغلب رسانه‌ها، خصوصا رسانه‌های جریان اصلی و افراد مرتبط با آن‌ها، بی‌وقفه در حال فضیلت بخشی به امر فردی، و فرد بدون سازمان هستند. برای مثال، عدم وابستگی‌ فرد بازداشت شده به یک خط و جریان مشخص سیاسی امری شایسته تقدیر و ستایش برشمرده می‌شود.

این وضعیت امروز «اپوزیسیون»، اگر نگوییم ساخت و پرداخته خود حاکمیت است، بدون شک مطلوب آن است.

عناصری متعددی در روند سازمان‌زدایی سیاسی از جامعه ایران در دهه‌های اخیر دخیل بوده‌اند، از جمله سرکوب. 

شکل مواجهه حاکمیت به غیر از موارد محدود به طور مشخص با افراد برخاسته از دل یک تشکیلات واقعی سیاسی همواره نسبت به سایرین، شدیدتر و مخرب‌تر بوده است. دومنمونه مرتبط به این مدعا را از دهه شصت تا به امروز، یکی اعدام‌های دسته جمعی هزاران زن و مرد زندانی سیاسی وابسته به سازمان مجاهدین، پیکار، چریک‌های فدایی خلق، کومله، دموکرات و… در دهه شصت، و دیگری، قتل‌های زنجیره‌ای تعداد قابل توجهی از اثر گذارترین اعضای کانون نویسندگان ایران همچون محمد مختاری و محمد‌جعفر پوینده در دهه ۷۰ بوده است.

از اواخر دهه ۷۰ تا به اکنون نیز شاهد آن بوده‌ایم که افرادی که نسبتی با سازمان‌های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی داشتنه‌اند یا به ارتباط با سازمان‌ها متهم شده‌اند، در مقایسه با کنشگران فردی، یا به حبس طولانی‌مدت محکوم شده‌اند (همچون زینب جلالیان، سعید ماسوری، مریم اکبری منفرد و غلامحسین کلبی ) یا اعدام شده‌اند (همچون فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، غلامرضا خسروی، لقمان و زانیار مرادی، رامین حسین پناهی، محمدعلی حاج‌آقایی، جعفر کاظمی، دیاکو رسول زاده و وفا آذربار) یا در انتظار اجرای حکم اعدام هستند (همچون وریشه مرادی، پخشان عزیزی، وحید بنی عامریان، بابک علیپور، پویا قبادی، محمد تقوی، ابوالحسن منتظر). 

تفاوت در تولید ما‌به‌ازای سیاسی دو رویکرد جمع‌‌محور و فردگرای سیاسی است که منجر به قلع و قمع هر شکلی از کار سازمان‌مند در این سال‌ها از جانب حاکمیت شده است.

اغلب رسانه‌ها، خصوصا رسانه‌های جریان اصلی و افراد مرتبط با آن‌ها، بی‌وقفه در حال فضیلت بخشی به امر فردی، و فرد بدون سازمان هستند. برای مثال، عدم وابستگی‌ فرد بازداشت شده به یک خط و جریان مشخص سیاسی امری شایسته تقدیر و ستایش برشمرده می‌شود. این وضعیت امروز «اپوزیسیون»، اگر نگوییم ساخت و پرداخته خود حاکمیت است، بدون شک مطلوب آن است.

تاریخ ایران معاصر پر است از فوران اندیشه‌ها، شعله‌ور شدن قیام‌ها و سر برآوردن جنبش‌هایی در واکنش به استبداد و نابرابری. در جای جای این تاریخ افراد و گروه‌هایی را می‌بینیم که همه عمر در تلاش برای پایان دادن به استبداد، تهدید شدند، تحت تعقیب قرار گرفتند، به زندان افتادند، اعدام یا سلاخی شدند، و البته کسانی نیز بوده‌اند که ساکت شدند و با سرکوب‌گران همدستی و همکاری کردند.

این تاریخ‌ درس‌های آموزنده‌ای برای تعیین «روش مناسب» مواجهه با رژیم حاکم دارد. امروز شوربختانه عمل فردی و بدون‌پشتوانه سازمان سیاسی مطلوب فضای ذهنی جامعه شده است. و متاسفانه آسیب‌های چنین تغییر الگوی کنشی کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. پرسش نظری و آزمون عملی که امروز پیش‌روی جامعه ایران قرار گرفته این است که کار جمعی- تشکیلاتی و سازمان‌مند چگونه می‌تواند جای خود را در تخیل آحاد جامعه بازیابی کند؟ چگونه امر جمعی سیاسی می‌تواند از محافل و‌ گعده‌های کوچک و پراکنده فراتر رفته تا به مردم ترس خورده و تحقیر شده، تهور، شهامت و بی‌باکی بدهد و پیام آور امید در جهت یک انقلاب ضد استبدادی مردمی باشد؟

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.