تبهکاری، پیامد یک وضعیت تباه
شیما – کلاهبرداری، جیببری و انواع و اقسام تبهکاری، پیامد وضعیتی است که فقر و فلاکت فراگیر است و اعتراض به وضعیت با خشونت دمافزون حکومت مواجه میشود.
چه میشود اگر اکثریت مردم یک جامعه آنچنان که حقشان است، فرصتی برای کسب درآمد و زندگی نداشته باشند؟ اگر چنین مردمی به هر دلیلی نتوانند برای حل مسئله زندگیشان دست به حرکتی جمعی و مقابله با ساختارهای تولیدکننده تبعیض بزنند، چه کار دیگری انجام میدهند؟
این موضوع را با نگاه به حوزههایی از جامعه ایران و در میدانهای مشخصی بررسی کردهایم.
فروش هیچ!
ابتدا در قطار کرج به تهران، جایی که میان آن همه جمعیت و در روز روشن، به روشهای مختلف اخاذی صورت میگیرد. داستان از این قرار است:
شما به عنوان مسافر برای رفتن به محل کار یا هر کار دیگری در ایستگاه مبدأ سوار قطار میشوید. صندلیها خالیاند. شما نخستین مسافرانی هستید که سوار قطار میشوید. روی هر صندلی، برگهای کوچک و سربسته گذاشتهاند. مشخص نیست این برگهها چه هستند و برای چه روی صندلیها قرار داده شدهاند. شما و احتمالا بیشتر دیگر مسافران کنجکاو میشوید که ببینید این برگهها چه هستند؟ آن را برمیدارید و بازش میکنید. داخل آن یک فال است. متنش هم از جمله همان متنهای معمول فالها است. این که احتمالا خبرهای خوبی در پیش دارید. یا مراقب دشمنانی باشید که از پیشرفت شما ناراضیاند!
در آخر هر سالن، یک نفر آن آخر ایستاده است و مسافران را از پشت میبیند. منتظر است تا برگه را باز کنید و سراغتان بیاید. او معمولا شخصی است با سر تراشیده که صورتش پر است از آثار ضربههای چاقو. برخیهایشان واقعاً چاقو خوردهاند و برخی دیگر برای خشن جلوه دادن چهرهشان، به دست خود این کار را انجام دادهاند. همینطور که مسافران برگههای فال را ناخواسته باز میکنند، بالای سرشان ظاهر میشود: «میشه ۵۰ تومن».
شما متوجه میشوید که این برگههای فال متعلق به او است. شما علاقهای به فال ندارید و نمیخواهید ۵۰ هزار تومان هم برای آن هزینه کنید. میگویید: «نه ممنونم. نمیخام».
در پاسخ او میگوید: «بازش کردی دیگه مال خودته. اگه نمیخاستی کی گفته بازش کنی! »
شما میگویید: «من نمیدانستم این مال شما است و نمیخام.» او دوباره میگوید: «بازش کردهای و دیگر به درد من نمیخورد. یا پولش را میدهی یا...»
مشخص است که آنها چندین نفرند. همه هم چاقوبهدست و آماده درگیری. شما یک شهروند معمولی هستید که خیلی دنبال دردسر نیستید. یا باید خطر چاقو خوردن و درگیری با عدهای لات را به جان بخرید، یا با پرداخت باجی 50 هزار تومانی خود را از شر آنها خلاص کنید.
اغلب افراد در این شرایط، پرداخت پول را به صلاح میدانند. هیچ نیروی انتظامی و حراستی خاصی هم آنجا برای جلوگیری از چنین اخاذیهایی وجود ندارد. اینگونه، به زور به شما یک فال و یک تکه کاغذ فروختهاند و کسب درآمد کردهاند.
خرید ناخواسته
عدهای دیگر در اقدامی مشابه، در اتوبوسهای بینشهری چنین کاری انجام میدهند. مسافران سوار اتوبوس میشود. در فاصلهای ۲۰ دقیقهای تکمیل ظرفیت اتوبوس، فردی با یک کارتن کیک و آبمیوه میآید. از همان صندلی اول تا آخر برای هرکدام یک کیک و یک آبمیوه میگذارد. مسافران گمان میکنند که این همان پذیرایی معمول اتوبوسها از مسافران است.
اما تنها اندکی بعد، فردی که گمان میرفت مهماندار اتوبوس است با کارتخوانش ظاهر میشود. او هزینه کیک و آبمیوه را از شما میخواهد. اینها معمولا با رانندگان و شاگرد اتوبوسها هماهنگ هستند و باجی به آنها میدهند تا بتوانند در اتوبوسها رفت و آمد کنند و دردسر بفروشند. آبمیوه و کیک میل داشته باشید یا نه، پول آنها را باید بدهید.
کلاهبرداری در روز روشن
کلاهبرداریهایی که در جامعه در یک آشفتگی روزافزون رایجاند بسیار متنوعاند. به یک نمونه تلفنی هم اشاره کنیم:
تصور کنید در یک روز عادی، پیامکی از یک شماره ناشناس دریافت میکنید. نوشتهاند که شما در قرعهکشی خرید فلان کالا یک دستگاه خودرو برنده شدهاید. کمی بعد با شما تماس میگیرند. با گفتاری کاملا رسمی و حرفهای، شما را متقاعد میکنند که واقعا برنده یک ماشین شدهاید و فقط کافی است آدرس دهید تا آن را تحویل بگیرید! شما هم شتابزده و با این حساب که شاید حقیقت داشته باشد، آدرس میدهید. آنها حتی عکس ماشین را هم براستان میفرستند. میگویند تا چند روز دیگر ماشین آماده تحویل است. فردای آن رو دوباره تماس میگیرند. میگویند تمام کارهای ماشین انجام شده. فقط برای انتقال و ترخیص آن هزینههایی جزئی دارد که باید پرداخت کنید. هزینهای در حدود ۱۰ میلیون تومان. برای شما شماره کارت میفرستند تا پول را انتقال دهید و ماشین را تحویل بگیرید. تأکید میکنند که هر چه زودتر باید این پول را واریز کنید. وگرنه ممکن است دوباره قرعهکشی کنند و اسم یک نفر دیگر به جای شما در بیاید! شما باید بسیار محتاط، عاقلانه و حسابشده عمل کنید تا اسیر این دروغها نشوید. اما آنها فکر این جایش را هم کردهاند. به هر کسی زنگ نمیزنند. ابتدا طعمههایشان را شناسایی میکنند. آن هم از میان افرادی به نسبت خوشباور. یا افرادی که مدتها است منتظر چنین شانسهایی هستند. پولی را که بابت کارهای نقل و انتقال ماشین خیالی میگیرند، به جیب میزنند و میروند.
جنگ همه علیه همه
از قربانیان هر سه مورد کلاهبرداری کوچک و بزرگ درمورد پیگیری سوال کردیم. همه آنها گفتند یا مبلغ کم بوده و ارزش وقت تلف کردن بیشتر از آن و هزینههای دادرسی را نداشته است. یا در مبلغهای بالاتر شکایت کردهاند و به هیچ نتیجهای هم نرسیدهاند.
این نوع اخاذیها در جامعهای روی میدهد که حاکمانش مدام چوب «امنیت» را به سر مردمشان میکوبند. میگویند ما برای شما امنیت و آرامش آوردهایم. اگر ما نباشیم، جنگ داخلی بین شما درمیگیرد. درحالی که آنها به دست خود و طی همین دوره حکومتداریشان، جنگ داخلی را به روشهایی دیگر به راه انداختهاند. جنگ همه علیه همه برای کسب پول و رفع نیازهای ابتدایی زندگی.
مردمی را که چنین وضعیتی تولید میکند، مردمی ستیزهجو، رقابتجو، منفعتطلب و جداافتاده از هم هستند، مردمی که زیر سلطه سرکوب و ارعاب، نمیتوانند حق زندگی کردن را از سیستم حکمرانی مطالبه کنند. و چون از این کار ناتواناند، ناچار به جان هم میافتند. پول و زندگی را با کلاهبرداریهای ریز و درشت از همدیگر میخواهند. عجیبترین روشهای کلاهبرداری را ابداع میکنند و به دام هم نمیافتند، شاید هم چون دیگر دام و قانونی سر جایش نمانده تا به دامشان اندازد.
گسترش فرقههای تبهکار
اینها صرفا نمونههایی کوچک و روزمره از حمله افراد به دارایی هم از راههای مختلف است.
تداوم سرکوب هرگونه تشکلیابی برای مذاکره و چانهزنی بر سر حق زندگی، در سطح فعالیتهای گروهی و ایدئولوژیک هم عواقبی به مراتب بدتر دارد.
اولین پیامد سرخوردگی جمعیتهای مردمی از تلاش مدنی و سیاسی برای زندگیشان، تشکیل گروههای تبهکار است، گروههایی که هرکدم با نام و یاد گذشته موهومی دورهای تاریخی، امروز را به جهنمی دیگر تبدیل میکنند. گروههایی که اغلب در قالب «سیاست هویت» فعالیت میکنند. در مناطق مذهبیای که مذهب اسلام سنی هژمونی بیشتری دارد، اغلب شاهد رشد جنبشهای تکفیری خواهیم بود. در جایی دیگر ممکن است چنین گروههایی با تکیه بر نوعی باستانیگرایی ایرانی سر برآورند و جنبشی فاشیستی شکل دهند. هر چه هست، گسترش تبهکاری و ستیزهای هر روزه میان مردم بر سر تأمین نیازهای اولیه، نتیجه مستقیم تولید و بازتولید نابرابری و تبعیض است.
نظرها
باقر رهبر دوست
شما تازه می فهمید اعلاحضرت فقید برای چه گذاشت رفت کسی که دلش به کشور وملت نسوزت کشور را در قهقرای بی مدیریتی اینگونه که متوجه هستید کش می دهد تا مردم کم کم گرایش پیدا کردبه گروه های مستقل ولی در اصل گروههای وابسته تر به رژيم هستند چون از لحاظ مالی غنی است خود به خود مردم بد نامی را از خرد دور کنند گروه های مصدقل نام گذاری می کنند. بلای ویران گر کشور شروع می شود با افکار گردگ فته، یعنی آنهمه زجمت برای تحصيلات مردم همه در لحظه به باد رفت در این صد سال اخیر دوکشور از این بلاها با تیز هوشی نجات پیدا کردند، البته در این همسایگی های خودمان یکی مصر بود ودیگری که خود زمینه وفتیله ی جنگ جهانی هم میشه گفت بودکره جنوبی اگه مردم عاقلانه بر خورد نمی کرد در کره ماه گیر می کرد، حکومت نیمه آزاد از دست می دادند و ریز شیطنت بازی کور شمالی را درگیر می کرد ویک بدبختی بزرک درست می شد