دیدگاه
اپوزوسیون، بیانیهها و نامهها...
صدرا عبدالهی در این دیدگاه از یک کنش رایج در دنیا میگوید: بیانیهنویسی. به باور او در میان ایرانیان گاهی این بیانیهها به دلایل مختلف نه تنها از قدرت کافی برای انتقال پیامشان برخوردار نیستند، بلکه به ابزاری برای فریب و گمراه کردن مخاطب نیز بدل میگردند.
در فضای سیاسی اپوزیسیون جمهوری اسلامی، به ویژه در شرایط حاضر دیکتاتوری قبیلهای و سرکوبگر، یکی از چالشهای اصلی که بسیاری از فعالان و گروههای مخالف با آن مواجه هستند، نحوه نگارش و ابراز اعتراضات است.
در سراسر دنیا بیانیهها و نامههای اعتراضی اغلب به عنوان ابزارهایی برای بیان اعتراضات عمومی و رسمی در برابر حکومتها و سیستمهای سیاسی استبدادی به کار میروند. در کشور ما اما گاهی این اسناد به دلیل اصلاحات و تعدیلات گاه و بیگاه، نه تنها از قدرت خود برای انتقال پیام می کاهند، بلکه گاهی هم به ابزاری برای فریب دادن و گمراه کردن مخاطب بدل میشوند.
سازشکاری در نگارش
یکی از مسائل رایج در درون بخشهایی از اپوزیسیون حکومت، تمایل به محافظهکاری افراطی در لحن و ساختار بیانیههاست. گاهی برخی گروهها و افراد برای پرهیز از هرگونه مجازات حقوقی یا واکنشهای منفی از سوی حکومت، به ویرایش متنها میپردازند تا بیانیهها بیش از حد محتاط و مطابق با چارچوبهای قانونی رژیم به نظر برسند. این تلاشها اغلب با هدف اجتناب از خطرات قانونی یا قضایی صورت میگیرد. اما این نوع تعدیلها، بهویژه زمانی که در سطح زبان و محتوای متن رخ میدهد، میتواند منجر به از دست رفتن قدرت اعتراض و تندرویی که در ذات بیانیههای اپوزیسیون وجود دارد، شود.
این مسئله بیش از آنکه واکنشی به شرایط واقعی سیاسی باشد، نشانهای از درک نادرست نسبت به ماهیت سیستمهای استبدادی است. نظامهای دیکتاتوری هیچگاه اجازه نقد و اعتراض واقعی را نمیدهند و تلاش برای تعدیل متن در جهت رضایت حکومت تنها به معنای تطبیق با خواستههای سرکوبگرانه آنهاست. در این روند، گاهی بیانیهها به جای اینکه صدای مخالف باشند، به ابزار تبلیغاتی میانهروها و محافظهکاران تبدیل میشوند که از ترس بازداشت و برخورد قضایی ترجیح میدهند در قالبی بیمحتوا و گمراهکننده ظاهر شوند.
فقدان شجاعت و عدم صداقت در بیان حقیقت
از دیگر آسیبهای قابل توجه این رویکرد، از دست دادن صداقت در بیان موضوع و حقیقت است. زمانی که نگارنده تلاش میکند بدون اشاره به مسئولیتهای حکومت یا استفاده از کلمات و مفاهیم واضح در مورد آنچه در حال رخ دادن است، بیانیه را تنظیم کند، در واقع نه تنها از بیان مشکلات جلوگیری میکند، بلکه خود را از هرگونه مسئولیت اجتماعی نیز آزاد میکند. این وضعیت ممکن است به این دلیل باشد که فرد یا گروه نویسنده، در تلاش است تا خودش را از تیررس پاسخگویی امنیتی و حقوقی حکومت دور نگه دارد. و در این فرآیند، به جای اینکه به دنبال طرح مسائل اجتماعی و سیاسی واقعی باشد، بیانیه تبدیل به سندی بیروح و مبهم میشود.
نگارش چنین متنی ممکن است نوعی انفعال روانی را نمایان کند. گاهی اوقات این افراد از ترس عواقب قضایی، نه تنها از طرح صریح موضوع خودداری میکنند، بلکه در دام استفاده از ادبیات پیچیده و غیرمستقیم گرفتار میآیند. در نهایت، این گونه نامهها نه تنها از منظر اجتماعی و سیاسی بیاثر میگردند، بلکه از منظر روانشناسی نیز شکلی از عدم اعتماد به نفس و ضعف در درک و ارزیابی قدرت و تاثیرگذاری واقعی هستند.
بیتوجهی به پیام اصلی و تلاش برای جلب توجه شخصی
در برخی موارد، این نوع نامهها و بیانیهها به جای آنکه بر موضوع اصلی و سوژه اعتراض تمرکز کنند، بیشتر به بستری برای نمایش هویت فردی یا گروهی تبدیل میشوند. در واقع، آنچه که به نظر میرسد بهعنوان یک اعتراض است، بیشتر یک تلاش برای دیده شدن است تا تلاش برای تغییر وضعیت موجود. در چنین شرایطی، نگارنده یا گروه نویسنده ممکن است از لحن اغراق آمیز و یا ادبیاتی سانتیمانتال استفاده کنند تا احساسات مخاطب را برانگیزد و تاثیر نویسنده را به عنوان یک شخصیت مهم و اثرگذارتر از موضوع یا سوژه نامه معرفی کند.
این رویه که در آن بیانیهها به جای تمرکز بر اصل موضوع یا اتفاق، بیشتر بر زبان و راوی متمرکز میشوند، میتواند به مخاطب این حس را منتقل کند که نویسنده بیشتر به فکر جایگاه خود است تا تلاش برای طرح موضوع یا به چالش کشیدن حاکمیت. در این موقعیت، سوژه و موضوع اصلی گم میشود و پیام اعتراض تبدیل به ابزاری برای جلب توجه و تایید دیگران میشود.
پیامدهای یک متن
از نگاه روانشناسی اجتماعی، این نوع نگارشها نشاندهنده تزلزل و عدم قطعیت در مواضع سیاسی است. افراد و گروههایی که ترجیح میدهند بیانیههای خود را با ترس از عواقب احتمالی و با تکیه بر جلب تایید دیگران بنویسند، به نوعی از «شخصیت انطباقی» رنج میبرند. آنها میخواهند در عین نقد حکومت، خود را از خطرات احتمالی دور نگه دارند و در این میان، به راحتی اصول و اهداف متن نامه را فدای تاکتیکها و استراتژیهای کاذب و ترسهای فردی میکنند.
این سبک نگارش همچنین میتواند ناشی از یک مکانیسم دفاعی در برابر سرکوبهای طولانیمدت باشد.
افراد بهویژه در جوامع تحت سرکوب، ممکن است به صورت ناخودآگاه تلاش کنند تا از خود در برابر هرگونه تهدید محافظت کنند، حتی اگر این به قیمت تغییر یا تحریف حقیقت باشد. این رفتار که بهنوعی واکنشی به طولانی بودن دورههای سرکوب است، در نهایت به تضعیف حرکتهای اجتماعی و سیاسی منجر میشود و نهادهای اپوزیسیون را از مسیر اصلی خود منحرف میکند.
و در آخر اینکه، چالش اصلی در این نوع نگارشها این است که در تلاش برای جلوگیری از آسیبهای احتمالی، پیام اصلی و اصالت اعتراض نادیده گرفته میشود. لحن محافظهکارانه، استفاده از زبان مبهم و گمراهکننده، و تمرکز بر منافع فردی به جای اهداف جمعی، میتواند موجب تضعیف توان تاثیرگذاری اپوزیسیون بر روی افکار عمومی و حکومت شود. برای حفظ کارکرد واقعی این نوع بیانیهها و نامهها، لازم است که نویسندگان و گروهها به جای تمرکز بر محافظت از خود در برابر تبعات حقوقی و قضایی، شجاعت لازم برای بیان صریح حقیقت و انتقاد از حکومت را به کار گیرند. در غیر این صورت، اینگونه نامهها و بیانیهها نه تنها کمکی به تغییر وضعیت نمیکنند، بلکه ضمن ضعیف خود، تنها بر سرکوب بیشتر و ادامه وضعیت موجود میافزاید.
و در نهایت:
ای از من بی خبر
تو نشستهای کجای ماجرا...
دیماه ۱۴۰۳
نظرها
نظری وجود ندارد.