درگذشت سورئالیست تجربهگرای سینما
دیوید لینچ هنرمند مستقلی بود که تقریباً تمامی عرصههای هنری، از سینما و نقاشی تا مجسمهسازی و موسیقی را تجربه کرد. سینمای او به رؤیا و خواب و ناخودآگاه تماشاگر نقب میزد. دیدن آثار او تجربه رادیکال و بیبدیلی بود.
دیوید لینچ، کارگردان مستقل و نوآور آمریکایی که همزمان با موفقیت در جریان اصلی سینما، به کاوش در عجیبترین، رادیکالترین و تجربیترین مفاهیم میپرداخت، در سن ۷۸ سالگی درگذشت.
در پستی در فیسبوک آمده است:
با اندوه فراوان، ما، خانوادهی دیوید لینچ، درگذشت او را بهعنوان یک انسان و یک هنرمند اعلام میکنیم. در این زمان از شما درخواست میکنیم به حریم خصوصی ما احترام بگذارید. حالا که او دیگر در میان ما نیست، دنیا خلاء بزرگی حس میکند. اما همانطور که او میگفت: «به دونات (شیرینیای که وسط آن سوراخ است) نگاه کنید، نه به سوراخ آن». امروز روزی زیبا با آفتاب طلایی و آسمانی آبیست.
در اوت سال گذشته، لینچ اعلام کرد که به بیماری آمفیزم (نوعی بیماری ریوی) مبتلا شده است. در ماه نوامبر او درباره مشکلات تنفسی خود بیشتر صحبت کرد و گفت: «به سختی میتوانم در یک اتاق راه بروم. مثل این است که با یک کیسه پلاستیکی روی سرت راه بروی.»
بر اساس گزارشهای منتشرشده، سلامت دیوید لینچ پس از تخلیهی خانهاش به دلیل آتشسوزیهای لسآنجلس، رو به وخامت گذاشت.
دیوید لینچ مسیر یگانهای در سینما و هنر آمریکا طی کرد: از آغاز فعالیتش بهعنوان یک دانشجوی هنر در رشته هنرهای تجسمی تا فیلمهای کوتاه تجربی و موفقیت نخستین اثر بلندش به نام «کله پاککن»، یک فیلم سردِ سیاهوسفیدِ سورئال، و سپس ساخت مجموعهفیلمهای برندهی جوایز مختلف از جمله «مخمل آبی»، «از ته دل وحشی» و «جاده مالهالند»، و همچنین سریال تلویزیونی شاخص «توئین پیکس».
لینچ برای فیلمهای «مخمل آبی»، «مرد فیلنما» و «جاده مالهالند» سه بار نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین کارگردانی شد و در سال ۲۰۱۹ جایزه اسکار افتخاری دستاورد یکعمر فعالیت هنری را دریافت کرد. او همچنین در سال ۱۹۹۰ برای فیلم «از ته دل وحشی» برنده نخل طلای جشنواره فیلم کن شد.
او به مراقبه یا مدیتیشن نیز علاقهمند بود و در سال ۲۰۰۵ بنیاد دیوید لینچ را برای آموزش مدیتیشن مبتنی بر آگاهی و صلح جهانی تأسیس کرد. او علاوه بر فیلمسازی، به نقاشی، مجسمهسازی، انتشار آلبومهای موسیقی (از جمله همکاری با جولی کروز، لیکه لی و کارن او)، ساخت گزارشهای هواشناسی در یوتیوب پرداخت و در سال ۲۰۱۱ نیز یک کلوب شبانه در پاریس افتتاح کرد.
لینچ در سال ۲۰۱۸ در مصاحبهای با نشریه بریتانیایی گاردین درباره سبک زندگی منزویاش گفت:
من دوست دارم فیلم بسازم. دوست دارم کار کنم. واقعاً دوست ندارم بیرون بروم.
لینچ در سال ۲۰۲۴ اعتراف کرد که سیگار کشیدن ـ این عادت همیشگیاش ـ منجر به بیماری آمفیزمِ ویرانگری شده است.
او در سال ۱۹۴۶ در میزولا، مونتانا به دنیا آمد و در دهه ۱۹۶۰ به دانشکده هنر رفت. نخستین فیلم کوتاه تجربی خود به نام «شش مرد که بیمار میشوند» را در دوران دانشجویی در آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا ساخت. لینچ در سال ۱۹۷۱ به لسآنجلس نقل مکان کرد و در مؤسسه فیلم آمریکا (AFI) به تحصیل در زمینه فیلمسازی پرداخت، جایی که ساخت اولین فیلم بلندش، «کله پاککن» را آغاز کرد. این فیلم سورئال که در نهایت در سال ۱۹۷۶ تکمیل شد، ابتدا از سوی بیشتر جشنوارههای فیلم رد شد، اما در اواخر دهه ۷۰ میلادی در شبکه نمایشهای نیمهشب (midnight movie) به موفقیت دست یافت.
تأثیر «کله پاککن» منجر به پیشنهاد کارگردانی فیلم «مرد فیلنما» از سوی شرکت تولیدی مل بروکس شد. این فیلم که جان هارت در آن در نقش جوزف مریک، مرد بدشکل قرن نوزدهم، بازی میکرد، نامزد هشت جایزه اسکار شد و جایگاه لینچ در هالیوود را تثبیت کرد.
دیوید لینچ سپس موافقت کرد تا اقتباسی از رمان حماسی و علمی ـ تخیلی فرانک هربرت به نام «تلماسه» را بسازد؛ اما این فیلم پس از تولید بهشدت ویرایش شد و به یک شکست تجاری تبدیل شد. پس از این شکست به جای ساخت دنباله «تلماسه» تصمیم گرفت فیلمی شخصیتر بسازد: فیلم نوآر او به نام «مخمل آبی» در سال ۱۹۸۶ زمانی که روی اکران رفت به یک موفقیت تأثیرگذار تبدیل شد و دومین نامزدی اسکار بهترین کارگردانی را برای لینچ به ارمغان آورد.
با شروع تولید فیلم «توئین پیکس»، لینچ کار روی اقتباس سینمایی رمان «از ته دل وحشی» نوشته بری گیفورد را آغاز کرد و نیکلاس کیج و لورا درن را در نقشهای اصلی این فیلم جادهای خشن و بهیادماندنی بهکار گرفت و اشارههایی هم به «جادوگر شهر اُز» داشت؛ فیلمی به کارگردانی ویکتور فلمینگ که براساس رمانی برای کودکان نوشته ال. فرانک باوم در سال ۱۹۳۹ ساخته شد. «از ته دل وحشی» در سال ۱۹۹۰ در جشنواره کن به نمایش درآمد و برنده نخل طلا شد.
در سال ۱۹۹۷، لینچ با فیلم «بزرگراه گمشده» به ریشههای آوانگارد خود بازگشت. این فیلم سورئال با بازی بیل پولمن و پاتریشا آرکت در گیشه شکست خورد.
لینچ در سال ۱۹۹۹ فیلمی کاملاً متفاوت به نام «داستان سرراست» که به آثار عباس کیارستمی شبیه بود ساخت؛ فیلمی جادهای با داستانی ساده درباره مردی سالخورده (با بازی ریچارد فارنزورث) که با یک ماشین چمنزنی صدها کیلومتر در سراسر آمریکا رانندگی میکند و با آدمهای مختلفی دمخور میشود.
لینچ سپس پروژه دیگری به نام «جاده مالهالند» را آغاز کرد که بسیار موفق بود. در ابتدا به نظر میرسید که این پروژه به شکستی فاجعهبار تبدیل شود، زیرا لینچ آن را بهعنوان یک سریال تلویزیونی در سبک «توئین پیکس» ارائه کرده بود. یک نسخه آزمایشی از آن فیلمبرداری شد، اما شبکه تلویزیونی ایبیسی آن را لغو کرد. با این حال، شرکت فرانسوی «استودیو کانال» این پروژه را بهدست گرفت و به لینچ بودجه داد تا آن را به یک فیلم سینمایی تبدیل کند. این فیلم مرموز با سبک نوآر، موفقیت بزرگ دیگری در میان منتقدان کسب کرد و سومین نامزدی اسکار بهترین کارگردانی را برای لینچ به ارمغان آورد و در سال ۲۰۱۶ بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای قرن ۲۱ انتخاب شد.
دوید لینچ در سال ۲۰۰۶ با فیلم سهساعته، سورئال و در ژانر دلهره «امپراتوری درون» به فیلمسازی بازگشت؛ فیلمی که با دوربین ویدئویی فیلمبرداری شد و لورا درن در آن در نقش یک ستاره فیلم آمریکایی بازی کرد.
پس از این فیلم، به نظر میرسید لینچ از ساخت فیلمهای سینمایی فاصله گرفته و تنها پروژه بزرگ فیلمسازی او، سری سوم «توئین پیکس» در سال ۲۰۱۷ بود، اگرچه گزارشها حاکی از آن است که او روی یک سریال برای نتفلیکس نیز کار میکرد.
دیوید لینچ در آثار سینمایی دیگران نیز بهعنوان بازیگر ظاهر شده است؛ از جمله نقش گاس، پیشخدمت بار در سریال «شوی کلیولند» اثر ست مکفارلن، و نقش جان فورد، کارگردان افسانهای، در فیلم نیمهزندگینامهای استیون اسپیلبرگ به نام «خانواده فیبلمن» در سال ۲۰۲۲.
لینچ چهار بار ازدواج کرد و رابطهای طولانیمدت با ایزابلا روسلینی، ستاره فیلم «مخمل آبی» داشت.
نظرها
نظری وجود ندارد.