نامه سرگشاده احمدرضا حائری در سالگرد انقلاب ۵۷ به بیات زنجانی و علوی بروجردی از مراجع قم
«سکوت و تقیه را کنار بگذارید، حقایق فقر و فلاکت، سرکوب و اعدام و زندگی مردم را اظهار کنید»
احمدرضا حائری، زندانی سیاسیِ محبوس در زندان قزلحصار، با نگارش نامهای سرگشاده خطاب به دو تن از «مراجع تقلید شیعیان»، بیات زنجانی و علوی بروجردی به مناسبت سالگرد انقلاب ۵۷ نوشت: « از آقایان خاضعانه میخواهم با اظهار حقایق کمک کنند برای جلوگیری از این حجم از سبوعیت و خشونت حکومتی و اعدام...»
متن کامل نامه به شرح زیر است:
حضرات آقایان بیات زنجانی و علوی بروجردی
سلام علیکم
از آنجا که اصحاب قدرت حاكميت در چند دهه گذشته با هزینه کردن از پول بیتالمال، عموم حوزههای علمیه، مراجع، مدرسین و اهل حوزه را به شکلی ساختاری وابسته به خود نمودهاند، امید چندانی به شنیده شدن این اعلان خطر از سوی اکثریت اهالی حوزه ندارم؛ اما چون از استقلال اقتصادی و سیاسی حضرات از حاکمیت مستبد اطمینان داشتم، این مطالب را خطاب به شما آقایان نوشتم، و پرواضح است که عموم اهل حوزه نیز مخاطب آن هستند، البته اگر وابستگی های سیاسی و اقتصادی و خودخواهی به آنها اجازه شنیدن بدهد.
اطلاع دارم که حضرات از وضعیت معیشت مردم، که بیش از چند دهه پیدرپی تورم دو رقمی در اقتصاد کشور را تجربه کرده اند و "به خاک سیاه نشسته اند" مطلع هستید، شرایطی که بیش سی میلیون تن از مردم را گرفتار فقر و فلاکت، بیش از پنج میلیون تن را در خطر "فقر مطلق"( یعنی خطر مرگ، یا خودکشی به دلیل گرسنگی، سرما، بیماری، و استیصال مطلق و ناتوانی در تأمین حداقلهای مورد نیاز)، و جز سه تا چهار درصد جمعیت کشور، بقیه را نیز درگیر مشکلات روزمره برای تأمین مایحتاج زندگی و تلاش برای از دست ندادن سرمایه های زندگی خود به دلیل تلاطم های دائمی حاکم بر اقتصاد کشور قرار داده است.
آقایان مستحضر هستید که رهبر جمهوری اسلامی سال ۱۳۸۴ از سند چشمانداز بیست سالهای سخن گفت که اجرای آن تا سال ۱۴۰۴ ایران و مردم ایران را در همه زمینههای مختلف اقتصادی و شاخصهای آن در صدر کشورهای منطقه قرار میداد، در طول بیست سال گذشته نیز دو دولت مستقیما با نظر ایشان ۱۱ سال مدیریت اجرایی کشور را در دست داشتند، و دو دولت نیز با تنفیذ و زیر نظر ایشان مدیریت اجرایی کشور را در دست داشتهاند، و ایضا در همه این بیست سال تمام قوا، نهادها، بنیادها، ستادها و مؤسسات با هزاران شرکت و میلیاردها دلار ثروت و نیز شوراهای عالی تصمیمگیری نیز مستقیما تحت نظر و در ید قدرت ایشان بودهاند.
همزمان در این بیست سال دستگاه ها و رسانه های حاکمیت به همراه لشکر مداحان در اختیار ایشان بوده و اصحاب و نزدیکان به ایشان مدح و ستایش را به جائی رساندند، که از تریبونهای رسمی چون نماز جمعه و...از جمله در همان شهر قم معجزهای که بر اساس قرآن کریم مخصوص جناب عیسیبنمریم (ع) است را به ایشان نسبت دادند؛ و سیاست ورزی به جائی رسیده است که از جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی رسیده ایم، و اکنون نیز بوی ارتجاع “خلافت موروثی” به مشام میرسد.
حضرات آقایان
اینجانب نزدیک به دو سال گذشته را در زندانهای اوین و قزلحصار نتایج مدیریت و نوک قله پیشرفت مدیریت آقایان را از نزدیک مشاهده کردهام. کشوری که در سال ۱۳۵۷ کمتر از ۱۵ هزار زندانی داشت، با وجود رشد تنها سه برابری جمعیت اکنون دارای ۲۵۰هزار زندانی است. در همین کشور که سال ۵۷ حدود ۱۰ هزار روحانی و اهل حوزه داشت، اکنون بیش از ۲۵۰ هزار صاحب لباس روحانیت دارد که برای ایجاد اشتغال برای آنها هر روز با طرح و نقشهای و برای کسب مال و مقام آنها را در سازمانها و نهادهای مختلف مستقر میکنند. مثلن برای کسب روزی حلال از بیتالمال!!
ما مستقیم و غیر مستقیم خوانده و شنیده ایم که بنیانگذار جمهوری اسلامی در زمان حکومت پهلوی مدعی شدند که:"اگر اداره همین اوقاف را به روحانیت بسپارند، یک فقیر هم در کشور باقی نمیماند."! اکنون پس از گذشت ۴۶ سال از حاکمیت جمهوری اسلامی، با به یغما رفتن حق تعیین سرنوشت توسط خود مردم، نه فقط اوقاف که همه مملکت و ملت تحویل "ولایت مطلقه فقیه" شده است اما نتایج تأسفبار آن از بس واضح است که نیاز به شرح ندارد.
حضرات آقایان بیات زنجانی و علوی بروجردی
مستحضر هستید که سالانه بیش از یک هزار نفر از شهروندان زندانی در کشور به عناوین مختلف اسلامی؛ از قبیل بغی، محاربه، افسادفیالارض، ارتداد و... بدون برخورداری از حق دادرسی عادلانه اعدام میشوند، برای جلوگیری از این قتل عام جنونآمیز، اینجانب به همراه صدها زندانی دیگر یکسال است که برای توقف صدور و اجرای احکام در مورد همه جرائم در قالب "کارزار سهشنبههای نه به اعدام" دست به اعتصاب غذا میزنیم؛ و از معدود اقشاری که تاکنون به کمک این کارزار نیامدهاند اهل حوزه و روحانیون بودهاند. بنا بر شناخت از روحانیت شیعه احتمال دادم اصل تقیه را در این سکوت و عدم حمایت از خواسته به حق "نه به اعدام" در نظر داشتهاند.
خوب است آقایان مستحضر باشند، این تقیه در حالی است که دزدان اصلی بیتالمال که همه از نزدیکان و وابستگان حاکمیت هستند هر از چندی یکی از آنها پشتوانهاش را موقتا از دست میدهد و برای اجرای عدالت ظاهری کارش به دستگاه قضا میرسد، اما با وجود به غارت رفتن هزاران میلیارد از بیتالمال فقط به چند سال زندان محکوم میشوند. و اینجانب و دیگران بارها شاهد بوده ایم که عموم این محکومان در عمل آن چند سال حبس را نیز متحمل نشده و با خدعه و نفوذ به خانهها و دفاتر مجللشان باز میگردند.اما همین دستگاه قضا افراد مضطر و دچار فقر که گوسفندی یا کابل برقی را دزدیدهاند به جرم سرقت حد قطع دست و پا را در موردشان اجرا میکنند. آقایان نیز افتخار میکنند که گیوتین مخصوص ساخته و در حال اجرای حدود الهی هستند!
حضرات آقایان
تصدیق بفرمائید که این وضعیت فاجعهبار در کشور به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی "اسلام را شهید کرده است."
حتمن خاطرتان هست؛ آن وقت که حادثه فیضیه در قم شکل گرفت و در آن تعدادی طلبه زخمی و بنا بر منابع تاریخی تنها یک نفر در آن واقعه جان باخت، بنیانگذار جمهوری اسلامی خطاب به علما نوشت:" اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال تقیه حرام است و اظهار حقایق، واجب ولو بلغ ما بلغ"
اکنون که عدهای چهل و شش سال است جبارانه با نام اسلام حکمرانی می کنند و مردم عاصی به نتایج عملکرد آنها، و هرگونه مخالفت شهروندان را با زندان، سرکوب، شکنجه و اعدام و گلوله پاسخ می دهند و حتی اولیای دم آنها را تنها به دلیل دادخواهی محاکمه و محبوس، و هر نوع اظهارنظر خلاف نظر را آقایان جرم تلقی کرده و هر سخن ناصحانهای را به عنوان "جنگ شناختی و عملیات روانی دشمن" معرفی و صاحب سخن را زندانی میکنند. و در رفتاری کینه ورزانه حتی منتقدان شناخته شده نزدیک به جمهوری اسلامی، به مانند موسوی و کروبی و رهنورد را پس از چهارده سال از حصر خارج نمیکنند. و با افتخار رکورد اعدام در دنیا را شکسته و همه قلل فساد و ناکارآمدی در تاریخ ایران را فتح کردهاند، و جالب اینکه با وقاحت و بی شرمی همه اینها به نام اسلام انجام میشود.
آیا در چنین وضعیتی وقت آن نرسیده که دستکم به خاطر دفاع از اسلام سکوت را بشکنید و تقیه به کنار بگذارید و حقایق را علنی اظهار کنید؟
از آقایان خصوصا و همه اهل حوزه عموما میخواهم با کنار گذاشتن تقیه، چند پرسش اینجانب را به عنوان زندانی سیاسی فعال در "کارزار سهشنبههای نه به اعدام" پاسخ دهند و امیدوارم آقایان به خاطر اسلام هم که شده "سکوت را کنار گذاشته و در پاسخ حقایق را اظهار کنند ولو بلغ ما بلغ":
نخست) آیا عموم فقهای شیعه در طول تاریخ اجرای حدود مستلزم آسیب جسمی یا سلب حیات را منوط به ظهور و حضور امام معصوم میدانستهاند؟
دوم) آیا عموم فقها در طول تاریخ، در شرایط فشار افتصادی، فقر گسترده، قحطی و مانند آن که افراد جامعه را مضطر میکند, اجرای حدود را متوقف میدانند؟
سوم) آیا عموم فقهای شیعه اجرای حدود را مستلزم اقرار متهم نزد قاضی
، گاه تا چهار مرتبه درباره برخی جرائم، و بدون فشار بر متهم میدانند؟
چهارم) أیا غیر از این است که عموم فقهای شیعه در طول تاریخ و همین الان نیز تشکیل حکومت به نام دین تا پیش از قیام امام غائب(ع) را حرام دانستهاند؟
حضرات آقایان بیات زنجانی و علوی بروجردی
اکنون که این نامه را مینویسم هزاران زندانی با اتهامات گوناگون سیاسی، امنیتی، عقیدتی، مواد مخدر و...از زن و مردم در مسیر حلقآویز شدن و سلب حق حیاتشان قرار دارند که نجات آنها نیازمند یاری همه اقشار جامعه است و اینجانب به دلیل اهمیت و حرمت جان انسان لازم دیدم در سالگرد کارزارمان یک بار نیز از شما اصحاب حوزه در راه دفاع از جان این زندانیان کمک بخواهم.
باور اینجانب این است که در نهایت مردم ایران حق الهی و ذاتی خود برای تعیین سرنوشتشان توسط خودشان را بازپس خواهند گرفت، اما سلسله اعدامهایی که حکومت حاکم بر کشور انجام میدهد و دیگر اعمال چون سرکوبهای خونبار در آبان ۹۸ و اعتراضات سال ۱۴۰۱ در کنار تحقیر و سرکوب زنان و جوانان، هزاران سال عمری که از مخالفان پشت میلههای زندان به یغما برده، فقر گسترده حاکم بر مردم در کنار فساد گسترده خواص و رندان و شیادان و چاپلوسان، اگر با تداوم تقیه و سکوت روحانیت و اهل حوزه همراه باشد، به زودی و به تمامی اصل موجودیت حوزههای دینی و اهل علم حوزوی را به مخاطره خواهد انداخت. بنابراین اکنون از آقایان خاضعانه میخواهم با اظهار حقایق کمک کنند برای جلوگیری از این حجم از سبوعیت و خشونت حکومتی و اعدام، این شکستن سکوت و کمک به دفاع از حقوق بشر در این شرایط سرکوب، در آینده نه چندان دور که دموکراسی حقیقی در هر قالبی بر کشور حاکم شود ضامن بقای حوزههای علمیه در آن ساختار مردمسالار خواهد بود.
با احترام
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
۱۴ بهمن ۱۴۰۳
نظرها
نظری وجود ندارد.