نامه رضا خندان از زندان اوین: «تا رسیدن به حقوق قانونیام اعتصاب غذا خواهم کرد»
رضا خندان ـ از عصر چهارشنبه بهدنبال حمله به خانوادهام و ضرب و شتم پسر ۱۷ سالهام در سالن ملاقات و قطع ارتباطم با خانواده دست به اعتصاب غذا زدهام و تا رسیدن به حقوق قانونی و اعاده حیثیت از خانوادهام و تغییر شرایط اداره زندان ادامه خواهم داد. باشد تا روزی سایه وحشت و استبداد از کشور عزیزمان دور شود.
شش سال و نیم پیش، من و دوست فرهیختهام، فرهاد میثمی، همسرم نسرین و تعداد دیگری از دوستان، در پی سالها مبارزه زنان برای بهدست آوردن حقوق بدیهیشان، دست بهکار شدیم تا به نوبهی خود سهم اندکی در راه احقاق حق آزادی پوشش زنان داشته باشیم.
ما به مدنیترین و متمدنانهترین شکل ممکن به حجاب اجباری اعتراض کردیم. «جنایتی» که ما مرتکب شدیم نوشتن یک جمله بود: «من به حجاب اجباری اعتراض دارم.»
در آن سال فرهاد میثمی بازداشت و بارها دست به اعتصاب غذا های طولانی و نفس گیر زد که در یک مورد منجر به آزادی موقت من از زندان شد. همزمان با بازداشت من و فرهاد عده زیادی از دوستان احضار و تهدید شدند.
بیش از شش سال و نیم است، چه در زندان و چه بیرون، درگیر پروندهای هستم که جرمام نوشتن جملهی مورد اشاره بوده است.
اکنون که به گذشته نگاه می کنم و حقوقی که زنان ایران با وجود تغییر نکردن قانون حجاب، با چنگ و دندان و جانفشانیها و فداکاریهای خیره کننده خود کم و بیش به دست آوردهاند و همچنان با قدرت از آن محافظت میکنند، به کارمان افتخار میکنم و مطمئنام که راه را درست پیمودهایم.
بازداشت امثال من و فعالان جنبش زنان و معترضان به حجاب اجباری آخرین تلاشهای مذبوحانه و بیخردانه ای است که میشود انجام داد.
قریب دو ماه است از ورود همسر و دخترم (در مدتی که ایران بود) به بهانهی نداشتن حجاب اجباری جلوگیری میکنند. این در حالی است که من دقیقا بهدلیل اعتراض به حجاب اجباری زندانی شدهام.
در ادامهی مزاحمتها و فشارهای گوناگون بهویژه در روزهای ملاقات، چهارشنبهی گذشته با اینکه با ملاقات حضوریام بهصورت کتبی و شفاهی موافقت کرده بودند و من با در دست داشتن برگهی ملاقات حضوری حاضر شده بودم، از ملاقاتم جلوگیری کردند.
همزمان با ممانعت از ملاقات حضوری، کارت تلفنام را نیز غیر فعال کردند تا از وضعیت وحشتناک پیش آمده برای خانوادهام در آن سوی سالن ملاقات خبردار نشوم.
از طریق تلفن هم بندیام متوجه گوشهای از اتفاقات هولناک آن سوی سالن ملاقات شدم که بلافاصله کارت تلفن همبندیام را نیز از کار انداختند.
اکنون که این خطوط را مینویسم با چند واسطه خبردار شدهام چندین تن از ماموران سالن ملاقات بهدلیل اعتراض فرزندمان، نیما بابت لغو ناگهانی ملاقات حضوری به او حمله کرده و او را بهشدت کتک زدهاند.
حال مادر کهنسال و بیمارم با دیدن این صحنهها وخیم شده و او را به بیمارستان منتقل کردهاند. نیما به همراه ماموران به کلانتری ولنجک منتقل شده است. عصر چهارشنبه پس از آزادی نیمای عزیزم، توسط همسرم جهت معاینات و تشکیل پرونده به پزشکی قانونی مراجعه کردهاند.
با وجود تمام این اتفاقات تا این لحظه نتوانستهام با خانوادهام تماس برقرار کنم و از حجم اتفاقات بیرون بیخبرم.
چند ماه پیش بود که ضیا نبوی بهدلیل اعلام وجود گسترده ساس در زندان اوین محاکمه و البته بهدلیل مستند بودن گفتههایش تبرئه شد.
ساس همچنان از سر و کول زندانیان بالا میرود. مواد مخدر در اینجا بیداد میکند. حیاط زندان بهدلیل مصرف مواد بهصورت علنی در مقابل دوربینهای فعال زندان، غیر قابل استفاده شده است. نیمه شبها بهسختی میشود دستشویی خالی پیدا کرد، چرا که مصرفکنندگان مواد گاهی دو نفره در یک دستشویی مشترکا مشغول استفاده از موادند.
این اتفاقها در حالی رخ میدهند که تمام توجه روی زندانیان سیاسی است و مدام تحت نظر و پیگردند.
کوچکترین اعتراض و ایرادی به عملکرد مدیران زندان بهشدت سرکوب میشود. آنها از قوانین خود نوشته نیز تبعیت نمیکنند. ظرف ۲۴ ساعت گذشته تلفن ۵ تن از ما، صرفا بهدلیل تماس با خانواده و پیگیری احوال خانوادهام غیرفعال شده است.
همین چند روز پیش بود که آقای نوریزاد توسط یکی از زندانیان مالی از ناحیه سر به قصد کشت مورد حمله قرار گرفت که خوشبختانه نجات پیدا کرد.
به دنبال این حوادث و کارساز نبودن هشدارها و اعتراضها لاجرم از عصر چهارشنبه بهدنبال حمله به خانوادهام و ضرب و شتم پسر ۱۷ سالهام در سالن ملاقات و قطع ارتباطم با خانواده دست به اعتصاب غذا زدهام و تا رسیدن به حقوق قانونی و اعاده حیثیت از خانوادهام و تغییر شرایط اداره زندان ادامه خواهم داد. باشد تا روزی سایه وحشت و استبداد از کشور عزیزمان دور شود.
در آخر اضافه میکنم: «من به حجاب اجباری اعتراض دارم».
رضا خندان
زندان اوین
۱۱ بهمن ۱۴۰۳
نظرها
نظری وجود ندارد.