ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

یک نوشتار خلاقانه فمینیستی درباره اگر من «مرد» بودم...

اين تویی كه به خواب می‌روی و اين منم كه به راه می‌افتم!

زهرا باقری‌شاد ـ من اگر «مرد» بودم و می‌خواستم برای تحقق برابری قدمی بردارم، سعی می‌کردم حساسیتم را درباره گفتار و رفتار خشونت و تبعیض‌آمیز بالا ببرم. اگر جایی، حرفی یا حرکتی باعث تبعیض و خشونت علیه زن یا یک فرد کوییر شد واکنش نشان بدهم. دست‌کم با فرد آزار دیده همدلی کنم. 

شاید این نوشته کمی طولانی شود، هنوز هیچ نمی‌دانم. دارم به صورت خلاقانه می‌نویسم. برای من «نوشتار خلاقانه» همواره یک ابزار مهم فمینیستی بوده برای خودآگاهی و تاب‌آوری. از وقتی کودک بودم و شعر می‌نوشتم تا زمانی که نوجوان و جوان شدم شعرهایم درباره تجربه‌های تبعیض و خشونت جنسیتی بود، درباره عشق بود که برای زنان همچون «منبعی برای ستمدیدگی» عمل می‌کرد. ولی فمینیست نبودم، اصلا چیزی از حقوق زنان و فمینیسم نمی‌دانستم. راستش حتی جک‌های سکسیستی هم می‌گفتم، جک‌هایی نژادپرستانه هم می‌گفتم، هموفوبیست هم بودم. مثل همه نوجوانان آن موقع، مثل بیشتر آدم‌های بیست، سی سال پیش. امروز که چهل و چهار ساله‌ هستم شاید تنها دو دهه گذشته باشد از آنچه درباره سکسیسم و راسیسم و هموفوبیسم یاد گرفتم.

همین پانزده سال پیش حتی در افکارم تبعیض علیه معلولان هم داشتم، اگرچه بر زبان نمی‌آوردم. ولی حتی زمانی که چیزی از تبعیض و نابرابری نمی‌دانستم در شعرهایم دراین‌باره می‌نوشتم و خودم هم نمی‌دانستم. وقتی جایزه مقام اول شعر زنان را در سال ۲۰۰۸ دریافت کردم و در مراسم اهدای جوایز، با شال سفید ترکمنی بر سرم درحالی‌که نصف موهایم بیرون بود روی سن رفتم و مقابل چشمم انبوه زنانی را دیدم که برخی‌شان حتی چادر داشتند ولی با اشتیاق به شعرهای من گوش می‌دادند دانستم چیزی به نام درد مشترک، درد خواهری وجود دارد. شعری که مقام اول را از آن من کرده بود درباره زن‌کشی بود. من درک دقیقی از زن‌کشی نداشتم، اما در شعرم زندگی زنی را توصیف کرده بودم که بلند می‌خندید و همسرش خندیدن او را عامل بی آبرویی‌اش می‌دانست، پس او را کشت: قتل ناموسی.

شعر دیگرم درباره روزمرگی یک زن در ساختار تبعیض‌آمیز جنسیتی بود، زنی که آخر سر خودش را از پنجره آپارتمان پرت کرد. نمی‌دانید چقدر چشم‌ها‌ به من خیره شده بودند. چشم‌های خیس زنان که شعرم را می‌شنیدند... مجری برنامه یک مرد بود، یکی از مجریان معروف. و دایم به ما متلک می‌گفت. یعنی هر شاعری را که به بالا دعوت می‌شد بالاخره با یک متلک سکسیستی همراهی می‌کرد. من احساس کردم باید «متلک بک» بدهم، و متلک کلفت‌تری به او گفتم. البته متلکی که سکسیستی نبود ولی باعث شد مرد از حرف‌های خودش کمی خجالت بکشد. در آن زمان، دوست نازنینی که امروز فیلمنامه‌نویس معروفی است در گوشه‌ای از سالن متواضعانه ایستاده بود و با ذوق نگاهم می‌کرد. ما رفقای دوران دانشگاه بودیم و همیشه در شب‌های شعر با هم حضور داشتیم. اینبار اما او فقط ایستاده بود و تشویقم می‌کرد، او که خود نیز شاعر بود.

نمی‌دانم چطور شد به آن سال پرت شدم. گفتم که می‌خواهم این‌بار خلاقانه بنویسم...

من به کسی راز شعرهایم را نگفته‌ام. اینکه چرا اینهمه تلخ‌اند، درحالی‌که خودم در زندگی شخصی‌ام خشونتی را به این شکل شدید تجربه نکرده‌ام. مردهای زندگی‌ام اغلب همراه و نرم‌خو و «بی‌غیرت» بوده‌اند. پدرم که در آن فضای فامیل سنتی، یک‌تنه پشت همه‌ی آرایش‌کردن‌های غلیظ و «جلف» بودن‌های من می‌ایستاد تا جایی که اگر کسی از ریش سفید‌های فامیل به من تشر می‌زدند پدرم آنها را سر جایشان می‌نشاند، پدرم که به من گفت هرگز ازدواج نکن، بدبخت نکن خودت را. تا دوست‌پسرهایم که انصافا آدم‌های اذیت‌کننده‌ای نبودند، بعضی‌ها حتی مردهای خوش‌فکر و همدل بودند، تا دوست‌های پسرم، همکلاسی‌ها و رفقا و ... که گلچینی از بهترین‌ها بودند، تا همسرم که حضور و دانش او و عشق و همدلی‌هایش باعث شد من غریزه فمینیستی‌ام را به آگاهی گره بزنم و وارد فضای پژوهشی شوم.

من از زن‌های زیادی ضربه‌های شدید عاطفی خورده‌ام، کلاهبرداری عاطفی، نقشه کشیدن‌های بی‌رحمانه برای از پا انداختن من، بازتولید خشونت پدرسالار و سکسیستی در قالب زیرآب‌زنی‌ و اتهام‌زنی و حسادت و بسیاری مناسبات دیگر که به صورت فردی از سوی برخی از زنان زندگی‌ام تجربه کرده‌ام تا مردان زندگی‌ام. اما! اما غریزه‌ام اشتباه نکرده و نمی‌کند. من حتی با زن‌هایی که از من کلاهبرداری عاطفی کرده‌اند درد مشترک دارم، حتی با زن‌هایی که هیچ دوستشان ندارم و هرگز آنها را به خاطر بی‌رحمی‌هایی که با من کرده‌اند نمی‌بخشم. این درد مشترک به احساس من و آنها وابسته نیست. زیرا یک تاریخ از تبعیض و ستم پشت آن است، آمار و ارقام کشتار و خشونت و قتل ناموسی و ازدواج اجباری و ... پشت آن است، محرومیت‌ها و محدودیت‌های تحصیلی و شغلی و بهداشتی و اقتصادی و ... پشت آن است. امروز من خودم را یک فمینیست اینترسکشنال می‌دانم، کسی که نابرابری را تنها در ساختار نابرابر جنسیتی خلاصه نمی‌کند. من حتی در زمینه مردانگی‌ها هم پژوهش‌های کوچکی کرده‌ام و سال‌هاست در حوزه آموزش مردان برای مبارزه با خشونت فعالیت می‌کنم. اما رنج موقعیت زن بودن را هرگز نه از یاد برده‌ام و نه می‌توانم از یاد ببرم. زن بودن یعنی حتی وقتی داری از رنج زن بودن می‌گویی و از ستم‌هایی که نظام مردسالار به تو تحمیل کرده، به جای همدلی دیدن، بشنوی: ولی فمینیست‌ها ضدمرد هستند، ولی فمینیست‌ها هم خشونت می‌کنند.

 زن بودن یعنی مجبور شوی حرف‌هایت را درباره زن‌کشی متوقف کنی، سکوت کنی، سعی کنی روی اعصابت کنترل داشته باشی، نفس عمیق بکشی، صورتت را که دارد از خشم گل می‌اندازد بی‌خیال شوی و تصمیم بگیری که با آرامش جواب این حرف را بدهی. اما راستش اگر امروز هم شاعر بودم این کارها را نمی‌کردم. فقط جیغ می‌زدم. زن بودن یعنی در جهانی که دارد به سمت ستم جنسیتی بیشتر می‌رود تو یاد بگیری نفس‌های عمیق بکشی و با آرامش درباره «آنتی‌فمینیسم» پژوهش کنی ( یک پروژه دکترا در سوئد هست که دراین‌باره پژوهش می‌کند). زن بودن یعنی یک موقعیت پر از تبعیض و پر از رنج. نه اینکه همه‌ی زن‌ها این موقعیت را دارند، نه اینکه یکسان و یکدست باشد. اما موقعیت قابل انکاری نیست. 

اینها را چرا می‌نویسم؟ چون برای من «نوشتار خلاقانه» همواره یک ابزار مهم فمینیستی بوده برای خودآگاهی و تاب‌آوری. من که در «شبکه مردان علیه خشونت ناموسی» از ضرورت حضور مردان در جنبش‌های فمینیستی گفته‌ام و شنیده‌ام و نزدیک به سی وبینار و سمینار مهم با فعالان و پژوهشگران حوزه مردانگی و فمینیسم برگزار کرده‌ام، چطور باید در پاسخ به دوستی (مرد) که می‌گوید مردان چطور باید با فعالان حقوق زنان همراه شوند خلاقانه پاسخی بدهم؟ این هم خلاقیتی فمینیستی می‌طلبد، خلاقیتی از جنس شعرهای فروغ فرخزاد. 

کوتاه بگویم که اگر من «مرد» بودم و می‌خواستم برای تحقق برابری قدمی بردارم چه کارها می‌کردم و چه کارها نمی‌کردم. اینها که می‌گویم نتیجه هرچه تا به حال خوانده‌ام و یاد گرفته‌ام ( از سازمان‌هایی که درباره تغییر نگرش مردان کار می‌کنند) و خلاقیت‌های خودم است.

من اگر «مرد بودم و می‌خواستم برای تحقق برابری قدمی بردارم، اول دست‌کم پنج کتاب درباره فمینیسم و حقوق زنان می‌خواندم. از ساده‌ترین کتاب‌ها شروع می‌کردم که: برابری جنسیتی چیست، نابرابری جنسیتی چیست، خشونت جنسیتی چیست، فمینیسم چیست و چه نحله‌هایی دارد. اگر مرد ایرانی بودم که حتما بعد از این کتاب‌های ساده می‌رفتم سراغ کتاب‌هایی که اکتیویست‌ها و پژوهشگران فمینیست ایرانی نوشته‌اند از جمله کتاب‌ها و مقاله‌هایی درباره جنبش زنان ایران، مبارزات زنان ایرانی با حجاب اجباری، کمپین‌ یک میلیون امضا و بسیاری کارهای دیگر.

قدم بعدی این بود که درباره چهره‌های شناخته شده‌ی فمینیسم مطالعه کنم، از مکتب‌های مختلف از رادیکال فمینیسم گرفته تا لیبرال و مارکسیست و اینترسکشنال و کوییر و فمنیسم سیاه و پست کلونیال و دی‌کلونیال. مطالعه این چهره‌ها الزاما نباید از طریق کتاب باشد، می‌شود پیج‌های خوب زیادی در اینستاگرام پیدا کرد به زبان فارسی و انگلیسی که درباره تاریخ فمینیسم و چهره‌های فمینیسم نوشته‌اند، مختصر و مفید. این مرور خیلی مهم است و همه، حتی زنان هم باید حتما این مطالعات را انجام دهند اما مردها به‌خصوص باید دراین‌باره مطالعه کنند؛ چون زن‌ها یک تجربه زیسته دارند که حتی اگر آگاهی فمینیستی هم نداشته باشند به واسطه تجربه‌ی زیسته‌شان می‌توانند در مباحث مرتبط با حقوق زنان حرف‌های مهم بزنند. اما مردها به دلیل اینکه این تجربه زیسته را ندارند اگر بدون مطالعه حرف بزنند، تاکید می‌کنم قطعا مزخرف خواهند گفت. پس مطالعه و آگاهی اولین قدم است برای اینکه یک «مرد» بتواند خود را وارد فعالیت‌های برابری جنسیتی و مبارزه با خشونت کند. خود این پروسه زمان‌بر است. و در همین پروسه‌ی یادگیری ارتباطات خوب و مفیدی هم شکل می‌گیرد. حتی توصیه می‌شود مردان در دانشگاه‌ها هم در رشته‌های مطالعات جنسیت وارد شوند و فرصت یادگیری را از دست ندهند، چون بیشتر زنان و افراد کوییر هستند که در این رشته‌ها مطالعه می‌کنند.

من اگر «مرد» بودم و می‌خواستم برای تحقق برابری قدمی بردارم؛ بعد از اینکه مطالعه درخوری انجام دادم، با مردان دور و برم وارد گفت‌وگو می‌شدم. از دانشی که آموخته‌ بودم با آنها حرف می‌زدم، گروه‌های خودجوش برای حرف زدن با مردهای دور و برم تشکیل می‌دادم، با هم درباره نگاهمان از فمینیسم حرف می‌زدیم، درباره حقوق زنان و جامعه کوییر. درباره مردسالاری. اینکه مردسالاری چه امتیازاتی برای ما داشته و چه آسیب‌هایی حتی به مردان زده است. درباره سهم ما از تبعیض و خشونت علیه زنان. سعی می‌کردم اتاق‌های امن مردانه درست کنم و از احساساتمان درباره مردانگی حرف بزنیم. درباره سربازی، درباره خشونت ناموسی، ناموس‌پرستی، اینکه چطور جامعه مردسالار مردان را به سوی ناموس‌پرستی سوق می‌دهد، درباره آزار جنسی، کنترل‌گری پدرانه، ضرورت همدلی، تمرین شنیدن. شنیدن و شنیدن و همدلی. همدلی و شنیدن. شنیدن. همدلی... من اگر «مرد» بودم و می‌خواستم برای تحقق برابری قدمی بردارم، تمرین شنیدن و همدلی می‌کردم. این همدلی حداقل‌ کاری است که می‌شود مردان در مواجهه با زنان و جامعه کوییر بکنند. من اگر «مرد» بودم و می‌خواستم برای تحقق برابری قدمی بردارم، برای تغییر نگرش خودم و مردان دور و برم تلاش می‌کردم. 

من اگر «مرد» بودم و می‌خواستم برای تحقق برابری قدمی بردارم، سکوت کردن را تمرین می‌کردم. می‌رفتم در جمع‌هایی که زنان دارند از تبعیض و خشونت جنسی و جنسیتی می‌گویند و فقط می‌شنیدم و سکوت می‌کردم. فراتر از این، با زن‌های دور و برم حرف می‌زدم، از آنها می‌خواستم درباره تجربه‌هایشان بگویند. از خشم‌شان از عصبانیتشان بگویند. می‌شنیدم قصه این روایت قرن‌ها را. شنیدن خودش به آدم کمک می‌کند در فهم مساله.

من اگر «مرد» بودم و می‌خواستم برای تحقق برابری قدمی بردارم، سعی می‌کردم حساسیتم را درباره گفتار و رفتار خشونت و تبعیض‌آمیز بالا ببرم. اگر جایی، حرفی یا حرکتی باعث تبعیض و خشونت علیه زن یا یک فرد کوییر شد واکنش نشان بدهم. دست‌کم با فرد آزار دیده همدلی کنم. 

من اگر «مرد» بودم و می‌خواستم برای تحقق برابری قدمی بردارم، تجربه‌هایم از برخورد قهر‌آلود و پرخاشگرانه با افراد را به فمینیسم تعمیم نمی‌دادم. مثل اینکه ما بخواهیم از عبارت «مردانه» به جای «مردسالار» استفاده کنیم، چقدر مردان بارها به این اعتراض کرده‌اند! حالا فکرش را بکنید یکی بیاید بگوید «فمینیست‌ها همه «علیه‌السلام» نیستند چون من یکبار، دوبار یا ده بار با زن‌های فمینیست برخوردهایی داشته‌ام که پرخاشگرانه بوده!» خب پس ما چه بگوییم که یک عمر با مردها برخوردهایی داشته‌ایم که از بالا به پایین، حق به جانب، طللبکارانه، سودجویانه، تبعیض‌آمیز و خشونت‌آمیز بوده؟! ما که با نهایت ملاحظه و احترام همواره سعی کرده‌ایم در خودمان بازتربیت شویم، از گروه‌های بسته و امن زنان به گروه‌های باز برگشته‌ایم تا حرف بزنیم حتی برای مردها که باید نگرش خود را تغییر دهند. ما که مسئولیت آموزش به مردان را هم برعهده گرفته‌ایم! 

من اگر «مرد» بودم و می‌خواستم برای تحقق برابری قدمی بردارم، دست از سر نقد فمینیست‌ها برمی‌داشتم مگر اینکه می‌خواستم در این زمینه پژوهش کنم؛ بحث پژوهش جداست. اما تا به امروز، هیچ گروه اکتیویستی مردانه‌ پروفمینیستی ندیده و نشناخته‌ام که به جای تمرکز بر فعالیت‌های مهم، به نقد فمینیست‌ها دست بزند. مردها در این حوزه به قدری کارهای نکرده دارند که اگر به آنها رسیدگی کنند نوبت به نقد فمینیست‌ها نمی‌رسد! مردها اول باید همدیگر را نقد کنند. دور و بری‌هایشان را نقد کنند. اگر بر فرض هم صد فمینیست در شبکه‌های اجتماعی به مردها پرخاش کرده و می‌کنند، هر روز میلیون‌ها مرد در جهان به میلیون‌ها زن و کودک و کوییر خشونت می‌کنند. خشونت سیستماتیک، حکومتی و از سوی جامعه و خانواده و ... . 

من اگر «مرد» بودم و می‌خواستم برای تحقق برابری قدمی بردارم، نشانه‌های مردسالاری را در رفتار خودم و در گفتار خودم پیدا می‌کردم و به بهبود آن دست می‌زدم. حق به جانب بودن، طلبکار بودن، قهر کردن، مرضیح کردن (mansplaining)، تحقیر کردن، اینها و بسیاری دیگر از نشانه‌های مردسالاری که در رفتار و گفتار بسیاری از مردان نهادینه شده و باید متعادل شود.

من اگر «مرد» بودم و می‌خواستم برای تحقق برابری قدمی بردارم، راستش خیلی شرمنده می‌شدم. از نظر احساسی حقیقتا شرمنده می‌شدم. مردان بار ستم‌های مردسالاری را بر شانه ندارند، اما دست‌کم بار سکوت خودشان را که برعهده دارند. این شما مردها هستید که باید بروید با هم درباره تجربه‌هایتان از فمینیسم حرف بزنید. از خشونت‌هایی که شاید از فمینیست‌ها هم دیده باشید حرف بزنید. اصلا با هم درد و دل کنید. از فشارهایی که روی خودتان احساس می‌کنید حرف بزنید. 

اما زمانی که داریم از خشونت علیه زنان و کوییر حرف می زنیم لطفا بشنوید! زن‌ها و جامعه کوییر خیلی قوی هستند اما فقط خودمان می‌دانیم که در پس این قوی بودن چه بغض‌ها و اشک‌هاست که در خودمان می‌ریزیم. وقتی زنان فریاد می‌زنند و می‌گویند «من سلیطه‌ام»، وقتی می‌گویند «ما به عقب برنمی‌گردیم» در پس این فریادها و خشم‌ها چه اشک‌ها و بغض‌هاست که ما در اتاق‌های زنانه و خواهرانه با هم ریخته‌ایم. ما هنوز در دورهمی‌های آنلاین کتابخوانی‌مان وقتی از قتل ناموسی و زن‌کشی‌های مکرر حرف می‌زنیم حتی از پشت دوربین‌های زوم و گوگل‌میت چشم‌های خیس همدیگر را تشخیص می‌دهیم. من با نازلی اشک ریخته‌ام، با مانیسا اشک ریخته‌ام، با مریم اشک ریخته‌ام. من از کودکی تا به امروز با هزاران زن اشک ریخته‌ام. راز شعرهایم، اندک دانش فمینیستی‌ام نیست، اشکهایم است. من اگر «مرد» بودم و می‌خواستم برای تحقق برابری قدمی بردارم؛ دست کم با زنان دور و برم اشک می‌ریختم.

سعی کردم برایت خلاقانه بنویسم. اما این نوشته برای همه دوستان گروه کوچک مطالعاتی‌مان بود. برای خواهرانم که شک ندارم با خواندن این نوشته دارند اشک می‌ریزند و لبخند می‌زنند؛ که در این اشک‌ها و لبخند‌ها چه قدرت‌ها چه تاب‌آوری‌ها و چه مراقبت‌کردن‌ها از خود و دیگران نهفته است. و برای دوستان مرد من که آرزو می‌کنم آنها را فعال‌تر در حوزه برابری جنسیتی ببینم چرا که جهان تاریک ما دارد تاریک‌تر می‌شود و به سمت تحمیل الگوهای تهاجمی‌تر مردانگی می‌رود. در این تاریکی‌، حیف است مردان نیمه‌ی روشن زندگی را نبینند. نیمه‌ی روشنی که زنان و جامعه‌ی ال‌جی‌بی‌تی‌کیو+آ با وجود همه‌ی سختی‌ها و رنج‌ها دیده‌اند و آن چیزی نیست جز همدلی و همبستگی. 

پلك می‌بندی و من از چشمت وسط حجم چاه می‌افتم
از طنابی سياه می‌گيرم، روی سنگی سياه می‌افتم
پلك می‌بندی و دو دست مرا به ستون‌های سست می‌بندند
از دل آسمان خسته‌ی شب مثل يك تكه ماه می‌افتم
مثل يك تكه ماه آويزان كه خودش را به خيرگی زده است
از دل كوه می‌روم پايين، توی انبار كاه می‌افتم
توی انبار كاه تاريک است .... و تو خود را به خواب خوش زده‌ای
من به تو شب به خير می‌گويم ... من دوباره به راه می‌افتم
مثل يك نوع خاصی از حشره به گچ خيس سقف می‌چسبم
طعم سم را دوباره می‌چشم و ... خسته و  بی‌پناه می‌افتم
هر دو  در پيچ و تاب تعليقيم ، هر دو حيران و گيج، اما باز
اين تويی كه به خواب می‌روی و اين منم كه به راه می‌افتم!

 زهرا باقری شاد،

استکهلم، ۲۷ فوریه ۲۰۲۵ 

از همین نویسنده:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.