دومین مجموعه آلبومخانه کاخ گلستان از دوران قاجار: نشانهشناسی سکوت و غیاب در سرآغاز مشروطه
حسین نوشآذر - انتشار غیررسمی آلبومهای قاجاری کاخ گلستان، فرصتی است برای خوانش این تصاویر از منظر نشانهشناسی بارت. این عکسها با ثبت «چیزی که بوده»، همزمان هم حضور درباریان و هم غیاب تودهها را روایت میکنند. جزئیاتی چون نگاههای خیره یا معماری پسزمینه به عنوان «پانکتوم» میتوانند اسرار ناگفته مشروطه خواهی را فاش کنند. محدودیت دسترسی به این آرشیو، طبق نظریه بارت، جامعه را از تجربه «شوک اخلاقی» تاریخ محروم میسازد.

دومین مجموعه آلبومخانه کاخ گلستان از دوران قاجار
در روزهای گذشته لینک ناشناس جدیدی در فضای مجازی منتشر شد که حاوی بخش دیگری از آلبومهای آلبومخانه کاخ گلستان است. بررسیها نشان میدهد این آلبومها در روزهای پایانی سال گذشته روی فضای ابری گوگل بارگذاری شده بودند.
سری جدید شامل ۸۰ آلبوم است که برخی از آنها با سری قبلی مشترک هستند. تعداد عکسهای این مجموعه نسبت به سری پیشین کمتر است و بخشی از آنها پیشتر منتشر شده بودند. با این حال، در میان این آلبومها، عکسهای تاریخی ارزشمند و دیدهنشدهای نیز وجود دارد.
منتشرکننده ناشناس این مجموعه در توضیحی نوشته است:
سری دوم عکسهای لو رفته کاخ گلستان در ادامه اقدام یکی از کاربران که اوایل امسال بخشی از عکسهای آلبومخانه کاخ را منتشر کرد، انتشار مییابد. امیدواریم با روی کار آمدن مدیریتی جدید و کارآمد در کاخ گلستان، شیوه منسوخ و ناکارآمد خدمترسانی به محققان تغییر کند. این عکسها با کیفیتی بهتر و در بسیاری موارد با رنگ اصلی خود برای نخستین بار عرضه شدهاند. همچنین برخی نگاتیوهای شیشهای یافتشده از این عکسها نیز در این مجموعه گنجانده شده است. این مجموعه به عنوان هدیهای به پژوهشگران دوره قاجار تقدیم میشود.
انتشار این مجموعهها و اهمیت آن
پیش از این، در خرداد سال گذشته، لینک ناشناس دیگری حاوی ۷۴ آلبوم از آلبومخانه سلطنتی کاخ گلستان منتشر شده بود که شامل حدود ۳۲۰۰ قطعه عکس تاریخی میشد. بسیاری از این تصاویر به دلیل سیاستهای محدودکننده کاخ گلستان، پیش از آن در دسترس عموم نبودند. انتشار این مجموعه با استقبال گسترده علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ دوره قاجار مواجه شد.
محمدرضا طهماسب، پژوهشگر تاریخ عکاسی ایران که سابقه همکاری با موزهها و انتشار کتاب دارد، در واکنش به این موضوع در صفحه شخصی خود نوشته بود:
برای دریافت حتی یک عکس ساده و کمکیفیت از این مجموعه، باید با مدیریت کاخ نامهنگاری کرد. پس از موافقت اولیه، نامه به مسئول آلبومخانه ارجاع داده میشود و اگر عکس مورد نظر در آلبومهای دیجیتالیشده (آلبوم سایه) موجود باشد، با تعداد محدودی عکس موافقت میکنند.
او با انتقاد از این روش، یادآوری کرده بود که سالهاست این شیوه نادرست را به مسئولان کاخ گلستان متذکر شده، اما تغییری حاصل نشده است.
طهماسب در ادامه با اشاره به آرشیوهای دیجیتال پیشرو در جهان، این پرسش را مطرح کرده بود که چرا کاخ گلستان با برنامهریزی مناسب، امکان دسترسی عمومی به این گنجینه را فراهم نمیکند. اما تاکنون چنین اقدامی صورت نگرفته و این بار نیز انتشار سری دوم عکسها خارج از چارچوب رسمی انجام شده است.
پیشتر نیز با توجه به شمارهبندی آلبومهای منتشرشده و اطلاع از وجود آلبومهای دیجیتالیشده، حدسزده میشد که گنجینه بزرگتری از اسناد و تصاویر تاریخی در آلبومخانه کاخ گلستان وجود دارد که در صورت انتشار عمومی، میتواند تحول بزرگی در پژوهشهای مرتبط با دوره قاجار ایجاد کند. اما همچنان این اسناد پشت درهای بسته نگهداری میشوند و تنها گاهی اخباری مانند گم شدن یک آلبوم، توجهها را به این مجموعه جلب میکند.
عکاسی در قرن نوزدهم
عکاسی در قرن نوزدهم، به عنوان یک فناوری نوظهور، تحولی شگرف در نحوه ثبت و بازنمایی واقعیت ایجاد کرد. این اختراع، که در سال ۱۸۳۹ توسط لویی داگر فرانسوی به ثبت رسید، به سرعت در سراسر جهان گسترش یافت و به ابزاری قدرتمند برای ثبت رویدادهای تاریخی، پرترهها، مناظر و اشیاء تبدیل شد. عکاسی، امکان ثبت دقیق و دائمی تصاویر را فراهم کرد و در نتیجه، نقش مهمی در تغییر درک انسان از زمان و مکان ایفا نمود. علاوه بر این، عکاسی به عنوان یک هنر نیز مورد توجه قرار گرفت و هنرمندان با استفاده از این فناوری، آثار خلاقانهای خلق کردند.
ورود عکاسی به ایران، به دوران ناصرالدین شاه قاجار بازمیگردد. ناصرالدین شاه، که به فناوریهای جدید علاقه مند بود، در سفرهای خود به اروپا با عکاسی آشنا شد و پس از بازگشت به ایران، دستور داد تا این فناوری در کشور رواج یابد. او خود نیز به عکاسی علاقمند بود و از عکاسان خارجی برای آموزش این هنر به ایرانیان دعوت کرد. به این ترتیب، عکاسی به دربار قاجار راه یافت و به تدریج در میان مردم نیز رواج پیدا کرد.
عکاسان ایرانی و غیرایرانی در قرن نوزدهم، با استفاده از این فناوری، تصاویر ارزشمندی از ایران و مردم آن ثبت کردند. این تصاویر، امروزه به عنوان اسناد تاریخی مهمی مورد استفاده قرار میگیرند. عکاسی، نه تنها به ثبت رویدادهای تاریخی و فرهنگی کمک کرد، بلکه به عنوان یک هنر نیز در ایران مورد توجه قرار گرفت.
در سرآغاز مشروطیت
سری دوم عکسهای آلبومخانه کاخ گلستان، تصاویری استثنایی از دوران مظفرالدینشاه قاجار را شامل میشود؛ دورانی که با امضای فرمان مشروطیت و تأسیس مجلس شورای ملی، فصل جدیدی در تاریخ ایران گشود. این تصاویر در حالی به ثبت رسیدهاند که جامعه ایران در آستانه گذار از نظام استبدادی به حکومت مشروطه قرار داشت، هرچند این تحول با مقاومتها و چالشهای متعددی همراه بود.
عکاسی در این برهه حساس تاریخی، کارکردی فراتر از ثبت صوری رویدادها داشت. این تصاویر با مستندسازی جزئیات زندگی روزمره، مناسبات اجتماعی و چهرههای تأثیرگذار، امکان مواجهه بیواسطه با فضای سیاسی و فرهنگی آن دوران را فراهم میکنند. از نگاه هنری نیز، این عکسها حاوی ارزشهای زیباییشناختی منحصر به فردی هستند که هم بازتاب دهنده سبکهای عکاسی دوره قاجارند و هم گویای تحولات هنری آن عصر.
مطالعه این مجموعه تصویری، به ویژه برای درک بهتر بستر اجتماعی جنبش مشروطه و تضادهای موجود میان سنت و تجدد در آن دوره، منبعی بیبدیل محسوب میشود. هر عکس به مثابه سندی زنده، لایههای پنهانی از واقعیتهای تاریخی را پیش روی پژوهشگران میگشاید.
حضور و غیاب یک دوران
رولان بارت، فیلسوف و نشانهشناس فرانسوی، در کتاب معروف خود «اتاق روشن» به تحلیل ماهیت عکاسی پرداخته و آن را از منظر پدیدارشناسی و معناشناسی بررسی میکند. از نظر او، عکس صرفاً یک تصویر نیست، بلکه نشانهای است که حامل «چیزی که بوده» است. بارت با مفهوم «نقطهی نامعین» (punctum) به عنصری در عکس اشاره میکند که بهصورت ناخودآگاه بیننده را تحت تأثیر قرار میدهد؛ جزئیاتی که فراتر از موضوع اصلی عکس، احساسی شخصی و عمیق را برمیانگیزند. در مقابل، «استودیوم» (studium) به بعد فرهنگی و تفسیر عمومی عکس مربوط میشود که بیشتر مبتنی بر زمینههای اجتماعی و تاریخی است.
بارت همچنین بر رابطهی عکس با مرگ تأکید دارد و معتقد است هر عکس بهنوعی گواهی بر گذرا بودن لحظه و فنای سوژه است. او با اشاره به عکسهای مادرش، نشان میدهد که چگونه یک تصویر میتواند همزمان هم حضور و هم غیاب را ثبت کند. از این منظر، عکاسی نه فقط یک رسانهی بصری، بلکه ابزاری فلسفی برای تأمل در باب زمان، حافظه و واقعیت است.
رولان بارت در تحلیل عکس ویلیام کزبی، بردهزاده اثر ریچارد اودن، بر این باور است که این تصویر بهشیوهای بیپرده و گویا ماهیت خشونتآمیز بردهداری را عیان میکند. او با اشاره به زخمهای آشکار روی پشت کزبی که همچون نشانههایی از ظلمِ تحمیلشده بر بدن اوست، استدلال میکند که عکاسی در اینجا نه صرفاً یک سند تاریخی، بلکه «شاهدی بیچونوچرا» است که واقعیتِ رنج را مستقیماً به بیننده انتقال میدهد. بارت این عکس را نمونهای از قدرتِ «حضور مطلق» میداند؛ جایی که «نقطهی نامعین» (punctum) — در این مورد، زخمهای فیزیکی — چنان تهاجمی عمل میکند که بیننده را از موضع منفعلانه خارج کرده و او را به نگریستن به وحشتِ بردهداری وادار میدارد. به نظر او، چنین تصویری فراتر از استودیوم (تفسیر فرهنگی) میرود و با ایجاد شوکِ اخلاقی، حقیقتِ نظامِ ستمگر را بیپرده و بیواسطه آشکار میسازد.
عکسهای دوره قاجار از مجموعه کاخ گلستان، از منظر نشانهشناسی بارت، تنها تصاویری تاریخی نیستند، بلکه «شواهدی ملموس» از آنچه بودهاند محسوب میشوند. این عکسها با ثبت چهرهها، معماری و مناسبات اجتماعی، همزمان هم حضور یک دوران را ضبط کردهاند و هم غیاب آن را یادآور میشوند. بارت بر این باور بود که هر عکس به نوعی گواهی بر مرگ لحظهای است که ثبت شده، و این مجموعه قاجاری نیز با نمایش اشرافیت درباری و زندگی روزمره، پارادوکس وجود و عدم یک دوره تاریخی را پیش چشم میآورد.
در میان این عکسها، عناصری وجود دارند که میتوانند به عنوان «پانکتوم» بارت عمل کنند - همان نقاط نامنتظرهای که نگاه را میدزدند و تأثیری عمیق بر بیننده میگذارند. شاید چینهای لباس یک شاهزاده قاجار، نگاه خیره یک خدمتکار، یا حتی جزئیات معماری پسزمینه، بتوانند به چنین نقاطی تبدیل شوند. این عناصر کوچک، فراتر از ارزش تاریخی، حسی از همدردی یا شگفتی را در مخاطب معاصر برمیانگیزند و پیوندی عاطفی بین گذشته و حال ایجاد میکنند.

برای مثال در عکس دو زن، از دو نسل پانکتوم بارت را میتوان در تناقض آشکار بین نگاه خیره و تهیِ زن جوان به دوربین و چشمان به زمین دوخته زن پیر یافت. نگاه بیاحساس زن جوان - که نه خشم را فریاد میزند و نه تسلیم را - در تقابل با نگاه غمزدهٔ زن پیر، رنج دو نسل از زنان را عیان میسازد: نسلی تباه شده در اندرونیها و نسلی که در آستانهٔ مشروطه قرار است سنتها را پشت سر بگذارد. یکی خسته و از پاافتاده و دیگری جسور اما نه چندان شاداب. النگوهایی که زن جوان در دست دارد، نمایانگر جایگاه اجتماعی اوست. به هر حال این تقابلِ نگاههاست که «نقطهٔ نامعین» بارت را میسازد؛ عنصری ناخواسته که پرسشهایی بیپاسخ درباره رابطه پیچیدهٔ این دو زن و موقعیت زنان در آن مقطع تاریخی برجای میگذارد.
از سوی دیگر،«استودیوم» این تصاویر - یعنی بعد فرهنگی و تاریخی آنها - اطلاعات ارزشمندی درباره ساختار قدرت، سبک زندگی و هنجارهای اجتماعی دوره قاجار ارائه میدهد. اما نکته مهم اینجاست که بسیاری از این عکسها به دستور دربار و برای نمایش قدرت و شکوه گرفته شدهاند، بنابراین باید با احتیاط تفسیر شوند. بارت به ما یادآوری میکند که هر عکس لایههایی از معنا دارد که فراتر از قصد عکاس یا سفارشدهنده عمل میکند.
مشکل محدودیت دسترسی به این گنجینه، از دیدگاه بارتی، به معنی محروم کردن جامعه از «تجربه مستقیم» تاریخ است. او معتقد بود عکسها زمانی به تمام معنا زنده میشوند که در معرض دید عموم قرار گیرند و هر بیننده بتواند پانکتوم شخصی خود را در آنها کشف کند. انتشار این مجموعه نه فقط یک اقدام فرهنگی، بلکه فرصتی برای گفتگوی جمعی درباره تاریخ و هویت است. همانطور که عکس ویلیام کزبی حقیقت بردهداری را بیپرده نشان داد، این عکسهای قاجاری نیز میتوانند راویان صادق دوران پرتناقضی باشند که هم شکوه داشت و هم زوال.
نظرها
نظری وجود ندارد.