ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ماریو بارگاس یوسا: شور، وسوسه، و معجزه نوشتن

الاهه نجفی- ماریو بارگاس یوسا، رمان‌نویس پرآوازه پرویی و برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۰ در ۸۹ سالگی درگذشت. او با آثاری مانند «گفت‌وگو در کاتدرال» و «سور بز» که ترکیبی از رئالیسم سیاسی، اروتیسم و نقد قدرت بودند، به شهرت جهانی دست یافت. زندگی پرتحرک او، از تحصیل در آکادمی نظامی و مهاجرت به اروپا تا فعالیت‌های سیاسی و نامزدی ریاست جمهوری پرو، تأثیر عمیقی بر آثارش گذاشت. یوسا باور داشت ادبیات پلی میان انسان‌هاست و داستان‌نویسی را اعتراضی به کاستی‌های زندگی می‌دانست.

ماریو بارگاس یوسا، رمان‌نویس پرویی، که رئالیسم بی‌پرده را با اروتیسم بازیگوشانه و به تصویر کشیدن تلاش برای آزادی فردی در آمریکای لاتین در هم آمیخت، و در همان حال مقالاتی نوشت که او را به یکی از تأثیرگذارترین مفسران سیاسی در جهان اسپانیایی‌زبان تبدیل کرد، یکشنبه ۱۳ آوریل/۲۴ فروردین در لیما در سن ۸۹ سالگی درگذشت.

ماریو بارگاس یوسا در سال‌های دهه ۱۹۶۰ به یکی از چهره‌های اثرگذار در ادبیات آمریکای لاتین تبدیل شد. او در زندگی جوایز و افتخارات متعددی کسب کرد، از جمله عنوان «شوالیه لژیون دونور» از فرانسه، جایزه شاهزاده آستوریاس و جایزه سروانتس از اسپانیا، و همچنین جایزه صلح اتحادیه ناشران آلمان. در سال ۲۰۱۰، آکادمی سوئد به پاس «ترسیم ساختارهای قدرت و تصاویر تیزبینانه‌اش از مقاومت فردی، شورش و شکست»، جایزهٔ نوبل ادبیات را به او اهدا کرد.

او در سخنرانی پذیرش جایزه‌اش در ۷ دسامبر ۲۰۱۰ در استکهلم گفت:

بدون کتاب‌های خوبی که خوانده‌ایم، انسان‌های بدتری بودیم - سازگارتر، بی‌قرارتر، مطیع‌تر. و روحیه انتقادی، که موتور پیشرفت است، اصلاً وجود نداشت. خواندن، مانند نوشتن، اعتراضی است به کاستی‌های زندگی.

و او افزود:

ادبیات خوب پلی می‌سازد میان مردمان مختلف، و با برانگیختن شادی، رنج یا شگفتی در ما، ما را فراتر از مرزهای زبان، باورها، سنت‌ها، آداب و پیشداوری‌هایی که در غیر این صورت ما را از هم جدا می‌کنند، متحد می‌سازد.

در سال ۲۰۱۶، بارگاس یوسا به نخستین نویسنده اسپانیایی‌زبانی تبدیل شد که آثارش در مجموعهٔ کلاسیک «کتابخانهٔ پِلِیاد» انتشارات گالیمار جای گرفت. سپس در سال ۲۰۲۱، به عضویت انجمن معتبر آکادمی فرانسه درآمد.

تأثیر مهاجرت و نظامی‌گری در آثار یوسا

در ۲۸ مارس ۱۹۳۶ او با نام خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا در شهر آرکیپای پرو به دنیا آمد. دوران کودکی را با مادرش که از طبقه متوسط پرو بود، در بولیوی گذراند، سپس همراه با خانواده به شمال پرو نقل مکان کرد و در آنجا ساکن شد. در نوجوانی، به آکادمی نظامی لیما رفت و پس از آن به عنوان روزنامه‌نگار محلی کار کرد. 

اولین داستان‌های کوتاه خود را هنگام تحصیل در رشته‌های حقوق و ادبیات در اواخر سال‌های دهه ۱۹۵۰ منتشر کرد. در سال ۱۹۵۹، برای چند سال به پاریس نقل مکان کرد.

تجربه زندگی در خارج از پرو (به‌ویژه در پاریس و بعداً اسپانیا) تأثیری ژرف بر آثار بارگاس یوسا گذاشت. این مهاجرت نه‌تنها او را با جریان‌های ادبی اروپا (مانند اگزیستانسیالیسم و رمان نو) آشنا کرد، بلکه فاصلهٔ جغرافیایی لازم برای نگاه انتقادی به جامعه پرو را نیز در اختیارش قرار داد. بسیاری از رمان‌های او مانند «گفت‌وگو در کاتدرال» (۱۹۶۹) (در ایران به ترجمه عبدالله کوثری) که نقدی تلخ بر دیکتاتوری پرو است حاصل همین نگاه از دور است. حتی در «سور بز» (۲۰۰۰) (در ایران به ترجمه عبدالله کوثری) که به دیکتاتوری تروخیو در دومینیکن می‌پردازد، می‌توان تأثیر «غربت و بیگانگی» را در واکاوی پیچیده قدرت دید. از سوی دیگر، زندگی در پاریس او را به حلقه نویسندگان لاتین‌آمریکایی مانند گارسیا مارکز پیوند زد و به شکل‌گیری «بوم ادبیات آمریکای لاتین» کمک کرد؛ هرچند بعدها از رئالیسم جادویی فاصله گرفت و به رئالیسم سیاسی-اجتماعی گرایش یافت. به‌طور کلی، مهاجرت برای یوسا هم ابزار فرار از محدودیت‌های زادگاهش بود و هم لنزی برای تحلیل آن با وضوحی بیشتر.

از سوی دیگر تجربه تحصیل در آکادمی نظامی «لئونسیو پرادو» در لیما، تأثیری ماندگار بر نگاه بارگاس یوسا به ساختارهای قدرت و خشونت نظام‌مند گذاشت. این دوره که خود او در رمان «سال‌های سگی» (۱۹۶۳) (در ایران به ترجمه احمد گلشیری) به شکلی نیمه‌خودزندگینامه‌ای و تلخ به تصویر کشید، سبب‌ساز نفرت او از هرگونه نظام سلسله‌مراتبی و اقتدارگرایی شد. فضای خفقان‌آور، خشونت و ریاکاری آکادمی نظامی در این رمان، به استعاره‌ای از جامعه پرو تحت حکومت‌های خودکامه بدل شد. حتی در آثار بعدی او مانند «جنگ آخرالزمان» (۱۹۸۱) (در ایران به ترجمه عبدالله کوثری)، که نبرد میان میل به آزادی و جبر نظامی را بررسی می‌کند، می‌توان ردپای این تجربهٔ شخصی را دید. یوسا با چنان جزئیاتی خشونت نهادهای نظامی را روایت می‌کند که گویی از درون آن‌ها را می‌کاود، شاید چون خود هرگز کاملاً از آن‌ها رهایی نیافت.

گرایش از مارکسیسم به سمت اشرافی‌گری

این نویسنده پرویی الاصل در طول زندگی حرفه‌ای خود در بسیاری از شهرهای جهان زندگی و در دانشگاه‌های آمریکا، آمریکای جنوبی و اروپا تدریس کرد. بین سال‌های ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹، ریاست انجمن بین‌المللی قلم (PEN) را بر عهده داشت. بارگاس یوسا در تمام طول دوران فعالیتش، به طور فعال درگیر سیاست بود. مانند بسیاری از نویسندگان هم‌نسل خود، در جوانی تحت تأثیر مارکسیسم قرار گرفت، اما بعدها به دموکراسی لیبرال گرایش پیدا کرد. در سال ۱۹۹۰، او در پرو نامزد ریاست جمهوری شد، اما به این مقام دست نیافت. بعدها او تابعیت اسپانیا را کسب کرد. پادشاه خوان کارلوس اول در سال ۲۰۱۱ به بارگاس یوسا عنوان اشرافی اعطا کرد و لقب موروثی «مارکِز دِ بارگاس یوسا» (Marquesado de Vargas Llosa) را به او واگذار کرد.

گرایش بارگاس یوسا به اشرافیت اسپانیایی را می‌توان نوعی تناقض آشکار با چهره روشنفکر چپ‌گرای جوان او دانست، اما در واقع این تحول بیشتر نمایشگر پیچیدگی شخصیت و جهان‌بینی اوست. در آثار متأخر یوسا مانند «رؤیای سلت» (۲۰۱۰)، (در ایران به ترجمه کاوه میرعباسی) اگرچه نقد قدرت و استعمار همچنان پررنگ است، اما نوعی دل‌زدگی از جنبش‌های توده‌ای و تمایل به نخبه‌گرایی فرهنگی نیز مشهود است. در مصاحبه‌ای با وب‌سایت دانمارکی «لوئیزیانا چنل» در سال ۲۰۲۰، این نویسنده هشدار داده بود:

تصاویر جای ایده‌ها را به عنوان بازیگران اصلی فرهنگ معاصر گرفته‌اند. حالا قدرتمندان جهان به راحتی می‌توانند جامعه را دستکاری کنند.

پذیرش عنوان اشرافی «مارکِز» از سوی پادشاهی اسپانیا، در واقع تأیید ضمنی او بر اهمیت نخبگان فکری در برابر پوپولیسم بود - همان موضوعی که در هشدارهایش درباره جایگزینی ایده‌ها با تصاویر رسانه‌ای هم دیده می‌شد. 

با این حال، این اشرافی‌گری هرگز به معنای طرد ریشه‌های مردمی و انتقادی آثارش نبود. حتی در آخرین رمان‌های یوسا، شخصیت‌های روشنفکر و آرمان‌گرا (مثل وارگاس در «پنج گوشه‌» ۲۰۱۶) همچنان در تقابل با ساختارهای قدرت قرار دارند، اما این بار نه از موضعی انقلابی، بلکه با نگاهی اصلاح‌طلبانه و لیبرال. به عبارت دیگر، اشرافی‌گرایی یوسا نه یک بازگشت به محافظه‌کاری، بلکه بازتعریف او از «اقتدار فرهنگی» در برابر عوام‌فریبی بود که البته برخی منتقدان چپ‌گرا آن را به عنوان سازش با نظام‌های مسلط درک کردند. این تنش‌ها در واقع آینه تحول روشنفکران آمریکای لاتین در قرن بیست‌ویکم هستند.

مسأله زنان

ماریو بارگاس یوسا دو بار ازدواج کرد. ازدواج دوم او با پاتریشیا، دخترعموی درجه‌یکش، بیش از ۵۰ سال دوام آورد. در سال ۲۰۱۵ هنگامی که رابطه‌اش با ایزابل پرایسلر، همسر سابق خوانندهٔ اسپانیایی خولیو ایگلسیاس و بیوه وزیر سابق اقتصاد اسپانیا، میگل بویِر افشا شد و یوسا همسرش پاتریشیا را ترک کرد، این برنده نوبل ادبیات هدف پاپاراتزی‌ها قرار گرفت. سرانجام هم در سال ۲۰۲۲ این رابطه به جدایی انجامید.

بارگاس یوسا در پرداخت شخصیت‌های زن اغلب در دام کلیشه‌هایی می‌افتد که زن را یا در قالب فمینیته‌های اغواگر (مثل اودیلیا در «سور بز» که با بدنش قدرت را به بازی می‌گیرد)، یا قربانی‌های منفعل (مانند بونیفاسیا در «خانه سبز» که سرنوشتش را مردان تعیین می‌کنند) و یا زنانی سنتی (مثل مادرش در زندگینامه‌اش که فداکاری بی‌چون‌وچرا می‌کند) محدود می‌سازد. حتی در «جنگ آخرالزمان»، زنانی مانند ژومیلدا بیشتر به عنوان نمادهای اسطوره‌ای (مادر/فاحشه) ظاهر می‌شوند تا شخصیت‌های مستقل. این کلیشه‌ها نه‌تنها بازتاب‌دهنده نگاه مردسالارانه جامعه پرو است، بلکه نشان می‌دهد که یوسا علیرغم ادعای جهان‌شمولی نمی‌تواند از چهارچوب‌های فرهنگی خود فراتر رود. استثناهایی مانند «عمه خولیا و نویسنده» (۱۹۷۷) که زنی مستقل را تصویر می‌کند، نادرند و حتی در آنجا هم رابطه جنسی محور اصلی شخصیت‌پردازی است.

گرایش به سمت کتاب کودک و موسیقی عامه‌پسند

نخستین کتاب کودک این نویسنده که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، در سال ۲۰۱۰ با عنوان «فونچیتو و ماه» (در ایران به ترجمه پرنیان رجب‌زاده) منتشر شد. در سال ۲۰۱۹، بارگاس یوسا رمان «روزگار سخت» (به ترجمه سعید متین و مهدی سرائی) را درباره کودتای ۱۹۵۴ گواتمالا منتشر کرد. سپس در سال ۲۰۲۳، آخرین رمانش «سکوتم را به شما تقدیم می‌کنم» (در فارسی به ترجمه سعید متین) روانه بازار کرد که در این بیستمین اثر، به موسیقی عامه‌پسند پرویی پرداخته بود.

حرکت ماریو بارگاس یوسا از ادبیات متعهد سیاسی به سمت موضوعاتی مانند کتاب کودک («فونچیتو و ماه») و موسیقی پاپ، تحولی قابل توجه در مسیر ادبی او محسوب می‌شود.

 انتشار کتاب کودک «فونچیتو و ماه» در سال ۲۰۱۰، یک انحراف غیرمنتظره از مسیر شناخته‌شده‌ ماریو بارگاس یوسا به نظر نمی‌رسید، بلکه گسترشی منطقی از دغدغه‌های هنری او بود. این اثر ساده اما پر از نماد، بازتابی از همان مضامین کلیدی آثار یوسا، مانند تقابل بین خیال و واقعیت و جست‌وجوی معنا در دنیایی پیچیده است. داستان پسری که تلاش می‌کند آرزوی معشوقش را برآورده کند، حتی اگر آن آرزو به دست آوردن ماه باشد، یادآور تمثیل‌های موجود در «جنگ آخرالزمان» درباره آرمان‌گرایی و شکست‌های انسانی است، اما در قالبی مناسب برای مخاطبان کودک. این اثر نشان‌دهنده کنجکاوی همیشگی یوسا در آزمودن قالب‌های جدید است، همان‌طور که او در مقاله‌نویسی، نمایشنامه‌نویسی و حتی سیاست نیز فعال بوده است.

اگرچه «فونچیتو و ماه» از نظر عمق سیاسی و تاریخی با آثاری مانند «گفت‌وگو در کاتدرال» قابل مقایسه نیست، اما این تفاوت بیشتر ناشی از تغییر مخاطب است تا افت هنری. حتی در این کتاب نیز، نگاه انتقادی یوسا به قدرت، به‌ویژه در شخصیت‌پردازی بزرگسالان خودرأی، مشهود است. این اثر نشان می‌دهد که یوسا، حتی در قالب ادبیات کودک، همچنان به دغدغه‌های همیشگی خود وفادار است و از قدرت داستان‌گویی برای بیان آن‌ها بهره می‌برد.

بارگاس یوسا نقل قولی از همسرش پاتریشیا را بازگو می‌کرد: «ماریو، تنها کاری که از تو برمی‌آید نوشتن است.»

او این جمله را به عنوان تحسین می‌پذیرفت، و در واقع بیشتر عمر خود را صرف همان چیزی کرد که در سال ۲۰۱۰ در استکهلم آن را «شور، وسوسه، و معجزه نوشتن» نامید.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.