واتیکان: از سوگواری تا جانشینی و بازنمایی قدرت
الاهه نجفی ـ با درگذشت پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیکهای جهان واتیکان وارد دورهای جدید از سوگواری و انتخاب پاپ بعدی میشود. این مقاله ضمن مرور میراث فرانسیس، به فرآیند «کونکلاو» و چالشهای آن میپردازد و با معرفی چند اثر برجسته، نشان میدهد چگونه واتیکان در ادبیات غرب به صحنهای برای نمایش تقابل ایمان، قدرت و اخلاق تبدیل شده است.

واتیکان: از سوگواری تا جانشینی و بازنمایی قدرت (عکس: شاتراستاک)
پاپ فرانسیس، رهبر کلیسای کاتولیک، روز دوشنبه ۲۱ آوریل ۲۰۲۵، ساعت ۷:۳۵ صبح در سن ۸۸ سالگی درگذشت. واتیکان اعلام کرده است که دوره ۹ روزه سوگواری (نووندیاله) آغاز شده و کونکلاو برای انتخاب پاپ جدید بهزودی تشکیل خواهد شد.
میراث برگولیو (پاپ فرانسیس) اکنون تعیین میکند که چه بر سرقلمرو مذهبی حدود ۱.۴ میلیارد مسیحی کاتولیک خواهد آمد. در حالی که تدارکات برای مراسم ترحیم در جریان است، کاردینالها در رم در حال بررسیاند که کدام یک از آنها به عنوان ۲۶۷مین پاپ بر کرسی مقدس خواهد نشست. حداکثر تا ۲۰ روز دیگر، انتخاب جانشین آغاز میشود. آیا فرد بعدی کار فرانسیس را ادامه و تکمیل خواهد کرد، یا اینکه دوران او بهعنوان یک رویداد بیاهمیت به بایگانی تاریخ خواهد پیوست؟
مجمع انتخاب پاپ
روند انتخاب پاپ، موسوم به کونکلاو، گردهمایی محرمانه کاردینالهای زیر ۸۰ سال در کلیسای سیستین واتیکان است که برای تعیین جانشین پاپ برگزار میشود. این فرآیند با قوانین سختگیرانه، شامل انزوای کامل کاردینالها از جهان خارج، روزانه تا چهار نوبت رأیگیری (دو بار صبح و دو بار عصر) انجام میشود. برای پیروزی، نامزد باید دو سوم آرا را کسب کند، مگر در مواردی که پس از ۳۴ دور رأیگیری بینتیجه، اکثریت ساده (۵۰٪+۱) کافی باشد. نتیجه هر رأیگیری با دود اعلام میشود: دود سیاه نشانه عدم انتخاب و دود سفید نشاندهنده انتخاب پاپ جدید است. این سنت، ریشه در اصلاحات قرون وسطی دارد و در سالهای اخیر با تأکید بر شفافیت و جلوگیری از نفوذ گروههای قدرت، توسط پاپهایی مانند فرانسیس بازنگری شده است.
در سدههای میانه، انتخاب پاپ فرآیندی پرهرجومرج بود. در سال ۱۰۵۹، پاپ نیکلاس دوم این حق را به کاردینالها اختصاص داد. پس از وقفه ۲۷ ماهه در انتخاب پاپ (۱۲۶۸-۱۲۷۱)، پاپ گرگوری دهم در ۱۲۷۴ قوانین سختگیرانهای وضع کرد که پایه کونکلاو مدرن شد. در قرن شانزدهم، پاپ ژولیوس دوم سنت دود سیاه (عدم انتخاب) و دود سفید (انتخاب پاپ) را معرفی کرد. تا سال ۱۹۰۳، وتوی پادشاهان بر انتخابات اثرگذار بود.
پاپ پیوس دوازدهم در ۱۹۴۵ شرط کسب ۷۵ درصد آرا را به دو سوم کاهش داد. پاپ ژان پل دوم در ۱۹۹۶ محدودیت سنی ۸۰ سال را برای رأیدهندگان تعیین کرد. در ۲۰۱۳، پاپ بندیکت شانزدهم مقرر کرد اگر پس از ۳۴ دور رأیگیری نتیجهای حاصل نشود، اکثریت ساده (۵۰٪+۱) کافی است. آخرین اصلاحات توسط پاپ فرانسیس در ۲۰۲۲ انجام شد که بر بازنگری مداوم قوانین کونکلاو برای جلوگیری از نفوذ گروههای قدرت تأکید داشت.
اصلاحات پاپ فرانسیس در فرآیند کونکلاو
پاپ فرانسیس در سال ۲۰۲۲ با صدور فرمان «به جهت تأمل و گفتوگو» (Praedicate Evangelium) اصلاحات مهمی را در فرآیند کونکلاو و مجمع کاردینالها اعمال کرد. یکی از تغییرات کلیدی، اجباری شدن افشای داراییها و درآمدهای کاردینالها پیش از مشارکت در کونکلاو بود. این اقدام با هدف کاهش فساد مالی و محدود کردن نفوذ گروههای قدرت انجام شد. همچنین، فرانسیس بر بازنگری دورهای قوانین کونکلاو تأکید کرد و محدودیتهای جدیدی برای جلوگیری از لابیگری داخلی و سوءاستفادههای سیاسی وضع کرد.
این اصلاحات از انگیزههای عمیقی نشأت میگرفتند. بحران اعتماد عمومی به کلیسا، بهویژه پس از رسواییهای مالی مانند پرونده بانک واتیکان، و انتقادهای فزاینده از محافظهکاری ساختاری در نهاد کلیسا، پاپ فرانسیس را به سوی این تغییرات سوق داد. او با این اقدامات تلاش کرد تا واتیکان را به نهادی شفافتر و پاسخگوتر تبدیل کند. با این حال، منتقدان معتقدند که این اصلاحات، هرچند گامی رو به جلو هستند، هنوز به اندازه کافی ریشهای و جامع نیستند و نتوانستهاند بهطور کامل به چالشهای عمیق ساختاری پاسخ دهند.
نقد و اصلاحات پیشنهادی برای کونکلاو
منتقدان بر این باورند که سیستم کنونی کونکلاو، که تنها به کاردینالهای منصوب وابسته است، نمیتواند نماینده واقعی کلیسای جهانی باشد. آنها پیشنهاد میکنند که نمایندگان سطوح مختلف کلیسا، از جمله اسقفان، کشیشان و حتی مومنان عادی، در فرآیند انتخاب پاپ مشارکت داشته باشند تا این روند دموکراتیکتر شود. علاوه بر این، شفافیت مالی باید از حالت داوطلبانه خارج شده و تحت نظارت نهادهای مستقل قرار گیرد، زیرا افشای کنونی داراییها بیشتر جنبه نمایشی دارد تا واقعی. این اصلاحات میتواند از سلطه گروههای کوچک قدرت جلوگیری کرده و اعتماد عمومی را تقویت کند.
یکی از چالشهای اصلی واتیکان، فرهنگ دیرینه پنهانکاری در مواجهه با اتهامات فساد جنسی و مالی است. منتقدان خواستار همکاری کامل کلیسا با نهادهای قضایی ملی و بینالمللی هستند و پیشنهاد میکنند مصونیت قضایی پاپ و کاردینالها در پروندههای سوءاستفاده لغو شود. بدون ایجاد سازوکارهای نظارتی مستقل و شفاف، احتمال تکرار رسواییهای گذشته همچنان بالاست. این تغییرات نهتنها به اصلاح ساختار کمک میکند، بلکه میتواند چهرهای پاسخگوتر از کلیسا به جهان ارائه دهد.
انتقاد دیگر به نفوذ جناحهای سیاسی در کونکلاو معطوف است، جایی که رقابت بین محافظهکاران و اصلاحطلبان، مصالح کلیسا را تحتالشعاع اهداف سیاسی قرار میدهد. پیشنهادها شامل ممنوعیت لابیگری، انحلال گروهبندیهای پیش از انتخابات و تمرکز بر شایستگیهای الهیاتی به جای وفاداری جناحی است. بدون این اصلاحات، کونکلاو به جای یک فرآیند روحانی، به صحنهای برای بازی قدرت تبدیل میشود. در مقابل، جناح محافظهکار کلیسا این اصلاحات را تهدیدی برای سنتهای الهیاتی و هویت کلیسا میدانند. آنها معتقدند کونکلاو تحت هدایت «الهام روحالقدس» عمل میکند و دخالت نهادهای خارجی یا گسترش حق رأی، این فرآیند مقدس را به یک رقابت سیاسی تقلیل میدهد. محافظهکاران همچنین با افشای عمومی جزئیات مالی یا انضباطی مخالفاند و آن را نقض حریم خصوصی و اختیارات سنتی کلیسا میدانند. از نظر آنها، هر تغییری باید در چارچوب سنتهای دوهزارساله کلیسا باشد تا از «هرجومرج» و سکولاریزاسیون جلوگیری شود.
انتخاب پاپ و نمود آن در ادبیات جهان
آنچه که در مجمع کاردینالها، پشت درهای بسته اتفاق میافتد همواره مورد توجه نویسندگان بوده است. برخی از موضوعات یاد شد در این آثار نمود هم پیدا کردهاند.
از میان رمانهایی که در دنیای غرب درباره این حادثه نوشته شده، سه اثر با وجود تفاوت در سبک و دوره تاریخی، واتیکان را بهعنوان بستری برای نمایش بهترین و بدترین جنبههای انسانی به تصویر میکشند.
۱. کونکلاو (در ایران مجمع سری، رابرت هریس، ۲۰۱۶)
این رمان سیاسی، روند انتخاب پاپ جدید را با هیجانی نفسگیر روایت میکند. داستان از منظر کاردینال «ژاک لوماک»، مسئول مدیریت کونکلاو، پیش میرود که در میان توطئهها، اتهامات فساد و رازی بزرگ، باید مجمع را هدایت کند. هریس با چیرهدستی، تنش بین سنتهای کلیسا و سیاستهای مدرن واتیکان را در فضایی پرتعلیق به نمایش میگذارد.
در این رمان دسیسههای واتیکان به شکل مدرن و ماشینی به تصویر کشیده میشود. کاردینالها با استفاده از تکنولوژی، شایعهپراکنی و بازیهای رسانهای، یکدیگر را تخریب میکنند تا به مقام پاپی برسند. هریس با نشان دادن رقابتهای جناحی و فساد مالی، اثبات میکند که حتی مقدسترین نهادها نیز از توطئههای قدرت در امان نیستند. فضای بستهی کونکلاو بهعنوان نمادی از جامعهی کوچکی است که تمام زشتیهای سیاست را در خود فشرده کرده است.
۲. «کفشهای ماهیگیر» (موریس وست، ۱۹۶۳)
این رمان کلاسیک، زندگی «پاپ کیریل»، اسقفی اوکراینی را دنبال میکند که پس از سالها اسارت در سیبری، بهطور غیرمنتظره پاپ میشود. وست با کاوش در بحرانهای اخلاقی پاپ در مواجهه با فقر جهانی، جنگ سرد و انتظارات کلیسا، پرسشهایی عمیق درباره مسئولیت رهبری دینی در جهان مدرن مطرح میکند.
در این رمان دسیسه رنگ و بوی جنگ سرد به خود میگیرد. قدرتهای جهانی سعی میکنند با نفوذ در فرآیند انتخاب پاپ، رهبری کلیسا را به سمتی که منافعشان را تأمین کند هدایت کنند. پاپ کیریل، بهعنوان یک خارجی که از پشت پردهی آهنین آمده، هدف توطئههایی است که میخواهند او را یا به ابزار سیاست تبدیل کنند یا از سر راه بردارند. وست در این اثر نشان میدهد که چگونه ایمان میتواند قربانی بازیهای سیاسی شود.
نورفولک در رمان تاریخی، «کرگدن پاپ» دسیسه را در ابعادی وسیعتر و با جزئیاتی خیرهکننده به تصویر میکشد. توطئههای دربارهای اروپایی، خانوادههای بانفوذ ایتالیایی و حتی دلالان هنری، همه دست به دست هم میدهند تا ثروت و قدرت کلیسا را به یغما ببرند. در این اثر، واتیکان نه بهعنوان مرکز ایمان، که به عنوان بازاری بزرگ نمایش داده میشود که در آن همه چیز، از مقام پاپی تا آمرزش گناهان، به فروش میرسد. نورفولک با نثری غنی، نشان میدهد که دسیسه در دل تاریخ کلیسا ریشه دوانیده است.
نورفولک با نثری پرجزئیات، شبکهای از قدرتطلبی، ثروتاندوزی و انحطاط اخلاقی را در پس شکوه ظاهری کلیسا به تصویر میکشد.
نفوذ قدرتهای خارجی بر کونکلاو
در طول تاریخ، قدرتهای خارجی، از دولتها گرفته تا نهادهای سیاسی، همواره تلاش کردهاند با نفوذ بر کاردینالهای وابسته به خود، نتیجه انتخابات پاپ را به نفع منافع ملی یا سیاسیشان هدایت کنند. برای مثال، در قرن شانزدهم، امپراتوری اسپانیا از طریق شبکه کاردینالهای وفادار به خاندان هابسبورگ، بهصورت نظاممند بر انتخاب پاپها تأثیر میگذاشت. حتی در دوران مدرن، اسناد آرشیوهای واتیکان نشان میدهد که در دهه ۱۹۶۰، دولت ایتالیا با بهرهگیری از کاردینالهای نزدیک به حزب دموکرات مسیحی، سعی کرد از انتخاب پاپی با گرایشهای چپگرا جلوگیری کند. این مداخلات در برخی دورهها چنان برجسته بود که پاپهایی مانند الکساندر ششم به «پاپ سیاستزده» شهرت یافتند.
در قرن بیستویکم، رسانهها با افشای اسناد محرمانه، نقشی بیسابقه در شکلدهی به فضای کونکلاو ایفا کردهاند. نمونه بارز آن، انتشار پرونده «واتیلیکس» در آستانه انتخابات ۲۰۱۳ توسط روزنامهنگاران ایتالیایی بود که فساد مالی برخی کاردینالها را برملا کرد و عملاً آنها را از گردونه رقابت حذف کرد. همچنین، فشار افکار عمومی پس از رسواییهای جنسی دهه ۲۰۰۰، کاردینالها را واداشت تا در انتخاب پاپ فرانسیس، که وعده اصلاحات داده بود، بازنگری کنند. امروزه، شبکههای اجتماعی حتی بر فضای بسته کونکلاو تأثیر میگذارند؛ چنانکه در سال ۲۰۲۲، ترند شدن هشتگهای مرتبط با شفافیت مالی، پاپ فرانسیس را به واکنش سریع واداشت.
جنبشهای اجتماعی نیز بهعنوان نیرویی جدید، واتیکان را تحت فشار قرار دادهاند. گروههایی مانند فمینیستهای کاتولیک یا بازماندگان سوءاستفادههای جنسی با سازماندهی کمپینهای جهانی، خواستههای خود را به کلیسا تحمیل کردهاند. برای نمونه، تظاهرات گسترده «March for Accountability» در رم در سال ۲۰۱۸، مستقیماً بر فرآیند بررسی صلاحیت کاردینالهای نامزد پاپی اثر گذاشت. علاوه بر این، دادگاههای حقوق بشری اروپا با احضار مقامات واتیکان، آنها را به شفافیت بیشتر ملزم کردهاند. این تحولات نشان میدهد که کونکلاو دیگر صرفاً یک فرآیند داخلی نیست، بلکه صحنهای است که بازیگران جهانی، از دولتها تا شهروندان عادی، در آن نقشآفرینی میکنند.
مقایسه جایگاه زنان در سیستمهای انتخاب رهبری دینی
مقایسه سیستمهای انتخاب رهبری مذهبی در ادیان مختلف نشاندهنده تبعیض سیستماتیک علیه زنان در نهادهای دینی است که اغلب ریشه در ساختارهای مردسالارانه تاریخی دارد.
در کلیسای کاتولیک، زنان نهتنها از مشارکت در کونکلاو برای انتخاب پاپ محرومند، بلکه حتی نمیتوانند به مقام کشیشی یا کاردینالی دست یابند. استدلال رسمی واتیکان بر «تقلید از مسیح مرد» استوار است، اما منتقدان آن را بیشتر سیاسی و نه الهیاتی میدانند. در مقابل، کلیساهای پروتستان، مانند انگلیکان و لوتریان، از دهه ۱۹۷۰ به زنان اجازه رهبری دادهاند. برای نمونه، کلیسای انگلیکن در سال ۲۰۱۵ اولین اسقف زن را منصوب کرد، که نشاندهنده گامی بزرگ به سوی برابری جنسیتی در شاخههای غیرمتمرکز مسیحیت است.
در میان اهل سنت، زنان در اکثر مکاتب نمیتوانند امامت جماعت مردان را بر عهده گیرند، اما در جوامع پیشرو، مانند آفریقای جنوبی، زنان بهعنوان مفتی یا قاضی فعالیت میکنند. در شیعه، مرجعیت تقلید بهطور سنتی مردانه بوده، اما اخیراً بحث مرجعیت زنان مجدداً مطرح شده است. در تصوف، چه در شاخه سنی و چه شیعه، زنان گاه به مقامهای معنوی بالایی مانند قطبی دست یافتهاند، که نشاندهنده انعطافپذیری بیشتر در این جریان است.
در یهودیت ارتدوکس، زنان از مقام ربی محرومند، اما شاخههای اصلاحطلب و محافظهکار از دهه ۱۹۷۰ این محدودیت را لغو کردهاند. در بودیسم، زنان در شاخه تبتی از رسیدن به مقام دالایی لاما بازماندهاند، اما در بودیسم ذن ژاپن، راهبهها میتوانند به مقام استادی برسند. این تفاوتها نشان میدهد که ساختارهای غیرمتمرکز امکان مشارکت بیشتر زنان را فراهم میکنند.
یک پاپ تخیلی
رمان «پاپ ژان» اثر دانا وولفولک کراس، یک داستان تاریخی-تخیلی است که بر اساس افسانههای قرون وسطایی شکل گرفته و زندگی ژان آنجلیکوس، دختری باهوش در قرن نهم میلادی، را روایت میکند. ژان، با پنهان کردن هویت زنانهاش، سفری پرمخاطره را برای رسیدن به مقام پاپی طی میکند. کراس با نثری پرجزئیات، جامعهای را به تصویر میکشد که تحصیل زنان در آن ممنوع است، اما ژان با هوش استثنایی و شجاعت بینظیر خود، ابتدا بهعنوان راهب، سپس کشیش و سرانجام بهعنوان پاپ بر تخت سنت پیتر تکیه میزند. این رمان با ظرافت، تناقضات کلیسای قرون وسطی—از تعصبات مذهبی تا حرص قدرت—را از دریچه نگاه زنی به نمایش میگذارد که ناچار به زندگی در قالب مردانه است.
جذابیت «پاپ ژان» فراتر از یک ماجراجویی تاریخی، در طرح پرسشی عمیق درباره نقش جنسیت در قدرت مذهبی نهفته است. کراس از طریق شخصیت ژان نشان میدهد که ساختارهای مردسالار چگونه حتی در برابر شایستگی آشکار یک زن، حقیقت را سرکوب میکنند تا نظم سنتی را حفظ کنند. صحنههای تأثیرگذاری مانند لحظهای که ژان در میان جمعیت زایمان میکند و هویتش برملا میشود، به شکلی تکاندهنده ستم تاریخی علیه زنان در نهادهای دینی را عیان میسازد. این رمان، ترکیبی بینظیر از تاریخ، فمینیسم و تعلیق، برای خوانندگانی که به دنبال داستانی عمیق و تأملبرانگیز هستند، اثری ماندگار و فراموشنشدنی است.
رمانهایی با محوریت زنان در نقشهای ممنوعه مذهبی، داستانهایی قدرتمند و تأملبرانگیز ارائه میدهند که محدودیتهای جنسیتی در نهادهای دینی را به چالش میکشند. این آثار با بازآفرینی تاریخی یا تخیل خلاقانه، زنان را نه بهعنوان حاشیهنشینان، بلکه بهعنوان بازیگران اصلی تحولات مذهبی به تصویر میکشند.
دو پاپ
و سرانجام در پایان این بحث خوب است به فیلم «دو پاپ» ساخته فرناندو مایرلیس اشاره کنیم: «دو پاپ» (۲۰۱۹) با روایتی از گفتوگوهای پاپ بندیکت شانزدهم و پاپ فرانسیس، بهعنوان نمادهای سنتگرایی و اصلاحطلبی، درامی شخصیتمحور ارائه میدهد. با این حال، منتقدان معتقدند این فیلم از نقد ریشهای ساختارهای قدرت در کلیسای کاتولیک طفره رفته است.
فیلم هیچگاه مستقیماً به فساد سیستماتیک کلیسا ـ مانند رسواییهای مالی بانک واتیکان یا سوءاستفادههای جنسی ـ نمیپردازد. این اثر، تضادها را به «اختلاف نظرهای فلسفی» بین بندیکت و فرانسیس تقلیل میدهد و از بررسی ساختارهای مردسالارانه و سلسلهمراتب فاسد* کلیسا شانه خالی میکند.
صحنهٔ آشتی نمادین «دو پاپ» در پایان فیلم، این تصور را ایجاد میکند که گویا تغییر فردی (مانند انتخاب پاپ فرانسیس) برای دگرگونی کلیسا کافی است. در حالی که در واقعیت، بسیاری از اصلاحات پاپ فرانسیس با مقاومت شدید کاردینالهای محافظهکار مواجه شدهاند. این سادهانگاری، مورد انتقاد تحلیلگرانی است که معتقدند کلیسا نیاز به تحولی «ساختاری» دارد، نه صرفاً تغییر چهرهٔ رهبری.
فیلم با وجود اشارهای کوتاه به رسوایی سوءاستفادههای جنسی (در دیالوگهای مبهم)، هرگز «تجربهٔ قربانیان» یا نقش مستقیم واتیکان در پنهانکاری این جنایات را نشان نمیدهد. این سکوت، بهویژه در فیلمی که ادعای بررسی «تاریکیهای کلیسا» را دارد، چشمگیر است.
نظرها
نظری وجود ندارد.