نامهای از سه زن افغانستانی: به خواهرانمان در ایران!
سائمه سلطانی، هلن فرمان، مزدا مهرگان
سائمه سلطانی، هلن فرمان، مزدا مهرگان نوشتهاند: « خواهران ایرانی، خواهران عزیز … جسد متعفن جمهوری اسلامی، باید زیر گامهای استوار شما به گور میرفت، نه با شلیک موشکهای آنانی که دستانشان به خون هزاران زن و کودک در فلسطین، افغانستان، سوریه، یمن، سودان، لبنان و اکنون ایران، آغشته است. زوال این رژیم باید برگ زرین مبارزه شما میبود، نه صفحهای دیگر در دفتر جنایتهای جهانی رژیمهای امپریالیستی! »

از راست به چپ :مزدا مهرگان؛ شاعر و کنشگر اجتماعی-سائمه سلطانی؛ فعال فمینیست-هلن فرمان؛ فعال اجتماعی
خواهران ایرانی، خواهران عزیز
متأسفیم که این نامه را در چنین روزی مینویسیم؛ پیش از این، در آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، آرزو کرده بودیم در همین آیندههای نزدیک، پیروزی شما بر دولت ضد زنِ جمهوری اسلامی را با نامهای آکنده از مهر، شادی، اشتیاق و امید تبریک بگوییم و این پیروزی مشترک زنانه را جشن بگیریم.
متأسفیم که این نامه را در حالی برایتان مینویسیم که قرار بود پوزهای جمهوری اسلامی ـ بهمثابه نماد زندهی رژیمهای هار اسلامی در طول تاریخ بر زنان ـ با ایستادگی و مبارزات شکستناپذیر شما به خاک مالیده شود و برای همیشه از نقشهی قدرت عمومی این سرزمین محو گردد.
با قلبی آکنده از اندوه و خشم، این نامه را در زمانی برایتان مینویسیم که قرار بود کارنامهی ننگین این دولت زنکُش، کارگرکُش، کودککُش، کولبرکُش و مهاجرکُش، به دست زنان، جامعه کوئیر، رنگین کمانی و مردان آگاه جنبش «زن، زندگی، آزادی» ورق بخورد و به پایان برسد. قرار نبود این هیولای اعدام و تبعیض، طعمهی بازیهای سیاسی امپریالیستهای مردسالار شود؛ همانهایی که خود زادگاه، پرورشدهنده و تأمینکنندهی دهها رژیم اسلامگرای ضدزن در آسیا و آفریقا بودهاند: از جمهوری اسلامی ایران گرفته تا احزاب جهادی افغانستان، از طالبان گرفته تا داعش و القاعده. جسد متعفن جمهوری اسلامی، باید زیر گامهای استوار شما به گور میرفت، نه با شلیک موشکهای آنانی که دستانشان به خون هزاران زن و کودک در فلسطین، افغانستان، سوریه، یمن، سودان، لبنان و اکنون ایران، آغشته است. زوال این رژیم باید برگ زرین مبارزه شما میبود، نه صفحهای دیگر در دفتر جنایتهای جهانی رژیمهای امپریالیستی!
جمهوری اسلامی سزاوار آن بود که به دست زنان پیشرو و شکستناپذیری به زوال برسد که دهههاست به جرم زنبودن و آزادیخواهی، در سیاهچالهای مخوف این رژیم متعفن در بندند؛ زنانی که در برابر شکنجه، تحقیر و انکار، سر خم نکردند و با قامتی استوار، به حقارت و ذلت این نظام پاسخ دادند. این فروپاشی باید حق زینب جلالیان میبود؛ زنی که نزدیک به دو دهه، در سلولهای تاریک و بیرحمانهی جمهوری اعدام، روز را به شب رسانده، بیآنکه لحظهای از آرمان خود عقب بنشیند. این افتخار باید نصیب سپیده قلیان، لیلا حسینزاده، سپیده رشنو، شریفه محمدی، وریشه مرادی، پخشان عزیزی، گلرخ ایرایی و هزاران زن بینام و نشانی میبود که با دستان خالی، بینیاز از سلاح و موشک و پدافند، بنیانهای لرزان این حکومت فاسد را به لرزه درآوردند. زوال این رژیم باید پژواک فریاد زنانی میبود که از قلب زندان، از زیر بار شکنجه، از بطن محرومترین طبقات، پرچم مقاومت را بالا بردند.
بلی! جمهوری اسلامی باید نابود میشد، اما نه توسط رژیمهای خونخواری که بیست و چندسال قبل به افغانستان با شعار دروغین برپایی «دموکراسی» ،«آزادی زنان»، «حقوق بشر» و «مبارزه با تروریسم» آمدند و در طول بیست سال نه تنها زنان دست به آزادی نیافتند، که در نهایت از سوی همین رژیمها دودستی به خفقان طالبانی و نقض کامل تمامی حقوق انسانی، سپرده شدند.
تاریخ زنان افغانستان، این تاریخ زخمخورده، خود گواهی زنده بر این حقیقت است که رهایی زنان هرگز از تیر تفنگ و حمله پدافند و موشکهای هستهای مردسالاران سرمایهدار و اشغالگر زاده نشده است. برعکس اینها همه ابزاری برای توجیه استعمار، نسلکشی، غارت، ویرانی خانهها، آسیب به تودههای فقیر، به اسارت کشیدن زنان در فقر و جنگ، اشغال، چپاول، آوارگی و بازتولید تجاوز و قدرت است.
ماهیت این کشتارهای جنونآمیز جمعی نه دفاع از خاک اسرائیل و آمریکاست و نه رهایی زنان ایرانی؛ نه دفاع از مردم ایران توسط جمهوری اسلامی. آنچه شاهدش هستیم نمایش هولناک تمامعیاری از قدرتنمایی مردسالاران تشنه قدرت است که جنگ را به عنوان صنعت و سرمایه استفاده میکنند و کوچکترین اهمیتی به ریختن خونها و گرفتن جانها نمیدهند.
این کشتارها نه جنگهای اتفاقی، بلکه برنامهی طرحریزیشده و حسابشدهی نظام سرمایهداری است که با فروش تسلیحات و گسترش جنگ، چرخ سودآوری و انباشت سرمایه را برای یک طبقه کوچک اما حاکم بر جهان فعال نگه میدارد. برنامهای که علاوه بر سودآوری و کنترل جغرافیا و سیاست، جریانهای مبارزاتی تودهای زنان، جنبشهای کارگران و بقیه خیزشهای گروههای تحت ستم را درهم میکوبد تا سلطهاش را عمیقتر، خشنتر و بادوامتر سازد.
خواهران مقاوممان،
میدانیم که روزها و شبهای سختی را میگذرانید. میدانیم که دلهاتان از خشم، اندوه، فریاد و درد پر است. میدانیم که سقوط یک ستمگر به دست ستمگری دیگر، در حالیکه بیشتر از چهل و چند سال در برابرش از جان، مال، سرپناه و آرامشتان مایه گذاشتید، چه دردی دارد. ما زنان افغانستان این را به خوبی درک میکنیم. اما در اوج همین سختیها فراموش نکنید که شانههای زخمی اما استوار خواهران افغانستانیتان کنار شماست. ما درد را میشناسیم، تبعید و بیپناهی را زیستهایم و در هر خیزش شما، نبض ما تندتر میزند.
فراموش نکنید در اوج این نمایشهای قدرتطلبانه سه پدرسالار (خامنهای، نتانیاهو، ترامپ)، تنها نیستید. دل و دست ما کنارتان است؛ دل و دست ما زنانی که حس میکنیم یکبار دیگر سرزمین نداشتهی مان از دستمان میرود، بمباران میشود، دوباره مهاجرتر میشویم، دوباره ویرانتر میشویم، دوباره در نقطه صفر قرار داده میشویم؛ اما کنار نمیآییم و نخواهیم آمد. ما ادامه خواهیم داد، در کنار همدیگر، متحدانهتر، منسجمانهتر و خواهرانهتر از قبل! زیرا آنچه ما را بهم پیوند میدهد تنها رنج نیست، که رویای آزادیست!
ادامه خواهیم داد تا نسل فردای زنان و دیگر گروههای در حاشیه، در دو سوی مرز مجبور نباشند میان بقا و مرگ از زندگی دست بردارند؛ و هر بار مجبور به شروع از صفر گردند.
بلی! ما ادامه خواهیم داد حتا اگر یک روز دیگر از بقا و مبارزهمان مانده باشد، در هر صورت ما برنده این نبرد خواهیم بود حتا اگر جانمان را هم بگیرند!
سائمه سلطانی
هلن فرمان
مزدا مهرگان
نظرها
نظری وجود ندارد.