کالبدشکافی ادبی بهار عربی
بهار عربی و میراث نویسندگان «نسل دهه ۱۹۶۰» مصر
مصطفی خلجی – بهاء طاهر از تاریخ مبارزات دهه ۱۹۶۰ در مصر آموخته که حکومتهای توتالیتر و نهادهای مذهبی، افراطیگری و خشکاندیشی دینی را رواج میدهند
«ما فکر میکردیم انقلابی رخ داده، اما آن چه میگذشت به ما میگفت که هیچ چیزی را به دست نیاوردهایم.» گرچه بهاء طاهر یکی از منتقدان رخدادهای اخیر مصر است، اما منظورش از بیان این جمله، توصیف بهار عربی نیست، بلکه درباره انقلاب سال ۱۹۵۲ کشورش و ناکامی وعدهها و نتایج آن سخن میگوید.
در آن زمان نیز نویسندگان و روشنفکران مصری، مثل بهاء طاهر، خیلی زود از آنچه رخ داده بود، مأیوس شدند: «در ابتدا آن اتفاق برای ما جشنی بود. تظاهرات میکردیم. خروج نیروهای بریتانیایی و استقرار دموکراسی را خواستار میشدیم، و پس از آن، سرنگونی ملک فاروق. در آن زمان فکر میکردیم که انقلاب از ما محافظت خواهد کرد، اما ماه عسل، یک سال بیشتر طول نکشید. وقتی از صف انقلابیون خارج شدیم، قبل از اینکه پلیس به سراغمان بیاید، اخوانالمسلمین ما را سرکوب کرد. سال بعد، درگیریهایی بین پلیس و اخوانالمسلمین رخ داد و دوره آشفتگی آغاز شد...»
بهاء طاهر که سال ۱۹۳۵ در قاهره به دنیا آمده، از نویسندگان مطرح امروز مصر است که با آموزههای ادبی نویسندگان «نسل دهه شصت» مثل عبدالرحمن الشرقاوی و یوسف ادریس پرورش یافته است.
در دهههای پنجاه و شصت قرن بیستم، هدف جریان ادبی حاکم بر مصر، بیان آرمانهای کارگران و دهقانان و زندگی روزمره مردم بود. در واقع این نسل، قهرمانهایی را وارد ادبیات عرب کرد که پیش از آن سابقه نداشت، و سمبولیسم و رمانتیسم، جایش را به «واقعگرایی سوسیالیستی» داد.
بهاء طاهر: انقلاب خیلی زود تبدیل شد به رژیم سرکوبگری که تصویری عدالتخواهانه از خود در برابر امپریالیسم ارائه میکرد.
اما خیلی زود تب انقلاب سوسیالیستی جمال عبدالناصر از بین رفت و نویسندگانی چون نجیب محفوظ و به دنبال آن بهاء طاهر به نقد دستاوردهای این انقلاب پرداختند. از نظر آنان انقلاب، جز خشونت و جاهطلبی، ارمغانی نیاورد و همانطور که دوران سلطنت چیزی نداشت، دوره جدید نیز فاقد ارزشهای انقلاب شده بود: «انقلاب خیلی زود تبدیل شد به رژیم سرکوبگری که تصویری عدالتخواهانه از خود در برابر امپریالیسم ارائه میکرد.»
بهاء طاهر که دانشآموخته ادبیات عرب از دانشگاه قاهره است، سال ۱۹۷۵ از نوشتن محروم و انتشار آثارش نیز ممنوع شد. به نظر میرسد او دلیل این ممنوعیت را در یکی از کتابهایش که از نظر منتقدان ادبی، سرگذشت خود نویسنده است، نوشته.
قهرمان رمان «عشق در تبعید»، روزنامهنگاری است که کتابی را در نقد جمال عبدالناصر با هزینه شخصی خودش منتشر میکند و گمان میبرد که این کتاب با استقبال مواجه میشود و «بخشی از آنچه مصر از دست داده بود، دوباره به دست میآید». اما انتشار این کتاب، حاصلی جز اتهام ندارد و دستور جمعآوری این کتاب صادر میشود و نویسندهاش تصمیم میگیرد مهاجرت کند.
البته سانسور، فقط گریبان بهاء طاهر را نگرفته بود، در آن دوره، اغلب نویسندگان مصری آثارشان را به علت سانسور موجود در بیروت منتشر میکردند. «کمکم فرهنگ با تأسیس شورای عالی علوم و ادبیات، به امری دولتی تبدیل شد. گرچه طاها حسین به طور افتخاری ریاست این شورا را بر عهده داشت، اما در واقع یوسف السباعی، که یک افسر امنیتی بود بر آن مدیریت میکرد.»
این شورا به روش شوروی، از نویسندگان مصری میخواست تا انقلاب را ستایش کنند و وقتی که جمال عبدالناصر با ترویج اندیشههای «پان عربییسم» برای مدت کوتاهی مصر را با سوریه متحد کرد و «جمهوری متحده عربی» را بنیان گذاشت، از او حمایت کنند. در واقع حکومت برآمده از انقلاب، از نویسندگان، «ادبیات» نمیخواست، بلکه انتظار «تبلیغات» داشت و وقتی دید نویسندگان از این دستور تبعیت نمیکنند، زندانی یا از کار برکنارشان کرد.
راوی بحران انسان معاصر مصری
بهاء طاهر که سالها به کشورهای آفریقایی و آسیایی سفر کرده، مدتی در مقر سازمان ملل متحد در ژنو به عنوان مترجم مشغول به کار بوده است. از میان حدود ۱۰ اثر داستانی که او تاکنون نوشته، رمان «واحه غروب» (۲۰۰۶) که داستانش در قرن نوزدهم مصر و در دوران اشغال این کشور از سوی بریتانیا میگذرد، اولین جایزه پنجاه هزار دلاری «بوکر عربی» را که در سال ۲۰۰۷ تأسیس شده، از آن خود کرده است.
با خواندن آثار بهاء طاهر، خواننده به خوبی با آن چه بر مردم مصر طی سده اخیر، به واسطه انواع و اقسام دروغ حکومتها رفته آشنا میشود.
محمود، قهرمان این رمان، افسر پلیسی است که به اتهام طرفداری از احمد عرابی، ملیگرایی که به مبارزه با انگلیسیها میپرداخت، به صحرا تبعید میشود و در نهایت خودکشی میکند. این رمان که یک «رمان اگزیستانسیالیستی» توصیف شده، بحران انسان معاصر مصری را بیان میکند که شکستهای پیاپی او را دچار تعارض و تناقضهای بسیار کرده است.
این نویسنده مصری در دیگر رمانهایش نیز به بیان تجربههای شکستخورده مردم کشورش در تاریخ معاصر میپردازد؛ از سرکوب سرمایهداران مصری در دوران جمال عبدالناصر، تا سیطره نهادهای نظامی و امنیتی بر کشور. او همچنین در برخی از آثارش مثل «کورسو» و «قالت ضحی»، خیانتهای تاریخی - سیاسی دولتمردان و همچنین مردم مصر را به گونهای سمبولیک بیان میکند.
در کل، با خواندن آثار بهاء طاهر، خواننده به خوبی با آن چه بر مردم مصر طی سده اخیر، به واسطه انواع و اقسام دروغ حکومتها رفته آشنا میشود.
بهاء طاهر بعدها برنده جایزه ادبی «مبارک» نیز شد اما اعلام کرد که این جایزه را «با وجدانی آرام» رد میکند. با این حال، این نویسنده چند سالی است که به وطنش بازگشته و گهگاهی از سوی مجامع فرهنگی مصر تجلیل میشود.
همچنین آثار ادبی بهاء طاهر به زبانهای مختلفی ترجمه میشود، گرچه زندگی در کشورهای غربی و دیگر نقاط جهان، به او آموخته که در مناسبات جهانی در حوزه ادبیات، چندان دموکراسی رعایت نمیشود و این عرصه نیز پذیرای «دگراندیشان و غیرخودیها» نیست.
بهاء طاهر و بهار عربی
برای بهاء طاهر همانطور که تحولات ۱۹۱۹ و انقلاب ۱۹۵۲ دارای اشکالات و اشتباهاتی بود، بهار عربی نیز خالی از رفتارهای سیاسی نادرست نبوده است.
بهاء طاهر که خود یکی از منتقدان حکومتهای جمال عبدالناصر، انور سادات و حسنی مبارک بوده، در بهار عربی، پیش از آن که حسنی مبارک سرنگون شود، از انقلاب حمایت کرد. او و دهها نویسنده و شاعر و سینماگر مصری به صفوف مردم در میدان تحریر پیوستند و با انتشار بیانیهای تأکید کردند که «این انقلاب، انقلاب احزاب نیست بلكه انقلاب مردم است و روش وحشیانهای كه نظام حسنی مبارك دنبال میكند، محكوم و مردود است.»
بهاء طاهر: وقتی ملتی در تباهی فراگیر فرورفته، نویسنده نباید نگران محدودیتها و ممنوعیتها باشد؛ حال این محدودیتها هر چه هست، مذهبی، سیاسی یا اجتماعی.
البته بهاء طاهر پس از پیروزی اسلامگرایان در انتخابات مصر، دوباره به یکی از منتقدان دولت تبدیل شد. به عنوان نمونه، او به همراه چندین نویسنده و هنرمند مصری، در اعتراض به آنچه که «تلاش برای اسلامی کردن فرهنگ» میخواندند، مقابل وزارت فرهنگ این کشور دست به تظاهرات زدند.
همچنین بهاء طاهر پس از به قدرت رسیدن اخوانالمسلمین، به ائتلاف «راه سوم» پیوست؛ ائتلافی که با هدف پرهیز از اسلام سیاسی و دوری از بازماندگان نظام سابق شکل گرفت و بر وفاداری بیشتر به انقلاب مصر تأکید داشت.
بهاء طاهر حتی در مقالاتی که سالها پیش از بهار عربی نوشته، تأکید کرده که حکومتهای توتالیتر و نهادهای مذهبی، هر کدام به شیوهای، افراطیگری و خشکاندیشی دینی را در مصر رواج میدهند؛ کشوری که به عقیده این نویسنده، علیرغم مسلمان بودن مردمانش، چندان پیوند تاریخی با افراطیگری مذهبی ندارد.
او میگوید اگر میخواهیم از شر صورتک افراطیگری مذهبی که سالهاست بر چهره مصر چسبیده، رهایی یابیم، پیش از هر چیز وظیفه الازهر است که نقشی نوآورانه در جهت قطع رابطه خشونت و اسلام ایفا کند و بهترین راه در این زمینه، باز کردن راه گفتوگو و نقد است.
در کل، بهاء طاهر بر شجاعتی تاریخی پافشاری میکند که به عقیده او میراث ادبی نویسندگان «نسل دهه شصت» است: «وقتی ملتی در تباهی فراگیر فرورفته، نویسنده نباید نگران محدودیتها و ممنوعیتها باشد؛ حال این محدودیتها هر چه هست، مذهبی، سیاسی یا اجتماعی.»
نظرها
نظری وجود ندارد.