کودک آزاری، رفتاری فراگیر
آزار در کودکی، خشونت در بزرگسالی
نعیمه دوستدار - آمارهای رسمی خبر میدهند که شیوع کودک آزاری در ایران ۲۵ تا ۳۵ درصد است، اما میزان واقعی، بیشتر از اینهاست.
مادر ۲۵ ساله است و یک کودک دو ساله دارد. از دوران بارداری عضو یک فروم تبادل نظر مادران جوان شده است. با دستهای لرزان تاپیکی ایجاد میکند و مینویسد: «کمک کنید... بچهم را تا سرحد مرگ زدم. اینقدر گریه کرده که بیهوش شده. جرئت نمیکنم بروم طرفش.»
مادران جوان دیگر دلداریاش میدهند. از خدا و گناه و فرشته بودن بچهها میگویند. توصیهاش میکنند که برود پیش مشاور و بچه را هم ببرد دکتر مبادا آسیبی دیده باشد. زن مینویسد که نمیداند چرا این کار را کرده. میگوید توی زندگیاش جز همین مشکلات روزمره، مسئله دیگری ندارد، اما بچه طاقتش را طاق کرده. تمام روز گریه و زاری کرده و خانه را به هم ریخته. یک بار هم روی فرش ادرار کرده و آنجا بوده که افتاده به جانش...
بچههای دو ساله و کوچکتری که هر روز در ایران به دلایل مختلف یا بیدلیل از پدر و مادرشان کتک میخورند، کم نیستند.
آمارهای رسمی خبر میدهند که شیوع کودک آزاری در ایران ۲۵ تا ۳۵ درصد است، اما این آمار شاید تنها مواردی از کودک آزاری را در برمیگیرد که گزارش شده و به نظر جامعه حاد و قابل توجه رسیده است. همچنین، این آمارها معمولا به حادترین شکلهای کودکآزاری از دید اجتماع توجه میکنند. بر اساس خبری که ۳۰ تیر ۱۳۹۲ در خبرگزاری ایسنا منتشر شده و تجاوز جنسی را از قول یک متخصص روانپزشکی کودکان، شدیدترین نوع کودکآزاری عنوان کرده، امکان دارد کودکان آسیب دیده از تجاوزات جنسی، در بزرگسالی به یک فرد متجاوز تبدیل شوند.
در کنار این آمار ۲۵ تا ۳۵ درصدی اما، میتوان ادعا کرد که تعداد خیلی بیشتری از کودکان ایرانی- اگر نگوییم همه - به شکلهای گوناگون مورد آزار جسمی، روحی و جنسی نزدیکان یا غریبهها قرار میگیرند. با این حال موضوع آزار کودکان تا زمانی که تبدیل به یک فاجعه نشود، در رسانهها جایی ندارد. تنها زمانی که تصاویری از کودکان مثله شده با دست و پای سوخته و شکسته منتشر شود و در صورتی که پدر و مادر این کودکان معتاد یا بیمار باشند، توجه زودگذر افکار عمومی و مسئولان به سوی آنها جلب میشود و به سرعت از یاد میرود. مثل ماه گذشته که اخبار یک کودکآزاری در بوشهر، باز هم نگاهها را به این آسیب اجتماعی برگرداند؛ در کنار هشدارهایی به مسئولان و خانوادهها که کمتر گوشی آنها را شنید.
کودکی سیاه
پدرام خود را قربانی کودکآزاری میداند، چون در تمام دورانی که او از آنها سالهای سیاه کودکی مینامد، پدر و مادرش با هم اختلافات شدید داشتند.
خشونت کلامی و گاه فیزیکی آنها، او را که از سوراخ در به آنها نگاه میکرد، آزار میداد. پدرش قربانی جنگ بود و بسیار عصبی. مادرش افسرده و خشن. او شاهد خودکشی مادر و خودزنی پدرش بوده است. پدرام شب ادراری داشته، نمیتوانسته درس بخواند و با کسی دوست نمیشده است. چون روی صورتش علامت کبودی نبوده و تنش را با سیگار نسوزاندهاند، کسی هرگز نفهمیده که او آزار میبیند.
به گفته یک متخصص روانپزشکی در ایران، کودکان به دلیل فقدان مهارت و تواناییهای شناختی لازم در برابر حوادث و اتفاقات، از هر رفتار آزاردهندهای به شدت آسیب میبینند: «شدیدترین آسیبهای وارده به کودکان، تجاوز جنسی و خفیفترین آن هرگونه احساس و نیت بد نسبت به کودک از جانب بزرگسال بر اساس رفتار و عمل آنان است. تمامی این موارد به صورت مادامالعمر اثرات جدی بر مغز کودک وارد میکند.»
در فرهنگ ایران، تعیین حد و مرز برای رفتاری که در زمره کودک آزاری قرار میگیرد با رفتارهایی که با ادعای تعلیم تربیت انجام میشوند، آسان نیست. بسیاری از خانوادههای ایرانی معتقدند که حدی از تنبیه برای تربیت کودک لازم است و مفهوم تنبیه در نظر آنان با آنچه در آموزههای روانشناسان و متخصصان رفتار با کودک تعریف میشود، متفاوت است. تحقیر و توهین، کتک زدن، زندانی کردن و اعمال فشارهای جسمی، تنها بخشی از رفتارهایی هستند که شماری از والدین ایرانی نه تنها آن را بد نمیدانند بلکه معتقدند برای خوب تربیت شدن بچه باید از آنها استفاده کرد.
در عین حال، سویه دیگر این فرهنگ سنتی، هرگونه ابزار واکنش در برابر آزارهای خانگی یا غیرخانگی کودکان را محدود میکند. این نگاه، کودکان را بخشی از مایملک والدین یا بزرگترهای خانواده میداند و آن را به کودکان هم القا میکند تا جایی که خود کودکان هم رفتاری را که نسبت به آنها صورت میگیرد عادی تلقی میکنند و دیگران نیز جرئت ورود به این محدوده خصوصی خانوادگی را پیدا نمیکنند. نامیدن کودکان به نامهای تحقیرآمیز در قالب شوخی از سوی بزرگترها، تحقیر رفتار و ظاهر کودک، فحش و توهین، رفتارهای رایجی هستند که در میان بسیاری از خانوادهها عادی تلقی میشوند.
بر مبنای تفکری که کودکان را فاقد درک خشونت دنیای بزرگسالان میداند یا اثرات آن را دست کم میگیرد، انواع فشارهای روانی ناشی از بحرانهای اجتماعی مثل بیکاری و مشکلات مالی به سادگی در داخل خانهها مطرح میشود یا پدر و مادرها تلاشی برای نشان ندادن اختلافهای خود در مقابل فرزندانشان نمیکنند. به این ترتیب، به سادگی همه این فشارها را به شکل مستقیم یا غیرمستقیم به فرزندانشان تحمیل میشود.
در عین حال، از آنجا که ساختار سنتی جامعه برای حفظ این تسلط و قدرت، گزارش هرگونه اختلال را در این نهاد اجتماعی به ضرر آن نهاد میداند، با استفاده از ابزار ترس و تهدید، امکان بازنمایی خشونت خانگی را هم از کودکان میگیرد. به این دلایل باید این نگاه را افزود که بخش زیادی از خشونتهایی که به شکل آزار جنسی و تجاوز نسبت به کودکان اعمال میشود، همواره از چشم نزدیکترین افراد هم پنهان میماند و به دلیل احتمال واکنشهای بعدی و خشنتر، آن را گزارش نمیکنند. به خصوص، در مورد دختران که قربانیان اصلی آزارهای جنسی هستند، نگاه مردسالار و خشن جامعه، جرئت هر ابراز و واکنشی را میگیرد.
مرجانه، زنی 35 ساله است که تجربه خود از آزار جنسی در دوران کودکی را ا اینطور با زمانه در میان میگذارد: «در تمام سالهای کودکی، دو تا داییهایم من و خواهرم را آزار جنسی میدادند. ما به مادرم گفتیم، اما او هم از ترس پدرمان و برادرهایش، هیچکاری نتوانست بکند. هم من و هم خواهرم هنوز که هنوز است، از اثرات روحی آن آزارها مریض هستیم.»
ناظران خاموش اجتماع
سه هفته بعد از ورود یک خانواده سه نفره ایرانی به سوئد بود که نامهای آنها را به مرکز مشاورهای در شهر فراخواند.
در آن نامه نوشته شده بود که صدای گریههای پسربچه سه سال و نیمه آنها در ساعتهای مختلف روز، به اضافه شنیده شدن صدای به هم خوردن در و افتادن وسایل، باعث شده که همسایهها گزارشی مبنی بر احتمال کودک آزاری در این خانواده، به آن اداره بفرستند. از آنها خواسته شده بود تا چند روز بعد از دریافت نامه برای بررسیهای بیشتر به اداره یادشده مراجعه کنند.
دریافت این نامه برای آنها بسیار شوکآور بود. مادر خانواده اول دچار یک بحران روحی شد: «اتفاقی نیفتاده بود. ما فقط بچه را به خاطر کار بدی که کرده بود دعوا کردیم. بچه هم برای مدت خیلی طولانی گریه کرد. بعد هم خودمان دعوایمان شد. من عصبانی شدم و به اتاق خواب رفتم. در را هم به شدت پشت سرم بستم.»
این اتفاق به ظاهر ساده اما از نظر «یوناس»، مردی که با فرزند خردسالش در خانه کناری زندگی میکرد، عادی نبود. او نگران حال بچهای شده بود که به نظر میرسید بیمار نیست و به دلیلی دیگر گریه میکند. مشاوران مرکز، موضوع را بررسی کردند و در نهایت تشخیص دادند که ماجرای این خانواده ایرانی دیگر تکرار نخواهد شد. اگر تشخیص دیگری داده میشد، آنها برای ادامه تحقیقات به پلیس معرفی میشدند.
سوئد یکی از کشورهایی است که جلوی هرگونه بدرفتاری با کودکان را میگیرد. در کشورهایی مانند سوئد، برای کنترل دقیق موضوع کودکآزاری، ابزارهای گوناگونی هست. مهدکودکها و مدارس موظفند هرگونه تغییر روحی و فیزیکی در بچهها را جدی بگیرند و گزارش دهند.
هر نوع زخم و کبودی غیر عادی، انزواطلبی و اضطراب، ترس کودک به خصوص از انسان، تشدید وابستگی، ناخن جویدن، بیاختیاری ادراری، مشکلات خورد و خوراک، از دست دادن علایق قبلی و افت تحصیلی، میتواند نشانهای از وجود آزار و فشار در محیط خانه یا بیرون باشد. علاوه بر این سایر افراد جامعه هم به این قبیل موضوعات حساساند؛ مثل یوناس که خود را موظف میدید رفتار مشکوک همسایه خود را گزارش دهد.
در ایران اما ساز و کار مدونی برای پرداختن به کودکآزاری و پیگیری موارد آن وجود ندارد. در نخستین گام، پدران و مادران از هرگونه آموزش علمی در زمینه فرزندپروری محروماند. الگوهای تربیتی همچنان بر اساس تربیت نسلهای قبلی و تجربه پدربزرگها و مادربزرگها منتقل میشود. هیچگونه نظارتی هم بر سلامت روحی و روانی والدین جوان در قالب ارائه مشاوره و راهنمایی در نهادهای اجتماعی وجود ندارد. قانون هم برای نظارت بر رفتار با کودکان ضعیف عمل میکند و قوانین موجود ناکافی و ناکارآمدند.
به عنوان مثال، قانونی که در سال ۸۱ به تصویب رسیده، چندان روشن و عملی نیست. ماده پنج این قانون، کودکآزاری را از جرایم عمومی میداند که احتیاج به شاکی خصوصی ندارد، اما بر اساس ماده هفت این قانون، اقدامات تربیتی در چارچوب ماده ۵۹ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۰ و ماده ۱۱۷۹ قانون مدنی مصوب سال ۱۳۱۴ از شمول این قانون مستثنی شده است. مفاد این دو ماده مربوط به حد اختیار والدین و مسئولان نگهداری اطفال نسبت به تنبیه کودک به شرطی است که از "حد تنبیه متعارف" فراتر نرود؛ در حالی که منظور قانونگزار از "تنبیه متعارف" مشخص نشده است. این در حالی است که در فرهنگ سنتی ایران، حدی از رفتار خشونتآمیز با فرزندان از سوی والدین مجاز شمرده میشود و به خصوص، بر اساس قانون مجازات اسلامی ایران، پدر حتی اگر فرزند خود را بکشد، بر اساس ماده ۲۲۰ این قانون، قصاص نمیشود و تنها به پرداخت دیه به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد.
همچنین دفتر امور آسیبدیدگان سازمان بهزیستی کشور، مجری طرح اورژانس اجتماعی است که بر اساس آن، خط تلفن ۱۲۳ معروف به خط «کودکآزاری» تعیین شده تا موارد کودکآزاری، همسرآزاری، سالمندآزاری و خودکشی از سوی شهروندان گزارش داده شود، اما تیمهای سیاری که با استفاده از خودروهای ون به همراه یک مددکار و روانشناس به محل مراجعه میکنند، امکان مداخله و ورود به منزل را ندارند و در بسیاری موارد تنها به یک بررسی میدانی اکتفا میکنند.
زخمی که خوب نمیشود
«هروقت کارهای بچه به من فشار میآورد، سریع خودم را از او دور میکنم. نمیخواهم به او آسیب برسانم. یاد خودم میافتم که وقتی سه سالم بود، به خاطر چیزهایی مجازات میشدم که درکی از بد بودنشان نداشتم. مادرم مرا به خاطر گلدانی که شکسته بودم کتک میزد، یا به خاطر آبی که روی زمین ریخته بودم. در دهانم فلفل میریخت تا بیادبی نکنم. توی اتاق زندانیام میکرد. من نمیخواهم هیچکدام از این کارها را با دختر خودم بکنم. هنوز هم هر وقت مادرم را میبینم دختر کوچکی را به یاد میآورم که از ترس میلرزد و به او التماس میکند.»
زخمها به مرور خوب میشوند و جای کبودیها از بین میرود. شاید حتی بتوان چشم تخلیه شده فاطمه، کودک شکنجه شده بوشهری را با چشمی سالم پیوند زد، اما خراشهای روح و شکستگیهای قلب کودکان آزار دیده، احتمالاً هرگز خوب نخواهند شد.
بررسیها نشان میدهد که احتمال بروز رفتارهای خشن در بزرگسالی برای کودکانی که مورد بدرفتاری و غلفت قرار گرفتهاند، بیشتر است. در یک مطالعه دانشجویی در ایران، محققان به این نتیجه رسیدهاند ۷۰ درصد مادرانی که با کودکان خود بدرفتاری میکنند یا از کودکان خود درست مراقبت نمیکنند، مادرانی هستند که در کودکی با آنها بدرفتاری شده است.
روابط زناشویی، خانوادگی و بین فردی افرادی که کودکی خود را با انواع فشارهای روحی و جسمی گذراندهاند، بیشتر از کسانی که این دوران را با آرامش طی کردهاند دچار اختلال میشود. خودتخریبی، عزت نفس پایین، افسردگی و ناسازگاری جنسی، تها بخشی از اثراتی است که از خاطرات تلخ آزار در دوران کودکی برای تمام عمر یک انسان برجا میماند.
نظرها
مسعود
اخیرا رپرتاژ تکاندهنده ای از کودک آزاری در افغانستان را می دیدم. از این کودک ازاری با نام "بچه بازی" یاد می شود و با دیدن آن متوجه می شوید سوء استفاده از پسر بچه ها در این کشور بسیار عادی و رواست و همگان براحتی درگیر آن هستند. گستردگی مشکل را نمی دانم ولی اگر حتی درصد کمی از پسران درگیر این مصیبت باشند کاملا می شود فهمید ریشه ی این همه خشونت و دنائتی که در تار و پود فرهنگ این کشور تنیده شده از چه جاهایی آغاز می شود. اگر با پسرها و مردان اینده چنین می کنند با دختر ها و مادران فردا چه رفتاری دارند؟ https://www.youtube.com/watch?v=A7rOjj-2Mww
راه دیگر- دفتر كودكى | آزار در کودکی، خشونت در بزرگسالی
[...] گزارش در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ در سایت رادیو زمانه منتشر [...]
کودک آزاری، رفتاری فراگیر | گفتمان تركمنها - turkmentalk
[...] آزار در کودکی، خشونت در بزرگسالی [...]