هنر انقلابی و انقلاب هنری در مکزیک
پرویز جاهد - نمایشگاه هنر انقلابی مکزیک، مکزیکی را نشان میدهد که الهامبخش نقاشان و عکاسان مدرن و روشنفکران اوایل قرن بیستم شد. گزارشی از این نمایشگاه.
مکزیک اوایل قرن بیستم، یکی از خاستگاه های مهم هنر مدرن بود. ارتباط تنگاتنگ و خلاقانهای که بین هنرمندان اروپایی و آمریکایی و هنرمندان مکزیکی وجود داشت، نه تنها برای شکلگیری جریانهای مدرن هنری در مکزیک مؤثر بود بلکه الهامبخش بسیاری از هنرمندان سورئالیست اروپایی از جمله آندره برتون و آنتونن آرتو، شاعر و نمایشنامهنویس مشهور فرانسوی گردید.
در فاصله بین ۱۹۱۰، سال شروع انقلاب مکزیک تا ۱۹۴۰، هنرمندانی در شاخههای مختلف از عکاسی گرفته تا نقاشی، مجسمهسازی، دیوارنگاری و کاریکاتور در مکزیک سربرآوردند که ویژگی اصلی و مشترک بیشتر آنها، درونمایه سیاسی و اجتماعی کارهایشان و همراهیشان با اهداف انقلاب مکزیک بود.
نمایشگاه «مکزیک: انقلابی در هنر»، نام نمایشگاهی است که هماکنون در گالری آکادمی سلطنتی هنر در لندن برپاست و به این دوره از تاریخ هنر مکزیک اختصاص دارد.
این نمایشگاه نه تنها مجموعهای از آثار هنرمندان انقلابی مکزیکی از نقاشان گرفته تا عکاسان را در بر میگیرد بلکه شامل آثار هنرمندان غیر مکزیکی است که در این دوره، سالهایی از عمر خود را در مکزیک گذرانده و یا مدتی کوتاه با انگیزههای مختلف مثل ماجراجویی، کنجکاوی، گرفتن الهام و یا سمپاتی با هنرمندان انقلابی و مارکسیست، به آنجا سفر کرده و برخی از آثارشان را با الهام از هنر، طبیعت، و زندگی و باورهای مردم این کشور خلق کردهاند.
نمایشگاه هنر مکزیک، ۳۰ سال پویایی و خلاقیت هنری در مکزیک را دربرمیگیرد. هنری که با تحولات سیاسی و اجتماعی مکزیک در این دوره گره خورده و همزمان با آن رشد کرده و متحول شده است. هنری که زبان ویژهای یافت و به هویت ملی مکزیک بدل شد؛ مجموعهای دیدنی از آثار نقاشان رئالیست اجتماعی مثل دیهگو ریورا، دیوید آلفارو سیکیروس و خوزه کلمنته اوروزکو و فتوژورنالیستهایی چون اگوستین خیمهنز، مانوئل آلوارز براوو، رابرت کاپا، مانوئل راموس، والتر اچ هورن، هانری کارتیه برسون، فیلیپ گوستون و پل استرند.
پوستر نمایشگاه نیز، نقاشی زیبایی است با عنوان «کارناوال در هیوخوژینگو» اثر خوزه چاوز مورادو که در ۱۹۳۹ نقاشی شده و بسیاری از ویژگیهای تماتیک و سبکی نقاشان این دوره را در خود دارد.
نمایشگاه هنر مکزیک، نشان میدهد که چه عواملی در شکوفایی و رشد هنر مدرن در مکزیک نقش داشتند.
تأثیر انقلاب ۱۹۱۰ مکزیک، نقش حمایتگرانه دولت مکزیک در استخدام و دعوت از هنرمندان مکزیکی برای همراهی با اصلاحات اجتماعی و تبلیغ آن، بازگشت هنرمندان مهاجر و تحصیلکرده مکزیکی از غرب و مشارکت عکاسان، نقاشان و روشنفکران خارجی مثل رابرت کاپا، آندره برتون، لئون تروتسکی، سرگئی آیزنشتاین، پل استرند و هانری کارتیه برسون، برخی از مهمترین این عواملاند.
صفحه بعد:
شعلههای انقلاب
یکی از بخشهای مهم این نمایشگاه با عنوان «مکزیک در میان شعلهها»، به انقلاب ۱۹۱۰ مکزیک و تصویر آن در آثار هنرمندان مکزیکی و غیر مکزیکی اختصاص دارد. انقلابی که شعلههای آن سرتاسر مکزیک را فرا گرفت و تودههای فقیر و گرسنه را زیر پرچم انقلابیون پرشوری چون امیلیانو زاپاتا و پانچو ویلا و رهبر لیبرالی مثل فرانسیسکو مادِرو علیه رئیسجمهور دست نشانده مکزیک، ژنرال پروفیریو دیاز گرد آورد؛ انقلابی خونین که تا سال ۱۹۲۰ طول کشید و در فاصله ۱۰ سال، دهها هزار کشته و زخمی به جا گذاشت و شهرها و روستاها را به آتش کشید.
انقلاب ۱۹۱۰ مکزیک نه تنها عامل ایجاد تغییرات و تحولات سیاسی چشمگیر در این کشور شد بلکه منجر به ایجاد رنسانس هنری و شکلگیری جریانهای هنری مدرن در این کشور گردید؛ انقلابی که به دیکتاتوری ژنرال دیاز خاتمه داد و راه را برای تحولات سیاسی و دمکراسی در مکزیک هموار کرد. تحت پوشش حمایت دولت مکزیک، هنرمندان خلاق و انقلابی به کار دعوت شدند. دیهگو ریورا، خوزه کلمنته اوروزکو و دیوید آلفارو سیکیروس، از جمله هنرمندانی بودند که با پرترهها و دیوارنگارههایشان، راوی انقلاب مکزیک و مبلغ ایدههای انقلابی و دیدگاههای مارکسیستی در هنر شدند.
عکسهای مانوئل راموس، عکاس مکزیکی و والتر اچ هورن، عکاس آمریکایی به عنوان مهمترین سندهای تصویری از این دوران به شمار میروند؛ عکاسانی که با شجاعت و صراحت کمنظیری، واقعیتهای انقلاب را ثبت کرده و به تماشا گذاشتند. عکسهای والتر هورن از صحنههای تیرباران انقلابیون مکزیکی و جنازههای آنها و همینطور خرابههای جنگ که در روزنامه ال پاسو منتشر شد، تکاندهنده و تأثیرگذارند. بیشتر این عکسها، همان زمان به کارتپستال تبدیل شده و در سطح گستردهای در مکزیک و آمریکا به فروش رسیدند.
تصاویر انقلاب مکزیک و رهبران آن حتی بعد از پایان انقلاب و ترور این رهبران، به وسیله هنرمندان مختلف بازتولید شد. یکی از مشهورترین عکسهای این دوره متعلق به عکاس آلمانی هوگو برمه است که انقلابیون هوادار زاپاتا را تفنگ در دست، نشسته بر روی لوکوموتیوی در حال حرکت، نشان میدهد.
خوزه گوادلوپ پوسادا نیز طراح و کاریکاتوریست برجستهای بود که در این دوره در روزنامههای محلی مکزیک، طرحهایی در ستایش از انقلاب میکشید. طرحهای فانتزی و سورئال او از چهره رهبران انقلابی مثل زاپاتا، الهامبخش هنرمندان سورئالیست فرانسوی از جمله آندره برتون گردید. گوادلوپ، هنرمندی بود که در فقر و گمنامی از دنیا رفت اما در سال ۱۹۲۰ به وسیله ژان شارلوت، هنرمند فرانسوی ساکن مکزیک، دوباره کشف شد.
در کنار عکسها و کاریکاتورهای این بخش، چند تابلوی نقاشی نیز از این دوره وجود دارد که یکی از آنها متعلق به فرانچسکو گوتیاست با عنوان «چشماندازهای زاکاتکان با مردان اعدامشده» که تصویری از بیابانهای مکزیک است با اسکلتهای مردانی که به دار آویخته شدهاند و لاشخورها در آسمان بر فراز سر آنها چرخ میزنند. این نقاشی خیالی، تصویری هولناک از انقلاب مکزیک است که تأثیر آن از عکسهای رئالیستی و خبری والتر هورن بیشتر است؛ و یا پرترهای از ساتورنینو هِران، ابداعگر هنر ملی مکزیک با عنوان «زنی از تِه هوان تِه پِک» که در سال ۱۹۱۴ نقاشی شد.
صفحه بعد:
بومیگرایی در هنر
خوزه واسکونسلوس، در سال ۱۹۲۰ به وسیله دولت لیبرال آلوارو اوبرگون به وزارات آموزش مکزیک منصوب شد. او چهار سال در این سمت ماند و دوران صدارت او یکی از مهمترین دورانها در تاریخ هنر مکزیک به شمار میرود. واسکونسلوس، روشنفکر آگاهی بود و علاقه زیادی به هنر مدرن داشت. به همین دلیل از دیه گو ریورا که در پاریس زندگی و تحصیل میکرد و با هنرمندان بزرگی مثل پیکاسو و مودیلیانی حشر و نشر داشت، دعوت کرد که به مکزیک بازگشته و به توسعه هنر مدرن در مکزیک کمک کند.
تابلوی بزرگ و رنگ روغن امیلیانو زاپاتا اثر دیوید آلفارو سیکیروس، در میان کارهای ارائه شده، درخشش خیرهکنندهای دارد. سیکیروس، زاپاتا را محصور در یک چهاردیواری تنگ شبیه زندان، تصویر کرده است که میتواند بیانگر، به بنبست رسیدن ایدههای انقلابی او و فرجام تراژیک این رهبر انقلابی باشد که عدالت اجتماعی را برای مردم مکزیک طلب میکرد. سیکیروس، نقاشی با افکار مارکسیستی بود که بعد از سه سال زندگی و تحصیل در اروپا، به مکزیک بازگشت و در انقلاب مکزیک فعالانه شرکت کرد. سیکیروس، در اواخر سال ۱۹۲۲، به همراه تعدادی از هنرمندان انقلابی و کمونیست مکزیک، سندیکای انقلابی کارگران و هنرمندان نقاش مکزیک را تأسیس کرد که زیر نظر حزب کمونیست مکزیک اداره میشد. او در جنگ داخلی اسپانیا در کنار انقلابیون ضد فاشیست جنگید و در سال ۱۹۴۰ به جرم مشارکت در ترور لئون تروتسکی، انقلابی مارکسیست روسی، از مکزیک تبعید شد. سیکیروس هنرمند برجسته و تأثیرگذاری بود و تکنیک پاشیدن رنگ او بر دیوار، تأثیر عمیقی بر کارهای جکسون پولاک گذاشت.
تنها کار خوزه کلمنتو اوروزکو در نمایشگاه نیز، پرتره درخشانی است با عنوان «سنگر» که فیگوری از مقاومت است و کارگران و کشاورزان انقلابی را نشان میدهد که در برابر سیلی بنیانکن، سدی انسانی و مقاوم ساختهاند. پیکرهای برهنه و عضلانی مبارزان و حالت اُریب آنها در درون کادر، تفنگ حائل، سرنیزه و قطار فشنگها و طنابی که به دور پایشان حلقه شده، انرژی زیادی به این اثر بخشیده و فرم پرتحرک و پویایی خلق کرده است.
دیهگو ریورا، رقابت شدید اما خلاقانهای با خوزه کلمنتو اوروزکو داشت اما مخالفت او با سیکیروس، دلایل ایدئولوژیک داشت و به خاطر دشمنی سیکیروس با تروتسکی بود، هرچند هر دوی آنها عضو حزب کمونیست مکزیک بودند.
هنرمندانی مثل ریورا، فریدا کالو، مونته نگرو، ساتورنتینو هِران و فرانسیسکو گوتیا، ضمن حفظ گرایشهای انقلابی خود، جذب فرهنگ و تاریخ پیش از استعمار مکزیک و زندگی، فرهنگ و آیینها واعتقادات بومیان این کشور شدند.
در کنار ریورا، خوزه کلمنته اوروزکو و سیکیروس که هنرشان، درونمایه مارکسیستی و انقلابی داشت و سبکشان، رئالیسم اجتماعی بود، هنرمندان دیگری هم بودند که درک متفاوتی از هنر داشته و با گرایشهای انقلابی و سیاسی غالب بر فضای هنری مکزیک همراه و همدل نبودند. از میان آنها باید به روفینو تامایو و ماریا ایزکوئیردو اشاره کرد که نقاشیهای آنها، بیشتر حالت انتزاعی داشته و به جای توجه به چهرههای انسانی روی طبیعت بیجان متمرکز شدهاند. این گرایش را در کارهای نقاشان دیگری مثل میگوئل کوواروبیاس (خالق تابلوی استخوان)، خوان سوریتانو و عکاسان مکزیکی مثل لولا آلوارز براوو (همسر مانوئل آلوارز براوو، عکاس بزرگ مکزیکی) نیز میتوان دید. کوواروبیاس، در سال ۱۹۲۳ به آمریکا رفت و در آنجا به همکاری با نشریاتی مثل نیویورکر و ونیتیفر پرداخت. تابلویی از او با عنوان «استخوان» که در این نمایشگاه عرضه شده، مردی مکزیکی را نشان میدهد که با چتری در دست، روی صندلی نشسته و قطعهای استخوان زیر پایش دیده میشود.
اما این فقط هنرمندان مکزیکی نبودند که در آثارشان تأثیرپذیریشان از زندگی و فرهنگ بومیان مکزیکی را نشان دادند.
لئون اندروود هنرمند انگلیسی، ژان شارلوت، نقاش فرانسوی، هنریتا شور نقاش کانادایی، نیز از جمله کسانی بودند که نه با انگیزههای انقلابی بلکه تنها به خاطر ماجراجویی و کنجکاوی دیدن سرزمینهای ناشناخته و محیطهای اگزوتیک، به مکزیک سفر کردند و در آنجا به فعالیتهای هنری خود ادامه دادند.
برخی از آنها تنها چند ماه، برخی دیگر سالها و تعدادی مثل تینا مودوتی و پابلو هیگینز آمریکایی و ژان شارلوت فرانسوی، تا زمان مرگشان در مکزیک ماندند و آنجا را وطن خود به حساب آوردند.
کارهای آبرنگ و سوررئال لئون آندروود، نقاش انگلیسی که در سال ۱۹۲۷ به مکزیک سفر کرد، بیانگر تأثیرپذیری او از باورهای بومیان مکزیک و نقش ویرانگر استعمارگران اسپانیایی در روان تاریخی آنهاست.
ژان شارلوت، در ۱۹۲۱ همراه مادرش به مکزیک رفت و در آنجا به عنوان دستیار دیهگو ریورا به کار پرداخت. او با تینا مودوتی، ادوارد وستون و هنریتا شور دوستی و رابطه صمیمانهای داشت. پرترههای تینا مودوتی و هنریتا شور از شارلوت در این نمایشگاه، نشاندهنده عمق این دوستی و ارتباط صمیمانه است.
ادوارد وستون و معشوق او تینا مودوتی نیز یکی از نخستین هنرمندان مارکسیست آمریکایی بودند که مجذوب ایده انقلاب در مکزیک شده و در سال ۱۹۲۳ به این کشور سفر کردند.
عکسهای سیاه و سفید تینا مودوتی با تنالیته قهوهای از چشماندازهای مکزیک و طبیعت بیجان و نیز دستهای کارگران و کشاورزان مکزیکی، کیفیت آبستره داشته و با کارهای دیگر ارائه شده در نمایشگاه متمایزند.
عکس سیاه و سفید منحصر بهفرد تینا مودوتی از دی اچ لارنس، نویسنده انگلیسی، به سفر این نویسنده به مکزیک به انگیزه نوشتن رمان «مار پَردار» و ملاقات او با این زوج عکاس اشاره دارد.
ادوارد وستون در ۱۹۲۶ به آمریکا برگشت اما تینا در مکزیک ماند تا اینکه در سال ۱۹۳۰ به جرم فعالیتهای کمونیستیاش، از خاک این کشور دیپورت شد. او بعد از آن به اسپانیا رفت و در آنجا علیه فرانکو جنگید و در سال ۱۹۳۹ دوباره به مکزیک بازگشت و در سال ۱۹۴۲ در آنجا درگذشت.
جوزف و آن آلبر، هنرمندان آلمانی تبار آمریکایی نیز زوج نقاشی بودند که همانند ادوارد وستون و تینا مودوتی، جذب مکزیک و فرهنگ آن شده و بارها به این کشور سفر کرده و به نقاشی و عکاسی در آنجا پرداختند. معماری دوران تمدن آزتکها در مکزیک و کنتراست نور و سایه در آنها، این زوج هنرمند را تحت تأثیر قرار داد و در نقاشیها و عکسهای آبستره آنها بازتاب یافته است.
بیشک، هنر مدرن مکزیکی بدون پشتیبانی دولت اصلاحطلب این کشور در دهه ۱۹۳۰ و حمایت هنرمندان مدرنیست آمریکایی و اروپایی، امکان توسعه و مطرح شدن در جهان را نداشت. این آندره برتون و آندره آرتو، هنرمندان سورئالیست فرانسوی بودند که در سفرشان به مکزیک، کارهای مانوئل آلوارز براوو و فریدا کالو را برداشته و با خود به پاریس بردند. برتون در سال ۱۹۴۰، در نمایشگاه بینالمللی سورئالیسم در مکزیک، کارهای هنرمندان مکزیکی را به نمایش گذاشت و معرفی کرد.
یکی از چشمگیرترین کارهای ارائهشده در این نمایشگاه، تابلویی است با نام «دختر مُرده» اثر خوان سوریانو که جنازه دختر جوانی را که درون تابوت در میان گلها دراز کشیده، نقاشی کرده است. چهره رنگپریده دختر، تضاد غریبی دارد با گلها و لباس رنگارنگی که او را دربر گرفته، و حس غم انگیزی ایجاد میکند.
صفحه بعد:
تضاد بین نور و سایهها
بخش «تضاد بین خورشید و سایه»، کارهای دوره ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۴ را در برمیگیرد و به آثار عکاسان و هنرمندان برجسته مکزیکی و غیر مکزیکی اختصاص دارد. در این دوره است که سرگئی آیزنشتین، فیلمساز و نظریهپرداز بزرگ روس، برای ساختن فیلم «زنده باد مکزیک»، به این کشور میرود و اگوستین خیمهنز، عکاس مشهور مکزیکی، دستیار او در این فیلم میشود؛ فیلمی که ناتمام ماند و سالها بعد از مرگ آیزنشتین در سال ۱۹۷۹ به نمایش درآمد. و باز در همین دوره است که هانری کارتیه برسون، عکاس بزرگ فرانسوی و پل استرند، فیلمساز و عکاس تجربی آمریکایی به دعوت وزیر آموزش مکزیک به این کشور سفر میکنند. حاصل کار آنها، مجموعهای از عکسهای سیاه و سفید خیرهکننده است که اگرچه با رویکردی اتنوگرافیگ و از دید انسان غربی به جامعهای عقبمانده و جهان سومی ثبت شدهاند اما بیانگر واقعیتهای تلخ و سیاه آن جامعه و فقر و محرومیت شدید آن است. کارتیه برسون، ۲۵ ساله بود که در ۱۹۳۴ به مکزیک رفت و در قالب پروژهای اتنوگرافیک، به عکاسی از خیابانها و زاغههای مکزیک پرداخت و گداها، فاحشهها و بیخانمانها را سوژه عکاسی خود قرار داد.
پل استرند، نیز در قالب چنین پروژه مشابهی، با حمایت دوستش کارلوس چاوز، آهنگساز مشهور مکزیکی و به دعوت وزیر آموزش مکزیک، به آنجا رفت و به عکاسی از مردم عادی پرداخت. عکسهای استرند، بیشتر پرترههایی از چهرههای زنان و مردانی است که ایستاده یا نشسته، در برابر دوربین او ژست گرفتهاند در حالی که عکسهای برسون، خصوصیت فتوژورنالیستی بیشتری دارند و او با دیدی مستندگونه و رئالیستیتر به زندگی روزمره مکزیک دهه ۱۹۳۰ نگریسته است.
استرند در دوران اقامت خود در مکزیک، فیلم مستندی هم درباره زندگی ماهیگیران این کشور ساخت که در سال ۱۹۳۶ در مکزیک نمایش داده شد.
علاوه بر کارتیه برسون و پل استرند، رابرت کاپا، عکاس نامدار مجارستانی نیز در سال ۱۹۴۰ به انگیزه عکاسی برای مجله لایف، به مکزیک سفر کرد و در دوران اقامت پنج ماههاش در این کشور، به عکاسی از صحنههای پرشور انتخابات ریاست جمهوری در این کشور و درگیریهای بین گروههای رقیب پرداخت. عکس بسیار مشهوری از او، یکی از قربانیان این رقابت سیاسی خونین را نشان میدهد که بر کف خیابان افتاده و مردم دور او حلقه زدهاند. کاپا همچنین موفق شد صحنه سوزاندن جنازه لئون تروتسکی را که به دست مخالفان استالینیستاش، در خانهاش در مکزیک با تبر به قتل رسید، عکاسی کند.
عکسهای مانوئل آلوارز براوو، عکاس مکزیکی نیز ویژگیهایی شبیه عکسهای پل استرند و کارتیه برسون دارند. او نیز در این دوره با رویکردی مشابه رویکرد آنها به ثبت زندگی مردم فقیر مکزیک در کلیساها، کافهها، خیابانها و فضاهای روستایی پرداخته است. اگرچه آلوارز، بعد از این دوره، از رئالیسم اجتماعی دور شد و به عکاسی آبستره و اروتیک روی آورد و با دوربیناش، عکسهای سیاه و سفید درخشانی از پیکرهای برهنه زنان مکزیکی گرفت.
یکی از تکاندهندهترین عکسهای آلوارز در این نمایشگاه، عکس مربوط به جنازه یک کارگر جوان مکزیکی است که در جریان یک اعتصاب، تیر خورده و بر کف خیابان در خون خود غلتیده است.
ادوارد بورا، نقاش انگلیسی که در کارهایش، عموماً زندگی شهری، دنیای زیرزمینی نیویورک و سیاهان هارلم را تصویر کرده، در نقاشیاش با عنوان «ال پاسو»، زندگی شبانه مکزیک و اختلاف طبقاتی موجود در این جامعه را نقاشی کرده است. نقاشی آبرنگ «کلیسای مکزیکی» او نیز، زنان سیاهپوش مکزیکی را نشان میدهد که در کلیسا، به دور مجسمه مسیح مصلوب، حلقه زدهاند و غریبانه سوگواری میکنند.
اما برخلاف ادوارد بورا، در نقاشیهای مرسدن هارتلی، هنرمند مدرنیست آمریکایی، هیچ نشانی از چهرهها و زندگی انسانی مردم مکزیک نیست بلکه او محو کوهها، درهها، آتشفشانها و چشماندازهای وحشی و بکر طبیعت مکزیک شد و با الهام از آنها، آثار خود را خلق کرده است.
لورا جیلپین عکاس آمریکایی نیز مانند همتاهای آلمانیاش، جوزف و آن آلبر، شیفته تمدن و فرهنگ مکزیک در دوران پیش از سلطه استعمار اسپانیا شد. در عکسهای او از خرابههای خالی و معابد شهر چیچن ایتزا، روح سرگردان سرخپوستان مایا را میتوان حس کرد.
مجموعه کارهای ارائه شده در این نمایشگاه، اگرچه شناختی نسبی از هنر این دوره و سیر تحولی آن و جریانها و افراد شاخص فعال در آن به بیننده ارائه میکند اما با این حال، دارای ضعفهای اساسی است. از هنرمندان بزرگ مکزیکی این دوره مثل دیگو ریورا، خوزه کلمنته اوروزکو، دیوید آلفارو سیکیروس و فریدا کالو، فقط چند نمونه ارائه شده است. تنها تابلوی نقاشی موجود در نمایشگاه از فریدا کالو، نقاش برجسته مکزیکی، پرتره بسیار کوچکی از اوست که آن را برای یکی از عشاقاش کشیده است. از دیه گو ریورا نیز تنها تابلوی «رقص در تِهوآن تِه پِک» که در سال ۱۹۲۸ نقاشی شده، در بخش «بازگشت هنرمندان بومی» به تماشا گذاشته شده است.
با این حال، نمایشگاه هنر انقلابی مکزیک، در مجموع مکزیکی را نشان میدهد که الهامبخش نقاشان و عکاسان مدرن و روشنفکران اوایل قرن بیستم شد.
نظرها
نظری وجود ندارد.