۲۸ مرداد کردستان - بخش سوم
نخستین روزهای «حکومت الله» و جنگ کردستان
ناصر مهاجر - با راىآورى جمهورى اسلامى در ١٢ فروردین ١٣۵٨ روند محدود کردن آزادىهاى فردى، اجتماعى و سیاسى و سرکوب جنب و جوشهاى حقخواهانه، شتابى تازه گرفت.
مطلبی که در زیر میخوانید، بخش سوم از مقالهای با عنوان «۲۸ مرداد کردستان» به قلم ناصر مهاجر، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران است.
در بخش نخست به پیشزمینههای «دستور اکید» آیتالله خمینی به «کلیه قوای انتظامی» برای حرکت به سمت کردستان، رویدادهای نوروز خونین سنندج و مطالبات کردها در اوایل انقلاب پرداخته شد. بخش دوم این مقاله به مسئله «کردها و رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸» اختصاص دارد. در این بخش به موضع سازمانها، احزاب و شخصیتها به ویژه در کردستان نسبت به رفراندم فروردین سال ۵۸ (جمهوری اسلامی، آری یا نه؟) اشاره شده است. در بخش سوم از جمله رویدادهای پس از رفراندوم، جنگ دوم کردستان و مواضع آیتالله خمینی در آن روزها بررسی میشود.
بخشهای پیشین این مقاله را بخوانید:
با اعلام نتیجه همهپرسى و راىآورى جمهورى اسلامى در ١٢ فروردین ١٣۵٨ که آیتالله خمینى آن را «روز نخستین حکومت الله» خواند[۱] روند محدود کردن آزادىهاى فردى، اجتماعى و سیاسى و توامان با آن، سرکوب جنب و جوشهاى حقخواهانه، شتابى تازه گرفت.
نقطه اوج این روند بیدادگرى، خودکامگى و فریبکارى، سرباز زدن جمهورى نوبنیاد اسلامى، از تشکیل مجلس موسسان بود و جایگزین کردن توطئهآمیز آن نهاد با مجلس خبرگان قانون اساسى. اعتراضهایى که نسبت به این شیادى سیاسى از هر سو برخاست، فقیه خودکامه را واپس ننشاند. برعکس دستاویزى فراراهش نهاد براى برساختن فضاى حمله سراسرى به دگراندیشان. در پیامى که به مناسبت فرارسیدن ماه رمضان به «عموم مسلمانان و مستضعفان» داد درآمد که: «من با پشتیبانى ملت عظیم مسلمان از موضع قدرت به بدخواهان نهضت اسلامى و به توطئهگران راست و چپ اخطار مىکنم که دست از فساد و توطئه بردارند و براى مصالح کشور به ملت بپیوندند و از نفاق و خدمت به اجانب بپرهیزند و گمان نکنید با این حرکات جاهلانه مىتوانید ملت را از مسیر خود بازدارید. و نیز به مطبوعات و رسانههاى جمعى همین اخطار را اکیدا مىکنم... از توطئههاى خلاف مصالح عالیه اسلام و ملت جدا جلوگیرى مىشود و من در صورت احساس خطر جدى مسائل را با ملت عزیزم در میان مىگذارم تا ملت دلیر خود تصمیم لازم را بگیرد...»[۲]
خمینى در نخستین روز ماه رمضان آن سال (چهارم مرداد ١٣۵٨) از درونمایه «توطئههاى خلاف مصالح عالیه اسلام» پرده برداشت. چون گام بعدىاش پر کردن مجلس خبرگان قانون اساسى بود از طیف مسلمانان شیعى واپسگرایى که از پى او مىرفتند، فاش ساخت نمىخواهد و نبایست که دگراندیشان از حقوق شهروندى خود بهره برند، به مجلس خبرگان قانون اساسى راه یابند و در کار تدوین قانون مملکت، مشارکت داشته باشند. با این هدف بود که گفت: «... نقشههای شیطانی در کار است و ما باید بیشتر هوشیار باشیم ـ گمان نکنیم که دیگر سد را شکستیم و کار تمام شد. الآن اینها مشغول تجهیزند ـ اجتماعات و اشخاصی که اصلاً باهم دوست نبودند، گروههایی که ابداً هیچ ارتباط با هم نداشتند، حالا با هم پیوند کردند. شما روزنامهها را بخوانید ـ قضیه قانون اساسی و مجلس خبرگان را ببینید چه گروههایی با هم مجتمع شدند برای اینکه کاندیدا بدهند ـ توجه داشته باشید کاندیداهای شما اسلامی باشند. ما میخواهیم یک مملکت اسلامی درست بکنیم ـ مملکت اسلامی قانونش باید اسلامی باشد ـ باید آن کسانی را که برای بررسی قانون اساسی تعیین میکنید، خبره اسلامی باشند... صدر اسلام ـ سربازهای اسلامی برای اسلام جانشان را به خطر میانداختند ـ حال جوانهای ما هم اینطور شده است... شاید هرچند روزی یک دفعه یکی میآید بیخ گوش من میگوید دعا کنید من شهید بشوم ـ جوان با این حس اسلامی به میدان آمده است. این حس انسانی و اسلامی ما را پیروز کرده است... حالا بعد از اینکه اینجا رسیدیم بیاییم یک قانون آمریکایی درست کنیم ـ یک قانون اروپایی درست کنیم ـ یک قانون اساسی غربی درست کنیم و خون جوانهایمان را به هدر بدهیم ـ این الان دستِ خود شما است؛ این قانون پیشنویس است ـ پیشنویس هیچ نیست باید طرح بدهید ـ نظر بدهید و مهم این است که خبرگان باید اسلامی و امین و مسلمان باشند. متوجه غرب و شرق نباشند. تحت تاثیر مکتبهای انحرافی نباشند. اینهایی که میخواهید تعیین کنید اینطور نباشد که تحت تاثیر مکتب مارکس یا امثال اینها باشند...»[۳]
در پى این گفتار بود که انواع و اقسام سدها را بر سر راه شرکت نامزدهاى جریانها و جرگههاى دگراندیش و چپگرا در برنامههاى رادیو - تلویزیونى به وجود آوردند. میتینگهاى انتخاباتى با یورش حزبالله بهم ریخت و مبلغان نامزدهاى ناهمساز، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. خلافکارىها چندان از حد گذشت که حتی حزب جمهورى خلق مسلمان که از سوى آیتالله کاظم شریعتمدارى پشتیابى مىشد، لب به شکایت گشود و تعویق انتخابات را خواستار شد: «علىرغم شرایط نامطلوب نحوه انتخابات مجلس بررسى نهایى قانون اساسى از قبیل امکان دادن به اعضاى شوراى انقلاب (که اکنون بعضاً عضو دولت هستند) براى شرکت در انتخابات، اقدامات و برنامهریزىهاى عجولانه کمیته برگزارى انتخابات... بدون در نظر گرفتن شرایط لازم از قبیل ایجاد فضاى آزاد و مناسب و همراه با امنیت مىباشد و این شواهد امکان صحت نتایج انتخابات را مورد تردید قرار مىدهد... بدین وسیله پیشنهاد مىنماید تاریخ انتخابات حداقل به مدت سه هفته به تعویق بیفتد... شواهدى از قبیل دخالت کمیتهها در امر انتخابات و تبلیغ به نفع یک حزب مشخص، تهدید کاندیداها به وسیلهى افراد معلومالحال، اقدام افراد مزدور در جهت پاره نمودن اوراق تبلیغاتى احزاب غیر وابسته به دستگاه و غیره موجود است با توجه به اینکه عجله غیر لازم در انجام انتخابات نمایندگان مردم براى قانون اساسى نه تنها موردى ندارد، بلکه نمىتواند مقدم بر لزوم اصالت انتخابات قرار بگیرد... لذا امید است این پیشنهاد مورد موافقت مقامات مسئول قرار گرفته... در صورتى که مسئولین امر بر عجله در انجام انتخابات تکیه داشته باشند... این حزب به علت عدم وجود شرایط مناسب و آزاد براى انتخابات، از شرکت در انتخابات خودارى خواهد نمود.»[۴]
به درخواست حزب جمهورى خلق مسلمان و بسیارى دیگر از چهرهها و جریانهاى سیاسى منتقد و مخالف، دولت اعتنایى نکرد و این سبب آن گشت که بیش از بیست تشکل کوچک و بزرگ پیشاپیش اعلام کنند که در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسى شرکت نمىکنند.[۵]
جبهه دموکراتیک ملى ایران، پیش و بیش از دیگران دلیل روىبرتافتن از آن انتخابات را برنمود: «... شیوههای غیر دموکراتیک در زندگی سیاسی امروز ایران در جهت پراکندگی نیروهای ملی ابزار دست موثر و کارآمد امپریالیسم و وابستگان بومی آن است. اتخاذ یک شیوه دموکراتیک در به راهاندازی مجلس موسسان واقعی متشکل از نمایندگان همه نیروهای ملی (نه آنچنان که امروز با جایگزین کردن مرجعیت مذهبی به جای مرجعیت سیاسی این "مجلس خبرگان" میرود که به مجمعی انحصاری تبدیل شود) میتوانست گام بزرگی در جهت آرامش کشور و ایجاد فضای مناسب سیاسی باشد و مبارزه ملی و یکپارچه ضد امپریالیستی را تضمین کند و قوام بخشد. تردیدی نباید داشت که تنها آن مجلسی و نهایتاً آن قانونی میتواند اساس وحدت ناگسستنی نیروهای ملی در سرزمین ما قرار گیرد که نمایندگان تمامی قشرها و نیروها در آن شرکت داشته باشند و مصوبات آن ناظر بر حفظ منافع و مصالح منطقی همگان باشد... در وضعیت کنونى با واقعیات زیر روبهرو هستیم:
۱ـ در مناطق وسیعی از کشور ناآرامی و اغتشاش به حدی است که به آستانه جنگ خانگی رسیده است. در خوزستان وضع به کلى ناآرام است. مردم مریوان شهر را ترک کرده به کوهها پناه بردهاند. در نقاط دیگر کردستان، آتش زیر خاکستر هر آن احتمال شعلهور شدن دارد. در آذربایجان غربى رویارویى مسلحانه از چند روز پیش به این طرف یکى از واقعیتهاى زندگى روزمره شده است.
٢ـ علیرغم همه قولها و وعدههای مقامات دولتی و وابسته به حکومت، ارتش "نیمه بازسازی شده" که قرار نبود در درگیریهای داخلی مداخله کند، امروز رسماً و علناً ماموریت مداخله پیدا کرده. به نظر ما حتی در دموکراتیکترین نظامهایى که مىتوان تصور کرد، در شرایط اغتشاش و جنگ داخلى انجام هیچ انتخابات آزادى میسر نیست و تحمیل انتخابات در چنین شرایطى جز عمیقتر کردن تفرقه ملى و جدایى صفوف مردم نتیجهاى نخواهد داشت.
۳ـ در مناطق نسبتاً آرام، در مرکز قدرت حکومتی یعنی تهران و در سنتیترین محل تجمع و گفتوگو یعنی دانشگاه تهران هم آزادی تبلیغ انتخاباتی وجود ندارد و همه مردمی که در چند گردهمایی اخیر دانشگاه تهران شرکت کردند به چشم دیدند و دیگران در روزنامهها خواندند که چگونه این تجمعات برای اعلام نظرات و مواضع درباره مجلس موسسان و انتخابات با هجوم مشتی اخلالگر انحصارطلب مواجه میشود...
... نمىتوانیم نسبت به مسئله دموکراسى برخوردى تاکتیکى داشته باشیم. ما نمىتوانیم شرایط غیر دموکراتیک حاکم بر همه فعالیتها، از جمله شرایط انتخاباتى را به هیچ بهانهاى مسکوت یا پنهان بگذاریم و از کنار آن فرصتطلبانه رد شویم.
از این رو با توجه به شرایط غیردموکراتیکی که بر انتخابات مجلس موسسان تحمیل شده است و ما بارها به آن اعتراض کردهایم، اینک اعلام میکنیم که در پیگیری اعتراضات اصولی خود هیچ نامزدی را برای شرکت در انتخابات "مجلس خبرگان" معرفی نمیکنیم.»[۶]
با برگزارى انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسى (١٢ مرداد ١٣۵٨) و اعلام نام ٧٣ تنى که به درون این نهاد راه داده شدند (١۴ مرداد ١٣۵٨) مرحله تازهاى در جنگ و جدال جامعه مدنى با حکومت سیاسى پدید آمد. انباشتن آن مجلس از اعوان و انصار آیتالله خمینى که بیشترینشان روحانیون شیعى بودند و عضو حزب جمهورى اسلامى، پذیرفتن تنها یک زن (منیره گرجى فرد)، محجبه سنتگرایى که در مدرسههاى دینى فقه درس مىداد، نپذیرفتن بیش از دو تن از سکولارهاى سیاسى (یکى از آن دو عبدالرحمان قاسملو بود) و راه نگشودن بر علماى سنى، و این همه با راىسازى و راىسوزى، موج اعتراض به بار آورد. گستردگى و گونهگونى طیف اعتراضکنندگان به اندام حکومت ترس انداخت. این بار تنها چپها و دموکراتهاى انقلابى نبودند که فریاد مىزدند، بسیارى از دستیاران دولت بازرگان (جبهه ملى، جاما، حزب ملت ایران) و همدستان روحانیت در قدرت نیز فغان برمىآوردند. از جمله آن بسیاران، جامعه حوزه علمیه مشهد است که در تلگرامى به نخستوزیر و وزیر کشور مشتى از خروار را برنمود؛ با احتیاط البته.
«با نحوه برگزارى انتخابات براى مجلس خبرگان، ملت ایران احساس کرد که بعضى از رویههاى گذشته ادامه دارد و برنامههاى انتخابات با سابق فرقى نکرده است... حتماً به حضورتان گزارش شده است که چه جنایاتى در انتخابات و نحوه انجام آن شده است. مسلماً نحوه انتخابات و شکایات علما و مراجع و مردم در فارس، آذربایجان، خراسان، قائمشهر و غیره به اطلاع رسیده است و لابد اطلاع دارید در خراسان... اکثریت قاطع مردم به کاندیداهاى مراجع تقلید مشهد... راى دادهاند. ولى از برکات بعضى از احزاب اسلامى، نتیجه غیر از آنچه مردم به آن راى دادهاند اعلام شده است. آیا به اطلاع رسیده کسى که بیش از ٢٠٠ هزار راى داشته، تعداد آراى او را اعلام نکردهاند و بعضى از افراد اعلام شده در اقلیت قابل ملاحظهاى بودهاند. آیا مىدانید پاى هر صندوق افرادى حضور داشتند که با اعمال نفوذ، خلاف نظر راىدهنده، آنچه را که دستور دادهاند به صندوق ریخته... جامعه مدرسین حوزه علمیه مشهد، این انتخابات را مطابق موازین آزادى ندانسته و آن را ابطال مىنماید و انتظار داریم که هیئتى براى رسیدگى به محل اعزام شود.»[۷]
پیدا بود که انتخابات را باطل نمىکنند، اما به چند شهر هیئتهایى فرستادند تا به «صد فقره شکایتها و اعتراضهاى رسیده» رسیدگى شود.[۸] اینک چون روز روشن است که بیش از هر چیز، حمله به رکنهاى شناخته شده پیکار دموکراتیک را تدارک مىدیدند، هماهنگى براى از میان برداشتن روزنامههاى آزادیخواه و نیز واپس نشاندن «مزاحمترین» جریانهاى سیاسى و جنبشهاى اجتماعى را. پیش از آنکه فرمان حمله داده شود، دادستان کل انقلاب اسلامى، مهدى هادوى را کنار گذاشتند و على قدوسى را جاى او نشاندند که «از فضلاى حوزه علمیه قم» بود و «پس از پیروزى انقلاب در دفتر امام خمینى عهدهدار امور محوله...» [۹]
با این جابهجایى بود که فرمان حمله داده شد و رسانهها، اطلاعیه «رهبر انقلاب اسلامى» را به انتشار رساندند: «با کمال تاسف... دیده و شنیده مىشود اعتصاب بعد از اعتصاب، تحصن پس از تحصن و راهپیمایى پس از راهپیمایى و دروغ پراکنى دنبال دروغ پراکنى و کوشش در جهت تضعیف دولت با هر حیله و شایعهسازى رواج دارد و در جایى که دولت با کوشش به اصلاح امور... اشتغال دارد و کارشکنىها شروع و به اسم صلاحاندیشى به تضعیف روحیه مردم و انتقاد بى منطق از دولت اسلامى بپا خاستند. باید به برادران و خواهران بسیار محترم تذکر بدهم همانطور که در حال انقلاب، تحصن و اعتصاب بر ضد طاغوت موجب رضاى خداوند تعالى بود، در حال حاضر که دولت اسلامى و ملىست و دشمن در توطئه است، تحصن و اعتصاب و شایعهسازى و جنجال بىاساس که باعث ضعف دولت و تقویت دشمنان اسلام و ملت میشود، موجب سخط خداوند و از معاصى بزرگ و محرمات عظیم شمرده مىشود...»[۱۰]
حمله، با اشغال دفتر و چاپخانه روزنامه آیندگان و بازداشت ١٣ تن از همکاران آن روزنامه یگانه آغاز شد.[۱۱] از انتشار روزنامههاى نداى آزادى و کیهان آزاد نیز در همان روز سهشنبه ١۶ مرداد ١٣۶٨ پیشگیرى کردند؛ و نیز از انتشار پیغام امروز و چلنگر که گل سر سبد روزنامه طنز تهران آن دوران بود. در برابر تجاوز به حقوق مطبوعات، جبهه دموکراتیک ملى ایران، مردم را به یک راهپیمایى اعتراضى فراخواند که از پشتیبانى رسمى نهادهاى دموکراتیکى همچون کانون نویسندگان ایران، کانون مستقل معلمان تهران، انجمن دفاع از آزادى مطبوعات، دانشجویان مدرسه عالى روزنامهنگارى برخوردار شد و نیز پشتیبانى عملى بسیارى از جریانها و جرگههاى چپگرا همچون سازمان چریکهاى فدایى خلق ایران، سازمان وحدت کمونیستى، اتحاد چپ و... [۱۲] اعلام تعطیل ده روزنامه و هفته نامه دیگر از جمله تهران مصور و امید ایران، پس از تصویب شتابان قانون مطبوعات، شمارى بیشترى از وجدانهاى بیدار را به میدان پیکار با رشد دمافزون خودکامگى کشاند.[۱۳] به این ترتیب صدها هزار تن از مردم معترض در ساعت شش پس از ظهر یکشنبه ٢١ مرداد، زیر سنگباران سنگین حزبالله، راهپیمایى از دانشگاه تهران را آغاز کردند و با سر دادن شعارهایى چون مرگ بر فاشیسم و ارتجاع نابود است، خود را به کاخ نخستوزیرى رساندند. «ولى در مقر قدرت، هیچ سرى از پنجره بیرون نیامد تا دست کم فریاد آزادى را بشنود؛ منتهاى لطف دولتیان براى حفظ نظم شلیک تیر هوایى در مقابل نخستوزیرى و گاز اشکآور در مقابل کلانترى مرکزى، آن هم براى پراکندن جمعیت بود» [۱۴] که «٢٧٠ مجروح و مصدوم برجاى گذاشت».[۱۵]
این پاسخ حکومت به راهپیمایى چند صدهزار نفره مردم، به معناى چرخش در مناسبات میان نیروهاى سیاسى بود که در مبارزه علیه دیکتاتورى شاه مشارکت داشتند و گسست تمام و کمال طیف یزدانسالاران شیعى از دموکراسى خواهان سکولار. از این روست که در فرداى آن راهپیمایى تاریخى، سازماندهندگان و «مسسببان تظاهرات و زدوخوردها» را ضدانقلابى خواندند و اعلام کردند که آنها را «در دادگاههاى انقلاب اسلامى تهران محاکمه خواهند کرد».[۱۶] در همان روز دوشنبه نیز با شعار مرگ بر کمونیست به دفتر سازمان چریکهاى فدایى خلق ایران حمله کردند و آن را به تسخیر خود در آورند. فدائیان این حمله را پیشبینى کرده بودند؛ درست پس از تعطیل آیندگان. «حمله مستقیم و آشکار به آزادى مطبوعات مقدمه حمله مستقیم و آشکار به همه آزادىها، به همه ثمرات مبارزه مردم و به همه نیروهاى انقلابىاست....» [۱۷] این پیشبینى، با گامهاى عملى براى پاسدارى از دفترهاى آن سازمان در سراسر کشور و سازماندهى یک جنبش مقاومت همراه نشد، اما سازمان مجاهدیدن خلق با اینکه در راهپیمایى شرکت نکرده بود [۱۸] در همان شب یکشنبه شب ٢١ مرداد «نزدیک به ده هزار تن از هواداران خود را... به محافظت از ستاد» سازمان خود گماشت [۱۹] و تا پیش از آغاز جنگ دوم کردستان و مذاکره با مقامات دادستانى انقلاب، به ترک دفترهاى علنى خود تن نداد.[۲۰]
جنگ دوم کردستان را در همان روزهاى پر تب و تاب نیمه دوم مرداد، زمینه چیدند. نیروهاى غیربومى سپاه پاسداران را یکباره به پاوه گسیل داشتند و شهر را به دست آنها سپردند. وقتى استاندار تازه، محمد رشید شکیبا، به این کردار واکنشى نشان نداد، مردم به اعتراض و براى پیشگیرى از درگیرى، شهر را ترک گفتند و به روز ٢٠ مرداد در روستاى قورى قلعه تحصن کردند.[۲۱] پاسداران این واکنش مردم را برنتابیدند و نیمهشبان «تحصنکنندگان را به گلوله بستند».[۲۲] جنایت سبب تحریک مردم شد، برگرفتن سلاح و به پاخاستن براى بازستاندن شهر در ٢۴ مرداد. درشتنمایى خبر «پاوه به دست مهاجمان در شرف سقوط است» در صفحه اول روزنامههاى پنجشنبه ٢۵ مرداد، پیشدرآمد پامنبرىها دربارهى «فتنهگرى» و «آتش افروزى» شد و خطبههاى شداد و غلاظ نمازجمعه ٢۶ مرداد. در نخستین راهپیمایى «روز قدس» که پس از نماز جمعه برگزار شد نیز سردادند: توقیف آیندگان، مورد تائید ماست... سرکوبى توطئه، مورد تائید ماست... دادگاه انقلابى مورد تائید ماست... ساواکى چپنما دشمن قرآن ماست. این مضمونهاى کلى را در قطعنامه آن راهپیمایى نیز گنجاندند: «ما از دولت مقاومت اسلامى مىخواهیم که هرچه زودتر عوامل توطئهگر چپنما را که در گوشه و کنار کشور باعث کشتار مردم بىگناه شده و با فریب خلق مىخواهند اغراض پلید خود را جامه عمل بپوشانند، به جاى خود بنشانند».[۲۳]
فضا را که آلودند و مغزها را که شستند، خمینى به صحنه آمد. سخنان آتشین او در پس از ظهر جمعه ٢۶ مرداد در شهر قم، تنها اعلام جنگى تام و تمام بر ناسازگاران و دگرخواهان نبود و نشانگر نقشه لشکرکشى. در آن سخنرانى او یکسره نقاب از رخ برافکند و چهره راستین خود برنمود.
«... اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، خود انقلابی عمل کرده بودیم و قلم تمام مطبوعات مزدور را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و روسای آنها را به جزای خودشان رسانده بودیم و چوبهای دار در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر میخواهم. خطای خودمان را عذر میخواهم... دولت ما انقلابی نیست. ارتش ما انقلابی نیست. ژاندارمری ما انقلابی نیست. شهربانی ما انقلابی نیست. پاسداران هم انقلابی نیستند. من هم انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمیدادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام میکردیم. تمام جبههها را ممنوع اعلام میکردیم و یک حزب و آن حزب الله ـ حزب مستضعفین ـ تشکیل میدادیم. و من توبه میکنم. از این اشتباهی که کردم. و من اعلام میکنم به این قشرهای فاسد در سرتاسر ایران که اگر سر جای خود ننشینند، ما به طور انقلابی با آنها عمل میکنیم. مولای ما امیرالمومنین... در برابر مستکبرین و کسانی که توطئه میکردند، شمشیر را میکشید و هفتصد نفر را در یک روز، چنانکه نقل میکنند، از یهودی قرنطیه که نظیر اسرائیلیها بودند و اینها شاید از نسل آنها باشند، از دم شمشیر میگذراند. خدای تبارک و تعالی در موضع عفو و رحمت رحیم است و در موقع انتقام، انتقامجو... ما نمیترسیم از اینکه در روزنامههای سابق، در روزنامههای خارج از ایران، برای ما چیزی بنویسند... ما میخواهیم به امر خدا عمل کنیم و خواهیم کرد... این توطئهگرها در کردستان و غیر آن، در صف کفار هستند. با آنها باید با شدت رفتار کرد. دولت باید با شدت رفتار کند. ژاندارمری باید با شدت رفتار کند. ارتش باید با شدت رفتار کند. اگر با شدت رفتار نکنند، ما با آنها با شدت رفتار میکنیم. ما با خود همینها اگر مسامحه بکنند، با شدت رفتار میکنیم. مسامحه حدودی دارد و جلب وجاهت حدودی دارد... دادستان انقلاب موظف است تمام مجلاتی را که بر ضد مسیر ملت است و توطئهگر است، توقیف کند و نویسندگان آنها را دعوت کند به دادگاه و محاکمه کند. موظف است کسانی را که توطئه میکنند و اسم حزب روی خودشان میگذارند، روسای آنها را بخواهند و آنها را محاکمه کنند... ما باز تا چندی مهلت میدهیم به این قشرهای فاسد و این اعلام آخر است و اگر چنانچه در کار خودشان تعدیل نکنند و به صف ملت برنگردند و دست از توطئهها برندارند، خدا میداند انقلابی عمل میکنم. میآیم به تهران و با روسایی که مسامحه میکنند، انقلابی عمل میکنم. قشرهایی از ارتش که اطاعت از بالاتر نمیکنند و امر آنها را اطاعت نمیکنند، باید بدانند که من با آنها اگر آمدم انقلابی عمل میکنم. عذرها را کنار بگذارید. بروید فاسدها را سرکوب کنید. بروید توطئهگرها را سرکوب کنید. دولت مسامحه نکند...»[۲۴]
پشتبند این اعلام جنگ بیانهاى بود که تاریخ ٢٧ مرداد ۵٨ را بر پیشانى دارد و در همین روز نیز در گستره کشور انتشار داده شد: «... به دولت و ارتش و ژاندارمرى اخطار مىکنم اگر با توپها و تانکها و قواى مجهز تا ٢۴ ساعت دیگر حرکت به سوى پاوه نشود، من همه را مسئول مىدانم.
من به عنوان ریاست کل قوا به رئیس ستاد ارتش دستور مىدهم که فوراً با تجهیز کامل عازم منطقه شوند و به تمام پادگانهاى ارتش و ژاندارمرى دستور مىدهم که بىانتظار دستور دیگر و بدون فوت وقت با تمام تجهزات به سوى پاوه حرکت کند و به دولت دستور مىدهم وسائل حرکت پاسداران را فورا فراهم کند.
تا دستور ثانوى من مسئول این کشتار وحشیانه را قواى انتظامى مىدانم و در صورتى که تخلف از این دستور نمایند با آنان عمل انقلابى مىکنم. مکرر از منطقه اطلاع مىدهند که دولت و ارتش کارى انجام ندادهاند. من اگر تا ٢۴ ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمرى را مسئول مىدانم./ والسلام، روح الله موسوى خمینى»
پىآیند چنین کوبشهایى بر طبل جنگ و کوشش براى همنوایى و هماهنگسازى انداموارههاى جمهورى اسلامى در راستاى سرکوبى ناسازگاران، بیش و کم دانسته است. مىماند پاسخ به این پرسش: پایوران خمینى، «صف کفار» را براى عوامالناس چگونه معنى کردند و چه شناسهاى براى «توطئهگرها در کردستان و غیر آن»، تراشیدند.
بخشهای پیشین:
پینوشتها:
۱- کیهان، ١۴ فروردین ١٣۵٧
۲- کیهان، ۴ مرداد ١٣۵٧
۳- پیشین
۴- کیهان، ١٠ مرداد ١٣۵٨
۵- کیهان، ١١ مرداد ١٣۵٨ نوشت که «تاکنون ۱۷ گروه و حزب اعلام کردهاند که در انتخابات شرکت نمیکنند. این گروهها و احزاب عبارتند از: جبهه دموکراتیک ملی، جمعیت آزادی، حزب کمونیست کارگران و دهقانان، جمعیت اتحاد برای آزادی، حزب آزادیخواهان، حزب راه آینده، آزادگان ایران، راه نو، حزب جمهوری فدراتیو خلقهای ایران، گروه سیاسی ایران امروز، احزاب وابسته به جبهه ملی و گروه آزادگان و ضمناً احتمالاً حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان نیز با توجه به نامه سرگشاده دیروز در این انتخابات شرکت نخواهد کرد.» پان ایرانیست نیز در انتخابات شرکت نکردند و چریکهاى فدایى خلق به رهبرى اشرف دهقانى
۶- کیهان، ۴ مرداد ١٣۵٨
۷- کیهان، ١۶ مرداد ١٣۵٨
۸- کیهان، ٢٢ مرداد ١٣۵٨
۹- کیهان، ١٨ مرداد ١٣۵٨
۱۰- کیهان، ١٧ مرداد ١٣۵٨
۱۱- آزادى (وابسته به جبههى دمکرتیک ملى ایران)، ١٧ مرداد ١٣۵٨
۱۲- کار (سازمان چریکهاى فدایى خلق ایران)، سال اول، شماره ٢٧، ٢٢ مرداد ١٣۵٨
۱۳- کیهان، ٢١ مرداد ١٣۵٨
۱۴- آزادى (وابسته به جبهه دموکراتیک ملى ایران)، شماره ٢١، ٢٢ مرداد ١٣۵٨
۱۵- کیهان، دوشنبه ٢٢ مرداد ١٣۵٨
۱۶- کیهان، ٢٣ مرداد ١٣۵٨
۱۷- کار (سازمان چریکهاى فدایى خلق ایران)، سال اول، شماره ٢٧، ٢٢ مرداد ١٣۵٨
۱۸- «سخنگوى گروههاى جنبش، مسلمانان مبارز، جاما، ساش و سازمان مجاهدین خلق دیروز اعلام کرد که این پنج گروه موتلف در راهپیمایى اعتراض به اختناق که به دعوت جبههى دموکراتیک که امروز انجام خواهد شد، شرکت نخواهد کرد.» کیهان، ٢١ مرداد ١٣۵٨
۱۹- کیهان، ٢۵ مرداد ١٣۵٨
۲۰- کیهان، ٢٩ مرداد ١٣۵٨
۲۱- پیغام امروز، ٢٠ مرداد ١٣۵٨
۲۲- کیهان، ٢۵ مرداد ١٣۵٨
۲۳- کیهان، ٢٧ مرداد ١٣۵٨
۲۴- اطلاعات، ٢٧ مرداد ١٣۵٨
نظرها
نخستین روزهای «حکومت الله» و جنگ کردستان | Aleborzma's Blog
[…] ۸ مرداد کردستان» بخش سوم و چهارم ناصر مهاجر نخستین روزهای «حکومت الله» و جنگ کردستان […]
مهدی
خوب مارکسیست های کرد از اول ورود به اندیشه مارکسیستی گرفتار وهم حکومت خود مختارشدند انها قبل از خود جبهه اذربایجان رو داشتند اگر کمی تاریخ رو مرور میکردن هرگز چنین حادثه تلخی رخ نمیداد.لنین بارهاهشدار دادکه از سوسیال شوونیستها فاصله بگیرید.متاسفانه باز کردهای مارکسیست اسیر همین اشتباه کورکورانه هستند.