پیوند دادن: فرآیند کلیدی در استدلال
تفکر هوشمندانه − مهارتهایی برای فهم و نوشتار انتقادی (بخش ۱ از فصل ۳)
متیو الن − اگر بخواهیم با کمکِ ادعاها نظرمان را توضیح دهیم یا به بحث بگذاریم، باید ادعاها را به هم پیوند بزنیم.
ادعاها مقدمترین و اساسیترین موادِ استدلال هستند، اگر بخواهیم با کمکِ ادعاها نظرمان را توضیح دهیم یا به بحث بگذاریم، باید ادعاها را به هم پیوند بزنیم. قبلا دیدیم که ادعاهایی که برای پشتیبانی از نتیجه استدلال یا توضیحِ آن به هم پیوند میخورند، گزاره [یا قضیه] نام دارند. پس، نتیجه همان ادعایی است که پشتیبانی شده یا توضیح داده شده است. در این فصل، این فرآیندِ پیونددادن را بهطور مُفَصّل بررسی خواهیم کرد. هدفِ اصلی من آن است که به شما آگاهی دهم چهطور استدلال کنید تا موجبِ بهبودِ کارتان شود.
ما در این فصل، به چهار حوزه خواهیم پرداخت:
۱. زبانِ طبیعی را خواهیم کاوید تا ردِ پاهای این پیوند دادن را پیدا کنیم. رد پاها همانا علایم یا نشانههایی در زبانِ طبیعی هستند که ما بهطورِ نیمهآگاهانه از آنها استفاده میکنیم تا استدلالمان را در قالبِ گردشِ روایت (یعنی همان چیزی که معمولا میخوانیم یا مینویسم) ایجاد کنیم.
۲. به فرآیندِ پیونددادنْ نگاهی تحلیلی خواهیم داشت. از این ایده خواهیم گفت که همهی روابطِ مهمِ بین ادعاها را میتوان در یک دیاگرام نشان داد. وقتی دیاگرام را با فهرستی از ادعاها ترکیب کنیم، قالبی شفاف و ساختاری تحلیلی خواهیم داشت که سردرگمیهای زبانِ طبیعی را ندارد.
۳. برای اینکه بتوانیم قالبِ ساختارِ تحلیلی را بفهمیم، یاد خواهیم گرفت که چهطور استدلالِ دیگران را قالبگیری کنیم؛ این بخش میتواند برای پیشرفتِ مهارتهای تفکرِ انتقادی، تمرینی مفید باشد.
۴. مشروحتر بررسی خواهیم کرد که برای بیانِ راحتِ تفکرهای انتقادیمان در یک قالب، به چه چیزهایی نیاز داریم؛ همچنین به نحوهی نشاندادنِ بحثهای پیچیده در قالبِ دیاگرام خواهیم پرداخت.
پیوند بین ادعاها
شواهدِ فرآیند پیونددادن
ما وقتی داریم از زبانِ طبیعی استفاده میکنیم، درکِ مستقیمی از ادعاها داریم، اما «پیونددادن» یا همان فرآیند استدلال را فقط بهطورِ غیرمستقیم میتوان استنباط کرد.[1] در بحثها یا توضیحهایی که در زبانِ طبیعی به کار میبریم، یعنی وقتی فرآیندِ پیونددادنِ واژهها یا عبارتها را انجام میدهیم، میتوانیم شواهدی را بیابیم که نشان میدهند یک ادعا چهطور به ادعای دیگر مرتبط شده است. ما پیشتر با این واژهها روبهرو شده بودیم. این مثالها یادتان هست؟
- خودروی شما کثیف است [نتیجه] چون آن را از جادهای گِلی راندهاید [گزاره].
- شما باید خودرویتان را بشویید [نتیجه] برای اینکه کثیف است [گزاره].
واژههایی مثل «چون» و «برای اینکه» بخشی از ادعاها (یعنی گزارهها یا نتیجه) نیستند بلکه ادعاها را به هم پیوند میزنند و نشان میدهند که کدام ادعا گزاره است و کدامْ نتیجه. این واژههای نشانگر، ردپاها یا شواهدِ مشهودِ فرآیندِ «ذهنیِ» پیونددادن هستند.
به خاطر غنا و پیچیدگیِ زبان، ما بهسختی میتوانیم شواهدِ پیونددادن را بیابیم. گاهی بهخاطرِ چینشِ ادعاها، معنای استدلال روشن است و نیازی به واژهی پیونددهنده نیست؛ گاهی هم علایمِ نگارشی (مثل نقطهگذاری یا ویرگولگذاری و...) نقشِ واژههای پیونددهنده را بازی میکنند. بعضی وقتها هم عبارتها یا حتی جملهها – اگر درست به کار روند - میتوانند نشاندهندهی فرآیندِ پیونددادن باشند. اما همیشه اینجور نیست که واژههای پیونددهنده مستقیما بین گزارهها و نتیجه قرار بگیرند؛ اما چون جایگاهی که این واژهها در متن دارندْ کارکردِ آنها را تعیین نمیکند، پس باز هم میتوانند نشان دهند که کدام ادعا نتیجه است و کدامْ گزاره. پیونددهندهها در همهی مواردْ بین دو یا چند ادعا قرار میگیرند، و برای همین است که واژههای پیونددهنده میتوانند از وجودِ گزاره و نتیجه در متن خبر دهند و میتوانند بین آن دو تمایز بگذارند.
چند تا مثال بزنیم:
- امروز فهمیدم که امتحان را قبول شدهام. به مقطعِ بالاتر رفتم. (نظمِ جملهها خبر میدهند: اولین ادعا که گزاره است به دومین ادعا که نتیجه استْ پیوند خورده است)
- برای اینکه حالِ خوشی نداشتم، از سرِ کار رفتم خانه. («برای اینکه» خبر میدهد که «حالِ خوشی نداشتم» دلیلی است که نتیجه یا «از سرِ کار رفتم خانه» را توضیح میدهد؛ ویرگولِ این جمله برای آن است که نشان دهد دو ادعا ظرف واحدی دارند و بنابراین پیوند یا ارتباطی را میشود بینِ این دو استنباط کرد)
- ما باید فکرکردن را یاد بگیریم: این مسئله به ما کمک میکند که در کار و تحصیل پیشرفت داشته باشیم. (دونقطه یا «:» هم ادعاها را از یکدیگر جدا کرده و هم به یکدیگر پیوند زده است. معنای جمله از ارتباط یا پیوندِ بین بخشِ اول (نتیجه) و بخش دوم (یا گزارهها) حکایت دارد)
- جورج امتحانِ نهایی را قبول شد. این یعنی جورجْ وکیلی است که کاملا واجدِ شرایط است. (عبارتِ «این یعنی» مولفهی پیونددهنده است: «این» به نخستین ادعا ارجاع دارد، و «یعنی» خبر میدهد که جملهی دوم دربرگیرندهی نتیجه است. چون ادعای دوم بهعنوانِ نتیجه معین شد و به ادعای اولی پیوند خورده است، پس ما میدانیم که «جورج امتحانِ نهایی را قبول شد» گزاره است).
- همه میدانند که استرالیا از نظر طبیعی بسیار زیباست و هوای مَحشری دارد، و این توضیح میدهد که چرا اینهمه گردشگر به استرالیا میآیند. («همه میدانند که» خبر میدهد که قرار است یک یا چند گزاره داشته باشیم، و «این توضیح میدهد که» این گزارهها را به «اینهمه گردشگر به استرالیا میآیند» (نتیجه) پیوند میزند)
تمرین ۳.۱
پنج مثال بالا را از نو و به شکلِ متفاوتی بنویسید، به گونهای که استدلال تغییری نکند (یعنی همان گزارهها و همان نتیجهها را داشته باشد)؛ این تمرین به شما کمک میکند تا بفهمید زبانِ طبیعی چهقدر متنوع است و بفهمید که یک منطقِ زیربنایی وجود دارد که میتوان به شیوههای مختلفی بیاناش کرد.
الف - امروز فهمیدم که امتحان را قبول شدهام. به مقطعِ بالاتر رفتم.
ب - برای اینکه حالِ خوشی نداشتم، از سرِ کار رفتم خانه.
پ - ما باید فکرکردن را یاد بگیریم: این مسئله به ما کمک میکند که در کار و تحصیل پیشرفت داشته باشیم.
ت - جورج امتحانِ نهایی را قبول شد. این یعنی جورجْ وکیلی است که کاملا واجدِ شرایط است.
ث - همه میدانند که استرالیا از نظر طبیعی بسیار زیباست و هوای مَحشری دارد، و این توضیح میدهد که چرا اینهمه گردشگر به استرالیا میآیند.
تمرین ۳.۲
در زیر، سه ادعا وجود دارد. از ادعای آخر بهعنوانِ نتیجه استفاده کنید و از دو ادعای اولی بهعنوانِ گزاره. سه استدلالِ متفاوت به زبانِ طبیعی بنویسید و شیوههای متفاوتِ پیونددادن را به کار ببرید. به این توجه داشته باشید که کدام واژهها دارند فرآیندِ ذهنیِ پیونددادنِ گزارهها و نتیجهها را نشان میدهند.
- جاده خیس است.
- جادههای خیسْ خطرِ تصادف را افزایش میدهند.
- باید با دقتِ بیشتری رانندگی کنید.
مشکلِ فهمیدنِ پیونددهندهها
در زبانِ طبیعی، واژهها و عبارتهای متفاوت و زیادی هستند که ادعاها را به یکدیگر پیوند میزنند. همچنین، شیوههای نوشتاریِ متفاوتی برای پیونددادنِ ادعاها وجود دارد. اما پیونددهندهها حتما نباید واژههای پیونددهنده را در خود داشته باشند. برای مثال، اگر شما فکر میکنید که «استرالیا باید جمهوری شود چون این تغییر موجب میشود استرالیا ملتی مستقلتر گردد»، چون شما اینجور فکر میکنید (چون دلایلِ محکمی برای این فکر دارید) پس پیوندِ بینِ نتیجه و گزاره ایجاد میشود. واژههای پیونددهندهای مانند «چون» یا «زیرا» میتوانند نشانه یا علایمِ خوبی و مفیدی باشند و میتوانیم از آنها استفاده کنیم تا دیگران راحتتر استدلالمان را دنبال کنند، اما این واژهها نتیجه و ثمرهی فرآیندهای تفکرِ شما هستند. صرفا اینگونه نیست که با قراردادنِ واژههایی مثل «بنابراین» یا «چون» بتوان ادعاهای پیوند نخورده را تبدیل به یک استدلال کرد.
به زبانِ دیگر؛ ما پیش از آنکه ایدههایمان را در قالبِ واژهها بیان کنیم، باید ساختارِ تحلیلیِ ایدههایمان را بهخوبی بفهمیم. اگر این کار را کنیم، و شایستگیِ لازمی هم در نوشتن داشته باشیم، نشانهها یا ردپاهای مناسبِ تحلیلِ ما نیز در متنهایمان بروز خواهد کرد. ولی با یادگیریِ صرفِ «نوشتن» (و نه «فکرکردن»)، احتمال ندارد که تحلیلکردنمان بهبود یابد. اگر فکرکردن را یاد نگیریم، فرقی ندارد که چهقدر سخت تلاش میکنیم تا «بهتر بنویسیم»، در اغلب موارد شکست میخوریم.[2]
شیوههای پیچیدهی کاربردِ پیونددهندهها در زبان، برای بیانِ طبیعیِ استدلالها و توضیحها ضروری هستند. اما این شیوهها همچنین میتوانند مانعِ آن شود که فرآیندهای استدلالمان را بفهمیم و کنترل کنیم. اول از همه اینکه پیوندخوردنِ ادعاها، پیش از مرحلهی بیانِ نوشتاری آنها قرار دارد و کاملا مستقل است. بهخاطر شیوههای مختلفی که ما از زبان استفاده میکنیم، دشوار میتوان «منطقِ» گفته یا نوشتهی کسی را فهمید، و احتمالا برای ما دشوارتر خواهد بود که به شیوهای بنویسیم یا حرف بزنیم که مخاطبِ ما منطقِ دیدگاهمان را بهروشنی بفهمد. چارهی کار این است که قالب یا شیوهی نوشتاریای پیدا کنیم که میتواند استدلال را به دو بخش تقسیم کند: ادعاها و شیوهی پیونددادن آنها به یکدیگر.
ادامه دارد
◄ آنچه خواندید ترجمه بخش یکم از فصل سوم کتاب زیر است:
Matthew Allen: Smart thinking: skills for critical understanding & writing. 2nd ed. Oxford University Press 2004
بخشهای پیشین
پیشگفتار: تفکر هوشمندانه؛ در آمدی بر سنجشگری
بخش ۱ فصل ۱: تفکرِ هوشمندانه چیست؟
بخش ۲ فصل ۱: تفکر هوشمندانه را چگونه مطالعه کنیم؟
بخش ۱ فصل ۲: ادعاها، مؤلفههای کلیدی استدلال
بخش ۲ فصل ۲: ادعا و استدلال
بخش ۳ فصل ۲: ادعا، ارزش، نتیجه
نظرها
نظری وجود ندارد.