● دیدگاه
اعدام، یک مقوله مرکزی در سیاست ایرانی
محمدرضا نیکفر − اگر نخواهیم در سطح قضایا باقی بمانیم لازم است از جمله با نظر به موضعگیری نسبت به مقوله "اعدام"، دستهبندیهای سیاسی را مشخص کنیم.
احمد خاتمی، امام جمعه تهران، گفته است آنهایی که در تظاهرات اعتراضی دیماه بر حکومت شوریدند، مستحق اعدام هستند.
در عین حال در شبکههای اجتماعی مدام کامنتها و نمادهایی را میبینیم که در آن خواست اعدام خامنهای و دیگر سران رژیم مطرح شده است.
"رژیم کشتار" عنوان شایستهای برای نظام ولایی است. هرگاه این نظام در حل مشکلاتش وامیماند به "اعدام" متوسل میشود، چه در عرصه سیاست، چه در عرصه امنیت اجتماعی.
اما این رژیم چگونه بر سر کار آمد؟ با اتکا بر خیزش مردمانی که یکی از شعارهای اساسیشان این بود: ... اعدام باید گردد!
اکنون در روزهای سالگرد انقلاب به سر میبریم. نیکوست این شعار رایج در آن را هم به خاطر آوریم: ... اعدام باید گردد!
انقلاب بهمن منتقدان فراوانی یافته است. اکثر آنانی که از رژیم رویگردان شدهاند، از انقلاب هم اظهار پشیمانی میکنند. از شعار "اعدام باید گردد" هم؟
چگونه میتوان "اعدام باید گرددِ" انقلاب ۱۳۵۷، "اعدام باید گردد" طبق فتوای امام جمعه تهران، و مقوله کانونی "اعدام" در نظام قضایی جمهوری اسلامی و همچنین نظام شاهنشاهی را از هم تفکیک کرد؟ و نیز چگونه میتوان اینها را تفکیک کرد از مقوله "اعدام انقلابی" در قاموس فداییان خلق و مجاهدین خلق در پیش از انقلاب و پس از آن؟
"اعدام" مقوله مرکزی سیاست در ایران است.
اگر نخواهیم در سطح قضایا باقی بمانیم لازم است از جمله با نظر به موضعگیری نسبت به مقوله "اعدام"، دستهبندیهای سیاسی را مشخص کنیم.
مخالفت با اعدام دفاع از "حق زندگی" است و حق زندگی، حق نفس کشیدن، بر حق آزادی بیان و هر حق دیگری مقدم است.
مخالفان شکنجه فراموش نکنند: حرف آخر در شکنجه، اعدام است.
امروز در نهایت به این مسئله میرسیم: کسانی که ممکن است به تماشای مراسم اعدام بروند و همان کسان در تظاهرات علیه رژیم شرکت کنند. آیا این دو کار نقیض یکدیگر نیستند؟
آیا گروههای سیاسی آزادیخواه به این تناقض به عنوان "مسئله" مینگرند، آن هم مسئلهای کانونی؟
نظرها
محمدرضا نیکفر
این یادداشت را مایلم با سپاس از آقای دکتر عبدالکریم لاهیجی همراه کنم که از دیرباز نگران فرهنگ "اعدام باید گردد" بوده است.
شهروند
در جامعه ای که مردم تنها دو شکل از رابطه را با قدرت میشناسند یعنی که یکی بندگی است و دیگری سروری، اعدام پیام واضحی است به مخالفان، یا اطاعت کنید و یا به درک واصل میشوید. ما هنوز به زندگی با یکدیگر با احترام به تفاوتهایمان باور نداریم و تنها یا میتوانیم یا به بندگی گردن نهیم و یا دیگران را بنده خود کنیم. در شرایطی هم که زورمان نمیرسد تقیه میکنیم.
داود بهرنگ
با سلام به نظر من می توان در بارۀ "اعدام" اقدام به یک تفکیک موضوعی کرد و گفت: اعدامی که در ایران معمول است بر دو نوع است: 1) سیاسی و 2) غیر سیاسی. بی تردید اعدام از نوع سیاسی ویژۀ جوامع نابرخوردار از آزادی های سیاسی است. در جوامعی که هر گونه فعالیت سیاسی آزاد است اعدام سیاسی دارای معنا و موضوعیت نیست. بنابراین برای منتفی کردن اعدام سیاسی می توان با اساس قرار دادن بیانیۀ حقوق بشر خواستار آزادی هر گونه فعالیت سیاسی شد. در این رابطه دو گزارۀ زیر هم ارز خواهند بود: 1) من خواستار اعدام فلان کس هستم. 2) من خواستار آزادی هر گونه فعالیت سیاسی هستم. بدین لحاظ گفتن این که "من خواستار آزادی هر گونه فعالیت سیاسی در ایران هستم." بسان این است که بگوییم: "من خواستار اعدام احمد خاتمی یا هر فلان کس دیگر در ایران هستم." دیگران هم در دیگر جوامع مدنی اعدام از نوع سیاسی را با پذیرش این معنا و با پذیرش آزادی هر گونه فعالیت سیاسی از میان برداشته اند. با احترام فراوان داود بهرنگ
بندیها
آقای نیکفر در "مطلب مهم پالرمو" کامنتهای مفصلی در توضیح ماهیت و نحوه تاکتیک های این حکومت دادم. گفتم به دو چهره داریم از نظام ولایت فقیه مطلقه، در اسم ظاهری جمهوری اسلامی ایران است (یک چههر واقعی که در تریبون هیا نظام حمعه از سوری نمایندگان خامنه ای و ارکان نظام مثل سران سپاه و بسیج و عناصر جنایتکار ش اتس و از جمله در روزنامه کیهان و رسانه های سپاه، اخیرا دروغهای شاخدار و در عین حال انواع فحاشی و تحقیر و اتهام به مردم میدهند و یک نمونه اش اخیرا اتهام کاسبکرای به خانم مسیح علی نژاد استف وقاحت و نانجیبی اینها به بینید که به کسی دارد کار رسانه یا و خبرنگاری میکند و در عرض 4 سال رسانه های خارجی قرارداد همکاری حرفه ای دارد مثل صدای امریکا قرارداد رسمی دارد و مثل هر انسانی نیازمند کار است و درر شته حرفه ای خودش دارد فعالیت می کند، در امرکیا تا جایی می دانم قانون مشخص است، اگر این عکسهایی شما سپاه سایبری منتش ررکدی و به حساب می خواهید خانم غلی نزاد خراب یند، همه نشان میدهد دولت امرکیا و خانم علی نز/اد کاملا شففا هستند و قانونی و طبق نرم های رحفه ای دارند همکرای رسانه ای میک کنند! وی برای کار حرفه ای رسانه ای حقوق گرفته است، اما شما سایبری ها حکومت ظلم وفساد ولایی می گویید کاسبی. اتفاق این نشان میسدهد خانم علی نژاد بر شماها مزدوران سپاه سایبری عملکردش شففا است، او دارد کرا خبرنگاری و تحلیلگری رسانه ای انجام میدهد در عرض 4 سال حدود 200 هزار دلار و اندی گرفته که می شود سالی 50 هزار دلار و ماهی 4 هزار دلار برای کی خبرنگار وتحلیلگر باسابقه در امریکا این درامد بسیار معمولی است (در رامیکا باری یک کاگر ساده ساعتی 20 دلار دستمزد میدهند!)، شما مزدوران سپاه سایبری و بقیه مزدروان بیادیبگوید چه قدر رانت و وام و پول مخفی و گرفتید برای سرکوب اعتراضات و حق طلبی مردم ایران ؟ اوج هنر شما این است کسی مثل تار بهشتی کارگر مظلوم بیگردید تحویل جلادان بدهید تا با شکنجه بکشندندش! شما سایبری هیا حکومت علم و دانششان در خدمت ییک از بدرتین دیکتاتوری ظالم وفاسد جهان قررا داده اید و داردی با کشتن انسان ها درامد کسب می یکند درحالی که خانم علی نژاد فوق دارد می گوید مردم ایران هم بشر هستند و حقوق بشر دارند ! )، از این نظام و حکومت با اسلامی غیر رسمی چون نظام ولایی، نظام اخوندی، ... یا می شود همه صفات و وجوهی از یک ماهیت و سرشت است.
بندیها
از نظر من، نظام ولایی و یا حکومت مذهبی ولایی (و یا اسم صفتی که بهش میدهند)، در اصل یک فرقه شبه مذهبی به دشت ضد بشری و انحرافی مذهب شیعه امامیه است، دقت کنید منظور صرفا شیعه و یا اسلام نیست، دقیقا حکومت ولایی یک فرقه خاص از شیعه امامیه است، در این فرقه که سرموسس خمینی بود هم اکنون خامنه ای و بقیه شرکای اخوند و غیراخوندش آن را کاملتر و مفصلتر کرده اند، از دین اسلام و مذهب تشیع امامیه سوء استفاده کرده، و آن را با انواع رذالتهای ضد بشری که نمونه های از آن در کتابهای ماکیاولی و دیگر آثار این چنین از نظریه پردازان حکومت جنگل مانند نازیها و کمونیست های شوروری... گفته و با کمک مزدورانی که در رشته های علوم انسانی چون فلسفه، روان شناسی، امور فرهنگی، از شاعران تا نویسدگان داستانی کتب کودک و غیره یک فرقه خاص درست کرده است که من آن را فرقه ولایی می نامم موقتا !
بندیها
یادم میاید از دوران کودکی ما را شسشتوی مغزی می دانند در مدراس، از حمله رضارهگذر هر روز جمعه می امد داستانهایی می گفت بسیار رحفه ای و به طور حرفه ای ورونشناختی عقای فرقه ولایی برای مردم وبویژه نوجانان به شکل داستان القاء می رکد، از جمله یکی از مهمترنی ستونهای هویت فرقه ولاییف یعنی نابودی ااسارئیل، می گفت در داستان خیاییل همه بچه های جهان سالام به سمت اسرائیل رهسپار هستند و میلیون نفر از بچه های جزایر اندونزی سوار با قایق به سمت فلسطین حرکت می کنند.. از این خزعبلات، ماهارا 40 سعی کردند مغزشویی کنند و باور کنیم باید اسرائیل نابود کنیم! در حالی که اصلا اسرائیلی ها با ما تاز زمان روی کرا امدن حکومت ولایی با ایارنانیان دوست بودند و اساس یهودیان برای ایرانیان ( پارسیان) احترام فوق العاده قائلند چون معتقدند و می گویند کورش ناجی ملت یهود بوده، اصلا ما ایرانی ها و اسرائیلی ها هیچ تضاد منافع ژئوپلتیک و حتی اعتقادی نداریم، اساسا اسرائیلی ها هم اکنون این حکومت ولایی برافتد بلافاصله دست دوستی و صلح دراز می کنند چون اصلا دلیلی برای دشمنی وجود ندارد میان ما ایرانی ها اسرائیلی ها! اسرائیلی برای صلح با کشور مصر، سینا را به مصر بازگردانند که سه برابر اسرائیل بود و بنظرم اسرائیل اساسا دنبال توسعه ارضی نیستند دیگر و اصلا نیز قصد طمع به جغرافیای امروز ایارن ندراند و اصلا نیازی هم ندارند! مردمان ایران دلیلی ندارند با مردم یهود و اسرایئل جنگ کنند! اما این حکومت ولایی 40 سال به دروغ به ما می گوید اسرائییل ها دشمن مردم ایران و مسلمان و بخصوص شیعیان هستند! در حالی آنها حتی از تمام لنبان عقب نیشینی کردند! تازه لبنان به ما ربطی ندارد! این حزب الهه است که دارد تحریک می کند اسرائیل به حمله لبنان! اصلا اگر حزب اله ادعای حفاظت لبنان درا بایست به ارتش لبنان ملحق شود و نیورهیاش تحت حکومت لبنان دربیاورد و نه مثل یک باند مافیای در لبنان عمل کند!
بندیها
در این فرقه (نظام ولایی ) که وژن بروز شده و اهریمنی تر مکاتب ضدی از نازیسم تا ماکیاولیسم می توان توصیفش کرد، هر نوع روش و وسیله برای رسیدن به هدف موجه و قابل اجرا است. وقتی علم الهدی از اعدام می گوید ، دقیقا دارد نیت و هدف و خواست خامنه ای را می گوید، خامنه ای دارد از زبان این نوچه هایش می گوید ای مردم ایران اگر بخواهیم حکومت آکنده ظلم وفساد من را نابود کنند به کوچک و بزرگتان رحم نمی کنیم و همه تان را می کشیم، خامنه ای از طریق متجاوزان کهریزک می گوید به نوامیس شما رحم نمی کنیم، خامنه ای با حمایت از سعید طوسی دارد می گوید به هیچ نوع اخلاقی پای بند نیست!.... حال سوال این است با این هیولایی که چنین از کسوت التزام به اخلاق انسانیت خارج شده است مردم بایست به با آن ملایمت کنند و دل رحمی برخورد کنند؟ کسی می گوید شما می کشم ، مردم دستهایشان بالا ببرند و بگویند بیا هر طور دلت خواست با مار فتار کند؟ بیا به تجواز کن، بیا ما شکنجه کن، شلاق بزن، دستمان قطع کن، ما را بکش! چون ما معتقدیم اینها بد است؟! پس حق طبیعی دفاع از حیات خودمان چی می شود؟ در برابر کسی در صصد کشتن ما است بایست ماقبل به مثل کرد آقای نیکفر، اگر ادای ترسوها و این مسیح بازا ها در بیاورید یکایک مار را قتل عام خواهد کرد. بایست این هیولا بداند اگر دست به حشونت و جنایت بزند توان سنگینشرا خود و دودمانش بیاد بدهند. جنایتکاران اگر بدانند در مقابل جنایت مجازاتی نخواهند دید بیشتر و بیشتر هار می شوند! زور توحش بایست مقابله مثل کرد. انتقام گرفتن حق طبیعی است.
بندیها
برای درک درستی ها گفتم بفرمایید حتما کامنتهای این مطلب بخوانید لطفا: جزئیاتی از کنوانسیون پالرمو – بهانهجویی آمریکاییها انگیزه پیوستن ایران؟ ***
کارگر
یکی این شعار “اعدام باید گردد" و دیگری شعار "می کشم, می کشم, هر که برادرم کشت!" از وقیح ترین و سبکسرانه ترین الفاظ در فرهنگ سیاسیِ مردسالارانه و شدیدا خشن و قهرآمیز آریایی- اسلامی ما می باشد. طنز تلخ و تاریک جریان در این است که اکثر اوقات شخص کشته شده مونث است, اما حتا در جریان این خونخواهی وحشیانه نیز جنسیتش در این فرهنگ مردسالارانه نفی می شود! پر واضح که اولین گام باید از سوی تمامی جریانات, گرایشات, گروه ها و احزاب سیاسی در لغو فوری مجازات اعدام باشد, و با امید آنکه چنین موضع گیری از سوی تمامی تشکلات سیاسی کشور مقدمه ای باشد بر زوال و از بین بردن مقولهء اعدام در ایران و زدودن فرهنگ خشونت و قهر در کل جامعه. "آریایی- اسلامی": به نقل از استاد محمد قائد. البته ایشان بیشتر از چنین واژگانی در وصف "نیرنگستان آریایی- اسلامی " استفاده می کند.
ایرانی
اعدام چرا باید همه سران تحویل دادگاه اسلامی خودشون در عربستان داده بشن تا برابر شرع مقدس خودشون ذبح بشن . ما که از اسلام سر در نمی اریم ولی اسلامیون باید با قوانین خودشون در مهد اسلام محاکمه بشن
دیخماتور
اگر اعدام نباشه پس با مخالفان چه کنیم؟؟
شهروند
دوست گرامی دیخماتور: آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا
کارگر
جناب "بندی ها", با کمال احترام به نظر می رسد که آن دوران تحت تاثیر تبلیغات رژیم قرار گرفتن و "شسشتوی مغزی" هنوزم که هنوزه کاملا از بین نرفته و کماکان ذهنیات "می کشم, می کشم, هر که برادرم کشت" به جای خود باقی و غالب است. که این جای بسیاری تاسف و تامل است.
فردوست نا امید
جناب "کارگر " به جناب “بندی ها” طعنه زدی، اما وی حقیقت را می گوید، در جنگ و مبارزه اصل حق مقابل به مثل و حق انتقام باید باشد. شماها شاید یا هنوز سرو کارتان به این جلادان ادمکش نیفتاده و یا خارج تشریف دارید! و تز های تخیلی و آرمانی می دهید. مثلا اگر اسرائیلی ها می خواستند در مقابل تروریستهای فلسطینی که جنایت های مثل کشتار ورزشکارن در مونیخ انجام دادند به همان روش دنبال کردن نازی ها ادامه دهند و انها بربایند و بعد بیاند محاکمه کنند می دانید اصلا امکانش نبود! آنها پراگماتیک و عمل گرایانه بر طبق قانون حق مقابل به مثل عمل کردند و ترورهای کور فلسطینی ها را با ضربات مهلک تاکنون جواب دادند به طور ی کمتر الان فلسطینی ها تروریست جرات می کنند یهودیان یا اسرائیل ها ترور کور کرده و بکشند چون می دانند اسارئیلی جواب کوبنده بهشان می دهند! اگر غیر از این کرده بودند تا حال هیچ اسرائیلی و یهودی از دست تروریستهای فلسطینی ها زنده نمانده بود و الانم اسرائیلی نبود چون ترویستهای فلسطینی اصلا یهودی در دنیا باقی نمی گذاشتند! همین کار داعشی ها که اسیر کشی می کنند! بایست بدانید حکومت ولایی بدتر از داعشی ها است، چرا که علاوه داعشی بودن، مزور و نیرنگ باز است. روش اینها همین طوری است سگنال می فرستند با توجه بازخورد تصمیم به کشتار می گیرند و اگر پاشخ محکم دریافت نکنند ابائیی از کشتار و قتل عام میلیون نفر ندارند! ، ایجاد رعب و وحشت و ترور... اگر سپایه و بسیجی بداند هز جناییت کند او دودمانش آسیبی نمی بیند مطمئنا هارتر و وحشی تر می شود.
فردوست نا امید
حق حیات محترم است، تا جایی که طرف مقابل هم حداقل هایی را رعایت کند، اسیرکشی و کشتن معترضانی که مرتکب قتل نشده اند به توجیهات داعشی امثال امام جمعمه حکومت را نمی شود جدی نگرفت! وقتی یک معترض که صرفا چند مطلب نوشتاری در وبلاگش گذاشته مانند ستار بهشتی را را مظلومانه می کشند، می خوایهد در مقبال این وحشی گری، بگویید باشه ما بعدا خوب کشتار رکدید و ارگ سالها بعد توانتیم حکومت شما سرنگون کنمی شما محاکمه و به حبس ابد محکوم میکینم! شما هنوز ماهیت کارهای ضد اطلاعات حکومت ولایی را درک نکردی گویا؟!، وقتی رژیم می خواهد دلار گران کند تا از جیب مردم کسری بودجه اش تامین کند در سایتهای مثل تابنک محسن رضایی سیگنال اول به دلالها و صراف ها جامعه می دهد! وقتی بخواهد ترور و وحشت اعلام کند آتش به اختیار اعلام می کند! وقتی بخواهد کشتار کند از تریبون نماز جمعمه یا کیهان و سایت های سپاه اعلام می کند و گاه در قالب کامنت درهمین سایت ها. مطمئن باشید اینها دارند سیگنال می فرستند و اگر مردم مبارز سستی و از این پاستوریزه بازی ها دربیاورند، کشتار زندانیان مثل دهه 13660 شورع میکنند، گفته 5 هزار نفر گرفتند و ادعا می کنند صدها نفر هنوز اسیر هستند، این خطر هست برنامه کشتار دهه 1360 را تکرار کنند!
فردوست نا امید
در سایت های سپاه و امثالهم کوچکترین تهدید به هر شخصی حتی امریکایی ها را سانسور می شود، اما خودم بارها از کسانی کامنت گذاشتن خواندم در همین رسانه های سپاه و اخوندهای حکومتی، که صراحتا از اعدام مخالفان می گویند، اگر همه مردم مبارزه مثل شما پاستوریزه بازی دربیاورند، حکومت صدها انسان مظلوم کشته مثل ستار بهشتی ظرف چند روی دست مردم می گذارد. این حکومت جز زبان زور هیچی نمی فهمد. این داستان محاکمه حبس و ابد مال بعد از جنگ است و من هم مخالف خشونت هستم، اما در جنگ حلوا پخش نمی کنند و اگر خواسته باشد طرف مقابل توحش و کشتار کند ، مردم حق دفاع از خودشان دارند. من که مبارز نیستم، اما باید این حقیقت بگویم. دنیا واقعی کنون دنیای جنگلی است. در این دنیا حکومتهای مثل ایران، اساسا خودشان را صاحب جان و مال و ناموس مردم می دانند و به خودشان اجازه میدهند هر کاری با جان و مال و ناموس مردم بکنند! پس این مردم حق دفاع و مقابله به مثل و انتقام دارند. الان حکومت رسما جنگ و مبارزه و قیام را بر مردم تحمیل کرده. کسانی که مبارزه می کنند حق دفاع مشروع دارند، اگر حکومت دست به اسیرکشی بزند و یا تجاوز مثل قبل، کسانی که صدمه می بینند و یا عزیزان و هم رزمانشان مورد قتل در اسارت یا تجاوز قرار می گیرند، طبق اصول جنگ طبیعی حق مقابل به مثل و انتقام دارند. بخصوص الان می بینم ابرقدرتها در شورای امنیت می گیوند این اتفاقا داخلی است مثل روسیه! یعنی ممکن است اتفاقی مثل روهینگیا در ایران این اخوندها و سپاهی وبسیجی ها راه بیندازند و روسیه و چین حمایت کرده و هر گونه اقدام بین المللی وتو کند! این دنیا جنگلی ما است! این دنیا واقعی وحشی ما است! شما در کدام دنیای تخیلی زندگی می کنید؟!
اژدهاکشان
آقیا نیکفر لطفا به انتقادهایی که می شود توجه کند،باز انتشار لینک های داخلی سایت شما ، در راستای کوتاه نویسی است و اینکه کامنت گذار می خواهد یک دید بسیار مهم بدهد که داری مقدمات و یش زمینه است و بهتر می بیند بی خودی دارز نویسی نکند. من نوعی کامنت گذار به دلایل محذورات شخصی مجبور با نام مستعار و اینگونه بنویسم، قطعا اگر امنیت داشتم آزادتر و مشخص تر می نوشتم. برخی دارند سخن های به ظاهر انسان دوستانه می زنند، اقای گنجی تزهای تخیلی مبارزه مسالمت آمیز و گاندی ورا می دهد، کاربر با نام مستعار "شورش بر اژدهاک" زحمت کشیده و مفصل بر رد نظریات امثال اکبر نجی گفتهف خب کی میاید می یگود چرا ادیت نکردی! جناب طرف مشخص است تندنویسی میکند و دو دستی تایپ میکند و این اغلاط تایپی استو از دستش در رفته و خیلی ها این مشکل تایپ را دارند، شما اصل داستان دریاب! و مشخص است بارها ادیت کرده از روی متن می توان فهمید شخص کلی مطالعه داشته و کاملا بر احاطه موضع، اهمیت داده به آقای گنجی و دارد اشتابهات امثال او را در اتخاذ راهبردصحیح مبارزه برای عدالت-دموکراسی خواهی متذکر می شود.
اژدهاکشان
مبارازتی که 40 سالست بی نیتجه مانده و اخر سر ایران را تبدیل به بدتر از سوریه کرده! ایران امروز وضعش از سوریه بدتر است! چون سوریه خراب شد و ویران و خون داد ولی بالاخره لااقل یک سومش آزاد شده ! اما در ایارن، حکومت ولایی اخوندی و عوامل جنایتکارش از طرق مختلف مثل کشتار و تدوام جنگ 8 ساله و .. صدها هزار ایارنی مستقیما کشتند و میلیون نفر را اوراه کردند! بیش از دو هزار میلیارد دلار خسارت به هستی کشور ایارن زدند و سه نل را از ندگی معمولی محروم کردند! ایران صد درصد در اخیتار بدترین دیکتاتور ی تاریخ معاصر است/ دیکتاتوری مذهبی به طور کل و به اخص دیکتاتوری ولای در ایران بدترین نوع دیکتاتور ی است و برخلاف ادعای امثال اقای گنجی، هیچ دیکتاتوری در تاریخ بدتر از دیکتاتوری مذهبی مثل نظام ولایی نمی شناسم! یک دیکتاتوری به مراتب بدتر داعش و خطرناکتر و تمام شواهد حاکی است احتمالا با مواد ساخت سلاحهای کشتار جمعی از قبیل شیمیایی و میکروبی و هسته ای دست یافته است و مجهز به موشکهای دوربرد است ! این حکومت به چنان حدی از خطر میلیتاریستی رسیده که ابرقدرتی مثل امریکا یا اسرائیل دست به عصا در مقابلش عمل می کنند! یکی بالاخره باید حقایق بگوید. من نوعی هم می بینم کمتر کسی جرات کند این حقایق بگوید و رک شرایط موجود تحلیل واقعی کند!
اژدهاکشان
حکومت ولایی که ابرقدرتهای مثل روسیه و چین متاسفانه پشتیبانی اش می کنند و اگر فجایعی کشتار جمعی مثل صدام به راه به اندزاد بعید است تا سالها کسی کاری اش بیگرد! در واقع صدام تا زمانی به کویت حمله نکرده بود (درست زمانی که جنگ سرد خاتمه یافته بود و فرصت خاصی بدست امریکا امد که یکی از دشمنان اسرائیل از سر راه بردارد و الان متاسفانه این فرصت نیست چندان و ما شاهد بی تفاوتی و مماشات اروپا و اغلب کشورها در برابر جنایات حکومت ولایی هستیم!)هیچ هیچ ابرقدرتی صدام را بخاطر جنایت استفاده از سلاح شیمیایی علیه مردم ایران و کرد محاکمه و تنبیه نکرد تا اینکه آن شرایط خاص حمله به کویت و همزمانی با اضمحالال شوروی یپش امد! این حقیقت تلخ است الان مردم ایران به تنها هستند و حمی عملی جدی ندارند حتی امریکا! امریکا و اسرائیل هم گویا مشکل اصلی شان دشمنی حکومت ولایی است با آنها و نه مسئله دیکتاتوری ظلم فساد بر مردم ایران! از نوع واکنش ترامپ و اینکه این قدر قطره چکانی تحریم میکند و در این قضایا امریکا هم مسئله نقض حقوق بشر در ایران جدی دنبال نمی کند!
اژدهاکشان
با این شرایط مبارزه حتی در حد دختران خیابان انقلاب هم می تواند هزینه سنگینی به مردم تحمیل کند این حکومت ظالم و فاسد جنایتکار. بر طبق روال همیشگی، وقتی احمد خاتمی غیر مستقیم نظر ارکان وسران نظام و از جمله خامنه ای از تریبون نماز جمعه می گوید و دارد به صارحت مردم تهید به کشتار می کند فقط بخاطر تظاهرات! بهانه مشکوک اتش زدن چندجا و یا سطل اشغال را باغی و حکم اعدام میدهد! ما همین توجیهات برای جلادانش در قضیه کشتار 1367 و ترور قتل های زنجیره ای دیدیم. این خطر هست که اتفاقت گذشت تکرار شود! و حالا عده ای دارند می گویند نه مقابله به مثل و انتقام کار خشنی است! عجبا! یعنی مردم دست بسته باشند؟ با این وجود دیگر کسی جرات خواهد کوچکترنی اعتراضی کند؟! دیگر با این وضعیت جنایتکاران مزدور حکومت ولایی از چه چیزی برتسند؟ چونکه عده ای میگیوند انها هر کاری دلشان خواست بکنند ولی مردم کرای نکنند! شاید در اینده اگر حکومت ساقط شود انها محاکمه کنند و به حبس محکوم شوند! من یک ماه است در پی سفر شاهرودی دیدم عده ای گفتند این مبارزه مسالمت آمیز خوب و موثر است که پیگرد قانونی جنایتکاران و دزدادن حکومت ولایی را در خراج مردم و اپوزیسین خارج دنبال کنند. متاسفانه تقریبا فراموش شده این پیشنهاد ! آیا این فراموشی عمدی است و یا نشان می دهد بخش بزرگی از اپوزیسوین قلابی هستند و یا این قدر ابهت تروریستی حکومت ولایی در خارج بالاست و یا کشورهای خارجی مثل اروپا اجازه نمی دهند جنایاتکاران و دزدان صروت عمومی مردم ایران پیگرد شوند؟ چه کسی بایست بیاد اینها رل جواب بدهد، اقا ی نیکفر یا آقای گنجی که دم از مبارزه مسالمت آمیز می زنند شماها سالها در خارج هستید و حتما جواب سوالهای مرا بایست بدانید و بدهید.
سعید عهدی
در اینکه در ایران حقوق اولیه انسانی نقض میشود شکی نیست و جستجوی راه حل با این پرداختنها تنها مبنای مجوز وجود این سایت ظاهرا وزین که بخش اندیشه هم دارد میتواند باشد. کمی بی ارتباطی با موضوعی که ذهن شما را اشغال کرده است اینجا میتواند ماهیت مبنایی شما راو سردبیر محترم شما را برای مخاطبانتان بتصویر بکشد ؛ آیا شما معتقدید که در همین آلمان شما ، حقوق اولیه انسانی ممکن است نقض شود ؟ عمل شما میگوید ممتنع است و میخواهید نظریه های دوقطبی چپ و راست یا بطور کلی شمال و جنوب را در جای پرداختن به پاسخ پرسشی که پس از ممکن بودن نقض حقوق بشر در آلمان پیش می آید بخورد مخاطبانتان بدهید تا با علت اصلی ریشه های وجودیتان در آلمان کسی آشنا نشود . پرسش دیگری که پیش می آید ؛ اگر ممکن است در آلمان هم حقوق اولیه انسانی نقض شود ، پرداختن به آن برای شما مشکل آفرین تر است یا چشم بر آن بستن؟ پاسخ سرراست این است که شما ادامه حیاتتان بعنوان رسانه در آلمان در گرو دفن کردن نقض حقوق اولیه انسانی در آلمان می باشد و احتمالا با عدم پرداختن به آن است میتوانید به آن حیات ادامه دهید . فراموش نکنید که AFD هنوز اپوزیسیون در این کشور است که دیگر زمانی که بقدرت رسید، شما باید برای ادامه حیاتتان دالّ های کاملا دیگری داشته باشید . غرض این بود که وقتی چون در این کامنت به شما اطلاع داده شد که حکومت آلما یک کودک ایرانی را در فرانکفورت ربوده است ، مخاطب نوازی کنید و در صورتی که این کامنت راانتشار دادید هم از عدم توجه خود به آن بعنوان یک خبر ،یا همان آبیاری ریشه های وجودی خود در اینجا خبر بدهید. یا همان اینجا یاوری ناقضان حقوق بشر در بیخ گوشتان و در مقابل ناقضان حقوق بشر در کشور مبدأتان .سعید عهدی ــ 05.02.2018
کوین
ضمن احترام به نظر همهء دوستان ، خواهشی دارم : لطفا در نگارش مطلب و کامنت حتی الامکان رعایت قواعد املا و انشا را بفرمایید . نه به خاطر خواست بنده ، بلکه بدلیل احترام به نظر خود . تا خوانده و موثر واقع شوند . گاه خواندن نظر برخی دوستان شبیه حلِ جدول می شود و باید چند بار یک جمله را خواند تا گزبنهء مناسب برای یک کلمه را یافت . سپاس از همهء دوستان
کوین
در تکمیل سخنان جناب نیکفر : ۱- تاریخ خونبار سرزمین ایران پر است از حکام فاسد و جنایتکار که بی محابا می گرفتند و زجرکش یا اعدام می کردند و دستِ عُمّال ِ دنی و لاقید خود را برای هرگونه عمل ننگینی باز می گذاشتند ، به فرمودهء رهبر : آتش به اختیار . با گذشتِ سالیان متمادی و به همین منوال ، متاسفانه این قساوت نه تنها وارد فرهنگ عامه شد بل عکس العملِ خود را نیز به فرهنگ ما افزود . یعنی همان انتقام یا قصاص یا هر نامِ دیگر. لذا قرنها شقاوت و خونریزی را نمیتوان در یک مقطعِ کوتاه از حافظهء مردم زدود و بگوییم از حالا دیگر مبارزهء مدنی و عاری از خشونت . ۲- صحبت از حذف اعدام و مجازات مرگ از سوی عامهء مردم به عفو تعبیر می شود. در حالیکه حق محاکمهء جنایتکاران و دادخواهی از ایشان در تمام دنیا به رسمیت شناخته می شود، البته با رعایت قوانین و موازین انسانی . ۳- گاه یک جمله یا استدلال ساده از سوی ستمدیدگان به اندازهء یک کتابِ قانون کارکرد دارد . مثلا : شکنجهء یک شکنجه گر ، عینِ عدالت است . جالب اینکه قانون فعلیِ مجازاتِ اسلامی کاملا بر این تفکر صحه می گذارد. ۴- وقتی کوچکترین حرکتِ اعتراضی با شدیدترین و و حشیانه ترین پاسخ از سوی نظام مواجه می شود ، چگونه انتظار رفتار مدنی و مسالمت جویانه را داشته باشیم ، آنهم کاملا عاری از انواع و اّشکالِ خشونت . به امیدِ صلح و جهانی عاری از خشونت
ايزيرتا
زمانى كه كوردها را اعدام مى كردن ، همه تون ساكت بودين . خواستن ازادى براى خود و به زنجير شدن ديگرى براى ديگرى. اميدوارم راديو زمانه اين رو چاپ كند .
عابر پیاده
اول از همه، درود بر نویسنده ی یادداشت، جناب آقای نیکفر، معلم من از سالیانِ دراز ، از دورانِ نیلگونِ علیه السلام و «اخلاق، خشونت، جامعه مدنی» اما بعد: من (ما: چپِ پیشرو، لیبرتارین ها و دموکرات ها)، هنوز باز هم باید شاگردی تان را بکنیم، نه صرفا برای ابراز نظرات نادر ، آموزنده و تیزبینانه و مواضع نظری تان، بل در «انصاف ورزی تان»؛ آنجا که با وجود «من هنوز هم چپ هستم» تان. می نویسید: «چگونه میتوان “اعدام باید گرددِ” انقلاب ۱۳۵۷، “اعدام باید گردد” طبق فتوای امام جمعه تهران، و مقوله کانونی “اعدام” در نظام قضایی جمهوری اسلامی و همچنین نظام شاهنشاهی را از هم تفکیک کرد؟ و نیز چگونه میتوان اینها را تفکیک کرد از مقوله ی“اعدام انقلابی” در قاموس فداییان خلق و مجاهدین خلق، در پیش از انقلاب و پس از آن؟» همین که جسارت نقد بازتابی می ورزید و از خود و «من»ها شروع می کنید، مدرسِ مسیله آموزِ ما چپ ها می شوید، و ای کاش که «خوش» شاگردانی باشیم، هر چند که تا به حال نشان داده ایم که شاگردانِ خوبی در مسیر انصاف ورزی و مدارا و نقد بازتابی نبوده ایم و همهنگام، همین انتظار را از دیگران داشته ایم. در ضمن، سعه ی صدرتان را در هنگامِ خواندن و شنیدنِ بعضی نظراتِ مغشوش و شلخته- نویسانه ی مخاطبان تان آرزومندم. من هم مثل بعضی از خوانندگان تان (چه در اینجا و چه در نیلگون)، از خواندن این کامنت ها رنج می برم، چون بر خلاف قدرشناسی است. امیدوارم با احتیاط بیشتر در گفتن ها و نوشتن ها، از نوشته های حاصل از همدلی نوع دوستانه ی نویسندگان و متفکران ِ خوش فکر، قدردانی کنیم. جانِ تان شاد باد، با احترام، شاگردِ دیرینِ شما، خواهشمندم این پیام را حتما برای نویسنده (جناب آقای نیکفر) هم بفرستید.
عابر پیاده
جنابِ آقای / سرکار خانمِ بندی، فردوستِ ناامید، اژدهاکشان، سعید عهدی، یا هر کسِ واقعی ای که هستید، لطفا رعایتِ حالِ دیگران را بکنید، لطفا رعایتِ حالِ نویسندگان را بکنید، لطفا رعایتِ حال و فضای سایت را بکنید. درست است که آزادیم که حرف بزنیم، اما «به وقتِ ضرورت و به قدرِ ضرورت» و با احترام به حق خواننده در فهمِ بلافاصله ی نظرِ شما، بعنی پایبندی به ایجاز و ساده نویسی. ببینید، صدای «کوین» گرامی را هم در آوردهاید، طوری که نمی داند نظرتان را بخواند، یا معما حل کند! حداقل به او رحم کنید. بله! قرار نیست در این جا، طوفانِ فکری راه بیندازیم یا «سالادِ کلمات» هم بزنیم! با تشکر و احترام