ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● بحثگاه

نظر شما درباره شعار "اعدام باید گردد" چیست؟

آیا شعار "اعدام باید گردد" شاخص تداوم وضعیت نیست، حتا اگر وضعیت ظاهرا عوض شود؟ در بحث شرکت کنید.

"اعدام باید گردد!" − آیا تاریخ تکرار می‌شود؟

تصویر زمینه: برشی از یک تصویر رایج در شبکه‌های اجتماعی که خامنه‌ای را به صورت حلق‌آویز نشان می‌دهد و جمعیت دارند در میدان آزادی هورا می‌کشند. آیا این هوراکشان با آرزوی اعدام، به آزادی دست خواهند یافت؟

حتما شما هم در پست‌ها و کامنت‌های فیس‌بوک و دیگر شبکه‌های اجتماعی مشاهده کرده‌اید: تصویری از خامنه‌ای که حلق‌آویز شده است.

تقاضای اعدام این و آن مدام دیده می‌شود. نکته مهم این است که کسانی که این گونه بر طبل "اعدام باید گردد" می‌کوبند، از منتقدان وضعیت هستند، از منتقدان نظام اجبار، توهین  و سرکوب.

نظر شما چیست:

  • آیا شعار "اعدام باید گردد" شاخص تداوم وضعیت نیست، حتا اگر وضعیت ظاهرا عوض شود؟
  • اگر طرفدار "شعار اعدام باید گردد" هستید، چگونه این طرفداری را توجیه می‌کنید و فکر نمی‌کنید دارید استبداد دیگری را به جای نظام فعلی می‌نشانید؟
  • اگر مخالفید، آیا با نفس اعدام مخالفید یا فقط با اعدام سیاسی؟
  • اگر با نفس مجازات اعدام موافق‌اید اما با اعدام سیاسی مشکل دارید، چگونه اعدام سیاسی را مستثنا می‌کنید؟

لطفا با گذاشتن کامنت در این بحث شرکت کنید.

در همین زمینه:

پیام‌های مرتبط با این بحث در فیسبوک زمانه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • قنبری

    من اولا با نفس اعدام مخالف هستم ثانیا و مخصوصا با اعدامهای سیاسی که خشونت را نهادینه و بازتولید می کند. به نظر من بعد از گرفتن حکومت از حاکمان فعلی نباید هیچگونه خشونتی در مورد آنها اعمال کرد. اعمال خشونت از هر نوعش دو نتیجه منفی در بر دارد. اولا که خشونت را وسیله ای برای کاشتن تخم کینه برای بازماندگان و هوادارن حاکمیت قبلی می کند و یک گروه تندرو رادیگال به وجود می آورد که خواهان انتقام است و قطعا آنها هم روزی همین رفتار را با حاکمیت فعلی خواهند کرد. ثانیا این ابزار یعنی اعدام به روشی دائمی برای برخورد با مخالفان تبدیل خواهد شد و حکومت جدید اجازه پیدا خواهد کرد با مخالفین خودش به همین روش برخورد کند. یعنی انقلاب به انحراف کشیده می شود. درحالی که منظور ما ا ز انقلاب برقراری یک صلح پایدار براساس آزادی همه هستیم. حتی کسانی که از حاکمیت برکنار شده اند. ما انتقام را تبلیغ و ترویج نمی کنیم ما خواهان ترویج دید خوش بینانه و انسانی به همه حتی دشمنان خود هستیم. انقلابی که با خشم و کینه و انتقامجویی پا بگیرد نمی تواند شعار صلاح و خیر خواهی و آزادی بدهد.

  • جامعه زمانه

    کامنتگذار گرامی، قنبری، عده‌ای به عکس شما معتقدند برقرار شدن عدالت تنها با اعدام شدن خامنه‎ای به عنوان عامل اصلی همه جنایت‎هایی که از زمان رهبری او انجام شده، ممکن است. به نظر شما/ دیگر کاربران، راه برقرار کردن عدالت چیست تا چوبه‌های دار برپا نشوند؟ با احترام،

  • 42 ساله مجرد

    عمر من تقریبا برابر با عمر این نظام است. سربزای رفتم و تاکنون معقولو اخلاقی و قانونی نزدگی کردم وو یک بار هم تخلف و دستگیر وز ندانی و محکوم در این کشور نشدم! با وجودی 20 سال است هرگز در انتخابتی شرکت نکردم و مخالف این حکومتم و خواهان برقراری رژیم سکولار دمورکاسی هستم. اما مخالف اعدام و کشتن هستم حتی دشمنم. اگر من توقع دارم حکومت حق خیات من نوعی و هم نوعان را رعایت کنم پس متقبلا من نیز باید این حق برای طرف مقابلم هستم. اگر خدایی نکرده روزی حکومت انقلاب براندازی بر مردم تحیمل کرد (در عمل مردم دارد ودار به انقلاب براندزی میک ند با تدوام ظلم و فسادش!) مردم و حکومت انقابی برانداز حق ندارند هیچ کسی اعدام یا به هر شکلی بکشند، مگر در دفاع از خود و در صحنه مثل حمله و جنگ! در صورت پیروزی انقلاب برندازی باید سران جنایتکار محاکمه شوند و انهایی مرتکب قتل مردم شده اند به حبس ابد محوم شوند. این رسم انسان کشی توحش است و باید از تمدن بشریت محو شود.

  • روزبه

    دوست عزیز آقا یا خانم «جامعه زمانه » اعدام افراد مفتخور تنبل و ذالو سفت مثل خامنه ای و علم الهدی و مکارم و امثالهم عدالت نیست مجازات واقعی و دراززمدت کار با اعمال شاقه و تحمل زجر زندگی با کمترین امکانات در بد آب و هوا ترین نقطه کشور است تا نه یکبار بلکه هر روز آرزوی مرگ کنند از سختی کار و از گرسنگی مستمر و دستهای تاول زده و درد کمر و سوزش عرق کار شاق ولی بخاطر باورشان به حرام بود خود کشی نمیتواند خود را بکشند اگر هم خودکشی بکنند حتی باید نجاتشان داد تا به زندگی ننگین و سختشان ادامه بدهند.تا بفهمند مردم بدبخت در عرض این سالها چه ها کشیده اند وقتی آنها پولهای مردم را در سوریه و لبنان وووو یا حوزه های علمیه وووو حیف و میل می کردند در حالی که مردم ایران گرسنه میخوابیند. مردمی که بخاطر عدم توان مالی در مقابل چشمشان کودک یا همسرشان جان میبازد و آقایان به آلمان و انگلستان یا امریکا تشریف میبردند برای استفاده از بهترین خدمات درمانی یا کسی بخاطر نداری و گرسنگی دست بدزدی نان یا گوسفند میزند و دستشان قطع میشود.

  • جامعه زمانه

    روزبه عزیز، این خواست شما آیا عدالت است یا انتقام‎جویی؟ با همین استدلال‎های شما، کسانی می‎گویند هر چه سریع‎تر نابودشان کنیم تا دیگر چشم‎مان به ایشان نیفتد. در مقابل آن‌ها که چنین استدلال می‎کنند چه باید گفت؟ با مهر،

  • روزبه

    دوست عزیز با گرفتن تمامی امکاناتی که این ملاهای فاسد حاکم بدون کار و زحمت کسب کرده و تحمیل سبک زندگی که آنها خود برای میلیونها نفر آفریده و وادار کردن آنها به کار شاق در یک معدن در قبال امرار معاش ناچیز انتقام است!!؟ چه کسی از کارگران شریف معادن انتقام میگیرد؟ اگر یک ذالوی تنبل تن پرور که در عمرش تولیدی نداشته وادار به کار مفید تولیدی شود انتقامست؟ یا کار ساختمانی در مقابل معاش انتقامست؟ موفق باشید.

  • داود بهرنگ

    با سلام ما ایرانی ها مردمان زشت خویی هستیم. نخست چنگیز و تیمور را بر سرنوشتمان حاکم می کنیم آنگاه به انتظار می نشینیم تا روزگار بر زمینش زند. آنگاه دست به انتقام می یازیم. سعدی در کتاب گلستان در شرح "روانشناسی واکنش ایرانی" می نویسد: مردم آزاری را حکایت کنند که "سنگِ سنگینِ سرکوبگری" بر سر مردمان همی زد. مردمان را مجال انتقام نبود. سنگ نگاه همی‌داشتند تا زمانی که مردم آزار گرفتار آمد و او را در چاه کردند. مردم آمدند و سنگ بر سرش همی کوفتند. گفتا شمایان کیستید و مرا این سنگ چرا می زنید؟ گفتند: من فلانم و این همان سنگست که در فلان تاریخ بر سر من زدی. گفت چندین روزگار کجا بودید؟ گفتند: از جاهت اندیشه همی‌کردیم، اکنون که در چاهت دیدیم فرصت را غنیمت دانستیم. [گلستان؛ حکایت 21؛ با تغییراتی اندک] درست آن است که مکانیزمی بیابیم که مجال در پیچیده شدن افراد و اشخاص دبنگ در جل و پالان هایی چون "رهبر معظم" و "شورای نگهبان" و "مصلحت نظام " را از اساس از بین ببرد و ما مردم ایران را امکان زیست و زندگانی عادی همچو دیگر بنی بشر بر روی این کرۀ خاکی فراهم آورد. با احترام داود بهرنگ

  • reza

    در دادگاه با حق داشتن وکیل محاکمه شوند حبس ابد ؛ توقیف کلیهءاموال نامشروعی که که درطول حاکمیت خود تصاحب کرده اند.اعدام تنها شایستهءایدولوژی اسلامی ست نه جامعهء مدنی ؛ انسانی؛ بشری و قانونمدار.

  • امید

    با سلام در یک نظام حقوقی سالم و انسانی، هدف از مجازات، انتقام گرفتن از مجرم نیست بلکه جزای اوست به خاطر جرم یا جرایمی که انجام داده. و به همین جهت او را برای مدت زمان معینی از جامعه دور نگه می دارند یا بعضی از حقوق اجتماعی را از او سلب می کنند تا بیش از این نتواند به جامعه آسیب برساند. و وقتی آن زمان سپری شد مجددا می تواند به جامعه برگردد. البته جانیانی را که به واسطه جنایات متعدد، خوی و منش انسانی شان در محاق فرو رفته، باید در مدت زمان حبس به دقت تحت نظر متخصصان روانپزشک و روانکاو قرار گیرند تا هم به قبح اعمال ضد انسانی و جرایمی که مرتکب شده اند واقف شده و به این وسیله مجازات شوند و هم وقتی مدت زمان حبس شان به پایان رسید بتوانند برای خود و جامعه فرد مفیدی باشند. پر واضح است با چنین تصویری نه تنها اعدام مطلقا ممنوع است بلکه شکنجه و کار با اعمال شاقه و جبس ابد نیز هیچ جایگاهی ندارد! جنایتکار هر جنایتی که کرده باشد انسان است و حقوقی دارد که باید رعایت شود چه فردی باشد مثل خامنه ای که رهبر رژیم جنایتکار اسلامی است و چه فردی که که در نزاع فردی مرتکب قتل شده باشد.

  • جامعه زمانه

    آیا این استدلال‎ها طرفداران اعدام را راضی می‌کند؟ آنها که دم از اعدام می‌زنند چه می‎خواهند و چرا کمتر این استدلال‌ها را که اینجا مطرح شده، می‎پذیرند؟

  • حسن کچل

    با اعدام مخالفم. اعدام سران رژیم خلاف عدالته. انها را باید در سلولهای مطلقا تاریک, با کف پر از اب, در سکوتبه به صورت انفرادی نگه داشت و در تمام مدت زندگی ننگینشان هیچ کس با انها حرف نزند و هیچ قرار ملاقتی با هیچ کس نداشته باشند.

  • سیامک

    در مخالفت با نظر آقای حسن کچل: مهم این است که سیستم قضایی ما مدرن و دموکراتیک شود، و اگر چنین شود مجازات اعدام نخواهد داشت، سلول انفرادی هم نخواهد داشت، آن هم با آن توصیفی که شما می‌کنید. اگر دموکراسی می‌خواهیم، برای پایدار بودن آن باید به یک سیستم قضایی دموکراتیک فکر کنیم، و این که هیچ کس نباید از دادرسی عادلانه مستثنی شود و به شکلی مورد آزار و شکنجه قرار گیرد، حتی اگر خودش شکنجه‌گر باشد.

  • جامعه زمانه

    سیامک عزیز، این سیستم قضایی دموکراتیک چگونه حاکم می‎شود؟ یعنی چه پیش شرط‎هایی لازم است تا چنین سیستمی در ایران به وجود بیاید و چرا مجازات اعدام جایی در آن نخواهد داشت؟ با احترام،

  • منیره ب

    من از اساس با مجازات اعدام مخالفم. اعدام اقدامی است وحشیانه، غیرانسانی و تجاوز به پایه ای ترین حق انسان، یعنی حق حیات. تجربه و آمار نشان می دهد که مجازات اعدام نه تنها از میزان جرم و جنایت در جامعه نمی کاهد، بلکه برعکس به گسترش خشونت و جنایت در جامعه دامن می زند. حکومتی که خود دست به قتل می زند، به واقع کشتن انسانها را تائید و تشویق می کند. تجربه تلخ ایران گواه روشن این ادعا است. قطع دست و کور کردن را هم باید در کنار اعدام مورد سوال قرار داد. اگر اعدام هتک تمامیت جسمانی است، مجازات قطع دست و درآوردن چشم هتک بخشی از جسم است. در هر دو مورد حقی که از انسان سلب می شود، برگشت ناپذیر است. مخالفین مجازات اعدام بر این نکته تکیه می کنند که اگر زمانی بیگناهی متهم اعدام شده اثبات شود- امری که اغلب پیش می آید- زندگی او برگشت ناپذیر است. انگشتان بریده و کوری را هم نمی توان به او برگرداند. چنین مجازاتهائی احیای قوانین قبیله ای- چشم در برابر چشم- و بر طبق عهدنامه 1996 رم، که پایه دادگاه کیفری بین المللی دن هاگ شد، جنایت علیه بشریت است. احکامی که به نقض عضو می انجامند، در ردیف اعدام محسوب می شوند و مبارزه برای برچیدن آن نباید کمرنگ شود. معیارهای شناخته شده جهانی چنان با این احکام بیگانه هستند که اغلب در ناباوری افکار عمومی، حتی در بین خود ایرانیان، به بی تفاوتی می انجامد.

  • جواد رنجبر

    انسان بودن و انجام فعالیتهای مدنی در نیل به انسان گونه زیستن ،تنها گناه کسانی است که از دید حکومت توتالیتر جمهوری اسلامی مجبور به تحمل سخت ترین شکنجه ها و طولانی ترین حبس ها می گردند. این تعرض به حقوق انسانی در برخی موارد با اعترافات دیکته شده ای که به زور شکنجه از بازداشتی ها گرفته می شود به اعدام و کشته شدن فرد معترض به تعرض کنندگان حقوق بشری در ایران می انجامد. آری در این بین تنها گناه محمد ثلاث باباجانی که امروز اعدام شد و دیگر دراویشی که اکنون در زندانهای مخوف این جنایتکاران در اعتصاب غدا می باشند ؛ داشتن اعتقادات و باورهای مذهبی متفاوت با سایر افراد جامعه و در اساس عدم اعتقاد به باورهای ایدئولوژیک جلادان حاکم بر این جغرافیاست ،در حالی که داشتن باور و اعتقادی آزاد از ابتدایی ترین حقوق دموکراتیک هر انسانی بوده و می باشد. چه خون هایی که در طی این سالیان متمادی ،این شیادان ضد بشری در نیل به اهداف پلیدشان و حفظ ایدئولوژی مزخرف خود از هر کس و بی کسی ریخته و می ریزند. محمد ثلاث انسان دیگری بود از هزاران انسانی که شرافتمندانه جان خود را فدای آزاد زیستن و آزاد اندیشیدن و باوری آزاد داشتن در این جغرافیا نمود. اعدام به هر دلیلی که باشد عملی ضد انسانی است؛ محکوم بوده و خواهد بود، با این اعمال ضد بشری عمر این جلادان نیز رو به پایان است و با این کارهایشان تنها گور خود را عمیق تر می کنند که دیگر در هیچ صفحه ای از آینده نیز پدیدار نگردند.