ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ویژه ۲۵ نوامبر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان

۲۵ نوامبر: زن‌ها تصادفی نمی‌میرند

بهار مشرقی - خشونت به زنان در خلاء انجام نمی‌شود. این خشونت حاصل نفرت از زنان در مردسالاری ست؛ حاصل اجبار به کودک‌همسری، حذف زنان از مشاغل، حذف از خیابان، حذف از رشته‌های پردرآمد، حبس‌کردن زن در ازدواج، در مادری، تحمیل حجاب، تقبیح زندگی جنسی زن، فقیر کردن زن و تحقیر هر فعل «زنانه» است. همه گروه‌های زنان در معرض خطر خشونت‌‌‌اند. همه گروه‌های مردان دست به خشونت علیه زنان می‌زنند.

زنی که من از او دفاع می‌کنم ۳۰ سال دارد. او همچنین ۱۹ ساله است و گاهی ۷۲ ساله. بچه ندارد یا دوتا بچه دارد یا سه تا. از آن گذشته خشونت از همان جا شروع شده؛ وقتی حامله شده یا وقتی متوجه شده که می‌خواهد بگذارد و از آن‌جا برود. روسری دارد یا صلیب، یا بعضی وقت‌ها سوئت‌شرت وزرشی و کفش کوه. او تمام وقت کار می‌کند. او کمک هزینه دولتی می‌گیرد. او با یک عالمه ورق کاغذ که در یک کیسه خرید گذاشته پیش من می‌آید. یا همه‌چیز را روی یک فلش یو‌اس‌بی ریخته. هیچ چیزی یادش نمی‌آید. شکمش درد می‌کند. قرص می‌خورد. شب‌ها خوابش نمی‌برد. ترس به همه جانش رخنه کرده. او مامان است. چیز بیشتری از آن نیست: یک مادر. بچه‌هایش را به او نمی‌دهند، فقط همین برایش باقی مانده. دلش می‌خواهد برود ولی کجا؟ بقیه به او می‌گویند بمان، آدم شوهرش را ول نمی‌کند، همچین کاری را نباید کرد. می‌خواهد که بشود و به حرفش گوش بدهند. نمی‌خواهد شکایت کند، شکایت فایده‌ای ندارد. بد برای شوهرش نمی‌خواهد. هنوز دوستش دارد. شوهرش یک منحرف خودشیفته است. خانم وکیل قسم می‌خورم که هست، واقعی هم هست. احساس تهی بودن می‌کند. می‌خواهد کار کند ولی شوهرش راضی نیست. خونه بمون، آدم بچه‌دار نمی‌شه که یه نفر دیگه بیاد اون‌ها رو بزرگ کنه. او گاهی با یک مرد دیگر دوست است و فقط به همین خاطر است که می‌تواند تحمل کند. شب‌ها الکل می‌نوشد، و به همین خاطر است که می‌تواند تحمل کند. می‌خواهد برود، بعضی وقت‌ها می‌خواهد بمیرد. شرم دارد از این‌که مجبور است این‌را به زبان بیاورد. این زن‌ها مانند من و شما هستند. مادران ما، دختران ما، دوستان ما، همکاران ما، همسایه‌های ما. پیرند یا جوان، پولدار یا فقیر، از هر رنگ پوستی، مومن‌اند یا بی‌دین به همه خداهای آسمان. آن‌ها همه‌جا هستند. آن‌ها تا همیشه خواهران ما هستند.

این بخشی از سخنرانی آن بویون، وکیل فرانسوی در نشست‌ ملی مبارزه با خشونت‌های جنسیتی در ۲۵ نوامبر ۲۰۲۲، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، در شهر نانت است. او به همراه دیاریاتا ان‌دیا، آرتیویست (هنرمند-کنشگر) فرانسوی در این نشست از زنانی گفتند که خشونت را تجربه کرده‌اند و روایت‌های خود را در اختیار آن‌ها قرار داده اند. عنوان این مطلب از کتابی گرفته شده که به موارد متعدد شکایت زنان از خشونت جنسیتی و روند وکالت آن بویون و جلسات دادگاه آن‌ها در طی سه سال می‌پردازد.

چه زنانی ممکن است کشته ‌شوند؟ همه زنان، از هر سه زن یکی

تجربه آن بویون منحصربه‌فرد نیست؛ صدها وکیل در ایران می‌توانند بر این‌ صحه بگذارند که برخلاف آن‌چیزی که تصور می‌شود همه گروه‌های زنان تحت خشونت، به‌خصوص خشونت خانگی و خانوادگی قرار دارند؛ همه گروه‌های زنان، صرف‌نظر از مشخصه‌هایی که از نظر فیزیکی و اجتماعی آن‌را از هم جدا می‌کند.

در ایران با آمارهای مربوط به خشونت جنسیتی مشابه ارقامی رفتار می‌شود که باید در پستوی خانه نهان کرد تا نقش حکومت پدرسالار جمهوری اسلامی، مردسالاری ریشه‌دار در «فرهنگ» و عرف ایرانیان و انواع مختلف مردانگی معمول در ایران، در بروز خشونت جنسیتی علیه زنان، در تقویت آن و در تداوم آن از نظرها پنهان بماند.

با این‌حال آمارهای جهانی به شما نشان می‌دهند که در آپارتاید جنسیتی جمهوری اسلامی هم دست‌کم از هر سه زنی که می‌شناسید یکی تحت خشونت بوده یا هست. سازمان بهداشت جهانی می‌گوید در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ بیش از ۷۰ درصد زنان دنیا قربانی خشونت شوهر یا مردهای دیگر نزدیک به خود شده اند. نهاد زنان سازمان ملل متحد هم در آخرین گزارش خود که زن‌کشی، خشونت جنسی، ناقص‌سازی جنسی زنان به اسم ختنه، خشونت به زنان از طریق فناوری‌های روز و خشونت اقتصادی را به عنوان مصادیق خشونت علیه زنان شناخته، می‌گوید تقریبا از هر سه زن یک زن حداقل یک بار در زندگی خود مورد خشونت فیزیکی و جنسی شریک جنسی (شوهر، پارتنر) یا مرد دیگر قرار می‌گیرد. سازمان ملل می‌گوید بحران‌های اقلیمی هم این خشونت‌ها را تشدید کرده و حتی به حاشیه رانده است. ۸۰ درصد کسانی که به خاطر تغییرات اقلیمی آواره شده‌اند زن اند.

خشونت مرد اگر زن را نکشد او را بیمار می‌کند

سازمان ملل می‌گوید زن‌هایی که خشونت مردان را تجربه کرده‌اند، علاوه بر دردهای عصبی فیزیکی بیشتر دچار افسردگی، اختلالات اضطرابی، بارداری‌های ناخواسته، عفونت‌های مقاربتی و اچ‌آی‌وی می‌شوند که برایشان پیامدهای طولانی‌مدتی دارد.

براساس این گزارش، تخمین زده ‌می‌‌شود که ۷۳۶ ‌میلیون زن ۱۵ سال به بالا (۳۰ درصد زنان جهان) حداقل یک‌بار در زندگی خود تحت خشونت فیزیکی یا جنسی شریک صمیمی‌ یا مرد دیگری یا هر دو قرار گرفته‌اند.

بیشتر خشونت علیه زنان به‌دست شوهر فعلی یا سابق یا آن‌که شریک صمیمی خوانده می‌شود اعم از پارتنر، دوست‌پسر، نامزد و...‌ انجام ‌می‌‌شود. بیش از ۶۴۰ ‌میلیون زن ۱۵ ساله و بالاتر (۲۶ درصد) تحت خشونت شریک جنسی خود قرار گرفته‌اند. این ارقام تکان‌دهنده به‌خودی خود گویا آن است که ازدواج یا پیمان‌های مشابه آن تا چه اندازه خشونت علیه زنان را تشدید می‌کنند.

گزارش نهاد زنان سازمان ملل نشان ‌می‌دهد که در سال ۲۰۲۲، حدود ۴۸ هزار و ۸۰۰ زن در سراسر جهان به‌دست شریک جنسی خود یا سایر اعضای خانواده کشته شده‌اند. رقمی که بسیار تا ارقام واقعی فاصله دارد چرا که در سراسر جهان زن‌کشی‌ها یا گزارش و ثبت نمی‌شوند یا به شکل حادثه منجر به مرگ، خودکشی، فرار از خانه، مفقود شدن و مانند آن بر آن‌ها سرپوش گذاشته می‌شود.

هر ساعتی که می‌گذرد پنج زن یا دختر زیر سن ۱۸ سال را می‌کشند

اما همین ارقام هم نشان از آن دارد که به‌طور متوسط ​​هر ساعت بیش از پنج زن یا دختربچه به‌دست یکی از اعضای خانواده خود کشته ‌می‌‌شوند. تبعیض‌های اجتماعی مانند فقیربودن، بی‌سوادی و تحصیلات نداشتن، درآمد اقتصادی نداشتن، مهاجر بودن، جزو اقلیت‌ بودن، دچار معلولیت بودن و ... خطر خشونت علیه زنان را افزایش می‌دهد. مردان به زنانی که سن کمتری دارند هم بیشتر خشونت می‌کنند: دختران نوجوان بیشتر از زنان بالغ در معرض خشونت اند به‌طوری که طبق گزارش سازمان ملل وقتی یک دختر به سن ۱۹ سالگی می‌رسد، با توجه به وضعیت فاجعه‌بار ازدواج کودکان (تجاوز جنسی به کودکان در بستر ازدواج) از هر چهار دختر یک دختر (۲۴ درصد) در رابطه رسمی یا غیررسمی بوده و در آن مورد آزار جسمی، جنسی یا روانی مردی که با او در رابطه بوده قرار گرفته است.

در ایران بر مبنای آمارهای مرکز آمار ایران از ۱۶ هزار و ۲۶۴ نفری که در بهار سال ۱۴۰۳ با «ادعای» خشونت خانگی به پزشکی قانونی مراجعه کرده اند، ۱۵ هزار و ۷۶۴ نفر زن بودند.

آمارهای زن‌کشی نیز در ایران به‌رغم این‌که با آمارهای یک اپیدمی مرگبار همخوانی دارند، هیچ قانونگذاری را تکان نمی‌دهد. طبق گزارش روزنامه اعتماد که با استناد به آمار رسمی نوشته شده، در سه‌ماهه نخست سه سال اخیر دست‌کم ۸۵ زن و دختر به‌دست شوهر، پدر، برادر یا سایر مردهای نزدیک خود کشته شده‌اند. از خرداد ۱۴۰۰ تا پایان خرداد ۱۴۰۲ هم حداقل ۱۶۵ مورد زن‌کشی در ایران گزارش شده که یعنی به‌‌طور میانگین، هر چهار روز یک مرد جان یک زن را به خاطر جنسیتش گرفته است.

چه نوع مردهایی دست به زن‌کشی می‌زنند؟ همه نوع

رسانه‌ها بر مبنای سنت‌های روزنامه‌نگاری که با سکسیسم و زن‌ستیزی عجین است، غالباً هویت مردان مرتکب زن‌کشی یا تصویر آن‌ها را منتشر نمی‌کنند. ریشه این نوع گزارش‌دهی را باید در این دانست که قوانین و عرف و جامعه ایران برخلاف مورد زنی که به هردلیلی جان شوهرش را گرفته، برای مردی که جان زن یا دختر یا خواهر یا زن‌ دیگری از خانواده را گرفته، فرصت دوباره قائلند و چه بسا او را بسته به «دلیل» قتل برای پایبندی به حیثیت و ارزش‌های خانوادگی و «ناموس»پرستی ستایش می‌کنند. بر همین اساس اطلاعات زیادی از مردانی که دست به زن‌کشی می‌زنند در دست نیست. شاید اما مواردی مانند قتل بی‌رحمانه منصوره قدیری جاوید، خبرنگار خبرگزاری ایرنا به‌دست شوهرش بتواند حداقل نام و حرفه قاتل را به خاطر کنجکاوی افکار عمومی فاش کند. احمد پرویز، وکیل دادگستری این زن را با خونسردی به قتل رساند و قصد داشت جسد او را هم ناپدید کند تا این زن هم به شمار زنان بی‌شماری که به‌دست مردان کشته می‌شوند و حتی بدل به یک عدد هم نمی‌شوند بپیوندد. خواهر منصوره قدیری جاوید اما این اجازه را نداد و با پافشاری و پیگیری باعث شد این زن‌کشی فاش شود.

برای جامعه‌ای که تصور دقیقی از زن‌کشی ندارد و تمایلش بیشتر بر آن است که مرد قاتل زن یا مرد متجاوز را «هیولا»، «غیرانسان» یا «بیمار روانی» ببیند، انتشار اخبار مربوط به کشته‌شدن یک زن خبرنگار به‌دست شوهر تحصیل‌کرده وکیلش شاید بتواند به افکار عمومی تلنگری وارد کند. تلنگری که به عنوان مثال در موردقتل میترا استاد به‌دست محمدعلی نجفی وارد نشد. با این‌که جامعه تمایل دارد خشونت را با بی‌سوادی، فقر، جغرافیای محل زندگی، فرهنگ و ... نسبت دهد، واقعیت این است که برخلاف این تصورها همه گروه‌های مردان، اعم از تحصیل‌کرده یا نکرده، ثروتمند یا فقیر، مرکزنشین و دور از مرکز، روشنفکر و متحجر ... دست به قتل همه گروه‌های زنان می‌زنند. همان مردسالاری که زن را مطیع یا مُرده می‌خواهد، این امکان را به مردها می‌دهد و حتی پس از قتل هم به راحتی دست از حمایت از آن‌ها برنمی‌دارد. اگر کشتن زن هم در نظرشان تابو و خط قرمز باشد، ابایی از استفاده از موقعیت برتر خود در جامعه مردسالار ایران و اعمال خشونت به زنان ندارند.

زنان آبان

این فهرست زنانی‌ست که خبر کشته‌شدن آن‌ها به‌دست یک مرد در آبان ۱۴۰۳ منتشر شده است. نام همه این زن‌ها و مردها مشخص نیست. از زندگی آن‌ها چیزی نمی‌دانیم. پروسه قتل این زنان در بسیاری از مواقع با ذکر «اختلاف خانوادگی» و «سوءظن» خلاصه شده و بی‌اهمیت فرض شده است.

مجسمه مشکی یک زن روی زمین افتاده و زیر او رنگ قرمز خون دیده می‌شود
طرح از شاتراستاک

بستگان فریده ماهککی در نخستین روزهای آبان به این دلیل که او قصد مسافرت به شهر دیگری داشته و احتمالاً می‌خواسته از خشونت خانواده فرار کند، به او قرص خوراندند و او را کشتند.

در همان روزها شوهر زن جوانی در آمل که نام او اعلام نشد، این زن را به گفته پلیس «به‌طرز فجیعی» کشت تا فرمانده انتظامی آمل هم به‌طور ضمنی زن کشته‌شده را سرزنش کند و هم این زن‌کشی را به «اختلاف خانوادگی» و «نداشتن مهارت زندگی زناشویی» تقلیل دهد و بگوید: «خانواده‌ها [باید] درخصوص مهارت‌های زندگی زناشویی آموزش‌های لازم را ببینند».

شوهر فاطمه امیری، زن مهاجر افغانستانی به‌ این دلیل که او درخواست طلاق کرده بود جانش را گرفت و جسدش را در یک کمد جا داد و در یکی از بزرگراه‌های تهران رها کرد. جسد فاطمه جمعه چهارم آبان ماه ۱۴۰۳ پیدا شد. او ساکن روستای قیامدشت از توابع شهر ری بود.

شوهر عایشه میرکازهی، زن ۴۲ ساله بلوچ به خاطر اختلاف بر سر گرفتن زن دوم، با ضرب و شتم او را به جسدی نیمه‌جان تبدل کرد که ساعاتی بعد در بیمارستان خاتم‌الانبیا زاهدان جان داد.

مرد همسایه «ثريا.ن»، زن ارومیه‌ای كه از ناحيه چشم دچار معلوليت بود، به خاطر اختلاف با برادر این زن، چادر زنانه به سر کرد و وارد خانه این زن شد و پس از آزار جنسی او را به قتل رساند.

شوهر و برادر شوهر نازیلا خوشا (زاره‌زهی)، زن جوان بلوچ ساکن زاهدان به این خاطر که او می‌خواست شوهر خشونتگرش را ترک کند و به خانه پدرش در گرگان برگردد، با چوب و ضرب و شتم شدید جانش را گرفتند و جسدش را مخفیانه خاک کردند. نازیلا حدوداً ۲۰ سال داشت و وقتی فقط ۱۷ ساله بود به ازدواج پسرخاله‌اش م ز در آمده بود.

یک مرد حدوداً ۴۰ ساله در محله طلائیه بندرعباس ‌به خاطر سوءظن به زن ۳۰ ساله‌اش او را با ضربه‌های‌ چاقو به قتل رساند و بدن بی‌جان او را در یکی از روستاهای شهرستان قلعه گنج کرمان دفن کرد. نام این زن نامشخص است.

شوهر ۲۳ ساله زن جوانی که هم نام و هم سن او در گزارش نیامده در مراغه، او را به خاطر «اختلاف خانوادگی» با گلوله کشت و جسدش را در یک خودروی پژو در خیابان رها کرد. گزارش رسانه‌ها به جای این زن بر سرعت پلیس مراغه در دستگیری شوهرش تمرکز کرده اند.

مرد میانسالی در مشهد به این خاطر که زنش ده روز با او رابطه جنسی نداشت کلنگ برداشت و در حالی که زن خواب بود به سرش کوبید و او را کشت. روزنامه همشهری مرد قاتل را از عنوان این خبر حذف کرد و تیتر زد: «زنی که با کلنگ به سرش ضربه زده شده بود جان باخت ».

مردی ۶۳ ساله‌ای در کرج که سابقه کشتن زن اولش را داشت و با رضایت خانواده زن آزاد شده بود، در ازدواج دوم زن ۵۷ ساله‌اش را با زدن چاقو به گردنش کشت. پلیش گفت او پس از این جنایت دارو خورده و خودکشی کرده است.

در ایلام شوهر یک زن ۴۰ ساله به خاطر «اختلاف خانوادگی» با ضربه به سرش او را کشت.

در تهران شوهر منصوره قدیری جاوید، خبرنگار بخش پژوهش‌های خبرگزاری ایرنا جان این زن را با ضربات دمبل و چاقو گرفت.

وکیل دیگری در منطقه ولنجک تهران بعد از این‌که با گلوله جان زن و پسر ۱۲ ساله‌‌اش را که در خواب بود گرفت، به زندگی خودش پایان داد. دختر ۱۹ ساله او موفق به فرار شد. روزنامه اعتماد در عنوان خبر این زن‌کشی/فرزندکشی را «قتل‌عام خانوادگی» خواند و نوشت: «در پرونده خودکشی یک وکیل در ولنجک تهران نشان داد پای یک کلاهبردار در میان بوده است». 

 پسر یک زن میانسال در خیابان پیروزی تهران او را به «جرم» این‌که از او و برادرش خواسته بود خانه دیگری را اجاره کنند و از خانه مادر بروند، این زن ۵۰ ساله را با ضربات متعدد چاقو به گردنش کشت.

شوهر یک زن در مرودشت، استان فارس با ضربه به سرش جان او را گرفت و تقصیر را بر گردن «اختلافات شدید خانوادگی» انداخت.

در همین شهر شوهر سابق زن دیگری او را خفه کرد و بعد با چاقو به او ضربه زد تا احتمالاً از مرگش مطمئن شود و بعد مخفی شد. جالب توجه این‌جاست که حتی این مرد هم قتل زن سابقش را بر گردن «اختلافات خانوادگی» انداخته است و رسانه‌ها هم بدون زیرسوال بردن چنین ادعای مبهمی، آن‌را منتشر کرده اند.

در شرق تهران، برادر یک زن به خاطر اختلاف بر سر ارث او را با ضربه قندشکن به قتل رساند. روزنامه همشهری ترجیح داد این گزارش را بر مبنای حمله مرد قاتل به زن دیگری که خواهر کشته‌شده را به‌عنوان کارشناس دادگستری همراهی می‌کرد بنویسد: جزییات حمله به خانم کارشناس دادگستری در خانه پدری

در شهرستان بهمئی استان کهگیلویه و بویراحمد، یوسف خازنی ۴٠ ساله جان زنش سارا آبدار ۳۵ ساله را با ضربات متعدد چاقو گرفت و پس از آن هم به زندگی خود پایان داد.

این‌ها فقط موارد زن‌کشی گزارش‌شده در آبان ۱۴۰۳ اند. نگاه دقیق‌تری به این خبرها و پرونده‌ها باز هم ما را به این واقعیت می‌رساند که همه گروه‌های مردان اعم از شهری، روستایی، فقیر، ثروتمند، تحصیل‌کرده، کم‌سواد، شهروند بومی، مهاجر، موافق جمهوری اسلامی، مخالف جمهوری اسلامی، جوان، پیر، روشنفکر، هنرمند، .... بر مبنای موقعیت و امکانات و آموزه‌های زن‌بیزار و زن‌ستیزانه مردسالاری ممکن است دست به قتل همه گروه‌های زنان بزنند. این ۱۹ زن تصادفاً کشته نشده‌اند.

خشونت به زنان حاصل اتفاق و تصادف نیست

غالب مردانی که به زنانشان خشونت فیزیکی، روانی، جنسی، اقتصادی می‌کنند یا زنانشان را می‌کشند، آدم‌های «عادی» هستند، جلال بابازاده، شوهرخواهر منصوره قدیری جاوید در مصاحبه با روزنامه اعتماد درباره احمد پرویز گفته: «مرد خیلی آرام، مؤدب، باشخصیت و از نظر ظاهری، بی‌آزار بود.» او در جواب «قاتل در صحنه قتل چه صحبت‌هایی می‌کرد؟» هم گفته: «با بازپرس صحبت می‌کرد و از صحبت‌هایش چیزی متوجه نشدم، اما خیلی آرام بود و در ظاهرش احساس پشیمانی به چشم نمی‌خورد».

غالب زن‌کشی‌ها با برنامه‌ریزی، سرچ آنلاین درباره تبعات قتل یک زن، خریدن سلاح، فراهم‌کردن موقعیت، پیدا کردن همدست، ... انجام می‌شود. در بخش قابل توجهی از زن‌کشی‌های گزارش‌شده در آبان که می‌توان آن‌ها را بخشی از تصویر بزرگتر دانست، مرد قاتل بدون توجه به وضعیت فرزندش و در حضور او دست به قتل زن زده و یا حتی جان فرزند را هم گرفته.

هیچ زنی در ازدواج، در خانواده، از خشونت مردان در امان نیست. این خشونت از کنترل‌گری بر بدن، پوشش و حتی افکار زن از کودکی آغاز می‌شود و می‌تواند تا مرحله حذف زنی که به‌زعم مرد کنترل نمی‌شود یا نه می‌گوید برسد. این جایگاه کنترل‌گری را مردسالاری در اختیار مردان قرار داده. جایگاهی که در آن دست به خشونت بزنی از تبعات آن مصون بمانی، خشونتی که روزانه در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها و جمع‌های کاری، خانوادگی،... عادی‌سازی می‌شود، جایگاهی‌ست که با قانون و عرف تقویت می‌شود و تداوم پیدا می‌کند. این جایگاه کنترل‌گری زیر چتر یک نظام قانونی‌ست که همه درها را به‌روی زنی که می‌خواهد از رابطه خشونت‌آمیز با شوهرش خارج شود بسته و در عین حال مقابل هر نوع تغییر قانون چه به اسم لایحه تأمین امنیت زنان باشد چه طرح مبارزه با کودک‌همسری، مقاومت می‌کند.

زن‌کشی در خلاء انجام نمی‌شود. زن‌کشی برآمده از رفتارهایی‌ست که زن را جنس دوم و فرودست می‌خواهد و بر آن پافشاری می‌کند. زن‌کشی محصول اختلاف خانوادگی نیست، محصول کم‌ارزش‌دانستن جان زن است، نتیجه فکرها، حرف‌ها و اعمالی‌ست که زنان را همچنان شیء، ابژه جنسی، ناموس و بخشی از متعلقات مرد و خانواده می‌انگارند.

مردسالاری زنان را با اجبار به کودک‌همسری، حذف از مشاغل، حذف از خیابان، حذف از رشته‌های پردرآمد، حبس‌کردن‌شان در ازدواج، در مادری، تقبیح زندگی جنسی و فقیر کردن و تحقیر هر فعل «زنانه» می‌گیرد. مردها زنان را به جرم «نه» گفتن به آن‌ها می‌کشند. مردها زن‌ها را برای حفظ مردانگی‌شان مقابل مردهای دیگر، می‌کشند. مردها زن‌ها را به جرم زن بودن می‌کشند.

زن‌ها تصادفی نمی‌میرند.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.