ائتلاف غالب چگونه بورس را «داغ» کرد؟
راز رونق بورس تهران در شرایط رکود اقتصادی چیست؟ این رشد تا کجا ادامه خواهد داشت . باید منتظر «ترکیدن حباب» بود یا اینکه دستهای پشتپرده برای سودجویی بیشتر مانع ریزش شاخص میشوند؟
رکورد شکنی بورس تهران در شرایط عمیقتر شدن رکود اقتصادی ادامه دارد. دوگانهای که حتی نظریهپردازان اقتصادی دولت «تعدیل» و «اعتدال» در تحلیل آن ماندهاند. بازار سهام هر روز بزرگتر میشود. منتقدان دولت رشد بورس را«حبابی» و حتی «ابرحبابی» توصیف میکنند. دولت اما هر روز راه را برای «ورود» گروه تازهای از شرکتها و سرمایهداران به بورس هموار میکند. زیر پوست بورس چه خبر است و چه عواملی بر «رونق» و روند صعودی بورس تاثیر گذاشته است؟
تنها در صد روز نخست امسال شاخص بورس ۲۱۵ درصد رشد داشته و ۱۱ تیر از مرز ۱ میلیون و ۶۰۰ هزار نیز عبور کرد؛ رقمی بزرگ در وضعیتی که اقتصاد ایران زیر ضرب تحریم و کرونا به دوره رکود بازگشته است. مسعود نیلی، مشاور و برنامهنویس اقتصادی در دولت حسن روحانی که در دهههای اخیر نقش پررنگی در برنامههای توسعه و سیاستگذاری داشته هم از «رشد» بورس در این دوره حیران مانده و از مدرسان و دانشجویان اقتصاد دعوت کرده «پدیده بورس تهران» را زیر ذرهبین ببرند و بررسی کنند.
همزمان با «تبلیغ» رونق بورس از سوی دولت و همفکرانش، ناظران و کارشناسان اقتصادی منتقد رشد بورس را «حبابی» میدانند. محمود جامساز از جمله افرادی است که نسبت به رونق بورس خوشبین نیست و معتقد است: اگر رشد بورس واقعی بود نباید رشد اقتصادی منفی میشد.
رشد اقتصادی ایران در سال گذشته منفی برآورد شد. وضعیت در سال جاری بغرنجتر ارزیابی و پیشبینی میشود کرونا داده و ستانده را تا هشت درصد کوچکتر کند. راز رونق بورس در این وضعیت چیست؟ چه کسانی به بورس «رونق» بخشیدهاند و بازیگران بازار سهام چه کسانی هستند؟
احسان سلطانی، پژوهشگر اقتصادی در ایران هم وضعیت بورس را «حبابی» میداند و به زمانه میگوید:
«ارزش جاری بورس تقسیم بر تولید ناخالص نشان می دهد که در بورس حباب وجود دارد یا نه. در آمریکا که ۴۵ درصد بورسهای جهانی در آنجا است این شاخص ۱۵۰ درصد است. در ایران اما بر اساس دادههای امروز این رقم به ۲۷۰ درصد رسیده، نزدیک به دو برابر آمریکا. قطعا حباب است وقتی که در چند ماه رشد بورس نسبت به رشد اقتصاد هفت تا هشت برابر شده است».
بازیگران بورس: ائتلاف غالب
دولت ادعای حبابی بودن بورس را رد میکند و میگوید نقدینگی سرگردان از بازارهای موازی روانه تالار بورس شده است. بر اساس اعلام بانک مرکزی حجم نقدینگی در سه ماه نخست امسال از ۲۶۰۰ هزار میلیارد تومان عبور کرده است. نقدینگی اما در اختیار کیست؟
به گفته سلطانی تنها ۳۰ درصد نقدینگی در دست «مردم» است. او البته میگوید: این مردم و بنگاههای کوچک برای تامین مالی با کمبود نقدینگی روبرو هستند و ناچارند از بازار غیررسمی پول با بهره ۸۰ تا ۱۰۰ درصد بگیرند. این ۳۰ درصد هم در اختیار «مردم» نزدیک به نهادها، دولت و بانکها است.
بانکهای خصوصی نزدیک به ۲۲ درصد نقدینگی را در اختیار دارند. ۱۵ درصد در اختیار بانکهای تجاری است و ۳۰ درصد دیگر هم در اختیار بنیادها، نهادهای عمومی و خیریهها. سهم مردم از نقدینگی هم رشد نرخ تورم و رشد کاذب و حبابی بازارهای مختلف است که هزینه بیشتری بر آنها تحمیل میکند.
صاحبان نقدینگی یا آنطور که سلطانی میگوید؛ «بانکهای خصوصی، شرکتهای خصولتی، دولت و رانتجویان» بازیگران اصلی «رونق بخشی» و «رشد کاذب» بورس هستند که نقدینگی در اختیار را از بازار مسکن و ارز به بورس منتقل کردهاند.
ارزشآفرینی کاذب بانکهای خصوصی
سلطانی به زمانه میگوید: خالص نقدینگی بانکهای خصوصی از فروردین ۹۷ تا پایان سال ۱۳۹۸، ۱۸ درصد افزایش یافته است.
به گفته او این نقدینگی پیش از این در بازار مسکن «سرمایهگذاری» شده بود. پس از رشد حبابی و توقف رشد قیمت مسکن در سال ۱۳۹۶ به بازار ارز کوچ کرد:
«بانکهای خصوصی در سال ۹۷ پس از شوک ارزی سپردههای بانکی را از شهرستان به تهران منتقل کردند. از بانک مرکزی ۱۰۰ هزار میلیارد تومان استقراض کردند تا در بازار ارز دلار بخرند و گران بفروشند»
بازار ارز اما به نظر میرسد «اشباح» شده است. دلار در مرز ۲۰ هزار تومان توقف کرده و کشش افزایش ندارد. بانکها برای سودآوری بیشتر بازار تازهای یافتهاند: بورس تهران.
آنها سهام را ارزان میخرند و گران میفروشند. گزارش سازمان بورس اوراق بهادار تهران نشان میدهد که سهام برخی شرکتها در یک بازه زمانی تا سه بار دست به دست شده است. سود این «دست به دست شدن» برای بانکهای خصوصی چیست؟
سلطانی میگوید: «ارزش سهام ۵ تا ۱۰ برابر شده است. بانکها از این رهگذر ارزش روز خود را بالا بردند. یک راه قشنگ است برای نجات از ورشکستگی».
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ایران دو سال پیش اعلام کرد بخشی از نظام بانکی در آستانه ورشکستگی قرار دارد و بدون استقراض از بانک مرکزی نمیتواند به فعالیت ادامه دهد. دولت و بانک مرکزی ورشکستگی بانکهای خصوصی را انکار میکنند اما یک مقام بانکی که نامش فاش نشد، دی ۹۸ گفته بود: ورشکستگی ۴ بانک خصوصی قطعی است. بدهی بانکهای خصوصی به بانک مرکزی در پایان سال گذشته ۶۰ هزار و ۹۸۰ میلیارد تومان اعلام شده است. بیش از ۴۲ هزار میلیارد تومان از این مبلغ بدهی ۵ بانک خصوصی است.
ورود به بازار سهام اما به گفته سلطانی بانکها باعث شده «ارزش بازار یک بانک ورشکسته با ۲۰ هزار میلیارد تومان بدهی به ۵۰ هزار میلیارد تومان برسد، یعنی ۳۰ هزار میلیارد تومان بیشتر از بدهی و این یک راهکار قشنگ است برای فرار از ورشکستگی».
خصولتیها: پاکسازی شرکتهای ورشکسته
خصولتیها یا همان بنیادهای نظامی و مذهبی و شرکتهای لایه به لایه هزار تو دیگر بازیگر و برنده «رونق» و «رشد حبابی» بورس هستند. برای تعیین ارزش شرکتها یک شاخص ساده وجود دارد؛ نسبت قیمت به درآمد (P/E).
این شاخص در بازارهای بزرگ معمولا بین ۱۵ تا ۲۵ درصد برآورد میشود. در ایران اما تنها ۲۲ درصد از کل بنگاههای بورسی از نسبت قیمت به درآمد کمتر از ۲۵ برخوردارند. این نسبت برای ۲۶ درصد شرکتها بین ۲۶ تا ۵۰ برآورد شده و ۵۲ درصد شرکتها هم بالاتر از ۵۰.
هر چه این رقم کوچکتر باشد، یعنی ارزش سهام بالاتر است. اما در ایران نیمی از شرکتهای بورسی با شاخص بالای ۵۰ «زیانده» محسوب میشوند و یک چهارم نیز با ریسک بالا. پس چه دلیلی برای استقبال از بورس و سهام شرکتهایی که سلطانی «ورشکسته» میداند، وجود دارد؟ خود او پاسخ میدهد:
«بدهی خیلی از شرکتهای بورسی بیشتر از داراییهایشان است. در بورس اما یک باره ارزش روز شرکتهای ورشکسته ۱۰ تا ۲۰ برابر میشود و در روند پاکسازی داراییشان بیشتر از بدهی میشود».
به گفته سلطانی «منفعت بردن» این گروه و سهامداران این شرکتها که «بخش زیادی از آنها در اتاقهای بازرگانی هستند» آنها را به سکوت واداشته است.
او میگوید: یک شرکت را میشناسد که با ۱۰۰ میلیارد آورده، ۲۰۰ میلیارد تومان تسهیلات بانکی دریافت کرده و نیمی از این مبلغ را در کانادا ملک خریده است. «ارزش این شرکت الان در بورس ۱۵۰۰ میلیارد تومان است در مقابل ۵۰۰ میلیارد تومان بدهی؛ یعنی ارزش روزش سه برابر بدهی شده است».
سلطانی معتقد است: شرکتهای خصولتی که وصلاند به بنیادهای حکومتی در بازار سرمایه قیمت سهام را بالا میبرند و «بعد سهام متورم شده را به بانکها میفروشند».
دولت و رانتخواران: بازی به نام مردم
به گفته او بازار سرمایه تهران دو بازیگر دیگر دارد. یکی دولت که «با فروش سهام بخشی از کسری بودجه را جبران میکند» و دیگری هم «لشگری از سفتهبازان که همیشه دنبال دولت هستند تا هرکجا که رانتی ایجاد کرد، حمله کنند و بازار را داغ».
برای تعیین ارزش شرکتها یک شاخص ساده وجود دارد؛ نسبت قیمت به درآمد (P/E). هر چه که این نسبت کوچکتر باشد به سرمایهگذاری و خرید سهام مقرون به صرفه است و سودآور. این نسبت در بازارهای بزرگ معمولا بین ۱۵ تا ۲۵ درصد برآورد میشود. در ایران اما تنها ۲۲ درصد از کل بنگاههای بورسی از نسبت قیمت به درآمد کمتر از ۲۵ برخوردارند. این نسبت برای ۲۶ درصد شرکتها بین ۲۶ تا ۵۰ برآورد شده و ۵۲ درصد شرکتها هم بالاتر از ۵۰.
دولت اما از «افزایش سهامداران» و «تقاضا برای دریافت کد بورسی» خبر میدهد و میگوید: بورس با استقبال مردم روبرو شده است. روزنامه دنیای اقتصاد به استناد گزارشهای سازمان بورس اوراق بهادار تهران شمار معاملهگران تالار بورس در روز چهارشنبه ۱۱ تیر را « ۵ میلیون و ۲۰۰ هزار سرمایهگذار» اعلام کرد. رقمی بیسابقه که از نگاه موافقان بورس معنای جز استقبال عمومی از بازار سهام ندارد. سلطانی اما استقبال مردم از بورس را «نمایش» میداند و میگوید:
«برای اجرای این بازی باید بگویند به مردم به صحنه آمدند، هجوم اوردند و ... این نمایشنامه بدون حضور مردم تکمیل نمیشود».
دولت برای افزایش شمار بورسبازها خرید و فروش سهام عدالت را هم آزاد کرده است. رئیس سازمان خصوصیسازی امیدوار است با ورود دارندگان سهام عدالت، بورس تهران به پرجمعیتترین بورس جهان تبدیل شود و نقدینگی سرگردان را جذب کند.
مدرس اقتصاد در تهران سهام عدالت را یک ابزار در دست حاکمیت برای «آب ریختن بر روی آتش اعتراض مردم» میداند و میگوید:
«دولت اگر صداقتی داشت برگه سهام عدالت را به افراد میداد و میگفت که هر کاری که میخواهید بکنید الان اما قطره چکانی است وبر اساس شرایط و وضعیت اقتصادی نگاه میکند و میبیند مردم تحت فشار هستند و ممکن است منفجر شوند. برای همین یک آبی از بورس میپاشد تا حرارت را پایین بیاورد».
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی میگوید هفت دهک درآمدی زیر خط فقر هستند. وحید شقاقی شهری، مدرس اقتصاد دانشگاه خوارزمی معتقد است تنها دهکهای نهم و دهم بدون سختی زندگی میکنند و ثروتمندتر شدهاند و فقرا فقیرتر.
ائتلاف غالب مانع ریزش بازار
برآوردها نشان میدهد اقتصاد ایران امسال کوچکتر خواهد شد و رکود فراگیرتر. بیکاران بیشتر میشوند، شمار افزونتری از بنگاهها متوقف خواهند شد و کسری بودجه دولت به ۱۵۰ هزار میلیارد تومان خواهد رسید. در چنین شرایطی برخی کارشناسان هشدار میدهند؛ باید منتظر سقوط و ترکیدن حباب بورس بود. دولت امکان ریزش بورس را انکار میکند و میخواهد با «عرضه» بیشتر بر جذابیتهای بورس و رشد شاخص بیافزاید.
سلطانی معتقد است که حباب میترکد اما نه مانند بورس آمریکا. «در اینجا ائتلاف غالب مرکب از بانکها، دولت، خصولتیها اعم از بنیادها و خیریهها، چون ذینفع هستند و همه امکانات در اختیارشان مانع ریزش میشوند».
بنیادهای حکومتی سال قبل هنگامی که شاخص بورس روند نزولی در پیش گرفت وارد بازار شدند. آذر و دی ۹۸ شاخص بورس سقوط کرد، «حقوقیها» یا همان نهادهای عمومی و بنیادهای نظامی و مذهبی در نقش خریدار ظاهر شدند تا به گزارش روزنامهها «با خرید تاریخی» بازار را نجات دهند.
به گفته سلطانی این بار هم شاخص افت خواهد کرد اما نه آنطور که «فکر کنیم به ۵۰۰ هزار واحد برمیگردد». او پیشبینی میکند شاخص کل بورس تهران به ۸۰۰ هزار تا یک میلیون و ۱۰۰ واحد برسد ولی «شاهد ریزش بزرگ نخواهیم بود، چونکه دولت، شرکتهای خصولتی و بانکهای خصوصی به عنوان ائتلاف غالب بازار را متورم کردهاند و دست آنها پشت بورس است اما تورم کم کم این حباب را میخورد».
او معتقد است بقیه داراییها هم ارزششان را به مرور به بورس میرسانند و « تورم داراییها بخشی از حباب بورس را خالی میکند». خالی شدن حباب اما به سرعت رخ نخواهد داد. همانند بازار مسکن که سالها است حباب آن پابرجا است و یا دیگر کالاهایی که از «مصرفی» به «سرمایهای» بدل شدهاند.
نظرها
نظری وجود ندارد.